نااميدى از رحمت خدا
محمود فتحعلي خاني منشأ نااميدى
يأس از رحمت خدا و بخشايش او، نقطه مقابل رجاء و اميدوارى به پروردگار و منشأ آن در باور نادرست است. اگر كسى عقيدهاش نسبت به خداوند ناقص باشد و رحمت بىپايان و قدرت بىنهايت او را نشناسد نااميد مىشود. چنين نقصى در خداباورى، انسان را به كفر مىكشاند و حتى مىتوان گفت يأس كامل فقط براى كافر قابل تصور است و هيچ مؤمنى دچار آن نمىشود. در قرآن كريم آمده است: لا تايئسوا من روح الله انه لا يأيئس من روح الله الا القوم الكافرون (180) از رحمت خدا نوميد نباشيد، زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت خدا نوميد نمىشود. دومين باور نادرستى كه به يأس مىانجامد، اعتقاد به اين است كه اعمال ما مستقلا موجب رستگارى ما مىشوند. خداوند، جهان را به گونهاى آفريده است كه نظم آن از طريق رابطه على برقرار است و سنت او بر اين است كه امور را به واسطه اسباب آنها پديد آورد. ولى توحيد راستين از ان كسى است كه معتقد است تأثير اسباب و وسايط وابسته به اراده خداوند است؛ به طورى كه اگر اراده او تعلق نگيرد اسباب، تأثير خود را از دست مىدهند. اگر كسى معتقد شود كه رستگارى انسان نتيجه قطعى عمل اوست، از دو حال خارج نمىشود: يا به عمل صالح روى مىآورد كه در اين صورت در خطر عجب و ايمنى از مكر خداست. چنان كه در روايت آمده است: لو لم تذنبوا لخشيت عليكم ما هو شر من الذنوب، قيل ما هو؟ قال: العجب؛ (181) اگر گناه نمىكرديد بر شما از چيزى بدتر از گناهان بيمناك مىشدم پرسيدند آن چه از گناه بدتر است چيست؟ فرمود: عجب. و يا عمل صالح را ترك مىكند، كه در اين حالت چون خود را از دست خالى مىبيند و علت رستگارى را مفقود مىداند نوميد مىشود. علت اصيل و واقعى رستگارى، خداوند است و عمل ما واسطه و بهانه جريان اراده خداوند است. وساطت اين واسطه نيز به اراده خداست. اگر خدا بخواهد اعمال ما در رستگاريمان اثر خواهد گذاشت. اين بدان معنا نيست كه خداوند در بخشودن بندگان و رستگار كردن آنان نيازمند واسطه است، بلكه اگر اراده او تعلق گيرد بدون مهيا بودن اسباب، انسان رستگار مىشود. در روايت آمده است: اعملوا و أبشروا و اعلموا ان احداً لن ينجيه عمله؛ (182) عمل كنيد و شاد باشيد و بدانيد كه هيچ كس را عملش نجات نمىدهد. اين روايت مىتواند به دو نكته اشاره داشته باشد: اول آن كه اعمال ما در مقايسه با عظمت خداوند و نعمت رستگارى او چنان ناچيز، يا ناقص و ناخالص است كه نمىتوان آن را سبب نجات دانست؛ دوم اين كه عمل هيچ كس بدون اراده خداوند تأثيرى ندارد و اين خداوند مهربان است كه مىخواهد اعمال انسانها موجب رستگاريشان باشد. عوامل نااميدى
چند عامل را مىتوان در پديد آمدن حالت يأس مؤثر دانست: الف: گناه و اصرار بر آن: كسى كه زياد گناه مىكند و يا زياد توبه مىشكند در صورتى كه ايمانى راسخ به صفات رحمت و لطف پروردگار نداشته باشد در معرض يأس از رحمت خدا قرار مىگيرد. ب: استعجال: كسى كه دعا مىكند و از درگاه خداوند درخواستى دارد چون خواستهاش برآورده نمىشود و دعايش مستجاب نمىگردد، ممكن است گمان كند كه نظر رحمت خداوند از او برگشته است و نااميد گردد. امام صادق(ع) مىفرمايند: لا يزال المؤمن بخير و رخاء و رحمة من اللَّه، مالم يستعجل فيقنط، فيترك الدعاء قلا له: كيف يستعجل؟ قال: يقول: قد دعوت منذكذا و كذا و لا ارى الاجابة؛ (183) مؤمن پيوسته در نيكى و راحتى و مهربانى خداست تا زمانى كه استعجال نكند پس چون استعجال كند نوميد مىشود و دعا را ترك مىكند. راوى مىگويد: از ايشان پرسيدم: چگونه استعجال مىكند؟ فرمودند: با خود مىگويد مدتى طولانى دعا كردم و اجابت نشد. اين عوامل در صورتى مؤثر واقع مىشوند كه زمينه اعتقادى فرد نادرست و خداشناسى او ناقص باشد. به عبارت ديگر در صورتى كه منشأ اعتقادى يأس و قنوط فراهم نباشد، يأس بر بنده عارض نمىشود و اگر در گذرگاه زمان لحظاتى احساس نوميدى بر او چيزه شود قابل درمان است. آثار نااميدى
1 - ترك توبه و استغفار: كسى كه از رستگارى نااميد است در فكر جبران گذشته بر نمىآيد زيرا جبران آن را ناممكن مىداند. 2 - فرو رفتن در گناه: كسى كه از رحمت خدا نوميد باشد و اميد رستگارى نداشته باشد با خود مىگويد من كه آخرت بدى دارم؛ پس لااقل نبايد لذات دنيا را از خود دريغ كنم. با اين انديشه نادرست ارتكاب گناه براى او آسان مىشود و در درياى عصيان غرقه مىگردد. 3 - كفر يا تباهى دنيا: كسى كه به دليل اطمنيان از آخرت بد خود، به گناهان لذت آور روى مىآورد بسا كه از لذات دنيايى هم بهرهاى نداشته باشد؛ زيرا اگر همچنان به قيامت و محاسبه آخرت معتقد باشد تصور آخرت دهشتناكش شيرينى هر لذتى را بر او تلخ مىكند و يا در اثر زشتكارى به كفر و انكار خدا و قيامت مبتلا مىشود. 4 - تباهى آخرت: طبيعى است كه آثار سه گانه گذشته به آخرتى پر از عذاب و رنج منتهى مىشوند. انسان مأيوس از رحمت خدا، افزون بر كيفرى كه براى گناهانش مىكشد، كيفرى هم براى يأس خود تحمل خواهد كرد؛ زيرا يأس و قنوط از رحمت خدا گناهى كبيره محسوب مىشود. درمان نااميدى
يأس حالتى روحى است كه در هر زمينهاى كه پديد آيد بايد با آن مقابله كرد و به فكر درمان آن بود. انسانى كه در رسيدن به اهداف دنياى مأيوس است از كار و تلاش باز مىماند و زندگى او دچار ركود و افسردگى مىشود. نتيجه اين ركود و افسردگى، رنجهايى است كه خود فرد مأيوس تحمل مىكند و سختىهايى كه به ديگران تحميل مىنمايد. چون اين رنجها و سختىها به زودى آشكار مىشوند، فرد مأيوس و اطرافيان او به فكر درمان مىافتند. اين درمانها گاه از طريق اصلاح نگرش فرد به زندگى صورت مىگيرد و گاه به وسيله دارو انجام مىپذيرد. بدون شك اعتقاد فرد به خداوند و ايمان به صفات جمال و جلال او از بروز يأس در امور دنيوى پيشگيرى مىكند و در فرض بروز اين حالت، درمان آن را آسان مىسازد. ولى ان چه بسيار مهم است يأس فرد در پىگيرى اهداف اخروى و اصلاح رابطه خود و خداست. چنين يأسى از يك سو بالاترين ضرر را كه هلاكت اخروى است در پى دارد و از سوى ديگر نشانههاى آن به زودى آشكار نمىشود. در نتيجه ممكن است فرد بسيار دير به فكر درمان آن بيافتد. به همين جهت بايد در انديشه پيشگيرى از اين بيمارى بزرگ بود. پيشگيرى و درمان اصيل اين بيمارى، تنها با از بين بردن منشأ آن امكانپذير است. بنابراين انديشيدن به رحمت و مغفرت خداوند و نقص و ضعف عمل همه آدميان در تأمين سعادت آنها، پيشگيرى و درمان اين بيمارى را ممكن مىسازد. ديگر روش درمان كه در همان روش نخست ريشه دارد، يادآورى سخنانى است كه در قرآن كريم و روايات اهل بيت وارد شده است و از يأس و نوميدى نهى نموده است. خداوند در قرآن كريم فرموده است: قل يعبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللَّه ان اللَّه يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم؛ (184) بگو اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد! از رحمت خود نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مىآمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است. در آيه 78 سوره يوسف نيز كه قبلا ذكر شد ديديم كه قرآن كريم از نوميدى نهى كرده و نوميدى از رحمت خدا را ويژه كافران معرفى نموده است. در آيه ديگرى آمده است كه نوميدى از رحمت خداوند ويژه گمراهان است. و من يقنط من رحمة ربه الا الضالون (185) چه كسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش نوميد مىشود؟! همين كه بدانيم نوميدى نشانه كفر و گمراهى است از نااميدى پرهيز خواهيم كرد. در روايات نيز بزرگى گناه و يأس يادآورى شده است. در روايتى از امام على نقل شده است كه ايشان خطاب به كسى كه به سبب زيادى گناهان نوميد شده بود فرمود: يا هذا! يأسك من رحمة الله اعظم من ذنوبك؛ (186) بدان كه نوميدى تو از رحمت خداوند بزرگتر از گناهان توست. نوميدى از رحمت پروردگار، سوءظن به اوست. خداوند در قرآن كريم فرمود: و يعذب المنفقين و المنفقت و المشركين و المشركت الظانين باللَّه ظن السوء عليهم دائرة السوء و غضب اللَّه عليهم و لعنهم و اعدلهم جهنم وساءت مصيرا؛ (187) و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد مىبرند مجازات كند آرى حوادث ناگوارى كه براى مؤمنان انتظار مىكشند تنها بر خودشان نازل مىشود. خداوند بر آنان غضب كرده و از رحمت خدا دورشان ساخته و جهنم را براى آنان آماده، و چه بد سرانجامى است. هر چه سوءظن به خدا مذموم است، حسن ظن به خداوند ستوده و سازنده است. حسن ظن به خداوند محبت انسان به خداوند را متسحكم مىكند و انسان را به عمل براى رضاى خدا مشتاق مىسازد. حسن ظن به خداوند اطمينان و آرامش لازم براى زندگى پرنشاط و اعمال صالح را فراهم مىآورد در روايات، حسن ظن به خداوند، بسيار توصيه شده است. در روايتى نقل شده است كه پيامبر فرمودند: قسم به آن كه معبودى جز او نيست به هيچ مؤمنى خير دنيا و آخرت داده نشد مگر به سبب حسن ظن و اميد او به خداوند و خوش خلق بودنش و خوددارى از غيبت مؤمنان. قسم به آن كه جز او معبودى نيست هيچ مؤمنى پس از توبه و استغفار عذاب نشد، مگر به سبب سوءظن او به خداوند و كوتاهى در اميد بستن به خدا و بدخلقى و غيبت مؤمنان. قسم به آن كه جز او معبودى نيست، گمان هيچ بنده مؤمنى به خداوند نيكو نشود مگر آن كه خداوند همراه گمان بنده مؤمن خود باشد همان طور با او رفتار كند كه گمان او بوده است زيرا خداوند كريم است و نيكىها به دست اوست و حيا مىكند از اين كه بنده مؤمنش به او گمان نيك برد و او خلاف گمان او و اميد بنده با او رفتار كند. سپس فرمود: فاحسنوا باللَّه الظن و ارغبوا اليه؛ (188) پس به خدا خوش گمان باشيد و به سوى او راغب شويد. مقصود از حسن ظن به خداوند، آن نيست كه فرد زياده از حد اميدوار شود از تلاش براى كمال خود و رسيدن به رضوان الهى غفلت كند. حسن ظن به خداوند يعنى اين كه با نگاه مثبت به خود، جهان و آينده انگيزه كوشش را در خود بپروريم و اقدام به عمل را آسان سازيم. حسن ظن، غافل شدن از گناه نيست، بلكه به اين معناست كه حتى گناهكارترين انسانها نيز راه بازگشت و امكان رستگارى دارند. امام صادق(ع) در روايتى خوش گمانى به خدا را اين گونه معنا مىكنند: حسن الظن باللَّه ان لا ترجوا الا اللَّه و لا تخاف الا ذنبك؛ (189) خوش گمانى به خداوند آن است كه جز به خداوند اميدوار نباشى و جز از گناهانت نهراسى. در خاتمه اين مبحث، روايتى از اميرالمؤمنين(ع) نقل مىكنيم كه در بردارنده نگرشى كامل و همه جانبه به مسأله خوف و رجاء است و در متن آن مبانى اعتقادى هماهنگى خوف و رجاء بيان شده است. اميرمؤمنان على(ع) مردى را ديدند كه خوف بر او اثر كرده بود پرسيدند: تو را چه مىشود؟ پاسخ داد از خدا مىهراسم. فرمودند اى بنده خدا! از گناهانت بترس و از عدل خداوند درباره حقوق بندگان بهراس، و در آن چه تو را تكليف نموده او را اطاعت كن و در آن چه به صلاح توست او را معصيت مكن. آن گاه از خدا مهراس، زيرا او به هيچ كس ظلم نمىكند و هرگز كسى را بيش از استحقاقش عذاب نمىكند ولى از بدعاقبتى همچنان بيمناك باشد شايد كه وضع تو دگرگون شود. پس اگر مىخواهى كه خداوند تو را از بدعاقبتى نيز در امان دارد، بدان نيكىهايى كه انجام مىدهى به فضل و توفيق خداوند است و بدىهايى كه مرتكب مىشوى مهلت و فرصتى است كه خداوند به تو مىدهد و حلم و بخشايشى است كه نسبت به تو دارد. سؤالات
1 - چرا انسان از رحمت خدا مأيوس مىگردد؟ منشأ ياس از رحمت خدا چيست؟ 2 - علت نااميدى كفار از رحمت خدا را بيان كنيد؟ 3 - اين روايت را توضيح دهيد: «اعملوا و ابشروا و اعلموا ان احداً لن ينجيه عمله». 4 - چرا عجول بودن انسان در استجابت دعا موجب يأس او از رحمت خدا مىگردد؟ 5 - برخى از اثار يأس را بيان نماييد؟ 6 - چرا يأس از رحمت خدا باعث فرو رفتن در گناه مىشود؟ 7 - پيشگيرى و درمان اصيل اين بيمارى در چه امرى است؟ 8 - چگونه توجه به رحمت خدا مانع نوميدى مىگردد؟ 9 - چه ارتباطى بين نوميدى از رحمت خدا و سوءظن به خدا مىباشد؟ 10 - حسن ظن به خدا يعنى چه؟ 180 - يوسف، 87. 181 - محجة البيضاء، ج 7، ص 264. 182 - محجة البيضاء، ج 7، ص 265. 183 - الحياة، ج 1، ص 403. 184 - زمر، 53. 185 - حجر، 56. 186 - محجة البيضاء، ج 7، ص 253. 187 - فتح، 6. 188 - اصول كافى، ج 2، باب حسن الظن. 189 - اصول كافى، ج 2، باب حسن الظن. آموزه هاي بنيادين علم اخلاق جلد يک صفحه 213