شیطان رانده شده نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیطان رانده شده - نسخه متنی

مجید مجرد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شيطان رانده شده

نويسنده: مجيد مجرد

شيطان رانده شده

موضوع ابليس نزد ما امرى ساده و پيش پا افتاده است به گونه‏اى كه روزى چندبار او را لعنت كرده و از شر آن به خدا پناه مى‏بريم. و بعضى افكار پريشان خود را به اين دليل كه از ناحيه اوست تقبيح مى‏كنيم. اما بايد دانست كه اين موضوع بسيار قابل تامل و شايان دقت است. شايسته است منظر قرآن كريم را درباره حقيقت آن‏كه موجودى عجيب و در عين حال از حواس ما غايب است ولى تصرفات عجيبى در عالم انسانيت دارد، جويا شويم؟! چرا نبايد در صدد شناخت شيطان برآييم؟ چرا در شناخت اين دشمن خانگى و درونى خود بى‏اعتناييم؟ دشمنى كه از روز پيدايش بشر تا آنگاه كه دست او از دامان هستى كوتاه شود به دنبال اوست! دشمنى كه در عين حال كه از آشكار همه باخبر است، از نهان آنان نيز اطلاع دارد و حتى از نهفته‏ترين افكارى كه در زواياى ذهن و فكر آدمى جا دارد باخبر است. علاوه بر اين‏كه با خبر است، در پى دسيسه و گمراه ساختن صاحب آن نيز هست. [1] ما فرزندان آدم، شديدا در معرض خطر انحراف از سوى «ابليس» آن مكار پليد قرار گرفته‏ايم؛ همان دشمن غدار حيله‏گرى كه ابتدا بر حسب نقل قرآن كريم به والدين نخستين ما، آدم و حواعليهما السلام وعده نصح و خيرخواهى داد و سوگند وفادارى ياد كرد: و قاسمهما انى لكما لمن الناصحين. و براى آن دو قسم خورد كه من از خيرخواهان و نصيحت كنندگان شمايم، اما با اين همه، آن خيانت درباره آن‏ها روا داشت كه سبب خروجشان از بهشت و هبوطشان به زمين و مبتلا شدنشان به زندگى پرمحنت ارضى گرديد. حال، همان شياد پر مكر و فريب با فرزندان بنى‏آدم نيز همان مى‏كند. چون ما را با كمال صراحت و شدت، تهديد به خيانت و راهزنى نموده كه «لاقعدن لهم صراطك المستقيم»، و به يقين در سر راه مستقيم تو، براى گمراه‏سازى آنان مى‏نشينم. و اكيدا سوگند بر «اغواء» بنى‏آدم ياد كرده است كه «فبعزتك لاغوينهم اجمعين» به عزتت سوگند، همه آن‏ها را اغواء خواهم كرد و به گمراهى خواهم كشانيد. آرى آنجا كه وعده «امانت» داده بود، آن‏گونه خيانت كرد، پس اينجا كه صريحا وعده «خيانت» داده است چه خواهد كرد؟

[2] و لذا بر هر صاحب عقل و شعورى لازم و واجب است كه بنابر فرمايش خداوند كه مى‏فرمايد: «ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا»

[3] به درستى كه شيطان دشمن شماست پس شما نيز او را به عنوان دشمن در نظر آوريد. به شناخت اين دشمن و دام‏هاى آن اقدام كرده و با دست توسل به دامان پاك اهل‏بيت پيامبرصلى الله عليه وآله زمينه وصول خود را به زمره مخلصين هموار و فراهم سازد. و از آنجا كه شناخت و معرفت، زمينه‏اى لازم براى رسيدن به اين مقصود است. برخى نكات و مطالب مفيد را از ديدگاه قرآن، در اين نوشتار مى‏آوريم.

معناى ابليس و شيطان

در قرآن مجيد، در يازده مورد از كلود ابليس ياد شده است.

[4] كه در معناى اين كلمه اختلاف‏نظر وجود دارد: برخى معتقدند كه در اصل فارسى بوده و از جمله كلماتى است كه از غير زبان عربى در قرآن آمده است. اما برخى معتقدند اين كلمه تحريف شده «دياولس» يونانى است.

[5] و اما كلمه شيطان در قرآن كريم به صورت مفرد در هفتاد مورد و به صورت جمع در هجده مورد آمده است.

[6] درباره ريشه كلمه شيطان برخى معتقدند «شطن» مى‏باشد به معناى دورى و بعد و لذا شيطان را شيطان گفته‏اند به خاطر دورى و بعد او از حق و تمرد او از فرمان خدا.

و برخى ديگر معتقدند: ريشه كلمه شيطان «شيط» است كه در اصل اشاره دارد به از بين رفتن يك شى‏ء چه از طريق سوختن و چه غير آن و به قول ديگر، شيط يعنى سوختن از روى غضب و شيطان را شيطان گويند چرا كه از آتش خلق شده است.

همچنان‏كه در سوره ص آيه 76 آمده است: «... خلقتنى من نار...» مرا از آتش آفريدى. و نيز در سوره كهف داريم «فسجدوا الا ابليس كان من الجن»

[7] پس همه (ملائكه) سجده كردند به جز ابليس كه از جن بود، با توجه به آيه 15 سوره الرحمن كه خلقت اجنه را از زبانه‏ها و شعله‏هاى آتش مى‏داند و مى‏فرمايد: «و خلق الجان من مارج من نار» و جنيان را از زبانه‏ها و شعله‏هاى آتش خلق كرد، معلوم مى‏شود شيطان از آتش آفريده شده است.

بنابراين بايد گفت ابليس اسم خاص است، براى آن متمرد رانده شده از درگاه الهى و شيطان اسم عام است براى هر موجود موذى و شرير.

انواع شياطين

بر اساس آيات قرآن، شياطين به دو دسته انسى و جنى تقسيم مى‏شوند: آنجا كه مى‏فرمايد: «و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شياطين الانس و الجن»

[8] و اين چنين براى هر پيامبرى، دشمنى از جنس شيطان‏هاى انسى و جنى قرار داديم، كه از تقدم انس بر جن معلوم است خطر و شرارت شياطين انسى از شياطين جن بيش‏تر بوده و خداوند از اين طريق قصد توجه دادن آدمى به اين موضوع دارد و هم‏چنين آيات قرآن، ذريه و قبيله و لشكريانى را براى شيطان معرفى مى‏فرمايد كه هر كدام از اين‏ها، كمك و مددكار او در اغواء و گمراه كردن بنى‏آدمند، قرآن مى‏فرمايد: «افتتخذونه و ذريته اولياء»

[9] آيا او و ذريه‏اش را اولياء خود مى‏گيريد.

و با اين بيان، قصد سرزنش و توبيخ دارد و در جاى ديگر مى‏فرمايد: «انه يراكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم»

[10] شيطان و قبيله‏اش شما را از جايى كه شما آن‏ها را نمى‏بينيد، زيرنظر دارند و در آيه‏اى ديگر مى‏فرمايد: «... و اجلب عليهم بخيلك و رجلك»

[11] با تمام لشكريان سواره و پياده‏ات بر آن‏ها احاطه كن.

مرحوم علامه طباطبايى در اين رابطه مى‏فرمايند: از آيات كريمه قرآن معلوم مى‏شود كه لشكريان شيطان در كندى و تندى در عمل همه مثل هم و برابر هم نيستند، بعضى تند و بعضى كند هستند. به شهادت اين آيه كه بعضى لشكريان او را سواره و بعضى را پياده معرفى كرده است.

[12]

فلسفه آفرينش شيطان

در رابطه با فلسفه آفرينش شيطان بايد گفت: شيطان، وسيله و عاملى است در آزمايش و امتحان انسان توسط خداوند كه با خواسته‏ها و دعوت‏هاى او به سمت شر و پليدى هويت و واقعيت هر فردى آشكار مى‏شود. حال در اين‏جا يك سؤال مطرح است: آيا مگر نفس اماره آدمى در اين آزمايش كفايت نمى‏كند؟ در پاسخ بايد گفت: بله نفس اماره وسيله خوبى است در آزمايش آدمى ولى نقش شيطان در اينجا، شبيه كاتاليزور است. در آزمايشات طبيعى و آزمايشگاهى يعنى شيطان سرعت‏دهنده خوبى است در هويدا شدن واقعيت آدمى و در اصل نتيجه آزمايش و امتحان آدمى توسط خداوند، سريع‏تر و زودتر و مشخص‏تر بيان مى‏شود. از سوى ديگر، در رابطه با فلسفه آفرينش شيطان بايد گفت: شيطان به مثابه سگ درگاه الهى است كه فقط وظيفه دارد آشنايان كوى حق را راه داده و از ورود نااهلان و غريبه‏ها جلوگيرى كند.

به تعبيرى از ورود آنهايى كه لياقت زيارت و همنشينى خداوند متعال را ندارند جلوگيرى كند.

[1]. طباطبايى، سيد محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، ج 8، ص 46، 47.

[2]. ضياءآبادى، سيدمحمد، موعظه راه پيشگيرى از نفوذ شيطان در دل انسان، ص 6.

[3]. فاطر / 6.

[4]. عبدالباقى، محمد فؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم، ص 134.

[5]. محقق، محمدباقر، دائرة الفرائد، ج 3، ص 427.

[6]. عبدالباقى، محمد فؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم، ص 382، 383.

[7]. كهف /50.

[8]. انعام /112.

[9]. كهف / 50.

[10]. اعراف /28.

[11]. اسراء /64.

[12]. طباطبايى، سيد محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، ج 13، ص 245.

/ 1