جايگاه ارتباطات اجتماعى از ديدگاه امام خمينى
ابوالفضل مروى مقدمه
ارتباط انسانها با يكديگر از طريق مبادله پيام صورت مىگيرد . هر نوع ارتباط انسانى حاوى نوعى پيام است . از نگاه محبتآميز مادرى به فرزند خود يا دست دادن دو دوست تا كاركرد وسايل ارتباط جمعى فراگير مانند مطبوعات و راديو و تلويزيون همه مشتمل بر انتقال پيام است . لاكن ابزار انتقال پيام و حوزه توزيع آن بسيار متنوع و متفاوت است . وسيله انتقال پيام گاه صداى زنگ و شيپور و طبل و غيره است و گاه بيان شفاهى و گاه توزيع مكتوب مانند روزنامه و اطلاعيه . دريافتكننده پيام نيز، گاه يك فرد خاص است، گاه چند نفرى كه سر كلاس درسى نشستهاند، گاه هزاران انسانى كه در يك تظاهرات يا سخنرانى گرد هم آمدهاند و گاه تمام مردم كشور يا حتى تمام مردم جهان . بر اين اساس ارتباطات مردمى يا اجتماعى حوزه بىمرزى از جريانات ارسال و توزيع و مبادله پيام است كه از طريق امكانات و ابزار گوناگون صورت مىپذيرد . آنچه امروز از نظر متخصصان فن به عنوان ارتباطات اجتماعى مورد بررسى قرار مىگيرد عمدتا آنگونه ارتباطات و جريانات توليد و توزيع و مبادله پيام است كه از طريق وسايل ارتباط جمعى به عمل مىآيد . مطبوعات، راديو و تلويزيون مهمترين اين وسايل هستند كه با پيشرفت تكنولوژىهاى جديد هر روز بر اهميت جايگاه آنها در جريان ارتباطات اجتماعى افزوده مىشود . انتشار تودهگير و نظم دورهاى كوتاه، دو خصلت اصلى وسايل ارتباط جمعى به شمار مىروند . 1اين وسايل به دلايلى چند از قبيل نهادى بودن، امكان دستيابى و انتشار اطلاعات، نظم انتشار، سرعت انتشار، وسعتحوزه انتشار، گوناگونى محتوا، ديريتحرفهاى و غيره منسجمترين و گستردهترين جريان پيامهاى اجتماعى را دربرمىگيرد و نمايى از جريانات اجتماعى، اوضاع و احوال سياسى، فرهنگى، اقتصادى و انديشهها و آرمانها و آرزوهاى جامعه را به نمايش مىگذارد . امروزه در جامعه جهانى امكان توليد و توزيع پيام هم از جمله علل قدرت كشورها و سازمانها محسوب مىشود و هم معلول آن است و نيز نشانهاى استبر جايگاه برتر جهانى و از لحاظ روابط بينالملل و فرهنگ و اقتصاد جهانى فوقالعاده حايز اهميت است . در واقع گفتمان روز جهان يا دستور جلسه روز را چنين قدرتهايى تعيين مىكنند . در يك جامعه خاص نيز هر شخص، نهاد يا سازمان اجتماعى كه توانايى توليد وانتشار پيام را دارد معمولا نسبتبه توانايى خود در سطح بالاترى از قدرت اجتماعى قرار مىگيرد . مديران و مسئولان، نهادها و سازمانها و احزاب، ثروتمندان، نويسندگان و خطبا و روزنامهنگاران و نظاير ايشان كه همواره اقليت جامعه را تشكيل مىدهند در حوزه توليدكنندگان پيام قرار مىگيرند و اقشار متوسط و مستضعفان و محرومان جامعه - هرقدر هم تعدادشان زياد باشد - در حوزه - دريافتكنندگان پيام، به نحوى كه در تركيب جامعه مىتوان آنان را معيتخاموش يا اكثريتخاموش ناميد . زيرا آنان نه تنها پيام منسجم و هدفمند چندانى نمىسازند بلكه در صورتى كه سخنى هم داشته باشند امكان توزيع آن را ندارند . پيام اين خيل عظيم همواره از طريق نمايندگى بيان مىشود . يعنى نمايندگان آنان به مراكز قدرت (مراكزى مانند مجلس) راه مىيابند يا مصلحين و سخنوران و شعرا و نويسندگان و هنرمندان، درد و سخن آنان را از ديدگاه خود، نمايندگى مىكنند . مسئله مهم اينجاست كه اين اكثريت مطلق هم پايههاى قدرت جامعه و مسئولان آن هستند و هم عرصه رشد ثروتمندان و تحصيلكردگان و نويسندگان و هنرمندان و مهمتر از آن محل تجلى افكار عمومى . رسيدگى و خدمتبه مردم و اكثريت جامعه از قديمالايام نه تنها امرى ممدوح و خداپسندانه بلكه امرى واجب براى حفظ قدرت حكومتها محسوب شده است . استاد سخن سعدى شيرازى مىسرايد:
شنيدم كه در وقت نزع روان
كه خاطر نگه دار و درويش باش
نياسايد اندر ديار تو كس
نيايد به نزديك دانا پسند
مكن تا توانى دل خلق ريش
فراخى در آن شهر و كشور مخواه
دگر كشور آباد بيند به خواب
كه دارد دل اهل كشور خراب2
چنين گفت هرمز به نوشيروان
نه در بند آسايش خويش باش
چو آسايش خويش خواهى و بس
شبان خفته و گرگ در گوسفند
وگر مىكنى، مىكنى بيخ خويش
كه دلتنگ بينى رعيت ز شاه
كه دارد دل اهل كشور خراب2
كه دارد دل اهل كشور خراب2
وظايف و نقشهاى وسايل ارتباط جمعى
از آغاز ظهور مطبوعات دورهاى، انديشهمندان و نويسندگان جوامع غربى به بررسى و اظهارنظر درباره اين پديده جديد پرداختند . اين نظرها كه تحتتاثير تحولات جوامع اروپايى بيان شده است طيف وسيعى از خوشبينانهترين تا بدبينانهترين ديدگاهها را درباره مطبوعات تشكيل مىدهد . گاه متفكرانى همچون روسو، ولتر و منتسكيو، مطبوعات را داراى جنبه سرگرمى و مروج ابتذال مىدانند4 و گاه افرادى همچون ادموند بورك (سياستمدار انگليسى) مطبوعات را ركن چهارم دموكراسى اعلام مىكنند . 5 با اين وجود تا اوايل قرن بيستم تحقيقات مستقلى درباره نقش اجتماعى مطبوعات و وسايل ارتباط جمعى انجام نشده است . از دهه دوم قرن بيستم پيشگامان مطالعات ارتباطى مانند بعضى از استادان دانشگاه شيكاگو نظريات كلى خوشبينانهاى را درباره تاثير وسايل ارتباط جمعى در پيشرفت جوامع و زندگى انسانها مطرح كردند . اما نخستين پژوهشهاى علمى ارتباطى را هارولد لاسول (متخصص آمريكايى علوم سياسى) در سال 1927 با نگارش رساله خويش درباره تبليغات سياسى در جنگ جهانى اول پايهگذارى كرد . وى در سال 1948 نيز با نوشتن مقاله ساختار و كاركرد ارتباطات در جامعه اولين طبقهبندى را در زمينه وظايف اجتماعى وسايل ارتباطى جديد مطرح كرد . 6 آنچه از مقاله وى برمىآيد اينكه لاسول سه نقش نظارت بر محيط، همبستگى اجتماعى و انتقال ميراث فرهنگى را به عنوان سه نقش متمايز ولى مكمل يكديگر، براى وسايل ارتباط جمعى قايل است . 1 . نظارت بر محيط (نقش خبرى) - يعنى وسايل ارتباط جمعى با تهيه و توزيع اطلاعات و اخبار، مردم را از وضع جامعه و محيط خود با خبر مىسازند و بدين لحاظ امكان شناخت و هماهنگى آنان را با محيط خود فراهم مىسازند . 2 . همبستگى اجتماعى (نقش تفسير و راهنمايى) - يعنى وسايل ارتباط جمعى با تفسير و تحليل رويدادها و تبليغ و راهنمايى افكار عمومى نوعى همبستگى در جامعه بوجود آورده و در واقع مردم را هماهنگ و رهبرى مىكنند . 3 . انتقال ميراث فرهنگى (نقش آموزشى) - يعنى وسايل ارتباط جمعى ميراث فرهنگى و ارزشها و هنجارهاى يك جامعه را از نسل گذشته به نسل امروز منتقل مىكنند و در حفظ وحدت فرهنگى و اشاعه فرهنگ خودى تلاش مىكنند . 7 يك محقق ديگر آمريكايى به نام چارلز رايت، 18 سال بعد از اين طبقهبندى در كتاب خود با عنوان چشمانداز جامعهشناختى ارتباطات جمعى نقش چهارمى براى وسايل ارتباط جمعى مطرح ساخت: نقش تفريحى يا سرگرمكننده يعنى وسايل ارتباطجمعى براى مردم محيط فراغت و سرگرمى ايجاد كرده و امكان گريز از خستگىهاى كار روزمره را فراهم مىكنند . 8 ويلبر شرام (استاد آمريكايى) درباره نقشهاى وسايل ارتباط جمعى كه توسط لاسول معرفى شد سه صفتخاص بكار برده است . وى نقش اول را نقش نگهبان، نقش دوم را به عنوان راهنما و نقش سوم را معلم ذكر كرده است . 9 درباره نقشهاى وسايل ارتباط جمعى ساير متفكران - چه غربى، چه شرقى و چه جهان سومى - نظريات گوناگونى ابراز داشتهاند . از جمله پروفسور روژه كلوس (استاد بلژيكى ارتباطات جمعى) وظايف وسايل ارتباط جمعى را به دو دسته عمده1 - وظايف ارتباط فكرى (اطلاع و آگاهى، پرورش، بيان و اجبار)،2 - وظايف روانى - اجتماعى (همبستگى اجتماعى، سرگرمى، درمان روانى)تقسيم مىكند و براى بعضى از اين تقسيمات شاخههاى ديگرى درنظر مىگيرد; مثلا اطلاع و آگاهى را كه در شمار وظايف ارتباط فكرى قرار مىگيرد، به دو بخش اخبار جارى روز و اخبار عمومى تقسيم مىكند . 10 يا متفكران كشورهاى سوسياليستى بر نقشهاى سهگانه تهييج، تبليغ و سازماندهى تاكيد مىكنند . 1 - تهييج - يعنى وسايل ارتباط جمعى بايستى با برانگيختن احساسات و عواطف عمومى و تشويق و ترغيب آنها به همسويى با سياستها و خط مشى حزب كمونيستبا اين حزب همكارى كنند . 2 - تبليغ - يعنى وسايل ارتباط جمعى بايستى در جهت تحقق اهداف حزبى نسبتبه جلب اعتقاد عمومى به ايدئولوژى حزبى و سياستهاى حزب فعاليت كنند . 3 - سازماندهى - يعنى وسايل ارتباط جمعى بايستى وسايلى را فراهم آورند تا در جهت تحقق نظام سوسياليستى مشاركت عمومى و سازماندهى جامعه را ميسر سازند . 11 همچنين متفكران جهان سوم بر نقش وسايل ارتباط جمعى در نوسازى و توسعه همهجانبه جامعه، آگاهى بخشى و تنوير افكار، احقاق حقوق مردم، انتقاد از نابسامانيها و نظاير آن صحه مىگذارند . در هر صورت قدر متيقن اين بررسىها و اظهارنظرها اين است كه وسايل ارتباط جمعى از ديدگاه محققان و متفكران داخلى و خارجى و شرقى و غربى و جهان سومى، نهادهايى بسيار مسئول و متعهدند و در قبال جامعه، وظايف خطيرى بر عهده دارند . هيچ متفكرى تاكنون نقش مطبوعات و ساير وسايل ارتباط جمعى را به عنوان نهادهايى شخصى و غيرمسئول كه در پى سودجويى و منافع شخصى يا گروهى خاصى باشند، ندانسته يا بدان توصيه نكرده است . از همينجا ارزش و جايگاه والاى اين وسايل روشن مىشود . آنهايى كه فكر مىكنند مثلا در نبودن احزاب، نشريات نقش حزب سياسى را ايفا مىكنند يا بايد چنين كنند، بر اين پيشفرض صحه مىگذارند كه مطبوعات به جاى اينكه در خدمت عامه مردم باشند به صورت مبلغ يا دنبالهرو جريانات سياسى عمل مىكنند يا بايد بكنند . آنقدر كه متفكران داخلى و خارجى بر استقلال و آزادى مطبوعات و ساير وسايل ارتباط جمعى پافشارى مىنمايند يعنى اينكه اين وسايل نه تنها بايد از سانسور ناحق و تضييقات ديگر در امان باشند بلكه مهمتر از آن بايستى از تار و پود يكسونگرى و وابستگى به اشخاص و جريانات غيرمردمى رهايى يابند و واقعا در خدمت عامه مردم - يعنى همان اكثريتخاموش - باشند و خوشبختى و رفاه آنان را مدنظر قرار دهند و وصول به چنين جايگاهى بدون آگاهى عميق اجتماعى و سياسى و تاريخى، بدون شناخت جامعه، بدون همدردى با مردم و بدون داشتن ملكه عدالتبعيد به نظر مىرسد . دكتر كاظم معتمدنژاد كه بر نقشهاى سهگانه خبرى و آموزشى، راهنمايى و رهبرى، و تفريحى و تبليغى وسايل ارتباط جمعى تاكيد مىكند، مىنويسد: اما اكنون در اغلب ممالك، وسايل ارتباطى عملا چنين راهى را دنبال نمىكنند . وسايل ارتباطى به جاى آنكه در جهت رهبرى سياسى جامعه، به آزادى و بهزيستى مردم توجه كنند، هدفها و برنامههاى اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى ثمربخش را به مردم معرفى نمايند و در راه ساختن زندگى بهتر و مرفهتر، همبستگى افراد را جلب كنند، به اقناع سياسى و تحميل قدرت مىپردازند و بدينصورت نقش ابزارها و سلاح مسلكى و حكومتى را به عهده مىگيرند . وسايل ارتباطى از جهت اقتصادى نيز بيشتر در راه منافع صاحبان سرمايهها خدمت مىكنند و به عوض آنكه پيشرفتهاى صنعتى و توليد كالاهاى مصرفى را به سوى خدمتبه مردم و رفع نيازمنديهاى واقعى افراد بكشانند، در جهت عكس آن، دائما مردم را به خريد و مصرف هرچه بيشتر كالاهاى غيرضرورى تشويق و ترغيب مىنمايند . 12 خلاصه اينكه نقشها و وظايف وسايل ارتباط جمعى در حوزه نظرى در شرايط مطلوب و آرمانى ملاحظه مىشود كه با وضعيت آنها در حوزه عمل تفاوتهاى چشمگيرى دارد . در واقع تعداد اندكى از نشريات آنهم در شرايط اجتماعى خاص، توانستهاند به وضعيت آرمانى خويش نزديك شوند و وظايف و نقشهاى مورد انتظار را به عهده گيرند . وسايل ارتباط جمعى جديد در ايران
وسايل ارتباط جمعى مدرن در ايران، تماما به تقليد از غرب و بدون طى مراحل تاريخى تكامل خود بوجود آمد . تا اوايل قرن بيستم كتاب و مطبوعات تنها وسايل ارتباط جمعى در دنيا بود و بعد از آن سينما و راديو و سپس تلويزيون وسايل ارتباط جمعى جديدترى بودند كه با ويژگيهاى مخصوص به خود و امكانات بسيار وسيع در اطلاعرسانى و تبليغ و سرگرمى عالم را دگرگون ساختند . مطبوعات دورهاى در اوايل قرن هفدهم - حدود دويستسال بعد از ايجاد صنعت چاپ - در اروپا بوجود آمد و اگر در نظر داشته باشيم كه انتشار تودهگير و نظم دورهاى كوتاه، دو خصلت اصلى وسايل ارتباط جمعى به شمار مىروند، باز بين زمان انتشار نخستين مطبوعات غربى، تا اوايل قرن نوزدهم ميلادى كه وسايل ارتباط جمعى مدرن در ايران، تماما به تقليد از غرب و بدون طى مراحل تاريخى تكامل خود بوجود آمدروزنامه روزانه توسعه و تكامل پيدا مىكنند، دو قرن ديگر فاصله وجود دارد . از اواخر قرن هيجدهم به دنبال انقلاب كبير فرانسه و گسترش انديشههاى آزاديخواهى، زمينه مساعدى براى پيشرفت مطبوعات فراهم شد و به تدريج همراه با تحولات اقتصادى و اجتماعى جديد نظير صنعتى شدن جوامع، توسعه شهرنشينى، بالارفتن سطح زندگى، پيشرفت آموزش و اشاعه فرهنگ، همه شرايط لازم براى انتشار روزنامههاى پرتيراژ آماده گرديدند . بدينترتيب خواندن مطبوعات كه پيش از آن به علل مختلقى مانند گرانى قيمت روزنامهها و بيسوادى اكثر مردم، رواج لازم نيافته بود و اغلب به طور جمعى صورت مىگرفت، عموميت پيدا كرد و به صورت فردى درآمد، به همين سبب مىتوان گفت ارتباطات جمعى واقعى از زمانى پديد مىآيند كه هر فرد امكان مىيابد به ميل و دلخواه خود، اطلاعات لازم را از طريق روزنامهها كسب كند و مورد استفاده قرار دهد . با اين توجيه، پديده ارتباطات جمعى با پديده وسيع صنعتى شدن جوامع غربى همبستگى مىيابد . در اين زمينه تكامل وسايل فنى چاپ كه توليد روزنامهها را به تعداد فراوان امكانپذير مىسازد، افزايش درآمدها كه فردى شدن خريد روزنامهها را به همراه مىآورد و بالاخره سطح آموزش كه سبب فردى شدن مطالعه روزنامهها و گسترش كنجكاويها مىشود، از شرايط اساسى هستند . تحتتاثير اين شرايط، توليد و انتشار اخبار روزنامهها از اصول تكنيك صنعتى شدن تبعيت مىكنند و مصرف فردى اخبار نيز شرايط خاصى را ايجاب مىنمايد كه به صنعتى شدن، سوادآموزى، ثروتاندوزى و توسعه شهرنشينى در جوامع غربى بستگى دارند . 13 در عين حال مطبوعات در مغرب زمين سه دوره تحول عمده داشتهاند كه عبارتند از: 1 . دوران مطبوعات استبدادى - در اين دوران نشريات تحت نظارت دربار و حكومت وقت و در جهت تاييد و تمجيد شاه و دربار و حكومت، مجال انتشار يافت . اين نشريات نه شمارگان زياد داشت و نه به صورت منظم در دورههاى كوتاه مدت منتشر مىشد . نشريات اين دوران به عنوان پديدهاى حكومتى يا دربارى كه مورد استفاده عدهاى از سران و قدرتمندان جامعه بود، محسوب مىشود . بنابراين نمىتوان اين نشريات را از ابتداى بوجود آمدن در شمار وسايل ارتباط جمعى قلمداد كرد; هر چند بعدا تعداد و شمارگان اينگونه نشريات در غرب رو به فزونى نهاد . 2 . دوران مطبوعات عقيدتى و انقلابى - نشريات اين دوران مربوط به تحولات و انقلابهاى دموكراتيك اروپايى است . در اين زمان مطبوعات در جهت آگاهىبخشى عمومى و بسيج مردم براى مبارزه با استبداد تلاش مىكردند . شاخصه دوران مطبوعات عقيدتى - انقلابى تعدد و تنوع نشريات و بويژه جهتگيرى مردمى آنهاست . بايد خاطرنشان ساخت كه در دوره انقلابهاى دموكراتيك مردم با توجه به نقش مهم و مثبت مطبوعات در مبارزه عليه استبداد، نسبتبه روزنامهها، بسيار خوشبين شده بودند و مطبوعات را در جهتخدمتبه جامعه، از عوامل تحكيم دموكراسى، مىشناختند . اما مدتى بعد و به طور مشخص از دهه چهارم قرن نوزدهم، مطبوعات بكلى تغيير ماهيت دادند . به عبارت ديگر، از اين زمان، عصر مطبوعات عقيدتى و سياسى به پايان رسيد، ولى جاذبههاى آن پابرجا ماند . به همين لحاظ اغلب مردم هنوز تصور مىكنند، روزنامههايى كه به آنان عرضه مىشوند و در واقع به وسيله سرمايههاى بزرگ و همراه با آگهىهاى تجارتى انتشار مىيابند، همان نقش روزنامههاى انقلابى قبلى را ايفا مىكنند و به عنوان سلاح سياسى ضدقدرت و در مقام ركن چهارم دموكراسى بكار گرفته مىشوند و منافع و مصالح عمومى را تامين مىنمايند . در صورتى كه پس از روى كار آمدن طبقه جديد صاحب ثروت در غرب، مطبوعات ديگر نمىتوانستند نقش اجتماعى قبلى را داشته باشند . از آن موقع چون انتشار مطبوعات، به صورت يك فعاليت تجارتى درآمد و اين امر، سرمايههاى بزرگى را ايجاب مىكرد، ديگر، روزنامهنگاران انقلابى و افرادى كه عقايد و علاقههاى خاص سياسى داشتند، نمىتوانستند به كار روزنامهنگارى بپردازند . 14 3 . دوران مطبوعات خبرى و تجارتى - خصوصيت اين دوران كه همچنان ادامه دارد، نفوذ و سلطه سرمايه و سرمايهدارى بر مطبوعات است . نشريات اين دوران بر اساس منافع صاحبان سرمايه فعاليت مىكنند و محتواى آنها از خبر و تفسير گرفته تا هنر و سرگرمى و تبليغ تماما در جهت منافع خاص كشورها و سازمانها و گروههاى قدرتمند و صاحب سرمايه شكل مىگيرد و حداقل تعارضى با آن ندارد . نشريات در واقع موسسات بزرگى هستند كه براى توليد و توزيع فراوان نياز به سرمايههاى مالى دارند و طبعا در حيطه منافع تامينكنندگان مالى خود مىتوانند فعاليت كنند . 15 در اوايل دوران سوم تحول مطبوعات غربى - حدود دهه چهارم قرن نوزدهم - اولين روزنامه ايران با نام كاغذ اخبار (ترجمه واژه (News Paper توسط ميرزا صالح شيرازى در دوران حكومت محمد شاه قاجار منتشر شد . ميرزا صالح شيرازى از شمار دانشجويانى بود كه توسط شاهزاده عباس ميرزا براى تحصيل به لندن اعزام شدند، وى پسر حاج باقرخان كازرونى بود و در دربار فتحعلى شاه مدتها سمت منشيگرى داشت و مدتى نيز در تبريز منشى و مترجم يكى از افسران انگليسى بود كه به دستور عباس ميرزا در آذربايجان خدمت مىكرد . 16 دكتر مولانا (استاد ايرانى علوم ارتباطات) درباره تاثيرپذيرى ميرزا صالح از مغرب زمين، به استناد سفرنامه خود او مىنويسد: افكار و آداب اروپايى نه تنها مغز و فكر ميرزا صالح را پر مىكند بلكه از جنبه ظاهرى و لباس نيز در جوان ايرانى اثر مىگذارد . علىرغم دستور شاهزاده عباس ميرزا، ميرزا صالح شيرازى ريش خود را مىتراشد و لباس ايرانى را به لباس انگليسى تبديل مىسازد . 17 آنچه مىتوان از مجموعه بررسيهاى انجام شده درباره كاغذ اخبار بدست آورد اينكه اين نشريه به صورت ماهنامه و دست كم حدود سه سال منتشر شده است و شمارگان آن محدود بوده است . جالب اينجاست كه يكى از اعضاى گروه مذهبى اپيكوپول پروتستان آمريكا كه در سال 1840 ميلادى در ايران بوده، در سفرنامه خود درباره اولين نشريه ايرانى مىنويسد: ... تنها امرى كه حكايت از پيشرفت در ايران مىكند تاسيس روزنامهاى است كه به سال 1837 در تهران تحت نظر شاه شروع به چاپ شده . اين روزنامه به چاپ سنگى منتشر مىشود و مقصود و منظور اصلى آن تبليغ شاه و كارهاى اوستبا اين وصف تاسيس اين روزنامه يكى از قدمهاى مهم در پيشرفت ايران است و نتايج مهمى دربرخواهد داشت . 18 به هر حال روزنامهنگارى در دوران ناصرالدين شاه قاجار رشد قابل توجهى پيدا كرد و به موازات آن توجه و سلطه شاه و نظام استبدادى بر آن افزايش يافت . در همين دوران وزارت مطبوعات و سپس اداره سانسور اين وزارتخانه تشكيل شد . در دوره ناصرالدينشاه مطبوعات عمدتا دولتى بودند و در تيراژ پايين منتشر مىشدند و مورد استفاده عامه مردم كه اكثريت آنان نيز بيسواد بودند قرار نمىگرفت . با آنكه طبق دستور ناصرالدينشاه ماموران دولتى و ادارات به اشتراك روزنامههاى دولتى مجبور بودند، تيراژ آنها خيلى محدود بود و در واقع فقط بين روساى ادارات و كتابخانهها و عدهاى از تحصيلكردهها پخش مىشد . بايد دانست كه روزنامه در بين روحانيان و طبقات تجار و پيشهور وسيله فرنگى محسوب مىشد و اين برداشت عاملى در منع پخش و افزايش تيراژ روزنامهها در ايران به شمار مىرفت . 19 هرچند در بعضى از نشريات اين دوره مانند وقايع اتفاقيه كه در آغاز زير نظر ميرزا تقى خان اميركبير منتشر مىشد، مطالبى وجود دارد كه يادآور نقشهاى آرمانى مطبوعات است، به دليل فرهنگ شفاهى مردم و بيسوادى اكثريت آنان و اينكه مردم كشور عمدتا در روستاها و شهرهاى دورافتاده بسر مىبردند و علاوه بر اينها شمارگان نشريات پايين بود و فقط بدست معدودى از شخصيتهاى مملكت، تجار و صاحبمنصبان مىرسيد و به عنوان پديدهاى غربى شناخته مىشد كه بهاى آن نيز در زمان خود گران به حساب مىآمد، نمىتوان نشريات دوره ناصرى را در شمار وسايل ارتباط جمعى به شمار آورد . روزنامه اساسا در كشور ما به عنوان وسيله ارتباط جمعى نخبگان و تحصيلكردگان بوده و از طريق آنان به جامعه منعكس شده است كه هماكنون نيز اين وضعيت تا حدود زيادى وجود دارد . خصوصا از موقعى كه روزنامههاى جديد، در شرايط مخصووص استبداد داخلى و فشار استعمار خارجى پديد آمدند، به سبب حمايت از سياستهاى داخلى و خارجى، در مقابل مسجد و بازار و ساير مراكز سنتى ارتباطى - كه معرف پيوندهاى مردمى و عقايد عمومى بودند - قرار گرفتند و چون مىخواستند از غرب تقليد كنند، فقط به طرز انتشار روزنامه به سبك غربى توجه كردند و به ارتباطات اجتماعى واقعى، بىاعتنا ماندند . 20 ناصرالدينشاه كه توجهى به پيشرفت كشور نداشت و در سياستهاى داخلى و خارجى به غير از سركوب مردم و ضعف و ذلت در برابر بيگانگان و نيز قرضهاى سنگين خارجى كه عمدتا صرف عياشى شاه و دربار مىشد و حاصل آن سلطه روزافزون استعمارگران بر كشور بود، حاصلى به بار نياورد، نهايتا به ضرب گلوله ميرزا رضاى كرمانى كه از مريدان سيدجمالالدين اسدآبادى بود از پاى درآمد و ضعف دولت قاجار از آن پس شتاب بيشترى گرفت . پارهاى از نشريات كه مسئولين آنها در اواخر دولت ناصرى به خارج مهاجرت كرده بودند به انتشار نشريات خود به زبان فارسى و ساير زبانها ادامه دادند . در داخل نيز شاهد گسترش فوقالعاده مطبوعات هستيم كه در انقلاب مشروطه نيز تاثير آنها مهم است . در اين ايام تاسيس كتابخانه، افزايش تعداد باسوادان و بوجود آمدن انجمنهاى سرى كه معارض دولت استبدادى بودند و شبنامههاى بسيارى منتشر كردند، زمينه را براى رشد مطبوعات غيردولتى و انقلابى فراهم كرد . تحولات اجتماعى دوران ناصرى نهايتا به محو نظام استبدادى شاه و استقرار نظام مشروطه منجر شد . نظام مشروطه، تاسيس مجلس شوراى ملى و آزادى بيان نمايندگان فضاى اجتماعى آن دوران را براى بازگشت نويسندگان مهاجر و توسعه مطبوعات بيش از پيش آماده ساخت . علىرغم مقاومت محمد عليشاه در برابر مشروطه، رشد مطبوعات همچنان ادامه يافت و نويسندگان و روزنامهنگاران آزاديخواه و انقلابى از سراسر كشور سربرآوردند . اين دوران را مىتوان دوران مطبوعات مسلكى و سياسى ناميد . جهتگيرى غالب نشريات در اين زمان مبارزه با استبداد داخلى، سلطه خارجى، انتقاد از نابسامانيها و آرمان پيشرفت و ترقى ايران بود . مطبوعات علاوه بر اينكه به وضع آرمانى خود نزديكتر شده بودند، در آگاهسازى و ارشاد مردم و شكلگيرى افكار عمومى تاثير بسزايى داشتند . خواندن روزنامه از طرف افراد باسواد براى ديگران پديدهاى عادى بود . ادوارد براون در اين زمينه مىنويسد: مردم بيدار شدهاند و به آهستگى از امور آگاهى پيدا مىكنند . بزرگترين شاهد اين بيدارى توسعه و افزايش جرايد ملى در ايران است . اين جرايد سبك خستهكننده، قديمى و مرده قبلى را ندارند بلكه بسيار مورد توجهند و به زبان ساده نوشته شدهاند . به نظر مىرسد همه در اينجا روزنامه مىخوانند . در قهوهخانهها به جاى اينكه قصههاى شاهنامه را مرتب تكرار كنند، مردم به گفتگوى سياسى و اجتماعى مشغول هستند . 21 اينك روزنامه نه تنها يكى از وسايل ارتباط جمعى استبلكه روزنامهنگارى آنچنان با مبارزات مردمى عليه استبداد داخلى و سلطه خارجى آميخته است كه اين حرفه صرفا رنگ سياسى به خود مىگيرد و روزنامهنگار نوعى سياستمدار تلقى مىگردد . ظاهرا اين تلقى هم از نظر مردم و هم از نظر روزنامهنگاران مقبول و مطلوب است . ترقى سيد ضيا از روزنامهنويس جوان گمنام به نويسنده سياسى معروف و سرانجام نخستوزيرى، نماينده وضع روزنامهنگارى سياسى و اعتقادات اجتماعى اين دوره بود . در حقيقت مىتوان گفت روزنامهنگارى در اين سالها مهمترين و بهترين وسيله سياسى به شمار مىرفت . از وسايل ارتباط اجتماعى و سياسى اين دوره يعنى احزاب سياسى، مجلس شوراى ملى و مطبوعات، روزنامهنگارى مشخصترين و معروفترين وسيله تحصيل نفوذ و قدرت سياسى در ايران بود . 22 از طرف ديگر كشورهاى سلطهجوى خارجى بويژه انگلستان و روسيه سعى مىكردند اين بازار ارتباط جمعى را به نفع خود در كنترل داشته باشند . در تمام مدتى كه جنگ جهانى اول ادامه داشت عناصر آلمانى و روسى و انگليسى در تهران و شهرستانها فعاليت مىكردند و مىخواستند نويسندگان و روشنفكران ايران را به سوى خود جلب كنند . سر كلار مونتسكرين يكى از ديپلماتهاى انگليسى در مشهد در خاطرات خود مىنويسد پول قابل توجهى از طرف انگليسها و روسها بين بعضى از ايرانيها تقسيم شده بود . ونستشى آن، يكى از نويسندگان آمريكايى اين دوره به فساد و رشوهخوارى در ايران اشاره كرده مىنويسد هم متفقين و هم آلمانيها و همكاران آنها سعى مىكردند نويسندگان و روساى دولتى و ادارى را با پول فريب دهند و بخرند . 23 روزنامهنگارى مسلكى و عقيدتى و ضد استبدادى و ضداستعمارى بعد از پيروزى انقلاب مشروطه به سرعت تبديل به روزنامهنگارى حزبى و گروهى حتى فردى شد . حالا كه شاهنشاهى شكستخورده و مشروطه برقرار شده بود، هر فرد يا دسته و گروه و حزبى مىخواست غنيمتبيشترى از اين خوان يغما بدست آورد و طبعا استعمارگران خارجى اشتهاى بيشترى داشتند و دخالتهاى آنان اوضاع را آشفتهتر كرد . حكومتهاى وقت نيز در سياستهاى خود روش مشخصى نداشتند . گاه آزادى نسبى برقرار بود و گاه حكم تعطيل همه جرايد صادر مىشد . حتى در حكومت 90 روزه سيد ضيا كه خود روزنامهنگار بود، همه روزنامهها به غير از يكى تعطيل شدند . دكتر مولانا مىنويسد: خروش مطبوعات، توام با جنگ و جدال خصوصى و رقابتهاى سياسى بازيگران صحنه سياست ايران به قدرى قوت يافت و توسعه پيدا كرد كه حتى عدهاى از روزنامهنگاران مسئول اين دوره را به ترس و وحشت انداخت و نسبتبه آينده مطبوعات آزاد ايران نگران كرد . مثلا ملكالشعراى بهار مدير روزنامه نوبهار در يكى از مقالات خود (شماره 6، 8 عقرب 1301) از نبودن اصول سياسى در روابط دولت و مطبوعات ايران سخن گفت و نوشت مطبوعات ايران بايد براى آزادى خود احترام قايل شوند و از اين آزادى كه مشروطيتبه آنها داده سؤاستفاده نكنند زيرا اگر خود مواظب نباشند آزادى بدست آمده به طور كلى از ستخواهد رفت . 24 انقراض سلسله قاجار و برقرارى استبداد رضاخانى به اين پيشبينى جامه عمل پوشانيد و بساط روزنامهنگارى سياسى و مسلكى را كه با اغراض شخصى و منافع گروهى آلوده شده بود و از اهداف اوليه خود بسيار فاصله گرفته بود، در هم پيچيد . روزنامهنگارى در دوران رضاخان و پسرش توام با سركوب و اختناق بود . روزنامهنگاران مردمى و آزاديخواه مقتول و محبوس شدند و در عوض روزنامهنگارى لجام گسيخته زرد يا مبتذل كه در جهت اهداف نظام شاهنشاهى پهلوى بود رونق گرفت . امام خمينى در دهه 1320 با نوشتن كتاب كشفالاسرار ضمن انتقاد شديد از رضاخان و شاهنشاهى پهلوى روزنامهنگاران آن دوره را عمال ديكتاتورى ناميد و نوشت: يكى از چيزهايى كه نيازمند به اصلاح است همين روزنامهها و مجلات و هفتگىهاست كه امروز به اين صورت اسفآور است و در حقيقتبعضى از آنها را بايد كانون پخش فساد اخلاق و فحشا گفت . براى نشر بىعفتىها و افسارگسيختگىها هيچ چيز امروز بيشتر از اين اوراق ننگين كمك كارى نمىكند . 25 در دهه بعد - مشخصا در سال 1337 - جلال آل احمد (نويسنده معروف و انتقادى معاصر) در مقاله ورشكستگى مطبوعات اوج اين وضع مخرب را طى سالهاى 1321 تا 1337 مورد بررسى قرار داده است . وى كه مطبوعات را نمودار مكتوب اجتماع مىداند، طى يك تقسيمبندى سه مرحلهاى مطبوعات ايران از شهريور 20 تا سالهاى 24 و 25 را دوره مطبوعات دهندريده (جنگ و جدالهاى سياسى و فحاشىهاى مبتنى بر اغراض شخصى)، سالهاى 24 و 25 را تا 1332 دوره نهار بازار احزاب سياسى و از آن به بعد را - تا زمان نگارش مقاله - دوران رنگيننامهها ناميد . منظور از رنگيننامهها، مجلات هفتگى پرزرق و برق و مبتذل و بىارزش و بىآزار است كه همهاش ترجمه و تقليد و رواج فساد است . طبقهبندى آل احمد مبين سه دوره قدرتگيرى محمدرضا يا پهلوى دوم است . در دوره اول كه بعد از سقوط رضاخان است، محمدرضا در تلاطم درگيريهاى جهانى قدرت چندانى ندارد، حصار سكوت رضاخانى شكسته شده و حتى شاه جديد يعنى وارث رضاخان سيماى دموكراتيك به خود مىگيرد . مطبوعات فردى و گروهى رشد مىكند . همه مىخواهند انتقام سكوت گذشته را بگيرند و فحاشى و متهم كردن يكديگر در مطبوعات خاطره لجام گيسختگىهاى دوران ضعف قاجار را به ياد مىآورد . در دوره دوم تب و تاب جنگ جهانى دوم فروكش مىكند . موقعيتشاه تقريبا تثبيت مىشود . در واقع برندگان جنگ وجود محمدرضا را در جهت منافع خود مىبينند . در اين مرحله قدرتهاى سياسى و وابستگان قدرتهاى خارجى، عرصه مطبوعات را به اشغال خود درمىآورند . روزنامه پايگاه ترقى مىشود ولى نه به صورت فردى و گروهى . بايد با حزب و دسته و قدرتى همراه شد تا به جايى رسيد . در اين مرحله روزنامهنگار بيشتر به صورت عامل عناصر و قدرتهاى سياسى عمل مىكند . در دوره سوم اين بساط هم برچيده مىشود . شاه به تدريج آنچنان قدرت مىگيرد كه تحمل هيچ صدا يا حتى ناله مخالفى را ندارد . اين دوران تا پايان نظام شاهنشاهى ادامه مىيابد . دورهاى كه مطبوعات تجارى و پر زرق و برق عرصه كشور را به انحراف و تخدير مىكشاند . مطالب بسيارى از مطبوعات سكس و واخوردگى و قرعهكشى و مسابقه و جدول و نظاير اينهاست . البته آل احمد بحثخود را شامل مجلات ماهانه ادبى كه نقش ثمربخش در مطبوعات فارسى داشتهاند نمىكند و بعضى از مجلات تخصصى مانند مجله اكونوميست را تاييد مىنمايد . ولى در هر حال هيچ نشريهاى نمىتواند وظايف اصلى خود - يعنى اطلاعرسانى و آگاهىدهى و ارشاد و انتقاد - را انجام دهد . ملاحظه مىشود كه روزنامهنگارى در ايران از بدو پيدايش علاوه بر اينكه مبتلاى به بلاى استبداد بوده، چوب كجرويها، ندانمكاريها و فرصتسوزيهاى خود را نيز خورده است . دكتر كاظم معتمدنژاد در پاسخ به اين پرسش كه آيا مرحله دوم تحول روزنامهنگارى در غرب، - يعنى دوره روزنامههاى انقلابى و مردمى - در ايران هم تكرار شده استيا خير، مىنويسد: متاسفانه بررسيهاى تاريخى نشان مىدهد كه در ايران چنين مرحلهاى به معناى دقيق آن مانند غرب، وجود نداشته است و مدت تجربه محدود دوره مشروطيت و تجربههاى متناوب ديگر در اين زمينه نيز، بسيار كوتاه بوده است . اينكه چرا نتوانستهايم، از فضاى عمومى مناسب براى رشد مطبوعات آزاد و مردمى در ايران برخوردار شويم، مسئلهاى است كه به شرايط استبداد و استعمار و ديكتاتورى و وابستگى گذشته و عدم امكان رشد فرهنگى سالم جامعه و مخصوصا فرهنگ روزنامهنگارى، ارتباط مىيابد . عوامل داخلى و خارجى مذكور باعثشد كه از چند موقعيت مساعد كه در زمان انقلاب مشروطيت، پس از جنگ جهانى اول، بعد از شهريور 1320 و در دوره ملى شدن صنعت نفت، براى مطبوعات آزاد و مردمى فراهم شده بود - بهرهبردارى كافى نشود . زيرا بر اثر كودتاهاى سه گانهاى كه در طول حدود نيم قرن، با حمايت امپراتورى روسيه تزارى، امپراتورى - انگلستان و امپرياليسم آمريكا، به منظور حفظ قدرت سياسى و يا روى كار آوردن حكومتهاى وابسته و دست نشانده آنها، در ايران انجام شد، زمانهاى مساعد براى اين امر بسيار محدود ماند و امكانات لازم براى رشد و گسترش مطبوعات آزاد و مردمى و روزنامهنگارى مستقل و متعهد، پديد نيامد ... مطبوعات ايران در دوره پس از مشروطيت و مخصوصا پس از كودتاى 28 مرداد 1332، از مرحلهاى مشابه به مرحله اول تحول مطبوعات غرب، به مرحلهى مشابه مرحله سوم آن - از مطبوعات دولتى و زير سلطه استبدادى به مطبوعات تجارتى و تحتسلطه ديكتاتورى - وارد شدهاند و نمونهاى از مرحله دوم را تجربه نكردهاند . به گونهاى كه ايران، با محروم ماندن از مزاياى اين مرحله، تمام معايب و عوارض منفى مطبوعات استبدادى و تجارتى را، در طول بيست و پنجسال پيش از پيروزى انقلاب اخير، به طور همزمان و يكجا، تحمل نموده است . 26 خلاصه، سابقه روزنامهنگارى در ايران تا انقلاب اسلامى حاكى از آن است كه آنها نه تنها به شكلگيرى صحيح افكار عمومى و بسيج و تجهيز و ارشاد مردم كمك چندانى نكردند بلكه به علت منافع شخصى صاحبان جرايد، وابستگى به قدرتهاى داخلى و خارجى، بىاطلاعى از اوضاع زمان و عدم درك واقعيات جامعه و بىاعتنايى به وظايف خويش، اسباب آشفتگى بيشترى در جامعه خودى شدند . البته وجود حكومتهاى استبدادى و طبعا عدم كمك به فراهم شدن زمينه رشد مطبوعات، عدم رشد اجتماعى بعضى از روزنامهنگاران و عاطفى و سادهلوحانه عمل كردن آنان، دخالتهاى خارجى و نيز فرهنگ شفاهى مردم ايران و پايين بودن سطح سواد مردم از عوامل مهم ورشكستگى مطبوعات در ايران بوده است . در هر صورت، مطبوعات به دليل سابقه طولانى، حضور در تحولات اجتماعى و انقلابهاى مردمى، امكان تحليل و تفسير موسع رويدادها، ماندگارى پيام و غيره، همواره در بحث از وسايل ارتباط جمعى، بخش عمدهاى را به خود اختصاص مىدهد . اما بعد از مطبوعات به راديو و تلويزيون مىرسيم كه از همان آغاز تحت نظارت و سلطه حكومت و سرمايهدارى وابسته بوجود آمد . راديو در زمان رضاخان و تلويزيون در زمان محمدرضا در حوزه سلطه قدرت استبدادى و به تقليد از غرب و در جهت تبليغ و توجيه كومتشاه، فروش كالاهاى خارجى و ارائه فرهنگ و سرگرميهاى مبتذل راهاندازى شد و برنامههاى مفيد به حال جامعه و رشد و ترقى مادى و معنوى مردم در برنامههاى آنها مجال خودنمايى چندان نداشت . سازمان راديو و تلويزيون ايران كه در زمان محمدرضا از لحاظ امكانات و تجهيزات و بكارگيرى نيروهاى متخصص و توان پخش پيام در شمار برترين كشورهاى آسيايى محسوب مىشد محتوايى به غير از تبليغ شاهدوستى، غربپرستى و هويتزدايى مردم ايران نداشت . در واقع تمام جهات منفى كه جلال آل احمد درباره دوره سوم نشريات هفتگى و روزنامههاى ايران گفته است تماما در راديو و تلويزيون شاه قابل مشاهده بود . راديو و تلويزيون در آن دوران تنها چيزى را كه در نظر نداشت منافع و خير عامه مردم ايران بود . ارتباطات نهضت در مرحله اول
نهضت امام خمينى در اولين مرحله شكلگيرى (سالهاى آغازين دهه 1340) از لحاظ امكانات ارتباطى مواجه با مضايق فراوانى بود . وجود افراد ناآگاه، متحجر، محتاط و انزواطلب در ميان روحانيون، اختلافات داخلى حوزههاى علميه، وابستگى بعضى از روحانيان به دربار، كمبود شديد امكانات چاپ و نشر و ارسال پيام، سمپاشى وسايل ارتباط جمعى رژيم شاه و نظارت و سركوب مداوم مبارزان و مردم انقلابى و حمايتهاى بيدريغ قدرتهاى جهانى و منطقهاى از پهلوى دوم كه منافع و غارتگريهاى آنان را تضمين كرده بود، جريان آگاهى بخشى نهضت و تحرك مردمى را دچار اختلال و كندى بسيارى ساخت . نهايتا نيز رژيم شاهنشاهى توانستبا كشتار وسيع مردم، سركوب و مقتول و محبوس كردن عده زيادى از پيروان و طرفداران امام و دستگيرى و تبعيد شخص ايشان، عرصه وسايل ارتباط جمعى را براى تركتازى فرهنگ غربى به نحو بىسابقهاى بگشايد و خصوصا فاضلاب فرهنگ غربى يعنى بىبند و بارى و فحشا را گسترش دهد تا خود و اربابانش از غيرت دينى مردم در امان باشند . شاه با دستگيرى و قتل و تبعيد بسيارى از روحانيون، رخنه در حوزههاى علميه و فريب بعضى از روحانيان صاحب نام تلاش كرد تا مركز رهبرى دينى را تا حد سقوط به سستى بكشاند . نهضت امام براى يك دوره نسبتا طولانى دچار سكون و ركود شد . به موازات آن، شاه مدلهاى توسعه آمريكايى را كه در دستور كار قرار داده بود پىگيرى كرد و به سرعت اسباب تخريب روستاها و كشاورزى و نيز توسعه صنايع وابسته و شهرنشينى دو قطبى - شامل يك قطب اقليت و بسيار ثروتمند و اقشار وسيع پيرامونى و محروم و مستضعف - گرديد . شاه در ايجاد چنين تغييراتى كه آن را انقلاب سفيد ناميد، كاملا تحت نظارت آمريكا بود . زيرا مسئولين وقت آمريكا براى جلوگيرى از نفوذ شوروى و ايجاد بازار امن براى كالاهاى خودشان و بالاتر از همه غارت همه جانبه منابع كشور ما، ايجاد چنين تغييراتى را در ايران ضرورى مىديدند . شاه به حاج آقا روح الله كمالوند كه از علماى خرمآباد بود و در جريان انقلاب سفيد پس از گفتگو با علماى قم به ديدار شاه رفته بود فهماند كه اين اصول را به هرحال بايد اجرا كنم و اگر من آنها را انجام ندهم از بين مىروم و كسانى كار را به دستخواهند گرفت كه هيچ اعتقادى به شما و مسلك شما ندارند . 27 شاه حتى بعد از سقوط نسبتبه دست نشانده بودن يا وابسته بودن به غرب انكارى ندارد و در مصاحبههاى خود و كتابى كه تحت عنوان پاسخ به تاريخ به زبان فرانسه نوشته است، ضمن دروغپردازى فراوان درباره كارهاى خودش و تحريف احمقانه تاريخ معاصر و در نتيجه ارائه تناقضات گوناگون كه مترجم به آنها اشاره كرده است، به اين موضوع اعتراف مىكند . 28 به هر حال امام خمينى در مرحله اول نهضت همزمان مبارزه با رژيم شاه، عمدتا متوجه رفع اختلافات حوزههاى علميه و بازسازى شبكه روحانيون و مساجد بود و به صورت وسيع از سخنرانى، نامه، تلگراف، پيام و نيز جزوه و كتاب براى تحقق اهداف نهضت استفاده مىكرد . امام خمينى علاوه بر كوشش پيگير به منظور واداشتن مراجع و زعماى بزرگ روحانى به حركت و نهضت، رسالتخود را در امر روشنگرى و افشاگرى نيز تا آنجا كه امكانات به ايشان اجازه مىداد دنبال مىكرد و با شعر، نثر، پيام، كتاب و از راههاى ديگر با رعايت اصول پنهانكارى، در راه بيدارى تودهها و كنار زدن ماسك رژيم دستنشانده پهلوى كوششهايى بعمل مىآورد . 29 امام مىدانست كه چنانچه شبكه روحانيون در سراسر كشور و خارج از آن، اختلافات را كنار گذاشته، در فعاليت دستهجمعى عليه رژيم شركت جويند، قدرت فوقالعادهاى براى مكتب بوجود خواهد آمد كه هيچ وسيله ارتباط جمعى به پاى آن نخواهد رسيد . امام براى احياى اين شبكه تلاش خستگىناپذيرى را آغاز كرد و پيامهاى فراوانى را ز طريق نامه، تلگراف و افراد مطمئن براى روحانيون ارسال داشت . ايشان در جريان مبارزه با تصويبنامه انجمنهاى ايالتى و ولايتى طى نامههاى خصوصى روحانيان را به مبارزه عليه رژيم ضد اسلامى دعوت مىكرد . در يكى از اين نامهها مىخوانيم: اولا جنابعالى با علماى اعلام تماس بگيريد و هر طور صلاح ديدند تلگرافات عديده به اعليحضرت مستقيما و به حضرت آيت الله بهبهانى و در صورت صلاح به علماى قم بشود كه از اعليحضرت بخواهند به دولت امر كنند از اين امر جلوگيرى شود و به ساير طبقات و متدينين نيز دستور اقدام دهيد به همين نحو، و ثانيا به هر جا كه از قصبات و شهرهاى اطراف دسترسى داريد و آقايان علما دسترسى دارند دستور همين امر داده شود كه تلگرافات و مكاتيب زياد فرستاده شود و ثالثا بايد با كمال متانت و آرامش و بدون تظاهر و تشنج اين امر صورت گيرد . همين قدر تقاضاى خودشان را به سمع اعليحضرت برسانند ... . 30 در همين چند سطر تلاش امام براى متحد كردن علما، آگاهى بخشى مردمى، توجه به اهميت مشاركت مردم و عمومى كردن مبارزه، موقعشناسى و كنترل مراحل نهضت و نيز حداكثر استفاده از امكانات ارتباطى موجود مشاهده مىشود . در مقابل وسايل ارتباط جمعى شاه نيز با جوسازى، تهمت، دروغ و سمپاشى فراوان سعى در خنثى كردن مبارزات مكتبى امام و ياران ايشان و مردم انقلابى ايران داشتند كه روزنامههاى آن دوران شاهد و مدرك اين مقابله تاريخى است . در واقع نهضت امام از ابتدا مواجه با يك جنگ رسانهاى گسترده بود كه رهبر انقلاب با تمام توان در برابر آن ايستاد و ترفندهاى رسانهاى را بىاثر كرد . معهذا تبليغات داخلى و حمايتهاى خارجى عليه نهضت جوسازيها و حقكشىهاى امپرياليسم خبرى و همصدايى بنگاه خبرپراكنى جهان با دستگاه تبليغاتى شاه و تاثير نامطلوب آنان روى افكار مردم جهان، دل امام را سختبه درد آورد; از اين رو، پس از آزادى از زندان در سخنرانى خود در تاريخ 26 فروردين 1343 دردمندانه اظهار كرد: ... افسوس كه دست ما از عالم كوتاه است، افسوس كه صداى ما به عالم نمىرسد . افسوس كه گريههاى اين مادرهاى بچه مرده نمىرسد به دنيا . ما را كهنهپرست معرفى مىكنند، ما را مرتجع معرفى مىكنند ... جرايد خارج از ايران، آنهايى كه با بودجههاى گزاف براى كوبيدن ما مهيا شدهاند، در خارج ما را مخالف اصلاحات - كه اسلام در راس اصلاحات واقع شده است - معرفى مىكنند، مخالف ترقى مملكت معرفى مىكنند ... . 31 البته امام هرگز از تلاش و مبارزه خسته نشد و از آن دست نكشيد . وجود امام و شجاعت و مبارزه بىامان ايشان واقعا اسباب تحول حوزههاى علميه و پويايى شبكه روحانيتشد تا حدى كه بعضى از طرفداران ايشان در حوزه و خارج از آن علاوه بر چاپ و تكثير پيامهاى امام و اخبار نهضت كه با وسايل ابتدايى و حتى دستى صورت مىگرفت نسبتبه چاپ روزنامههايى كه به صورت مخفى تهيه و توزيع مىشد - از قبيل روزنامه بعثت و انتقام - اقدام كردند . در زمان نشر روزنامه بعثت كه با مشكلات فراوان به صورت مرتب منتشر مىشد آيت الله طالقانى [روحانى آزاديخواه و مبارز معروف و اولين امام جمعه تهران بعد از پيروزى انقلاب اسلامى] كه در آن هنگام در دادگاه فرمايشى تحت محاكمه قرار داشتند، وقتى شماره اول بعثت را دريافت كردند، با خرسندى فوقالعاده اظهار نمودند كه ما انتظار داشتيم تا پنجاه سال ديگر بتوانيم روحانيان قم را روزنامه خوان كنيم، ولى خوشبختانه اكنون مىبينيم كه آيت الله خمينى آنان را در ظرف چند ماه روزنامه نويس كردهند! . 32 امام به اهميت فوقالعاده وسايل ارتباطى در جريان مبارزه كاملا وقوف داشت و چون وسايل ارتباط جمعى رسمى (مطبوعات و راديو و تلويزيون) در اختيار وى نبود، سازماندهى وسيعى از وسايل ارتباط جمعى سنتى و مردمى ايجاد كرد كه وسايل ارتباط جمعى رسمى را در تنگنا قرار داد . ايشان در يكى از پيامهاى خود به علما و روحانيون بستان آباد مىنويسد: ... لازم است آقايان به وسيله اعلاميه و نشريه پشتيبانى خودشان را از مطالبى كه ما داريم اعلام فرمايند تا بلكه بتوانيم دولت را وادار كنيم به قبول مطالب شرعى خود . در هر صورت از مجالس دعا و تذكر استفاده بايد كرد ... . 33 امام از مناسبتهاى مذهبى نهايت استفاده را براى ابلاغ پيام نهضتبعمل مىآورد و از روحانيون و طرفداران خود مىخواست كه مطالب نهضت را به هر وسيلهاى به ديگران برسانند . ايشان در يكى از سخنرانيهاى خود در سال 1343 مىگويد: ... اگر حوزه علميه به كار اسلام نخورد، بيهوده است، مبتذل است . واجب استبر همه و همه خطبا و مسلمين كه مردم را مطلع كنند; زيرا اصل اسلام در خطر است ... . 34 امام از اينگونه تذكرات و تاكيدات فراوان داشتهاند، با همه اينها به علتسانسور و خفقان شديد و عملكرد ضد خبرى و ضد آگاهى بخشى رسانههاى شاهنشاهى، اخبار نهضت آن طور كه بايد در مرحله اول انقلاب به همه جا نرسيد . ارتباطات نهضت در مرحله دوم
مرحله دوم انقلاب اسلامى كه تقريبا از نيمه دوم سال 1356 شروع شد، تفاوتهاى چشمگيرى با مرحله اول داشت كه طرح آن نياز به بررسيهاى جداگانه دارد . در اينجا به چند عامل محورى كه در مرحله اول انقلاب اسلامى يا نبود يا كمرنگ بود اشاره مىشود: توسعه خطوط تلفن شهرى، پيشرفت وسايل و امكانات چاپ، توسعه شهرنشينى، توسعه دانشگاهها، گسترش اختلاف طبقاتى و نارضايى عمومى، بيعدالتى در حوزههاى مختلف، تخصيص سرمايهها و امكانات اقتصادى كشور به شاه و دربار و وابستگان آنها، وابستگى روزافزون شاه به بيگانگان و سلطه مشهود آنان بر منابع حياتى كشور، سركوب مداوم مردم و حبس و شكنجه آنان به بهانههاى مختلف از قبيل توهين به شاه، شكست احزاب و گروههاى مخالف شاه از ارائه راه حل نجات يا وابستگى آنان به بيگانگان و ... نظام شاهنشاهى هرگز فكر نمىكرد كه انقلاب سفيد، خود از عوامل نابودى نظام باشد، ولى چون اصلاحات پيشنهادى جنبه ظاهرى و نمايشى داشت و واقعا شخص شاه و اطرافيانش اصلا مشاركتسياسى و آزادى بيان مردمى را مگر در جهت تقويت رژيم و تحسين و تمجيد شاه، تحمل نمىكردند و با مفهوم واژه عدالت نيز بيگانه بودند، فريبهاى تبليغاتى آنان كه با واقعيات همخوانى نداشت تماما به زيان نظام شاهنشاهى تمام شد . عامل بسيار مهم ديگرى كه در مرحله دوم انقلاب شاهد آن هستيم آگاهى عمومى و خلاقيتشگفتانگيز ملت ايران بود كه وقتى به اين نتيجه رسيدند كه راه نجات از زندان شاهنشاهى رو آوردن به مكتب نجات بخش اسلام و مرجعيتشيعه و شخص امام خمينى است، تمامى توان خود را يكدل و يك جهت در اختيار انقلاب گذاشتند و از نوشتههاى دستى و چاپ با وسايل ابتدايى گرفته تا نوارهاى ضبط صوت و تلفن و ديوارهاى شهر و خيابان و كوچه و پشتبام را عرصه ارتباط مردمى و پخش پيامهاى انقلاب قرار دادند . طبعا اين بخش از ارتباطات انقلابى نياز به بررسيهاى بيشترى دارد و آنچه تاكنون بعمل آمده بسيار ناقص به نظر مىرسد . اورت راجرز يكى از محققان معروف آمريكايى و از پيشكسوتان انديشههاى نوآورى در غرب مىنويسد: چه درسى بايد از انقلاب ايران در ارتباط با نقش تكنولوژى ارتباطى در جهان سوم گرفت؟ بايد توجه بيشترى به روابط ميان فردى و به رسانههاى كوچك نظير ضبط صوت و اعلاميههاى زيراكسى كه دستبه دست مىچرخند، مبذول داشت، چراكه نهايتا اين مردم هستند كه مىتوانند يكديگر را به كنش در ابعاد گسترده وا دارند . چراكه در حالى كه آيت الله خمينى رسانههاى قدرتمندتر جمعى نظير راديو، تلويزيون امواج مايكرو و ماهوارههاى ارتباطى را برخلاف شاه در دست نداشت، اما از تكنولوژيهاى ارتباطى بهترين استفاده را كرد . 35 الوين تافلر نظريه پرداز معروف آمريكايى نيز در اين زمينه تحليلهايى دارد و از جمله معتقد است كه امام رسانه موج اول - يعنى موعظههاى چهره به چهره روحانيون براى مومنان - را با تكنولوژى موج سوم تركيب كرد - نوارهاى صوتى حاوى پيامهاى سياسى كه در مساجد به طور مخفى توزيع مىگرديد و در همانجا پخش مىشد و به كمك دستگاههاى ارزان قيمت تكثير مىگرديد - شاه براى مقابله با آيت الله خمينى از رسانههاى موج دوم يعنى مطبوعات و راديو و تلويزيون استفاده مىكرد . به محض اينكه آيت الله خمينى توانستشاه را سرنگون كند و كنترل دولت را در دستبگيرد، فرماندهى اين رسانههاى متمركز موج دومى را نيز در اختيار گرفت . 36 گو اينكه دكتر حميد مولانا (استاد ايرانى علوم ارتباطات، مقيم آمريكا) چنين نظرى را نمىپذيرد و درباره استفاده امام از كاست و نوار مىگويد: ... اگر به اين سادگى بود، شاه هم مىتوانست از همينها استفاده كند، او كه بيشتر داشت . آمريكا هم ماهواره و كاست و نوار خيلى بيشتر دارد ... اين تكنولوژى نبود بلكه اين مشروعيت و اقتدار يك فقيه بود كه به محتواى پيام قوت داد . 37 در اين شك نيست كه شخصيت امام و جايگاه امام و محتواى پيام ايشان مايه و پايه انقلاب اسلامى است، اما در اين هم شك نيست كه نشر پيامهاى ايشان نيازمند وسايلى بود كه در عرصه خلاقيت مردم انقلابى ايران به نحو احسن تامين شد . به هر حال زمانى بود كه وسايل ارتباط جمعى رسمى در اختيار امام نبود و شاه حداكثر استفاده را از اين وسايل براى تخريب انقلاب و روحيه مردم و نيز توجيه و تثبيت نظام شاهنشاهى و فرهنگ غربى بكار برد، اما بعد از پيروزى انقلاب اسلامى اين وسايل نيز در حوزه نظارت امام و انقلاب اسلامى درآمد . اولين نتيجه چنين تحولى آزادى ناگهانى وسايل ارتباط جمعى بويژه مطبوعات بود كه همچنان با بعضى تنگناهاى ناشى از اختلاف نظر مسئولين و جناحها، تقريبا در چارچوب ضوابط قانونى ادامه دارد . امام خمينى كه خود بزرگترين منتقد مطبوعات و ساير رسانههاى زمان رضاخان و محمدرضا بود، اينك رسانههايى را در اختيار داشت كه سابقا توسط وابستگان نظام شاهنشاهى اداره مىشد و در چارچوب همان نظام جا افتاده و رشد كرده بود . علاوه بر آن بسيارى از مطبوعات حتى بعد از پيروزى انقلاب اسلامى جهات وابستگى خود را به نظام سابق يا بيگانگان حفظ كرده و از اساس نظام اسلامى را قبول نداشتند و در عين حال مىخواستند از آزاديهاى بدست آمده كه حاصل سالها خون دل امام و جانفشانى مردم ايران بود حداكثر سؤ استفاده را ببرند . حال بايد ببينيم مشى امام و سياست امام درباره وسايل ارتباط جمعى با آن سابقهاى كه عرض شد چه بود . نظريات ايشان در تطبيق با مطالعات انتقادى نسبتبه وسايل ارتباط جمعى در غرب چه جايگاهى دارد؟ آيا اساسا امام در اين زمينه نظريات منسجمى بيان كردهاند كه بتوان آن را مبناى نظام رسانهاى جمهورى اسلامى ايران قرار دارد يا خير؟ آزادى بيان و مطبوعات در لسان امام چه معنايى دارد؟ اهداف و نقشهاى رسانهها در نهضت امام چه بايد باشد و ... طبعا پاسخ به تمامى اين پرسشها و نظاير آن نياز به تحقيقات فراوان دارد كه متاسفانه تاكنون درباره آن تحقيقات چندانى صورت نپذيرفته است . در اين مقاله سعى مىشود تا به صورت گذرا و طرح گونه، بعضى از مسايل اساسى مربوط به رسانهها از ديدگاه حضرت امام مورد بررسى قرار گيرد تا انشاالله در آينده مقدمهاى باشد براى بررسيهاى دقيقتر و عميقتر . نگرانيهاى امام
امام خمينى در طول دوران زندگى خود نسبتبه رسانههاى زمان پهلوى سخنان بسيارى ابراز داشتهاند كه مىتوان آنها را به دو دسته اصلى تقسيم كرد: 1 . نداشتن آزادى بيان و وجود سانسور و اختناق و جلوگيرى از انعكاس افكار عمومى . 2 . عامل نظام استبدادى و بيگانگان بودن و توطئهگرى و رواج فرهنگ غربى و مصرفى و فساد و فحشا . يعنى آن حضرت براى وسايل ارتباط جمعى زمان شاه دو وجهه منفى قايل بود: يكى ويژگى محروميت و ممنوعيت از بيان حقايق و انعكاس افكار عمومى و در نتيجه عدم امكان انتقاد و ارشاد و تربيت مردم و ديگرى آزادى توطئه عليه جنبشهاى مردمى به نفع استبداد داخلى و سلطه خارجى و در نتيجه اشاعه فرهنگ غرب و مصرفى و فساد و تخدير مردم . اگر رسانهها را يك كل واحد در نظر بگيريم اين دو ويژگى در واقع دو روى يك سكه است . يعنى هرجا آزادى بيان واقعى در جهتخدمتبه مردم، انعكاس افكار عمومى و انتقاد و ارشاد و هدايتباشد، آنجا نظام رسانهاى مطلوب وجود دارد و هرجا اينها نباشد، به جاى آن وابستگى و سانسور و اختناق و فساد و فحشا خواهد بود كه از نظر امام نظام رسانهاى مطرود را تشكيل مىدهد . طبعا در عالم واقع هر نظام رسانهاى مطرودى ممكن استبارقههايى از اصلاح و صلاح و خير داشته باشد و به عكس هر نظام مطلوبى ممكن است آلوده به انحراف و فساد گردد . در ذيل جملاتى از حضرت امام درباره دو ويژگى ياد شده به عنوان شاهد مثال آورده مىشود كه در مقاطع مختلف زندگى خود بيان كردهاند . البته اين جملات گوشه كوچكى از درياى پيامها و نظريات امام درباره رسانههاست كه با بررسى دقيق تمامى آنها - به نظر نگارنده - مىتوان مشخصات نظام مطلوب رسانهاى جمهورى اسلامى را از آن استخراج كرد . آقاى علم از نشر افكار عمومى در مطبوعات و انعكاس تلگراف مسلمين و اظهار تظلم آنها به اعليحضرت و علماى ملت جلوگيرى كرده و مىكند; و برخلاف قانون اساسى مطبوعات كشور را مختنق كرده و ... 38 ... اين قانونى كه مىخواهند در مملكتشيوع بدهند، در حزب آقاى علم طرح شده، و آقاى علم بدانند كه مردم از پاى نمىنشينند تا لايحه لغو شود; و پس از تشكيل مجلس نيز ساكت نخواهند نشست . مطبوعات را سانسور نمودهاند و مىگويند آزادى هست ... . 39 ... چرا صداى مبلغين اسلام را خفه مىكنند؟ چرا چاپخانهها را تحتسانسور قرار مىدهند و از چاپ و نشر نوشتههاى اسلامى جلوگيرى مىكنند؟ چرا آزادى مطبوعات را سلب مىكنند . 40 ... بسيارى از تلگرافات ما به مقصد نمىرسد . تلگرافاتى كه به ما شده است غالبا نمىرسد . مطبوعات كشور آزادانه يا به اجبار به هتك و اهانت ما قلمفرسايى مىكنند . گويندگان با اشاعه اكاذيب به هتك و تضعيف روحانيت - يگانه پشتوانه مملكت كوشا هستند و از هيچ تهمت و افترايى خوددارى نمىكنند ... . 41 ... برادران ايمانى! اينها با تمام مقدسات ملى و مذهبى بازى مىكنند . جرايد را مجبور مىكنند كه بر عليه دين و منافع عمومى مردم مقاله بنويسند . شما ملاحظه فرماييد روزنامهها جريان 17 دى مفتضح و ننگين را كه تعفن آن دنيا را گرفته، مىنويسند و يك صفحه تمام را اختصاص به تبليغات مشروبات الكلى داده، از هر طرفى مظاهر شهوت و بىعفتى را در صفحات روزنامهها و مجلات منعكس مىكنند و اجتماع مسلمين را به فساد اخلاق و وبىعفتى سوق مىدهند ولى از قوانين اسلامى و احساسات عمومى مسلمين يك كلمه هم درج نمىكنند . 42 ... ما كه وسيله انتشاراتى نداريم، همه چيز را از ما گرفتهاند . تلويزيون و راديو را از ما گرفتهاند . تلويزيون كه در دست آن نانجيب است، راديو هم كه در دستخودشان هست . مطبوعات ما كثيف است ... . 43 ... ما حرفمان اين است كه آقا به قانون اساسى عمل كنيد، مطبوعات آزادند، قلم آزاد است، بگذاريد بنويسند مطالب را ... 44 ... مطبوعات ما در روزنامههاى ما و مجلات ما و كتابهايى كه منتشر مىشود، تمام اينها به دست استعمار است . استعمار است كه روزنامهها را اين طور مبتذل مىكند تا فكر جوانهاى ما را مسموم كند . استعمار است كه برنامههاى فرهنگى ما را جورى تنظيم مىكند كه جوان نيرومند در اين مملكت نباشد . استعمار است كه برنامههاى راديو و تلويزيون را جورى تنظيم مىكند كه مردم اعصابشان ضعيف بشود، قوت را از دستبدهند، نيرومندى را از دستبدهند ... . 45 ... صدمهاى كه اسلام از مطبوعات و رسانههاى طاغوتى خورد از كمتر دستگاههاى ديگر خورد و آنقدر كه جوانهاى ما را اين مطبوعات فاسد و آن مجلههاى فاسدتر و آن راديو و تلويزيونهاى فاسدتر به فساد كشيدند معلوم نيست كه مراكز فساد آنقدر به فساد كشيده باشند . اين مجلات بود و اين مطبوعات و اين راديو و تلويزيون و تمام اين رسانههاى گروهى بود كه جوانهاى ما را به جاى اينكه به طرف دانشگاه بكشد، به طرف علم و ادب بكشد، به طرف فساد كشاند ... 46 ... ما كى مخالفت كرديم با تجدد، با مراتب تجدد؟ ... سينما يكى از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت تربيت اين مردم باشد ... . 47 ... راديو، تلويزيون و مطبوعات و سينماها و تئاترها از ابزارهاى موثر تباهى و تخدير ملتها، خصوصا نسل جوان بوده است ... . 48 يكى از نكات مهمى كه در بررسى آرا امام بايد به آن توجه داشتسيره عملى ايشان در برخورد با مسايل مختلف است . امام در عالم نظر سخنان بسيارى در هر موضوع گفتهاند كه متاسفانه بعضىها با برخورد گزينشى، نظريات ايشان را به نفع انديشهها و منافع خود يا گروه خود مصادره به مطلوب مىكنند و به عملكرد ايشان در شرايط زمانى و مكانى خاص نيز ابدا توجهى ندارند . امام علىرغم دلخونى كه از مطبوعات زمان شاه داشت و علىرغم توطئههاى فراوان جرايد وابسته - بعد از پيروزى انقلاب اسلامى - كه در توطئه چينى و دامن زدن به اختلافات و درگيريهاى سالهاى آغازين جمهورى اسلامى نقش بسيار مخرب داشتند و حتى بعضى از آنها آشكارا وابسته به بيگانگان و گروههاى مسلح و معاند نظام بودند، همواره با آنان به زبان نصيحت و ارشاد و حداكثر تهديد لفظى سخن مىگفت و تا خيانت و وابستگى آنها بر همه مسلم نشد، شدت عملى عليه آنان به خرج نداد . ايران جزو نادر كشورهايى است كه در دوران جنگ تحميلى هم داراى مطبوعات آزاد بود و به اين لحاظ محدوديتى بر مطبوعات تحميل نشد . چراكه اسلام دين آزادى است . اسلام دين عدالت است و طبعا منادى اسلام در عصر ما خواهان آزادى و عدالت است . جاى تاسف دارد كه سيره عملى امام در امور گوناگون مورد غفلت قرار مىگيرد . چطور مىشود ما سخنان امام را سرلوحه كار خود قرار دهيم و دم از خط امام بزنيم و خودمان روحيه كاخنشينى داشته باشيم . امامى كه مخالف كاخنشينى بود و يك موى كوخنشينان و شهيد دادگان را از همه كاخنشينان برترى مىديد 49و مىگفت: ما بايد كوشش كنيم كه اخلاق كاخنشينى را از اين ملتبزداييم50 يا آن روزى كه دولت ما توجه به كاخ پيدا كرد، آن روز است كه بايد ما فاتحه دولت و ملت را بخوانيم51 و خودش تا آخر عمر در منزل كوچك اجارهاى زندگى مىكرد و تمامى سهم الارثى را كه از اراضى خمين داشتبراى خانهسازى محرومين بخشيد و حتى اجازه نداد حسينيه جماران را كه محل سخنرانى او بود گچكارى كنند، چگونه الگوى ما قرار مىگيرد؟ بگذريم، در اين مقاله نيز با تاكيد بر لزوم بررسى سيره عملى امام در مواجهه با مسايل رسانهها، به نظريات ايشان در اين زمينه مىپردازيم . لازم به يادآورى است كه محقق محترم جناب آقاى دكتر محسنيان راد (متخصص علوم ارتباطات) درباره تئورى هنجارى رسانهها و بايدها و نبايدهاى آن تحقيقات ارزندهاى انجام دادهاند كه منبع بسيار خوبى براى ادامه بررسيها در اين زمينه است . 52 دكتر محسنيان در اين بررسيها شش تئورى معروف رسانهها (تئورى رسانههاى مسلكى يا شوروى سابق، تئورى مسئوليت اجتماعى رسانهها، تئورى آزادى رسانهاى، تئورى رسانههاى توسعه بخش، تئورى مشاركت دموكراتيك و تئورى اقتدارگرا) را مبناى كار قرار داده و سخنان و گفتههاى مسئولين مملكت (رهبر، رئيس جمهور، نمايندگان مجلس و . .). را در ارتباط با تمايل به يكى از اين تئوريها مورد بررسى و تحقيق قرار داده است . بحث درباره تحقيق ياد شده فرصت و مقاله ديگرى لازم دارد و اساسا اين پرسش مطرح است كه تئوريهاى ششگانه مزبور كه عمدتا از طرف محققين آمريكايى بيان شده و حاوى نوعى دستهبندى ارزشى است، مىتواند مبناى تحقيق در كشور ما قرار گيرد يا خير؟ ولى در هر حال بايد توجه داشت كه به لحاظ مردمى بودن انقلاب، بسيارى از مسئولين كشور ما در آغاز انقلاب از افرادى بودند كه در زمينه وسايل ارتباط جمعى مطالعات چندانى نداشتهاند . هم اينك نيز چنين چيزى تا حدود زيادى وجود دارد و در واقع نمىتوان انتظار داشت كه يك نماينده مجلس يا يك وزير از تمامى علوم مرتبط با كار خود در حد يك محقق دانشگاهى مطلع باشد . از اين جهت نظريات چنين افرادى يا تحت تاثير انديشههاى بنيانگذار جمهورى اسلامى بوده يا جسته و گريخته مطالبى را از اين طرف و آن طرف دريافت و مطرح كردهاند . البته بعضا از شمول اين گفته خارجاند و مطالعات و نظرياتى درباره رسانهها داشتهاند ولى در كل چنين تحقيقى بيشتر به يك نظر سنجى عمومى مىماند . با اين استدلال چنين نظرياتى با آرا امام به عنوان مرجعيتشيعه كه سابقه هفتاد ساله مطالعه و نقد دارد بايستى تمايز فراونى داشته باشد . پيشنهاد نگارنده اين است كه آرا و انديشههاى امام - و سيره عملى ايشان - را بايستى به صورت مستقل و به عنوان يك مكتب مورد ملاحظه و بررسى قرار داد . احتمالا نتيجه چنين پژوهشى به نظام رسانهاى مطلوب ما شفافيتبيشترى خواهد بخشيد . در ادامه اين سطور محورهاى اساسى نظريات امام درباره نظام مطلوب رسانهاى - از نظر نگارنده و با اذعان به احتمال نقص و اشتباه - خواهد آمد . بايد اضافه كرد كه بعضى از محققان براى بررسى آرا امام خمينى در هر موضوعى، صرفا به يك طبقهبندى ساده و گزينشى از گفتههاى ايشان مىپردازند كه البته تلاش آنان قابل تقدير است ولى معمولا اشكالات بسيارى دارد; مثلا براحتى مىشود يك جمله يا پاراگراف را از طبقهاى به طبقه ديگر انتقال داد و مهمتر از آن كه بعضا در اين گونه تحقيقات جمله عامى را در نظر مىگيرند و بدون دليل به موارد خاص تسرى مىدهند . مثلا اين جمله آن حضرت را كه اهميت انتشارات مثل اهميتخونهايى است كه در جبههها ريخته مىشود53 را در كتاب مطبوعات و رسانهها از ديدگاه امام خمينى54 در بخشمسئوليت و رسالت مطبوعات و رسانهها آورده است كه نسبتبه اين بخش جنبه عام دارد و بيانات امام هم در جمع اعضاى مسئولان و نويسندگان انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در تاريخ (8/2/61) بوده است . مىدانيم كه انتشارات سپاه پاسداران عمدتا در قالب كتاب مىباشد . بنابراين اگر بخواهيم چنين جملهاى را شامل فعاليتهاى روزنامهها و مجلات و راديو و تلويزيون و سينما بدانيم لازم است جملات يا دلايل ديگرى از سخنان و نوشتههاى حضرت امام بدست آوريم كه اين معنا را برساند . هنجارها و سياستها
در ابتداى اين بخش، اهميت نوشتهها و گفتههاى حضرت امام مجددا مورد تاكيد قرار مىگيرد . امام به عنوان مرجع بزرگ شيعه در دوران معاصر، با داشتن دهها سال سابقه مطالعه عظيم و مبارزه طولانى با نظام پهلوى، نهايتا با همراهى مردم انقلابى ايران موفق به براندازى يك نظام مستبد سر تا پا مسلح و مورد حمايت قدرتهاى جهانى شد و سپس تمامى نهادهاى نظام نوپاى اسلامى را در كوتاهترين مدت سر و سامان بخشيد و همزمان با برقرارى جمهورى اسلامى و تثبيت و تحكيم آن با سياستهايى بىنظير به مقابله با تهاجم خارجى، محاصره اقتصادى و نظامى، عوامل مسلح بيگانگان، دسته بنديهاى داخلى و هزاران مشكل و مصيبت ديگر پرداخت و كشتى انقلاب اسلامى را از ميان طوفانهاى جانفرسا به ساحل امن و امان هدايت كرد . و بالاتر از همه اينها به مراحلى از خودسازى و تقوا و عرفان رسيده بود كه از هيچ چيز بجز ذات حق تعالى خوف نداشت، بر ستمگران زمان مىتاخت و از محرومان و مظلومان دفاع مىكرد، خود را خادم و خدمتگزار مردم مىناميد و نهايتا با قلبى مطمئن - كه مفهوم دريايى آن را فقط صاحبان قلب مطمئن مىدانند - به سوى جايگاه ابدى رهسپار شد . يقينا در ايران اسلامى و حتى در عرصههاى جهان كمتر انديشهمندى است كه در حد حضرت امام در علوم گوناگون اسلامى تبحر داشته و در عين حال آنقدر مطالعات جديد داشته باشد . ايشان علاوه بر كتابهاى علمى و تحقيقى، از روزنامه وقايع اتفاقيه تا اخبار راديو آمريكا و راديو انگليس و از غرب زدگى جلال آل احمد تا شوهر آهو خانم محمدعلى افغانى را مطالعه كرده بود . اكثر جرايد داخلى را مىخواند، اكثر برنامههاى تلويزيون را مىديد و مرتبا به اخبار راديوهاى بيگانه و برنامههاى آنها گوش مىداد و با تدبيرى شگفت همه توطئهها را خنثى مىكرد . كمتر رهبرى در عالم تا اين حد پيامهاى شيوا، پرشور، عميق و انقلابى خلق كرده است . عجيب است كه ما جان خود را به دست پزشكى كه چند سالى بيش از ما تحصيل و تجربه دارد مىسپاريم و بعضى از روشنفكران ما نظريات متفكران غربى را كه يحتمل آلوده به اغراض استعمارى استبا اشتياق مىپذيرند و لكن همت توجه به آنچه خود دارند را ندارند و تمناى خويش را به پاى بيگانه مىريزند . البته اين سخن به معنى نفى تخصص و تحقيق ديگران و علوم غربى نيستبلكه براى توجه دادن به ارزشهاى خودى است كه ان شا الله همگى بدان اهتمام ورزيم . نكته ديگر اينكه امام خمينى درباره رسانهها، حتى درباره محتواى مقالات و چگونگى تيتر زدن در جرايد و برنامههاى راديو و تلويزيون و فيلمهاى سينمايى سخنان و پيامهاى بسيارى دارد كه حاكى از اشراف كامل ايشان به مسايل و موضوعات رسانهاى است; لكن در يك مقاله امكان احصا و دستهبندى تمامى آنها وجود ندارد . به همين دليل با توجه به دستهبندى كلى اين پيامها، محورهاى اصلى آن - از نظر نگارنده - مورد بررسى قرار مىگيرد . نكته بسيار مهم ديگر اين است كه پيامهاى امام همواره با توجه به شرايط زمانى و مكانى بيان شده است و با توجه به اين شرايط است كه درك پيامهاى امام ميسر مىگردد اما چون چنين كارى تحقيقات بسيار مفصلترى را مىطلبد . در اين مقاله به محورهايى پرداخته شده است كه در غالب پيامهاى امام لحاظ شده است . يعنى در مجموع مفاهيمى مورد توجه بوده كه كمتر در چارچوب شرايط زمانى و مكانى محدود مىشود . به هر حال همان طور كه قبلا اشاره شد سيره عملى امام بايستى در مطالعه نظريات ايشان مورد بررسى خاص قرار گيرد . مثلا اينكه امام علىرغم تذكر فراوان به مطبوعات منحرف و ارشاد و نصيحت آنان و حتى گاه تهديد لفظى، در عمل تمايل چندانى به اعمال خشونت نسبتبه آنها نداشت، حتى در زمان جنگ نشريات آزاد بودند . بعضى از جرايد نيز كه در زمان ايشان تعطيل شد، يا وابسته به گروههاى مسلح و در جهتبراندازى نظام بودند و يا خيانت و وابستگى آنان بر همه مسلم شده بود . ايشان طى بياناتى در زمان جنگ مىگويند: الان به طورى كه براى من گزارش دادند در عراق هيچ مطلبى را جز اينكه اداره اطلاعات اجازه بدهد نمىتوانند بروز بدهند، هيچ مطلبى را راجع به اقتصادشان راجع به عرض مىكنم كه - ارزشان راجع به نظامىشان، همه چيزها، بايد اداره اطلاعات اجازه بدهد ... خوب ما چى؟ ما هرچه دستمان آمد گفتيم، حالا اقتصاد ما اين طورى است و ما ورشكسته هستيم ... تويى كه بر مىدارى مىنويسى ما ورشكسته هستيم، تويى كه مىنويسى ما هيچى ديگر نداريم، تويى كه اين حرفها را مىنويسى، اين براى اسلام مضر است ... دستهاتان را يك قدر نگه داريد، قلمهاتان را يك قدر نگه داريد، توجه بكنيد به اين كه هر چيزى نبايد نوشته بشود، هرچيزى نبايد منتشر بشود ... . 55 ايشان در جاى ديگرى مىگويند: خونهاى ملت ما را هدر ندهند، ملت ما زحمت كشيدهاند، ملت ما خون دادهاند، بخواهند باز با اباطيل برگردانند به حال اول، اين قابل تحمل نيست ما تا آنجا صبر مىكنيم كه توطئه نباشد و اگر خداى نخواسته توطئه باشد، صبر نخواهيم كرد، تحمل نخواهيم كرد . بايد خودشان را اصلاح كنند . همه رسانههاى تبليغاتى بايد خودشان را اصلاح كنند كه خداى نخواسته برخلاف مسير ملت نروند ... . 56 خلاصه امام تا جايى كه امكان داشتبا مطبوعات و رسانهها مدارا مىكرد و تلاش داشت كه با نصيحت و ارشاد آنان را به تدريجبه مسير صحيح هدايت كند . ايشان معتقد نبود كه يك دفعه همه متصديان رسانهها تصفيه شوند . ايشان طى سخنانى درباره اصلاح راديو و تلويزيون گفت: ... اشخاصى هم خداى نخواسته انحراف دارند، موعظه كنيد و ان شا الله برگردند . اگر يك وقت هم افرادى باشند كه ديگر قابل موعظه نيستند و قابل برگشتن نيستند، به تدريج اينها كنار گذاشته بشوند ... . 57 الف: آزادى بيان و رسانهها
امام همواره مدافع بزرگ آزادى بيان بود، با سانسور و اختناق رسانهها مخالفت مىكرد و هيچ ترسى حتى از آزادى بيان معارضين و معاندين انقلاب اسلامى نداشت . به اين سخنان ايشان كه در مقاطع مختلف گفتهاند توجه كنيد: مطبوعات آزادند، قلم آزاد است . بگذاريد بنويسند مطالب را . اگر دين داريد به دين عمل كنيد، اگر چنانچه دين را ارتجاع مىدانيد، به قانون اساسى عمل كنيد . خوب بگذاريد بنويسند . 58 حق اوليه بشر است كه من مىخواهم آزاد باشم، من مىخواهم حرفم آزاد باشد ... . 59 ... اول مرتبه تمدن، آزادى ملت است . يك مملكتى كه آزادى ندارد، تمدن ندارد ... مملكت متمدن آن است كه آزاد باشد، مطبوعاتش آزاد باشد، مردم آزاد باشند در اظهار عقايد و رايشان ... . 60 ... مطبوعات در نشر همه حقايق واقعيات آزادند . 61 همه مطبوعات آزادند مگر اينكه مقالات مضر به حال كشور باشد . 62 سيره عملى امام نيز گواه صداقت ايشان است . مثلا در آغاز پيروزى انقلاب اسلامى همه شاهد بوديم كه حتى ماركسيستها اين فرصت و امكان را يافتند تا از طريق تلويزيون - كه از نظر حضرت امام مهمترين وسيله ارتباطى كشور بود63 - سخنان و ادعاهاى خود را با حضور در ميزگرد و بحث متقابل مطرح كنند . البته آنان - عمدتا نمايندگان حزب توده و چريكهاى باصطلاح فدايى خلق هرگز حاضر نشدند در برابر خلق نسبتبه اظهار اعتقادات خودشان درباره اساس دين يعنى اعتقاد به وجود حق تعالى، رسالت پيامبران و قيامتبحث كنند و ضعف و زبونى اعتقادات و ادعاهايشان بر همگان ثابتشد . امام خمينى ضمن اعتقاد به آزادى بيان مطبوعات و رسانهها، حدود آن را نيز مشخص كرده است . بايد توجه داشت كه هيچ متفكرى و هيچ كشورى قايل به آزادى بىحد و مرز در هيچ زمينه اجتماعى و بويژه در عرصه رسانهها نيست . در همه جاى دنيا حتى در كشورهاى غربى مدعى آزادى و دموكراسى، حدودى براى آزاديها از جمله آزادى رسانهها منظور شده است . اساسا آزادى بدون حد و مرز مخالف عقل سليم و اسباب فساد جامعه و نوع انسان است . آقايانى كه اسم از آزادى مىآورند، چه آقايانى كه داخل در مطبوعات هستند و چه قشرهاى ديگرى فرياد از آزادى مىزنند، اينها آزادى را درستبيان نمىكنند يا نمىدانند . در هر مملكتى آزادى در حدود قانون است، در حدود قوانين آن مملكت است . 64 امام توطئهگرى و همراهى با دشمن و خلاف جهت ملت را نفى مىكند: اگر يك روزنامهاى توطئه بر ضد مسير ملت مىخواهد بكند ... ترويجبكند از كارهاى دشمنهاى يك ملتى، بنويسد چيزهايى كه مربوط به دشمنىهاى يك ملت است، اگر اين طور باشد، اين طور آزاديها را ملت ما نمىتوانند بپذيرند . . 65 در جاى ديگرى مىگويد: آن آزادى كه آنها مىخواستند براى مملكت ما - حالا هم بعضى از نويسندههاى ما پيشنهاد همان را دارند - آن آزادى است كه هم جوانهاى پسر ما و هم جوانهاى دختر ما را به تباهى مىكشد . آن آزادى را آنها مىخواهند كه من از اين تعبير مىكنم به آزادى وارداتى، آزادى استعمارى، يعنى يك آزادى كه در ممالكى كه مىخواهند وابسته به غير باشد، اين آزاديها را سوغات مىآورند . 66 امام در چند مورد بر نظارت بر مطبوعات و صدا و سيما تاكيد كردهاند، مثلا مىگويند: نوشتههايى كه مىخواهيد طرح بشود، چند نفرى را كه يقين داريد آدمهايى مستقيم هستند و در مسير ملت و كشور هستند و وابستگى به هيچ جا ندارند، مطالعه و درست در آن دقتبكنند و بعد از دقت در روزنامه يا مجله نوشته شود . اين طور نباشد كه بنويسند و منتشر بشود، بعد بفهمند كه اين نوشته برخلاف بوده است، و اين مطلب يك امرى است لازم . كتاب هم وقتى كه نوشته مىشود، قبل از اينكه انتشار پيدا كند بايد اشخاص كارشناس متوجه به شيطنتهايى كه شياطين مىخواهند بكنند، باشند ... كتابها را مطالعه كنند، مبادا يك وقتى يك جايش خلاف درآيد و آن وقتبراى شما دستبگيرند كه مثلا اين جمله انحرافى است . اين مطلب هم به صلاح خود شماست و هم به صلاح ملت . 67 امام درباره نظارت بر راديو و تلويزيون هم سخنان بسيارى دارد از جمله اينكه اين دستگاه نبايد اين طور باشد كه هركس هرچه دلش مىخواهد در آنجا بگويد ... بايد طورى منظم باشد، تحت نظر اشخاصى كه آشنايى دارند به مسايل سياسى، آشنايى دارند به مسايل اجتماعى، آشنايى دارند به وضع خود كشور، بايد در تحت نظر آنها پخش بشود . 68 نظير اين قبيل راهنمايىها در سخنان امام فراوان است و در مجموع مىتوان گفت كه آن حضرت بر نظارت قبل از انتشار تاكيد مىكند ولى اين نظرات بايستى توسط خود وسيله ارتباط جمعى صورت گيرد و نه قدرت ديگرى، مگر اينكه چنين توانى يعنى توان خود اصلاحگرى در وسيله ارتباطى نباشد . به همين دليل است كه امام براى نيروى انسانى اداره كننده رسانهها بسيار اهميت قايل است . ايشان در اين زمينه نيز سخنان بسيارى دارند كه دو نمونه آن به عنوان شاهد مثال نقل مىشود: از مسايل مهم كسانى است كه بخواهند خدمتى بكنند، مجلهاى بيرون بدهند يا روزنامهاى بنويسند . اولين مسئله آنها اين است كه افراد انتخاب كنند، اولين مسئله آنها انتخاب افراد است، چون افراد اگر چنانچه اشخاصى منحرف باشند، بدون اينكه شما توجه داشته باشيد، يك وقت متوجه مىشويد كه انحراف پيدا شده است . چون اشخاصند كه مىتوانند انسان را به دامان آمريكا و يا به دامان شوروى بكشانند . 69 اگر يك كسى افكارش قبلا منحرف بوده و حالا بيايد به شما ادعا بكند كه من برگشتهام، ما بايد قبول كنيم، اما نبايد او را مجله نويس كنيم ... نبايد راديو تلويزيون را به دست او بدهيم و يا او را در راديو تلويزيون راه دهيم و يا مجلهاى كه براى تربيت افراد و براى ترويج مسير اسلامى ملت است، به دست او بدهيم و يا نوشتههايش را به دست او بسپاريم . 70 با اين وجود آن حضرت در مقاطع گوناگون از جمله در وصيتنامه سياسى - الهى خود ميزان در وضع هركسى را حال فعلى او مىداند و سيره آن بزرگوار نيز حاكى از آن است كه اگر صحت وسلامت و قصد خدمت فردى به اثبات برسد مانعى ندارد كه در هر جا كه مىتواند خدمت كند . بعضى از سخنان امام هم كه در همين مقاله قبلا ذكر شد شاهد اين مدعاست كه اگر متصديان رسانهها توان اصلاح خود را داشته باشند، فعاليت آنان بلااشكال است . ب: انتقاد
انتقاد جان آزادى بيان است . آزادى بيان بدون امكان انتقاد مفهومى ندارد . نقد از نظر لغوى به مفهوم سره كردن، جدا كردن پول خوب از بد، ظاهر ساختن عيوب يا محاسن كلام و نيز به معنى پول و بها و آنچه فىالحال داده شود (خلاف نسيه) است . 71و انتقاد به معنى نقد گرفتن پول، جدا كردن پول خوب از بد، سره گرفتن، سره كردن، آشكار كردن عيب شعر، بحث كردن درباره مقاله يا كتاب به طورى كه خوبيها و بديهايش آشكار شود . 72 طبعا آنچه در اين مقاله مطرح است ارزيابى همه چيز اعم از نوشته، رويداد، سخن، خط مشى، عملكرد، برنامه، ايده، عقيده و ... مىباشد . در تمامى اين مفاهيم جدا كردن خوب از بد يا روشن ساختن خوبيها و بديها مفهوم محورى است كه قابل تسرى به موضوعات گوناگون است . هدف از نقد و انتقاد علىالاصول و منطقا بايستى تاييد و گسترش خوبيها و تضعيف و حذف بديها باشد . انسان فطرتا در پى كمال است و هيچ خردمندى در عالم به تضعيف و حذف خوبيها و كمال راى نمىدهد . متاسفانه با ملاحظه كلى تاريخ نقد و انتقاد در مطبوعات كشورمان و مطالعه مقالات انتقادى درج شده در جرايد - از زمان مشروطه تاكنون - به اين نتيجه مىرسيم كه نقد و انتقاد مشابه مفاهيمى از قبيل كوبيدن و آبرو بردن و ضايع كردن و نامطلوب دانستن ديگران و در مقابل برترى بخشيدن و انديشهمند و هنرمند و استاد و مطلوب قرار دادن خويش است . مرحوم دكتر عبدالحسين زرين كوب مىنويسد: منتقد راستين آن نيست كه در نظر اول زشتيها و ناراستيها را تميز دهد; منتقد واقعى آن است كه نيكيها را نيز كشف كند و زيبائيها را بدرست ادراك نمايد و اين كار البته ذوق و همت مىخواهد و تنها با دليرى و بيشرمى اين كار بر نمىآيد و همه پريشانى و بيسامانى كه در كار نقد ادبى در روزگار ما هست از همين جاست . 73 عبدالعلى دستغيب (منتقد و مترجم) معاصر) طى مصاحبهاى درباره مفهوم نقد مىگويد: اگر بخواهيم تعبيرى در فارسى براى آن پيدا كنيم معنى نقد آن است كه پنبه فلان اثر را بزند ... نقد بيشتر همان تعرض و محك زدن است . مثلا وقتى دكارت مىگويد من مىانديشم پس هستم، كانتبراى نقد او، پس از مباحث فنى فلسفى فراوان نهايتا به اين نتيجه مىرسد كه دكارت حق گفتن چنين جملهاى را نداشته است . نقد به معناى كريتيك همين است . 74 دكتر محسنيان راد مفهوم نقد را در همين راستا ولى با صراحتبيشترى بيان مىدارد: نقد پيامى است معطوف به ارائه جنبههاى منفى و معايب (اعم از آنكه به جنبههاى مثبت و محاسن پرداخته و يا نپرداخته باشد) پديدهها، رويدادها، موضوعات، انديشهها، دستاوردها، اعمال و به طور خلاصه تمامى مسايل اجتماعى و انسانى . در واقع مطلب انتقادى مطلبى است كه خصيصه اصلى آن جهتگيرى منفى واضح نسبتبه يك عمل، انديشه و رويداد باشد (اين تعريف را براى اول بار در كنفرانس سال 1996 انجمن بينالمللى محققين ارتباطات در استراليا ارائه كردم و به عنوان يك تعريف مناسب براى نقدنويسى در رسانهها ارزيابى شد) . 75 تعريف دكتر محسنيان راد در زمينه تاكيد بر جهتگيرى منفى در نقد علاوه بر اينكه با مفهوم غربى آن (Criticile) همخوانى دارد، در واقع حاصل تاريخ انتقاد در رسانههاى ايران است ولى لزوما يك تعريف جامع و مانع نيست زيرا در توضيح و تبيين پديدهها و موضوعات، نكات مثبت و ارزيابى مثبت هم جايگاهى دارد و اتفاقا هم دكتر محسنيان راد و هم عبدالعلى دستغيب و هم اكثر نقدنويسان ما، در نوشتههاى خود نسبتبه افراد يا موضوعاتى ديدگاه و ارزيابى كاملا مثبتى ابراز كردهاند . حال اگر اين محققان بگويند در فلانجا كه از چيزى يا كسى تعريف كرده يا نظر مثبت دادهاند، در مقام نقد و انتقاد نبودهاند، از ايشان مىپرسيم آيا نقد و انتقاد شما جهات مثبت موضوع مورد نقد را كتمان مىكند يا خير؟ حافظ مىگويد:
عيب مى جمله بگفتى، هنرش نيز بگوى
نفى حكمت مكن از بهر دل عامى چند
نفى حكمت مكن از بهر دل عامى چند
نفى حكمت مكن از بهر دل عامى چند
ج: راستگويى و صداقت
نتيجه طبيعى آزادى بيان و انتقاد سالم، ايجاد پيام صادقانه است، امام براى راستگويى و صداقت اهميت فوقالعادهاى قايل بود و در طول زندگى خود كلمهاى خلاف آن به زبان نياورد: آنچه كه در خبرگزاريها مهم است كيفيت آن است، زيرا هر كدام كه به راستى و راستگويى نزديكتر باشد، شوق انسان را به گوش دادن بيشتر مىكند . 82 حضرت امام درباره بيان واقعيات و شفافيت مسايل در نظام اسلامى تاكيد فراوان دارند . ايشان معتقد بودند كه آگاهى مردم از مسايل كشور حق آنان است و به خاطر همين، آگاهى بخشى مطبوعات را در شمار وظايف و تعهدات آنان مىدانست . روشن است كه مردم در صورتى امكان آگاهى از امور كشور را خواهند داشت كه حاكمان اطلاعات كشورى را از آنان پنهان ندارند و در كشور اسلامى غير از امور شخصى مردم و مسايل امنيتى هيچ چيز جز اسرار و اطلاعات محرمانه نباشد . بهترين براى اين نظر و رويه مرحوم امام، سخن اميرمومنان (ع) است كه در دوران حكومتخود فرمود: حق شما بر من است كه هيچ چيز جز اسرار جنگى از شما مخفى نكنم . حضرت امير (ع) از ميان همه امور سياسى، اقتصادى، نظامى و فرهنگى كشور فقط همين يك مورد را استثنا مىكند و وظيفه خود مىداند كه بقيه امور را از مردم پنهان ندارد تا حق آنان را تضييع نكرده باشد . جالب است كه مرحوم امام، آگاهى، مشاركت و نظارت مردم را نه تنها مخل امنيت نمىداند بلكه آن را ضامن امنيت مىشمارد . 83 همان طور كه قبلا اشاره شد، حضرت امام براى نيروى انسانى رسانهها اهميت زيادى قايل بودند زيرا كه صداقت و راستگويى از افراد صالح و خدمتگزار برمىآيد . د . نقش تربيتى رسانهها
مهمترين نقشى كه امام خمينى براى رسانهها بيان كرده است، نقش تربيتى و ارشادى آنان است . امام در مقاطع مختلف بر اين نقش مهم رسانهاى تاكيد كرده است . النهايه اينكه نقش راديو و تلويزيون را به خاطر سمعى و بصرى بودن، گسترش حوزه انتشار، جذابيت تصويرى و غيره از مطبوعات مهمتر مىداند . ولى در هر حال ايشان رسانهها را به در نظر داشتن اين وظيفه و نقش حياتى مرتبا سفارش كردهاند . امام رسانهها را دانشگاه و مدرسه مىنامد كه انسان درست مىكنند . او مطبوعات و راديو و تلويزيون را به عنوان مربيان جامعه برمىشمارد و آنان را در خدمت فرهنگ اسلام و ايران اعلام مىكند . او وظيفه و كار و هدف مطبوعات را ارشاد و بيدارسازى و آگاهىدهى مىداند . به سخنان ايشان توجه كنيم: مطبوعات بايد يك مدرسه سيار باشند تا مردم را از همه مسايل بخصوص مسايل روز آگاه نمايند . 84 مجله بايد در خدمت كشور باشد، خدمتبه كشور اين است كه تربيت كند، جوان تربيت كند، انسان درست كند، انسان برومند درست كند، انسان متفكر درست كند تا براى مملكت مفيد باشد . 85 آنكه از همه خدمتها بالاتر است اين است كه نيروى انسانى ما را رشد بدهد و اين به عهده مطبوعات است، مجلههاست، راديو - تلويزيون است، سينماهاست، تئاترهاست . اينها مىتوانند نيروى انسانى ما را تقويت كنند و تربيت صحيح بكنند . 86 تمام رسانهها مربى يك كشور هستند، بايد تربيت كنند كشور را87 امروز نقش راديو تلويزيون از همه دستگاهها بالاتر است . 88 بايد راديو و تلويزيون مربى جوانهاى ما، مربى مردم كشور باشد . 89 اين رسالت و وظيفه رسانهها با آنچه در زمان شاه بود، زمين تا آسمان تفاوت دارد، پس رسانههاى ايران بايد گذشتهها را جبران كنند از اين رو نياز به تلاش مضاعف در جهت وصول به اهداف انقلاب دارند: شما بايد جبران آن خرابى پنجاه سال را بكنيد . پنجاه سال جامعه ما هر مجلهاى را باز كردند و يا گوش به راديو و تلويزيون دادند همه انحراف بود ... . 90 چنين رسانههايى كه مىخواهند به اسلام و مردم خدمت كنند بايد از لحاظ محتوا دگرگون شوند . هيچ رسانهاى به خودى خود، خوب يا بد نيست . رسانه وسيله است . آنچه مهم است محتواست . امام هيچ مخالفتى با مظاهر تمدن جديد ندارد بلكه آنها را تاييد مىكند . ما با راديو مخالف نيستيم، ما با فحشا مخالفيم، ما با تلويزيون مخالف نيستيم، ما با آن چيزى كه در خدمت اجانب براى عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نيروى انسانى ماستبا آن مخالف هستيم . 91 ايشان در جاى ديگرى مىگويند: مطبوعات بايد مسايل را كه مضر به وحدت جامه و مضر به آن انگيزهاى است كه جامعه براى آن قيام كرده است و در حقيقت مضر براى اسلام است، از او احتراز كنند . 92 حضرت امام درباره گفتن واقعيات و آگاهى بخشى به عامه بر معرفى اسلام و اخلاق الهى و نيز خدمت نظام و دولت جمهورى اسلامى نيز تاكيد مىكنند: مطبوعات كه حامل پيام ملت و حامل پيام اسلام بايد باشد و مبلغ احكام اسلام و مجرى احكام اسلام و مهذب جامعه بايد باشد . و اخلاق را در جامعه بايد پخش بدهد، اخلاق الهى را . 93 ايشان بارها بر معرفى اسلام و اهميت آن را گوشزد كردهاند: چهره نورانى اسلام را براى جهانيان روشن نمايند، كه اگر اين چهره، با آن جمال جميل كه قرآن و سنت در همه ابعاد به آن دعوت كردهاند . از زير نقاب مخالفان اسلام و كجفهميهاى دوستان خودنمايى نمايد; اسلام جهانگير خواهد شد . 94 بعد از معرفى اسلام، بيان خدمات جمهورى اسلامى نيز مورد سفارش امام است: از مسايلى كه در مطبوعات لازم است اين است كه مقدارى از اوراق خودشان را صرف اين كنند كه جمهورى اسلامى چه كرده است . 95 ه: در مسير ملتبودن و انعكاس افكار عمومى
اين ويژگى از جمله نقشها و وظايف بديعى است كه حضرت امام براى رسانهها قايل است و پيوستگى كاملى با ساير انديشههاى انقلابى ايشان دارد . از نظر امام رسانهها صرفا نقش رهبرى و ارشاد ندارند بلكه اين نقش، نقشى دو سويه است . رسانهها هم وظايف ارشادى دارند و هم وظيفه پيروى از ملت: به طور كلى در هر كشورى مطبوعات آن كشور و تلويزيون و راديو آن كشور بايد در مسير آن ملت و در خدمت ملتباشد . مطبوعات بايد ببيند كه ملت چه مىخواهد، مسير ملت چيست، روشنگرى از اين طريق داشته باشد و مردم را هدايت كند . 96 از نظر امام رسانهها براى يك ملتى بايد آموزنده باشد . مسير ملت را بايد روشن كند نه اينكه برخلاف مسير ملت عمل بكند . 97 از مهمترين وظايف رسانهها انعكاس آرمانهاى ملت و افكار عمومى است . يعنى رسانهها بايد بررسى كنند خواست ملت در واقع چيست و همان را منعكس كنند: نقش مطبوعات در كشور منعكس كردن آرمانهاى ملت است . 98يا: حرف صحيح اين است كه ما مطالعه كنيم در حال ملت . گوش بدهيم به صداى ملتببينيم چه مىخواهد . 99 انجام اين وظايف به خاطر اين است كه رسانهها مال ملتبخصوص طبقه سوم و افراد محروم است . امام رسانهها را كه در فضاى عمومى فعال هستند جزو بيت المال و از آن مردم مىداند و بر اين امر بسيار تاكيد مىورزد و از تخصيص امكانات رسانهاى به مسئولين رده بالا و حتى شخص خودش ابراز ناراحتى مىكند: راديو - تلويزيون و مطبوعات مال عموم است ... آنچه خوب است در راديو - تلويزيون و مطبوعات باشد، آن است كه براى كشور اثرى داشته باشد . مثلا اگر زارعى خوب زراعت كرد و زراعتش خوب بود، شما اين شخص را به جاى مقامات كشور در صفحه اول بگذاريد و زيرش بنويسيد اين زارع چگونه بوده است ... بايد اساس تشويق اشخاص باشد كه در اين كشور فعاليت مىكنند . اينها به كشور حق دارند، به اين روزنامهها حق دارند، به راديو - تلويزيون حق دارند . ولى ماها نسبتبه آنها حقمان كم است . البته، آنچه من مىگويم راجع به خودم است . به ديگران هيچ كارى ندارم، آنها اختيارش با شما و با خود آنهاست . من ميل ندارم راديو هر وقتباز مىشود اسم من باشد، مدتهاست كه از اين جهت متنفرم . اين كار غلطى است، به اندازه متعارف نسبتبه همه خوب است . زيادىاش مضر است . اين به ضرر مطبوعات است و مطبوعات را سبك مىكند . 100 و در جاى ديگرى مىگويد: روزنامهها مال طبقه سوم است، مال طبقه اول نيست و اين هم نيست كه همهاش مال حكومتباشد و از چيزهاى حكومتى بنويسد . اين صحيح نيست . به نظر من روزنامهها براى همه مردم است و همه مردم در آن حق دارند . 101 و درباره راديو و تلويزيون اعتقاد دارند: من نظرى به ديگران ندارم، راجع به خودم مىگويم . از اين وضع راديو - تلويزيون خوشم نمىآيد . واقع آن است كه آن قدر كه پابرهنهها به راديو - تلويزيون حق دارند، ما نداريم . اين يك واقعيت است و تعارف نيست ... من مدتهاست كه وقتى مىبينم راديو - تلويزيون را هر وقتبازش مىكنم از من اسم مىبرد، خوشم نمىآيد . ما بايد به مردم ارزش بدهيم، استقلال دهيم و خودمان كنار بايستيم و روى خير و شر كارها نظارت كنيم . ولى اينكه تمام كارها دست ما باشد، راديو تلويزيون دست ماها باشد اما آن بيچارهها كه كار مىكنند هيچ چيز دستشان نباشد ولى ما كه هيچ كاره هستيم دست ما باشد، به نظر من اين صحيح نيست . 102 از مواردى كه حضرت امام در ارتباط با مردم، وظايفى را براى رسانهها مشخص مىكند، روحيه دادن به آنها و خوددارى از تضعيف روحيه آنان است: سعى كنيد روحيه ملت را تقويت نماييد و در مقابل فحاشىهاى منحرفين كه براى تضعيف روحيه ملت ستبىدريغ فعاليت نماييد و از تضعيف اشخاص و يا گروههايى كه در خدمت جمهورى اسلامى هستند و تضعيف آنان مستقيما خدمتبه جهانخواران است كه در كمين نشستهاند تا از قلمها و زبانهاى شما بهرهگيرى كنند، بپرهيزيد . 103 يا اميد در خودتان ايجاد كنيد، نويسندههاى ما، گويندگان ما همهشان دنبال اين باشند كه به اين ملت اميد بدهند . مايوس نكنند ملت را، بگويند توانا هستيم، نگويند ناتوان هستيم . بگويند خودمان مىتوانيم و واقع هم همين طور است . مىتوانيم، اراده بايد بكنيم ... آنهايى كه در مطبوعات چيز مىنويسند، در راديو و تلويزيون صحبت مىكنند، حيف است كه اينها توجه به اين معنا نداشته باشند كه بايد اين ملت را اميدوار كرد و بايد مطمئن كرد ملت را . 104 همان طور كه قبلا اشاره شد امام خمينى علاوه بر مسئوليت تربيتى و آموزشى براى وسايل ارتباط جمعى مسئوليت ايجاد امكانات سرگرمى و تفريح نيز قايل است، لاكن اين وظيفه و نقش نيز بايد در ارائه همان نقش ارشادى و آموزشى قرار گيرد و به صورت سالم و صحيح شرعى عرضه شود و در خدمت مردم و در جهت مصالح و منافع آنان باشد . ايشان درباره وجود مراكز فساد در زمان شاه و عدم امكانات تفريحى سالم و ايام تعطيل مىگويد: يك جمعه تعطيل و يك جوانهاى اول شباب و باز بودن مراكز فساد، تهيه كردن عيش و نوش براى آنها هر طور! بعد از ده سال، ديگر يك جوان سالم براى اين مملكتباقى نمىماند ... اول انسان بايد يك چيزى تهيه كند براى اين ملت، يك چيز سالم، تفريح سالم ... يك تفريح صحيح شرعى، يك تفريح سالم، صحيح اول براى اينها درست كنيد، بعد درها را ببنديد تا اين بيچارهها راه بيفتند طرفش . شما آن كار را نكرديد، مراكز فساد را باز گذاشتيد و در دكانها را هم بستيد ... . 105 ايشان در جاى ديگرى درباره تفريحات در اسلام مىگويد: ... و در مورد آنچه را كه به نام تفريحات شناخته شده است، اسلام با هر چيزى كه انسان را به پوچى و از خودبيگانه شدن مىكشاند، مبارزه مىكند . شرابخوارى و ميگسارى در اسلام ممنوع است . فيلمهاى منحرف كننده از اخلاق متعالى انسانى، ممنوع است . 106 از ساير سخنان امام درباره سينما و تئاتر و راديو - تلويزيون و مطبوعات نيز استنباط مىشود كه ايشان نقش سرگرمى و تفريحى وسايل ارتباط جمعى را نيز - در صورت صحيح و شرعى آن - واجد ويژگى آموزشى و ارشادى مىداند و مهمترين سرگرمى را هنر متعهد اعلام مىكند و در اين باره مىگويد: هنرى زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايهدارى مدرن و كمونيسم خون آشام و نابوده كننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگى، اسلام مرفهين بىدرد و در يك كلمه اسلام آمريكايى باشد . هنر در مدرسه عشق نشاندهنده نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سياسى، نظامى است . هنر در عرفان اسلامى ترسيم روشن عدالت و شرافت وانصاف و تجسم تلخكامى گرسنگان مغضوب قدرت و پول است ... . 107 امام خمينى كه درمجموع به دلايل گوناگون از قبيل توطئه كشورهاى خارجى، نفوذ عناصر مشكوك، افشامسايل امنيتى محرمانه، حفط آبروى اشخاص و نظاير آن معتقد به نظارت قبل از انتشار بود، حتى اين نظارت را در جهت مصالح ملت و مردم اعلام مىدارد كه به بعضى از سخنان ايشان در اين باره اشاره شد . بنابراين نظارت از نظر امام اعمال فشار و سانسور و مانع آزادى بيان و مانع آزادى انتقاد نيستبلكه اين نظارت به خاطر جلوگيرى از آزاديهاى مخرب و خلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح ملت است . جمعبندى
امام خمينى روزنامهنگار را يك مصلح اجتماعى مىداند و معرفى مىكند; انسانى مسئول، متعهد، صادق و خيرخواه همه مردم . براى امام در هر عرصهاى نيروى انسانى اساس كار است . وسايل ارتباط جمعى امكانات و ابزارهاى تمدن جديد است كه بايستى در جهت ارشاد و رشد انسانها بكار گرفته شود . بنابراين رسانهها و متصديان آنها در خدمت مكتب و مردم خواهند بود، زيرا ترقى و تعالى و سعادت هر دو دنياى انسانها در اسلام تضمين شده است . طبعا چنين رسانههايى داراى آزادى بيان و انتقاد از نابسامانيها خواهند بود اما نه به طريق دشمنى و خودمحورى يا گروه محورى بلكه به صورت برادرى و خيرخواهى و از همين رو انتقاد آنان صرفا تعرض و گفتن بديها نيست . رسانهها خوبيها و نيكيها را نيز بايد بيان كنند و اساسا براى هر عمل خوبى جنبه تشويقى داشته باشند . رسانهها بايد ضمن انتقاد صحيح و ارائه راهحلهاى مناسب، پيشرفتهاى مملكت را بيان كنند و به مردم اميد بدهند . مهمترين وظيفه رسانهها آگاهىبخشى و تربيت است . لذا بايد قبل از هر چيز و هركس خود را اصلاح كنند و محتواى مناسبى به جامعه عرضه نمايند . رسانهها خود بايد از توطئهگرى و رواج فساد و فحشا جلوگيرى كنند و در مقابل امكانات تفريحى و سرگرمى مناسب را براى عامه مردم فراهم آورند . رسانهها نبايد از كيد دشمنان و مستكبران و استثمارگران خارجى و داخلى غفلت نمايند . علاوه بر اينها، رسانهها در شناخت و انعكاس افكار عمومى نقش قابل ملاحظهاى دارند و در وضعيت مطلوب خود افكار عمومى را نمايندگى مىكنند . از اين نظر آنها نبايد آنچه را خود مىخواهند يا گروه و دستهاى خاص مىخواهد به عنوان افكار عمومى مطرح نمايند بلكه واقعا بايد بررسى كنند و در جهتخواست عموم مردم بويژه محرومان و مستضعفان حركت كنند . چرا كه اساسا رسانهها بيشتر متعلق به مستضعفان و محرومان است و مقامات مملكتى آنقدرها كه تمام فضاى رسانهها را به خود اختصاص دهند حق ندارند . بيشتر فضاى رسانهاى بايد به مردم تعلق گيرد . از مجموع سخنان امام اين طور به نظر مىرسد كه ايشان براى راديو و تلويزيون به علتبرد و تاثير آنها نظارت بيشترى را سفارش مىكند و بر نقش آموزشى و تفريحى صحيح آن تاكيد بيشترى دارد، حال آنكه درباره مطبوعات ضمن تاكيد بر نقش تربيتى و ارشادى آنان، وجهه انتقادى گستردهترى قايل است، همان طور كه درباره سينما و تئاتر به نقش سرگرمى - آموزشى اشاره مىكند . از نظر امام واردات رسانهاى و هنرى نياز به دقت و موشكافى فراوانى دارد تا جلوى نفوذ فرهنگ استكبارى و استعمارى از اين راه سد شود . در عوض ايشان توليدات رسانهاى و هنرى داخلى را همواره بر محصولات فرهنگى وارداتى ترجيح مىدهد . به نظر مىرسد كه اين نظر امام كه بارها به انحا گوناگون بر آن تاكيد كردند در رشد بىسابقه فيلمها و تئاترهاى انقلابى و نيز داستانها و اشعار مكتبى و ساير محصولات رسانهاى و هنرى - از تحليلها و تفسيرها گرفته تا ترانهها و تصنيفها - بسيار موثر بوده است . در زمينه تطبيق نقشهاى آرمانى مطبوعات و ساير رسانهها - نقش خبرى، نقش راهنمايى، نقش آموزش، نقش تفريحى - با ديدگاههاى حضرت امام، بايد گفت اين نقشها در وضعيت آرمانى خود كاملا با انديشههاى حضرت امام تطبيق دارد الا اينكه آن حضرت بر نقش آموزشى و ارشادى رسانهها بيشتر تاكيد مىكند و نقش راهنمايى و رهبرى را نيز امرى دو سويه مىداند . يعنى روزنامه نگاران و متصديان رسانهها بايستى هم از مردم كشور خود راهنمايى بگيرند و در جهت آرمانها و اهداف آنان حركت كنند و هم در اين جهت آنان را راهنمايى و ارشاد نمايند . نكته پايانى كه در جمعبندى بايستى بدان تاكيد شود اين است كه در اين مقاله مناسبتهاى سخنان امام حتىالمقدور منظور شده است . فرضا چنانچه ايشان سخنى درباره نقد و انتقاد گفتهند كه مخاطبشان دستاندركاران رسانهها نبودهاند، از استناد به آن خوددارى شده است و فقط آن جملاتى از ايشان ملاك بررسى بوده است كه دقيقا با وسايل ارتباط جمعى، ربط پيدا مىكند . مثلا ايشان در تاريخ 16 ديماه 1366 طى نامهاى به رئيس جمهور وقت (آيت الله خامنهاى) مىنويسد: ... البته نبايد ماها گمان كنيم كه هرچه مىگوييم و مىكنيم كسى را حق اشكال نيست . اشكال، بلكه تخطئه، يك هديه الهى استبراى رشد انسانها ... كه هرچند اين نامه محرمانه نبود و در همان زمان از طريق رسانهها پخش و منتشر شد لاكن چنين جملاتى چون مستقيما خطاب به، يا درباره رسانهها نبوده است، ارجاع به آن داده نشده است . همچنين جملات استنادى بخش بسيار اندكى از سخنان حضرت امام درباره رسانههاست كه به علت عدم امكان آوردن تمامى آنها در يك مقاله، به صورت گزينشى مورد استفاده قرار گرفت . و نيز جملات امام در مقاطع مختلف زمانى و مكانى - از قبل از پيروزى انقلاب اسلامى تا اواخر عمر شريف ايشان و از قم تا نوفل لوشاتو - بيان گرديده كه در اين مقاله زمان و مكان جملات لحاظ نشده - ولاكن سعى بر اين بوده تا از جملاتى استفاده شود كه مفاهيم آنها در زمانها و مكانهاى متفاوت تكرار شده است - ان شا الله در تحقيقات عميقتر و مفصلتر آتى اين موضوع نيز مورد بررسى قرار گيرد . 1 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، وسايل ارتباط جمعى (جلد يكم)، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبايى، چاپ سوم، 1379 شمسى، ص110 . 2 . بوستان سعدى، باب اول، در عدل و تدبير و راى 3 . بديعى، دكتر نعيم . جايگاه، رسالت و مسئوليت اجتماعى روزنامه، فصلنامه علوم اجتماعى دانشگاه علامه طباطبايى، شماره 2و1 . پاييز و زمستان 1370، ص206 . 4 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، تقريرات كلاسى درس مطالعات انتقادى در وسايل ارتباط جمعى، دوره كارشناسى ارشد، ترم دوم ، 1377 . 5 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، روزنامهنگارى (با فصلى جديد در بازنگرى روزنامهنگارى معاصر)، با همكارى دكتر ابوالقاسم منصفى، تهران: مركز نشر سپهر، 1368 شمسى، ص459 . 6 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، مطالعات انتقادى در وسايل ارتباط جمعى، فصلنامه رسانه، شماره مسلسل 9، بهار 1371، ص15 و 16 . 7 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، مقام و مسئوليت روزنامهنگاران در پيشرفت جامعه ايران، فصلنامه رسانه (ويژه نامه آموزشى 1)، 1373، ص9 . 8و9 . همان، ص10 . 10 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، وسايل ارتباط جمعى (جلد يكم)، ص10 و 11 . 11 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، مقام و مسئوليت روزنامه نگاران در پيشرفت جامعه ايران، فصلنامه رسانه، (ويژه نامه آموزشى 1)، ص11 . 12 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، وسايل ارتباط جمعى (جلد يكم)، ص9 . 13 . همان، ص110 و 111 . 14 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، روزنامهنگارى، ص459 . 15 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، آگهيهاى تجارى و از خودبيگانگى انسانى، فصلنامه رسانه، شماره مسلسل2، تابستان 1369 . 16 . مولانا، دكتر حميد، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، تهران: انتشارات دانشكده علوم ارتباطات اجتماعى، 1358، ص49 . 17 . همان، ص51 . 18 . همان، ص54 . 19 . همان، ص81 . 20 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، روزنامهنگارى، ص462 . 21 . مولانا، دكتر حميد، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص151 . 22 . همان، ص198 . 23 . همان، ص193 . 24 . همان، ص212 . 25 . امام خمينى، كشف الاسرار، ص283 . 26 . معتمد نژاد، دكتر كاظم، روزنامهنگارى، ص463 . 27 . مدنى، دكتر سيد جلال الدين، تاريخ سياسى معاصر ايران (جلد 1)، تهران، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ سوم، ص12 . 28 . پهلوى، محمدرضا، پاسخ به تاريخ، ترجمه دكتر حسين ابوترابيان، تهران: نشر زرياب، 1379، ص336، 430 ، 450 . 29 . روحانى، سيد حميد، نهضت امام خمينى (دفتر اول)، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ پانزدهم، بهار 1381، ص115 . 30 . همان، ص179 . 31 . همان، ص626 . 32 . همان، 795 . 33 . صحيفه امام (مجموعه آثار امام خمينى)، جلد اول، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، پاييز 1378، ص201 . 34 . همان، ص274 . 35 . شكرخواه، يونس، ارتباطات در خدمت جنگ روانى، فصلنامه رسانه، شماره 1، بهار 1372، ص6 . 36 . همان، ص7 . 37 . دكتر مولانا، حميد، امام خمينى، انقلاب اسلامى و ارتباطات (مصاحبه)، فصلنامه حضور، شماره 29، ص159 . 38 . صحيفه امام، جلد اول، ص89 . 39 . همان، ص94 . 40 . همان، ص161 . 41 . همان، ص181 . 42 . همان، ص105 . 43 . همان، ص269 . 44 . همان، ص292 . 45 . همان، 299 . 46 . همان، جلد 13، ص156 . 47 . همان، جلد 6، ص15 . 48 . امام خمينى، وصيتنامه سياسى - الهى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ دهم، پاييز 1373 . 49 . امام خمينى، كلمات قصار، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، بهار 1372، ص222 . 50 . همان، ص221 . 51 . همان، همان . 52 . محسنيان راد، دكتر مهدى، تصويرى ماندنى از دوره استثنايى تاريخ مطبوعات ايران (مصاحبه) فصلنامه رسانه، شماره2، تابستان 1380، ص10 . 53 . صحيفه امام، جلد 16، ص227 . 54 . سعادتمند، رسول، مطبوعات و رسانهها از ديدگاه امام خمينى، قم: انتشارات تسنيم، چاپ اول، 1378 . 55 . صحيفه امام، جلد 20، ص128 . 56 . همان، جلد 7، ص324 . 57 . همان، جلد 10، ص215 . 58 . همان، جلد 1، ص292 . 59 . همان، جلد 3، ص510 . 60 . همان، جلد 5، ص32 . 61 . همان، جلد 4، ص266 . 62 . همان، همان، ص416 . 63 . همان، جلد 11، ص195 . 64 . همان، جلد7، ص535 . 65 . همان، ص536 . 66 . همان، جلد10، ص5 . 67 . همان، جلد 13، ص474 . 68 . همان، جلد 16، ص119 . 69 . همان، جلد 13، ص474 . 70 . همان، همان، ص475 . 71 . فرهنگ فارسى دو جلدى عميد، ص1914 . 72 . همان، ص239 . 73 . زرين كوب، دكتر عبدالحسين، نقد ادبى (جلد اول)، تهران: موسسه انتشارات اميركبير، چاپ سوم، 1361، ص10 . 74 . دستغيب، عبدالعلى، نقد ادبى راهنما نيست (مصاحبه)، روزنامه ايران، سال چهارم، 8 آذرماه 1377، شماره 1106، ص12 . 75 . محسنيان راد، دكتر مهدى، تصوير ماندنى از دوره استثنايى تاريخ مطبوعات ايران رسانه، شماره 2، تابستان 1380، ص19 . 76 . صحيفه امام، جلد 8، ص499 . 77 . همان، جلد 13، ص205 . 78 . همان، جلد14، ص384 . 79 . همان، جلد15، ص170 . 80 . همان، جلد13، ص201 . 81 . همان، جلد14، ص51 . 82 . همان، جلد17، ص13 . 83 . منتظر قائم، مهدى، آزاديهاى شخصى و فكرى از نظر امام خمينى و مبانى فقهى آن، تهران: ستاد بزرگداشتيكصدمين سال ميلاد امام خمينى، چاپ اول، بهار 1381، ص213 . 84 . صحيفه امام، جلد 18، ص61 . 85 . همان، جلد8، ص497 . 86 . همان، همان، ص498 . 87 . كلمات قصار، ص178 . 88 . همان، همان، همان . 89 . همان، همان، همان . 90 . صحيفه امام، جلد 14، ص500 . 91 . كلمات قصار، ص178 . 92 . صحيفه امام، جلد 13، ص473 . 93 . همان، همان، ص156 . 94 . كلمات قصار، ص33 . 95 . صحيفه امام، جلد 13، ص478 . 96 . همان، جلد7، ص535 . 97 . همان، همان، ص537 . 98 . همان، همان، ص323 . 99 . همان، جلد 11، ص197 . 100 . همان، جلد 19، ص361 . 101 . همان، همان، ص363 . 102 . همان، همان، ص346 . 103 . همان، جلد14، ص73 . 104 . همان، جلد13، ص537 . 105 . همان، جلد1، ص393 . 106 . همان، جلد4، ص414 . 107 . همان، جلد 21، ص145 .