اخلاق و عرفان اسلامی (45) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق و عرفان اسلامی (45) - نسخه متنی

محمدتقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





اخلاق و عرفان اسلامى


استاد محمد تقى مصباح



اشاره



در ادامه سلسله مباحث اخلاقى استاد مصباح يزدى، در اين شماره نيز شرح بخش ديگرى از وصاياى امام جعفر صادق‏عليه السلام به عبدالله بن جندب را، كه اختصاص به مواعظ اخلاقى حضرت عيسى‏عليه السلام دارد، به محضر اهل معرفت تقديم مى‏داريم:



«طوبى لمن جعل بصره فى قلبه و لم يجعل بصره فى عينه. لاتنظروا فى عيوب الناس كالارباب و انظروا فى عيوبكم كهيئة العبيد. انما الناس رجلان مبتلى و معافى فارحموا المبتلى و احمدوا الله على العافيه. » (1)



لزوم اجتناب از قضاوت‏هاى عجولانه



برخى افراد، ظاهربين و سريع القضاوه هستند; يعنى به محض مشاهده ظاهر كسى يا چيزى، بلافاصله در مورد خوب يا بد بودن آن قضاوت مى‏كنند. اين حالت‏سطحى‏نگرى نه تنها در شان انسان مؤمن نيست، بلكه حتى در شان يك فرد عاقل نيز نمى‏باشد. قضاوت انسان عاقل بايد مبتنى بر تحقيق و دورانديشى باشد; صرف داشتن ظاهر فريبنده و يا يك رفتار خوب يا بد نبايد مبناى قضاوت انسان قرار گيرد. اما متاسفانه بسيارى از مردم اين‏گونه هستند; يعنى منشا قضاوت آن‏ها را همين ادراكات سطحى و ابتدايى تشكيل مى‏دهد. از اين رو، در بسيارى از موارد با قضاوت‏هاى نادرست، در دام‏هاى شيطان مى‏افتند.



حضرت عيسى‏عليه السلام ضمن دادن هشدار نسبت‏به اين آفت، مى‏فرمايد: خوشا به حال آن كسى كه بينش يا بينايى‏اش در دلش باشد نه در چشمش: «طوبى لمن جعل بصره فى قلبه و لم يجعل بصره فى عينه. » صرف ديدن با چشم، بينش نيست، يك رؤيت‏سطحى است كه حيوانات هم از آن برخوردارند. مصداق واژه «قلب‏» در اين تعبير، عقل مى‏باشد كه جامع ادراكات درونى و عميق است. بنابراين، ما بايد سعى كنيم از قضاوت‏هاى منفعلانه و سطحى در مورد اشيا و اشخاص كه منشا آن، تنها ادراكات حسى ظاهرى است، اجتناب ورزيم. اگر انسان از روى تحقيق و دقت قضاوت كند و عقل خود را به كار گيرد، ديگر فريب زرق و برق دنيا را نمى‏خورد. در دنيا چيزهايى وجود دارد كه ممكن است انسان با مشاهده آن‏ها به قضاوت‏هاى عجولانه‏اى دست‏بزند و بر اين اساس، فريب بخورد. اگر انسان درست‏بينديشد، متوجه مى‏شود كه بسيارى از چيزها كه ظاهرى فريبنده دارند، باطن خوبى ندارند. چه بسا به دنبال يك نگاه، سال‏ها گرفتارى و بدبختى باشد. همچنين با ديدن ظاهر اشخاص نمى‏توان در مورد شخصيت‏حقيقى آن‏ها قضاوت كرد; ممكن است كسانى ظاهرى موجه و - به اصطلاح - حزب‏اللهى داشته باشند، اما در باطن افرادى دو رو و منافق باشند و به عكس، كسانى ظاهر خوبى نداشته باشند، اما باطن آن‏ها بهتر از ظاهرشان باشد. بنابراين، ما نبايد به ديدنى‏هاى ظاهرى اكتفا كنيم و بر آن اساس زود قضاوت نماييم، بلكه بايد به دنبال ادراكات حسى، عقل خود را نيز به كار بگيريم.



آفات عيب‏جويى از ديگران



بسيارى از مردم به جاى اين‏كه به دنبال رفع عيوب خود باشند، مدام در پى جست‏وجوى عيوب ديگران هستند. اين‏گونه افراد رفتار ديگران را زير ذره‏بين قرار مى‏دهند تا به محض مشاهده كوچك‏ترين لغزش و يا اشتباهى، شروع به عيب‏جويى نمايند. اين حالت از خودخواهى انسان سرچشمه مى‏گيرد; يعنى چون انسان حب ذات دارد، نمى‏خواهد باور كند كه آلوده است و داراى عيوب بسيارى است. با آن‏كه همه انسان‏ها بر نقص‏ها و ضعف‏هاى خود آگاهند (ان الانسان على نفسه بصير) ، اما برخى از آنان به دليل داشتن حس خودپرستى و خودخواهى، چنين وانمود مى‏كنند كه هيچ‏گونه عيب و ايرادى ندارند. اين افراد براى سرپوش گذاشتن بر عيوب خود، خودشان را با افرادى كه داراى عيوب بدترى هستند مقايسه مى‏كنند تا از اين طريق هم خود را بهتر از ديگران جلوه دهند و هم دلشان را به اين خوش كنند كه آن قدرها هم آدم بدى نيستند!



ما اگر مى‏خواهيم اين انگيزه شيطانى را از خود دور كنيم، بايد به جاى عيبجويى از ديگران، درصدد يافتن عيوب خود و رفع آن‏ها باشيم. اگر انسان واقعا براى رهايى از اين دام شيطان عزم خود را جزم نمايد، اصلا فرصت پرداختن به عيوب ديگران را پيدا نمى‏كند. كسانى كه مغرورانه و متكبرانه به دنبال مطرح كردن عيوب ديگران هستند، گويى ارباب و صاحب اختيار مردم‏اند كه اين‏گونه از ديگران بدگويى مى‏كنند و رفتارشان را مورد سنجش و ارزيابى قرار مى‏دهند. حضرت مى‏فرمايد: نه تنها انسان نبايد اين روحيه را داشته باشد، بلكه بايد همچون برده، متواضع باشد و سعى كند براى در امان ماندن از مؤاخذه ارباب، كار خلافى انجام ندهد: «لاتنظروا فى عيوب الناس كالارباب و انظروا فى عيوبكم كهيئة العبيد. »



تربيت دينى اقتضا مى‏كند كه انسان ابتدا عيوب خودش را بشناسد و آن‏ها را رفع كند، سپس به سراغ نقص‏ها و ضعف‏هاى ديگران برود. تقويت روحيه انتقادپذيرى از ديگر راه‏هاى برطرف كردن عيوب ظاهرى و باطنى است. ما نه تنها بايد از خودمان انتقاد كنيم، بلكه بايد اين اجازه را به ديگران بدهيم تا عيوبى را كه از چشممان مخفى است‏به ما گوشزد كنند. بسيارى از بزرگان اخلاق اين‏گونه بودند; يعنى حتى نزد استادان خود مى‏رفتند والتماس مى‏كردند كه عيبشان را بگويند تا درصدد رفع آن‏ها برآيند. اما متاسفانه بسيارى از مردم نه تنها اين‏گونه نيستند، بلكه حتى مى‏خواهند عيوبى را هم كه به آن‏ها واقف‏اند، مخفى و انكار كنند. از اين‏رو، به دنبال عيوب ديگراان مى‏روند تا از آن‏ها عيب‏جويى كنند.



يكى ديگر از آفات دقت و كنجكاوى در رفتار ديگران، اين است كه وقتى انسان نقصى را در ديگران مى‏بيند، احساس تكبر و عجب به او دست مى‏دهد، خصوصا اگر آن نقص، از عيوب ظاهرى باشد و وى نيز نمونه آن را در وجود خود نداشته باشد. اين افراد غافل، ممكن است‏با مشاهده عيوب ديگران، آنان را مورد استهزا و تمسخر قرار دهند و يا اگر خيلى مؤدب باشند، در دلشان به آنان بخندند و با خود بگويند ما خيلى از ديگران بهتريم كه اين عيب‏ها را نداريم!



مردم به طور كلى دو دسته‏اند: يا داراى نقص و عيبى مى‏باشند و يا در عافيت و سلامت‏به سر مى‏برند. اين عيوب، هم شامل نقص‏هاى جسمانى مى‏شود و هم عيوب غيرجسمانى. در هر حال، وقتى انسان با كسى كه داراى نقص است مواجه مى‏شود، بايد به جاى تحقير وى، خدا را شكر كند كه او را از اين عيب و نقص حفظ كرده است. حتى روايت داريم كه اگر شما به شخص كافرى برخورد كرديد (چون آن زمان‏ها در شهرهايى كه مسلمانان زندگى مى‏كردند، افراد يهودى و نصرانى هم زياد بودند) ، بگوييد: «الحمدلله الذى لم يجعلنى يهوديا و لانصرانيا . . . وجعلنى حنيفا مسلما. » ; (2) حمد و سپاس خدا را كه ما را يهودى و نصرانى قرار نداد، بلكه به ما توفيق داد كه مسلمان مؤمنى باشيم. در امور ظاهرى هم همين‏طور است; اگر به كسى كه در اندام‏هايش نقصى هست، برخورد كرديم، بايد خدا را شكر كنيم كه سالم هستيم. در امور علمى، اخلاقى و دينى نيز اين نكته مصداق دارد; اگر با كسى كه از نظر قدرت فهم و استدلال ضعيف است و يا صفت اخلاقى ناپسندى دارد و يا به گناهى آلوده است و به طور كلى از نعمت‏هايى كه ما از آن برخورداريم بى‏بهره است، مواجه شديم، بايد اولا، خدا را شكر كنيم كه آن‏گونه نيستيم و ثانيا، براى او دعا كنيم كه خدا آن نعمت را به او نيز ارزانى دارد: «انما الناس رجلان مبتلى و معافى فارحموا المبتلى و احمدوا الله على العافية. »



ممكن است كسى كه از يك جنبه «مبتلا» و داراى عيب و نقص مى‏باشد و ديگرى در همين مورد به خصوص در سلامت و «عافيت‏» به سر مى‏برد، از جنبه ديگر در سلامت و «عافيت‏» باشد و فرد دوم در همان مورد، «مبتلا» و داراى عيب و نقص. مثلا كسى كه از لكنت زبان رنج مى‏برد و ديگرى مشكلى در اين خصوص ندارد، ممكن است از هوش و استعداد بالايى برخوردار باشد كه فرد دوم از آن بى‏بهره است.



نتيجه اين‏كه، يكى از عوامل توجه به نعمت‏هاى خدادادى، مواجه‏شدن با كسانى است كه از اين نعمت‏ها محروم‏اند.



ادامه دارد




1- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص 284، روايت 1، باب 24



2- همان، ج 10، ص 132، روايت 2، باب 9



/ 1