جایگاه ارتباطات اجتماعی از دیدگاه امام خمینی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جایگاه ارتباطات اجتماعی از دیدگاه امام خمینی (ره) - نسخه متنی

ابوالفضل مروی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جايگاه ارتباطات اجتماعى از ديدگاه امام خمينى

ابوالفضل مروى

مقدمه

ارتباط انسانها با يكديگر از طريق مبادله پيام صورت مى‏گيرد . هر نوع ارتباط انسانى حاوى نوعى پيام است . از نگاه محبت‏آميز مادرى به فرزند خود يا دست دادن دو دوست تا كاركرد وسايل ارتباط جمعى فراگير مانند مطبوعات و راديو و تلويزيون همه مشتمل بر انتقال پيام است . لاكن ابزار انتقال پيام و حوزه توزيع آن بسيار متنوع و متفاوت است . وسيله انتقال پيام گاه صداى زنگ و شيپور و طبل و غيره است و گاه بيان شفاهى و گاه توزيع مكتوب مانند روزنامه و اطلاعيه . دريافت‏كننده پيام نيز، گاه يك فرد خاص است، گاه چند نفرى كه سر كلاس درسى نشسته‏اند، گاه هزاران انسانى كه در يك تظاهرات يا سخنرانى گرد هم آمده‏اند و گاه تمام مردم كشور يا حتى تمام مردم جهان . بر اين اساس ارتباطات مردمى يا اجتماعى حوزه بى‏مرزى از جريانات ارسال و توزيع و مبادله پيام است كه از طريق امكانات و ابزار گوناگون صورت مى‏پذيرد .

آنچه امروز از نظر متخصصان فن به عنوان ارتباطات اجتماعى مورد بررسى قرار مى‏گيرد عمدتا آن‏گونه ارتباطات و جريانات توليد و توزيع و مبادله پيام است كه از طريق وسايل ارتباط جمعى به عمل مى‏آيد . مطبوعات، راديو و تلويزيون مهمترين اين وسايل هستند كه با پيشرفت تكنولوژى‏هاى جديد هر روز بر اهميت جايگاه آنها در جريان ارتباطات اجتماعى افزوده مى‏شود .

انتشار توده‏گير و نظم دوره‏اى كوتاه، دو خصلت اصلى وسايل ارتباط جمعى به شمار مى‏روند . 1اين وسايل به دلايلى چند از قبيل نهادى بودن، امكان دستيابى و انتشار اطلاعات، نظم انتشار، سرعت انتشار، وسعت‏حوزه انتشار، گوناگونى محتوا، ديريت‏حرفه‏اى و غيره منسجم‏ترين و گسترده‏ترين جريان پيامهاى اجتماعى را دربرمى‏گيرد و نمايى از جريانات اجتماعى، اوضاع و احوال سياسى، فرهنگى، اقتصادى و انديشه‏ها و آرمانها و آرزوهاى جامعه را به نمايش مى‏گذارد .

امروزه در جامعه جهانى امكان توليد و توزيع پيام هم از جمله علل قدرت كشورها و سازمانها محسوب مى‏شود و هم معلول آن است و نيز نشانه‏اى است‏بر جايگاه برتر جهانى و از لحاظ روابط بين‏الملل و فرهنگ و اقتصاد جهانى فوق‏العاده حايز اهميت است . در واقع گفتمان روز جهان يا دستور جلسه روز را چنين قدرتهايى تعيين مى‏كنند . در يك جامعه خاص نيز هر شخص، نهاد يا سازمان اجتماعى كه توانايى توليد وانتشار پيام را دارد معمولا نسبت‏به توانايى خود در سطح بالاترى از قدرت اجتماعى قرار مى‏گيرد . مديران و مسئولان، نهادها و سازمانها و احزاب، ثروتمندان، نويسندگان و خطبا و روزنامه‏نگاران و نظاير ايشان كه همواره اقليت جامعه را تشكيل مى‏دهند در حوزه توليدكنندگان پيام قرار مى‏گيرند و اقشار متوسط و مستضعفان و محرومان جامعه - هرقدر هم تعدادشان زياد باشد - در حوزه - دريافت‏كنندگان پيام، به نحوى كه در تركيب جامعه مى‏توان آنان را معيت‏خاموش يا اكثريت‏خاموش ناميد . زيرا آنان نه تنها پيام منسجم و هدفمند چندانى نمى‏سازند بلكه در صورتى كه سخنى هم داشته باشند امكان توزيع آن را ندارند .

پيام اين خيل عظيم همواره از طريق نمايندگى بيان مى‏شود . يعنى نمايندگان آنان به مراكز قدرت (مراكزى مانند مجلس) راه مى‏يابند يا مصلحين و سخنوران و شعرا و نويسندگان و هنرمندان، درد و سخن آنان را از ديدگاه خود، نمايندگى مى‏كنند . مسئله مهم اينجاست كه اين اكثريت مطلق هم پايه‏هاى قدرت جامعه و مسئولان آن هستند و هم عرصه رشد ثروتمندان و تحصيل‏كردگان و نويسندگان و هنرمندان و مهمتر از آن محل تجلى افكار عمومى .

رسيدگى و خدمت‏به مردم و اكثريت جامعه از قديم‏الايام نه تنها امرى ممدوح و خداپسندانه بلكه امرى واجب براى حفظ قدرت حكومتها محسوب شده است . استاد سخن سعدى شيرازى مى‏سرايد:




  • شنيدم كه در وقت نزع روان
    كه خاطر نگه دار و درويش باش
    نياسايد اندر ديار تو كس
    نيايد به نزديك دانا پسند
    مكن تا توانى دل خلق ريش
    فراخى در آن شهر و كشور مخواه
    دگر كشور آباد بيند به خواب
    كه دارد دل اهل كشور خراب‏2



  • چنين گفت هرمز به نوشيروان
    نه در بند آسايش خويش باش
    چو آسايش خويش خواهى و بس
    شبان خفته و گرگ در گوسفند
    وگر مى‏كنى، مى‏كنى بيخ خويش
    كه دلتنگ بينى رعيت ز شاه
    كه دارد دل اهل كشور خراب‏2
    كه دارد دل اهل كشور خراب‏2



در جامعه معاصر جهانى نيز تمامى قدرتها مى‏دانند كه بدون حمايت افكار عمومى - حالا چه از راه نيرنگ و فريب و چه از راه استدلال و توضيح و اقناع كردن و چه از راه خدمت واقعى و حقيقى يا تركيبى از همه اينها! - هيچ اقدام موثرى در سطح جامعه خودى يا جهانى صورت نمى‏پذيرد يا امكان تداوم ندارد . اين است كه دولتها و دولتمردان و احزاب و غيره سعى دارند به هر نحو ممكن افكار عمومى را با خود همراه سازند و طبعا عاقلترين آنها اشخاصى هستند كه مرتبا از راههاى درست نظرسنجى و نظرخواهى و آمارگيرى، وضعيت افكار عمومى را برآورد مى‏كنند و خلاصه بيگدار به آب نمى‏زنند .

به راحتى مى‏توان مقبوليت قوانين، مصوبات، مديران يا برنامه‏ها و نيازهاى مردمى را بدست آورد و آن را سرلوحه تدبير و اقدام قرار داد . در زمان ما به علت پيشرفتهاى صنعتى و اقتصادى، توسعه شهرنشينى و تراكم جمعيت انبوه در شهرها و ابرشهرها، گسترش سوادآموزى، جهانى شدن ارتباطات و انفجار اطلاعات و نياز روزافزون به آگاهى اجتماعى، رسانه‏ها عموما در شكل دادن افكار عمومى تاثير انكارناپذير دارند . رسانه‏ها مى‏توانند با تاكيد و برجستگى انتخابى خود بر ارزشها، هنجارها و رويدادهاى گوناگون به شكل‏گيرى ادراكات ما از محيط كمك كنند . 3

اما آنچه از جانب رسانه‏ها بيان و تبليغ مى‏شود چنانچه منطبق بر صداقت و واقعيت و خواست عمومى نباشد نهايتا افكار عمومى را به جهت‏خلاف پيام رسانه‏اى مى‏كشاند بخصوص اگر در فضاى جامعه پيامهاى معارضى نيز افكار عمومى را تجهيز كند .

به هر حال هدف اصلى در اين مقاله بررسى جايگاه و عملكرد وسايل ارتباط جمعى - عمدتا مطبوعات و راديو و تلويزيون به لحاظ اينكه در جامعه ما فراگيرترين وسايل ارتباط جمعى به شمار مى‏آيند - در رابطه با عامه مردم، از ديدگاه بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران است . البته وسايل ارتباطى سنتى در انقلاب اسلامى جايگاه ويژه‏اى داشته و نياز به بررسيهاى جداگانه‏اى دارد . وقتى شبكه عظيم مساجد و روحانيون به رهبرى امام خمينى با خلاقيت مردم انقلابى ايران تركيب شد، در توليد و توزيع پيامهاى انقلابى و آگاهى بخشى و بسيج افكار عمومى به نتايج‏شگفتى رسيد و انقلاب بزرگ اسلامى را بوجود آورد و نيز هشت‏سال دفاع مقدس را رقم زد، اينها عرصه‏هاى بكرى براى تحقيق و بررسى مسايل ارتباطات سنتى در اسلام و مذهب شيعه است كه اميدواريم دانش‏پژوهان به آن توجه كافى بنمايند .

وظايف و نقشهاى وسايل ارتباط جمعى

از آغاز ظهور مطبوعات دوره‏اى، انديشه‏مندان و نويسندگان جوامع غربى به بررسى و اظهارنظر درباره اين پديده جديد پرداختند . اين نظرها كه تحت‏تاثير تحولات جوامع اروپايى بيان شده است طيف وسيعى از خوشبينانه‏ترين تا بدبينانه‏ترين ديدگاهها را درباره مطبوعات تشكيل مى‏دهد . گاه متفكرانى همچون روسو، ولتر و منتسكيو، مطبوعات را داراى جنبه سرگرمى و مروج ابتذال مى‏دانند4 و گاه افرادى همچون ادموند بورك (سياستمدار انگليسى) مطبوعات را ركن چهارم دموكراسى اعلام مى‏كنند . 5 با اين وجود تا اوايل قرن بيستم تحقيقات مستقلى درباره نقش اجتماعى مطبوعات و وسايل ارتباط جمعى انجام نشده است . از دهه دوم قرن بيستم پيشگامان مطالعات ارتباطى مانند بعضى از استادان دانشگاه شيكاگو نظريات كلى خوشبينانه‏اى را درباره تاثير وسايل ارتباط جمعى در پيشرفت جوامع و زندگى انسانها مطرح كردند . اما نخستين پژوهشهاى علمى ارتباطى را هارولد لاسول (متخصص آمريكايى علوم سياسى) در سال 1927 با نگارش رساله خويش درباره تبليغات سياسى در جنگ جهانى اول پايه‏گذارى كرد . وى در سال 1948 نيز با نوشتن مقاله ساختار و كاركرد ارتباطات در جامعه اولين طبقه‏بندى را در زمينه وظايف اجتماعى وسايل ارتباطى جديد مطرح كرد . 6

آنچه از مقاله وى برمى‏آيد اينكه لاسول سه نقش نظارت بر محيط، همبستگى اجتماعى و انتقال ميراث فرهنگى را به عنوان سه نقش متمايز ولى مكمل يكديگر، براى وسايل ارتباط جمعى قايل است .

1 . نظارت بر محيط (نقش خبرى) - يعنى وسايل ارتباط جمعى با تهيه و توزيع اطلاعات و اخبار، مردم را از وضع جامعه و محيط خود با خبر مى‏سازند و بدين لحاظ امكان شناخت و هماهنگى آنان را با محيط خود فراهم مى‏سازند .

2 . همبستگى اجتماعى (نقش تفسير و راهنمايى) - يعنى وسايل ارتباط جمعى با تفسير و تحليل رويدادها و تبليغ و راهنمايى افكار عمومى نوعى همبستگى در جامعه بوجود آورده و در واقع مردم را هماهنگ و رهبرى مى‏كنند .

3 . انتقال ميراث فرهنگى (نقش آموزشى) - يعنى وسايل ارتباط جمعى ميراث فرهنگى و ارزشها و هنجارهاى يك جامعه را از نسل گذشته به نسل امروز منتقل مى‏كنند و در حفظ وحدت فرهنگى و اشاعه فرهنگ خودى تلاش مى‏كنند . 7

يك محقق ديگر آمريكايى به نام چارلز رايت، 18 سال بعد از اين طبقه‏بندى در كتاب خود با عنوان چشم‏انداز جامعه‏شناختى ارتباطات جمعى نقش چهارمى براى وسايل ارتباط جمعى مطرح ساخت: نقش تفريحى يا سرگرم‏كننده يعنى وسايل ارتباطجمعى براى مردم محيط فراغت و سرگرمى ايجاد كرده و امكان گريز از خستگى‏هاى كار روزمره را فراهم مى‏كنند . 8

ويلبر شرام (استاد آمريكايى) درباره نقشهاى وسايل ارتباط جمعى كه توسط لاسول معرفى شد سه صفت‏خاص بكار برده است . وى نقش اول را نقش نگهبان، نقش دوم را به عنوان راهنما و نقش سوم را معلم ذكر كرده است . 9 درباره نقشهاى وسايل ارتباط جمعى ساير متفكران - چه غربى، چه شرقى و چه جهان سومى - نظريات گوناگونى ابراز داشته‏اند . از جمله پروفسور روژه كلوس (استاد بلژيكى ارتباطات جمعى) وظايف وسايل ارتباط جمعى را به دو دسته عمده

1 - وظايف ارتباط فكرى (اطلاع و آگاهى، پرورش، بيان و اجبار)،

2 - وظايف روانى - اجتماعى (همبستگى اجتماعى، سرگرمى، درمان روانى)

تقسيم مى‏كند و براى بعضى از اين تقسيمات شاخه‏هاى ديگرى درنظر مى‏گيرد; مثلا اطلاع و آگاهى را كه در شمار وظايف ارتباط فكرى قرار مى‏گيرد، به دو بخش اخبار جارى روز و اخبار عمومى تقسيم مى‏كند . 10 يا متفكران كشورهاى سوسياليستى بر نقشهاى سه‏گانه تهييج، تبليغ و سازماندهى تاكيد مى‏كنند .

1 - تهييج - يعنى وسايل ارتباط جمعى بايستى با برانگيختن احساسات و عواطف عمومى و تشويق و ترغيب آنها به همسويى با سياستها و خط مشى حزب كمونيست‏با اين حزب همكارى كنند .

2 - تبليغ - يعنى وسايل ارتباط جمعى بايستى در جهت تحقق اهداف حزبى نسبت‏به جلب اعتقاد عمومى به ايدئولوژى حزبى و سياستهاى حزب فعاليت كنند .

3 - سازماندهى - يعنى وسايل ارتباط جمعى بايستى وسايلى را فراهم آورند تا در جهت تحقق نظام سوسياليستى مشاركت عمومى و سازماندهى جامعه را ميسر سازند . 11

همچنين متفكران جهان سوم بر نقش وسايل ارتباط جمعى در نوسازى و توسعه همه‏جانبه جامعه، آگاهى بخشى و تنوير افكار، احقاق حقوق مردم، انتقاد از نابسامانيها و نظاير آن صحه مى‏گذارند . در هر صورت قدر متيقن اين بررسى‏ها و اظهارنظرها اين است كه وسايل ارتباط جمعى از ديدگاه محققان و متفكران داخلى و خارجى و شرقى و غربى و جهان سومى، نهادهايى بسيار مسئول و متعهدند و در قبال جامعه، وظايف خطيرى بر عهده دارند . هيچ متفكرى تاكنون نقش مطبوعات و ساير وسايل ارتباط جمعى را به عنوان نهادهايى شخصى و غيرمسئول كه در پى سودجويى و منافع شخصى يا گروهى خاصى باشند، ندانسته يا بدان توصيه نكرده است . از همين‏جا ارزش و جايگاه والاى اين وسايل روشن مى‏شود .

آنهايى كه فكر مى‏كنند مثلا در نبودن احزاب، نشريات نقش حزب سياسى را ايفا مى‏كنند يا بايد چنين كنند، بر اين پيش‏فرض صحه مى‏گذارند كه مطبوعات به جاى اينكه در خدمت عامه مردم باشند به صورت مبلغ يا دنباله‏رو جريانات سياسى عمل مى‏كنند يا بايد بكنند . آنقدر كه متفكران داخلى و خارجى بر استقلال و آزادى مطبوعات و ساير وسايل ارتباط جمعى پافشارى مى‏نمايند يعنى اينكه اين وسايل نه تنها بايد از سانسور ناحق و تضييقات ديگر در امان باشند بلكه مهمتر از آن بايستى از تار و پود يكسونگرى و وابستگى به اشخاص و جريانات غيرمردمى رهايى يابند و واقعا در خدمت عامه مردم - يعنى همان اكثريت‏خاموش - باشند و خوشبختى و رفاه آنان را مدنظر قرار دهند و وصول به چنين جايگاهى بدون آگاهى عميق اجتماعى و سياسى و تاريخى، بدون شناخت جامعه، بدون همدردى با مردم و بدون داشتن ملكه عدالت‏بعيد به نظر مى‏رسد . دكتر كاظم معتمدنژاد كه بر نقشهاى سه‏گانه خبرى و آموزشى، راهنمايى و رهبرى، و تفريحى و تبليغى وسايل ارتباط جمعى تاكيد مى‏كند، مى‏نويسد: اما اكنون در اغلب ممالك، وسايل ارتباطى عملا چنين راهى را دنبال نمى‏كنند . وسايل ارتباطى به جاى آنكه در جهت رهبرى سياسى جامعه، به آزادى و بهزيستى مردم توجه كنند، هدفها و برنامه‏هاى اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى ثمربخش را به مردم معرفى نمايند و در راه ساختن زندگى بهتر و مرفه‏تر، همبستگى افراد را جلب كنند، به اقناع سياسى و تحميل قدرت مى‏پردازند و بدين‏صورت نقش ابزارها و سلاح مسلكى و حكومتى را به عهده مى‏گيرند .

وسايل ارتباطى از جهت اقتصادى نيز بيشتر در راه منافع صاحبان سرمايه‏ها خدمت مى‏كنند و به عوض آنكه پيشرفتهاى صنعتى و توليد كالاهاى مصرفى را به سوى خدمت‏به مردم و رفع نيازمنديهاى واقعى افراد بكشانند، در جهت عكس آن، دائما مردم را به خريد و مصرف هرچه بيشتر كالاهاى غيرضرورى تشويق و ترغيب مى‏نمايند . 12

خلاصه اينكه نقشها و وظايف وسايل ارتباط جمعى در حوزه نظرى در شرايط مطلوب و آرمانى ملاحظه مى‏شود كه با وضعيت آنها در حوزه عمل تفاوتهاى چشمگيرى دارد . در واقع تعداد اندكى از نشريات آنهم در شرايط اجتماعى خاص، توانسته‏اند به وضعيت آرمانى خويش نزديك شوند و وظايف و نقشهاى مورد انتظار را به عهده گيرند .

وسايل ارتباط جمعى جديد در ايران

وسايل ارتباط جمعى مدرن در ايران، تماما به تقليد از غرب و بدون طى مراحل تاريخى تكامل خود بوجود آمد . تا اوايل قرن بيستم كتاب و مطبوعات تنها وسايل ارتباط جمعى در دنيا بود و بعد از آن سينما و راديو و سپس تلويزيون وسايل ارتباط جمعى جديدترى بودند كه با ويژگيهاى مخصوص به خود و امكانات بسيار وسيع در اطلاع‏رسانى و تبليغ و سرگرمى عالم را دگرگون ساختند .

مطبوعات دوره‏اى در اوايل قرن هفدهم - حدود دويست‏سال بعد از ايجاد صنعت چاپ - در اروپا بوجود آمد و اگر در نظر داشته باشيم كه انتشار توده‏گير و نظم دوره‏اى كوتاه، دو خصلت اصلى وسايل ارتباط جمعى به شمار مى‏روند، باز بين زمان انتشار نخستين مطبوعات غربى، تا اوايل قرن نوزدهم ميلادى كه وسايل ارتباط جمعى مدرن در ايران، تماما به تقليد از غرب و بدون طى مراحل تاريخى تكامل خود بوجود آمدروزنامه روزانه توسعه و تكامل پيدا مى‏كنند، دو قرن ديگر فاصله وجود دارد .

از اواخر قرن هيجدهم به دنبال انقلاب كبير فرانسه و گسترش انديشه‏هاى آزاديخواهى، زمينه مساعدى براى پيشرفت مطبوعات فراهم شد و به تدريج همراه با تحولات اقتصادى و اجتماعى جديد نظير صنعتى شدن جوامع، توسعه شهرنشينى، بالارفتن سطح زندگى، پيشرفت آموزش و اشاعه فرهنگ، همه شرايط لازم براى انتشار روزنامه‏هاى پرتيراژ آماده گرديدند . بدين‏ترتيب خواندن مطبوعات كه پيش از آن به علل مختلقى مانند گرانى قيمت روزنامه‏ها و بيسوادى اكثر مردم، رواج لازم نيافته بود و اغلب به طور جمعى صورت مى‏گرفت، عموميت پيدا كرد و به صورت فردى درآمد، به همين سبب مى‏توان گفت ارتباطات جمعى واقعى از زمانى پديد مى‏آيند كه هر فرد امكان مى‏يابد به ميل و دلخواه خود، اطلاعات لازم را از طريق روزنامه‏ها كسب كند و مورد استفاده قرار دهد . با اين توجيه، پديده ارتباطات جمعى با پديده وسيع صنعتى شدن جوامع غربى همبستگى مى‏يابد . در اين زمينه تكامل وسايل فنى چاپ كه توليد روزنامه‏ها را به تعداد فراوان امكانپذير مى‏سازد، افزايش درآمدها كه فردى شدن خريد روزنامه‏ها را به همراه مى‏آورد و بالاخره سطح آموزش كه سبب فردى شدن مطالعه روزنامه‏ها و گسترش كنجكاويها مى‏شود، از شرايط اساسى هستند . تحت‏تاثير اين شرايط، توليد و انتشار اخبار روزنامه‏ها از اصول تكنيك صنعتى شدن تبعيت مى‏كنند و مصرف فردى اخبار نيز شرايط خاصى را ايجاب مى‏نمايد كه به صنعتى شدن، سوادآموزى، ثروت‏اندوزى و توسعه شهرنشينى در جوامع غربى بستگى دارند . 13

در عين حال مطبوعات در مغرب زمين سه دوره تحول عمده داشته‏اند كه عبارتند از:

1 . دوران مطبوعات استبدادى - در اين دوران نشريات تحت نظارت دربار و حكومت وقت و در جهت تاييد و تمجيد شاه و دربار و حكومت، مجال انتشار يافت . اين نشريات نه شمارگان زياد داشت و نه به صورت منظم در دوره‏هاى كوتاه مدت منتشر مى‏شد . نشريات اين دوران به عنوان پديده‏اى حكومتى يا دربارى كه مورد استفاده عده‏اى از سران و قدرتمندان جامعه بود، محسوب مى‏شود . بنابراين نمى‏توان اين نشريات را از ابتداى بوجود آمدن در شمار وسايل ارتباط جمعى قلمداد كرد; هر چند بعدا تعداد و شمارگان اين‏گونه نشريات در غرب رو به فزونى نهاد .

2 . دوران مطبوعات عقيدتى و انقلابى - نشريات اين دوران مربوط به تحولات و انقلابهاى دموكراتيك اروپايى است . در اين زمان مطبوعات در جهت آگاهى‏بخشى عمومى و بسيج مردم براى مبارزه با استبداد تلاش مى‏كردند . شاخصه دوران مطبوعات عقيدتى - انقلابى تعدد و تنوع نشريات و بويژه جهت‏گيرى مردمى آنهاست . بايد خاطرنشان ساخت كه در دوره انقلابهاى دموكراتيك مردم با توجه به نقش مهم و مثبت مطبوعات در مبارزه عليه استبداد، نسبت‏به روزنامه‏ها، بسيار خوشبين شده بودند و مطبوعات را در جهت‏خدمت‏به جامعه، از عوامل تحكيم دموكراسى، مى‏شناختند . اما مدتى بعد و به طور مشخص از دهه چهارم قرن نوزدهم، مطبوعات بكلى تغيير ماهيت دادند . به عبارت ديگر، از اين زمان، عصر مطبوعات عقيدتى و سياسى به پايان رسيد، ولى جاذبه‏هاى آن پابرجا ماند . به همين لحاظ اغلب مردم هنوز تصور مى‏كنند، روزنامه‏هايى كه به آنان عرضه مى‏شوند و در واقع به وسيله سرمايه‏هاى بزرگ و همراه با آگهى‏هاى تجارتى انتشار مى‏يابند، همان نقش روزنامه‏هاى انقلابى قبلى را ايفا مى‏كنند و به عنوان سلاح سياسى ضدقدرت و در مقام ركن چهارم دموكراسى بكار گرفته مى‏شوند و منافع و مصالح عمومى را تامين مى‏نمايند . در صورتى كه پس از روى كار آمدن طبقه جديد صاحب ثروت در غرب، مطبوعات ديگر نمى‏توانستند نقش اجتماعى قبلى را داشته باشند . از آن موقع چون انتشار مطبوعات، به صورت يك فعاليت تجارتى درآمد و اين امر، سرمايه‏هاى بزرگى را ايجاب مى‏كرد، ديگر، روزنامه‏نگاران انقلابى و افرادى كه عقايد و علاقه‏هاى خاص سياسى داشتند، نمى‏توانستند به كار روزنامه‏نگارى بپردازند . 14

3 . دوران مطبوعات خبرى و تجارتى - خصوصيت اين دوران كه همچنان ادامه دارد، نفوذ و سلطه سرمايه و سرمايه‏دارى بر مطبوعات است . نشريات اين دوران بر اساس منافع صاحبان سرمايه فعاليت مى‏كنند و محتواى آنها از خبر و تفسير گرفته تا هنر و سرگرمى و تبليغ تماما در جهت منافع خاص كشورها و سازمانها و گروههاى قدرتمند و صاحب سرمايه شكل مى‏گيرد و حداقل تعارضى با آن ندارد . نشريات در واقع موسسات بزرگى هستند كه براى توليد و توزيع فراوان نياز به سرمايه‏هاى مالى دارند و طبعا در حيطه منافع تامين‏كنندگان مالى خود مى‏توانند فعاليت كنند . 15

در اوايل دوران سوم تحول مطبوعات غربى - حدود دهه چهارم قرن نوزدهم - اولين روزنامه ايران با نام كاغذ اخبار (ترجمه واژه (News Paper توسط ميرزا صالح شيرازى در دوران حكومت محمد شاه قاجار منتشر شد .

ميرزا صالح شيرازى از شمار دانشجويانى بود كه توسط شاهزاده عباس ميرزا براى تحصيل به لندن اعزام شدند، وى پسر حاج باقرخان كازرونى بود و در دربار فتحعلى شاه مدتها سمت منشيگرى داشت و مدتى نيز در تبريز منشى و مترجم يكى از افسران انگليسى بود كه به دستور عباس ميرزا در آذربايجان خدمت مى‏كرد . 16

دكتر مولانا (استاد ايرانى علوم ارتباطات) درباره تاثيرپذيرى ميرزا صالح از مغرب زمين، به استناد سفرنامه خود او مى‏نويسد: افكار و آداب اروپايى نه تنها مغز و فكر ميرزا صالح را پر مى‏كند بلكه از جنبه ظاهرى و لباس نيز در جوان ايرانى اثر مى‏گذارد . على‏رغم دستور شاهزاده عباس ميرزا، ميرزا صالح شيرازى ريش خود را مى‏تراشد و لباس ايرانى را به لباس انگليسى تبديل مى‏سازد . 17

آنچه مى‏توان از مجموعه بررسيهاى انجام شده درباره كاغذ اخبار بدست آورد اينكه اين نشريه به صورت ماهنامه و دست كم حدود سه سال منتشر شده است و شمارگان آن محدود بوده است . جالب اينجاست كه يكى از اعضاى گروه مذهبى اپيكوپول پروتستان آمريكا كه در سال 1840 ميلادى در ايران بوده، در سفرنامه خود درباره اولين نشريه ايرانى مى‏نويسد: ... تنها امرى كه حكايت از پيشرفت در ايران مى‏كند تاسيس روزنامه‏اى است كه به سال 1837 در تهران تحت نظر شاه شروع به چاپ شده . اين روزنامه به چاپ سنگى منتشر مى‏شود و مقصود و منظور اصلى آن تبليغ شاه و كارهاى اوست‏با اين وصف تاسيس اين روزنامه يكى از قدمهاى مهم در پيشرفت ايران است و نتايج مهمى دربرخواهد داشت . 18

به هر حال روزنامه‏نگارى در دوران ناصرالدين شاه قاجار رشد قابل توجهى پيدا كرد و به موازات آن توجه و سلطه شاه و نظام استبدادى بر آن افزايش يافت . در همين دوران وزارت مطبوعات و سپس اداره سانسور اين وزارتخانه تشكيل شد . در دوره ناصرالدين‏شاه مطبوعات عمدتا دولتى بودند و در تيراژ پايين منتشر مى‏شدند و مورد استفاده عامه مردم كه اكثريت آنان نيز بيسواد بودند قرار نمى‏گرفت . با آنكه طبق دستور ناصرالدين‏شاه ماموران دولتى و ادارات به اشتراك روزنامه‏هاى دولتى مجبور بودند، تيراژ آنها خيلى محدود بود و در واقع فقط بين روساى ادارات و كتابخانه‏ها و عده‏اى از تحصيل‏كرده‏ها پخش مى‏شد . بايد دانست كه روزنامه در بين روحانيان و طبقات تجار و پيشه‏ور وسيله فرنگى محسوب مى‏شد و اين برداشت عاملى در منع پخش و افزايش تيراژ روزنامه‏ها در ايران به شمار مى‏رفت . 19

هرچند در بعضى از نشريات اين دوره مانند وقايع اتفاقيه كه در آغاز زير نظر ميرزا تقى خان اميركبير منتشر مى‏شد، مطالبى وجود دارد كه يادآور نقشهاى آرمانى مطبوعات است، به دليل فرهنگ شفاهى مردم و بيسوادى اكثريت آنان و اينكه مردم كشور عمدتا در روستاها و شهرهاى دورافتاده بسر مى‏بردند و علاوه بر اينها شمارگان نشريات پايين بود و فقط بدست معدودى از شخصيتهاى مملكت، تجار و صاحب‏منصبان مى‏رسيد و به عنوان پديده‏اى غربى شناخته مى‏شد كه بهاى آن نيز در زمان خود گران به حساب مى‏آمد، نمى‏توان نشريات دوره ناصرى را در شمار وسايل ارتباط جمعى به شمار آورد . روزنامه اساسا در كشور ما به عنوان وسيله ارتباط جمعى نخبگان و تحصيل‏كردگان بوده و از طريق آنان به جامعه منعكس شده است كه هم‏اكنون نيز اين وضعيت تا حدود زيادى وجود دارد . خصوصا از موقعى كه روزنامه‏هاى جديد، در شرايط مخصووص استبداد داخلى و فشار استعمار خارجى پديد آمدند، به سبب حمايت از سياستهاى داخلى و خارجى، در مقابل مسجد و بازار و ساير مراكز سنتى ارتباطى - كه معرف پيوندهاى مردمى و عقايد عمومى بودند - قرار گرفتند و چون مى‏خواستند از غرب تقليد كنند، فقط به طرز انتشار روزنامه به سبك غربى توجه كردند و به ارتباطات اجتماعى واقعى، بى‏اعتنا ماندند . 20

ناصرالدين‏شاه كه توجهى به پيشرفت كشور نداشت و در سياستهاى داخلى و خارجى به غير از سركوب مردم و ضعف و ذلت در برابر بيگانگان و نيز قرضهاى سنگين خارجى كه عمدتا صرف عياشى شاه و دربار مى‏شد و حاصل آن سلطه روزافزون استعمارگران بر كشور بود، حاصلى به بار نياورد، نهايتا به ضرب گلوله ميرزا رضاى كرمانى كه از مريدان سيدجمال‏الدين اسدآبادى بود از پاى درآمد و ضعف دولت قاجار از آن پس شتاب بيشترى گرفت . پاره‏اى از نشريات كه مسئولين آنها در اواخر دولت ناصرى به خارج مهاجرت كرده بودند به انتشار نشريات خود به زبان فارسى و ساير زبانها ادامه دادند . در داخل نيز شاهد گسترش فوق‏العاده مطبوعات هستيم كه در انقلاب مشروطه نيز تاثير آنها مهم است .

در اين ايام تاسيس كتابخانه، افزايش تعداد باسوادان و بوجود آمدن انجمن‏هاى سرى كه معارض دولت استبدادى بودند و شبنامه‏هاى بسيارى منتشر كردند، زمينه را براى رشد مطبوعات غيردولتى و انقلابى فراهم كرد .

تحولات اجتماعى دوران ناصرى نهايتا به محو نظام استبدادى شاه و استقرار نظام مشروطه منجر شد . نظام مشروطه، تاسيس مجلس شوراى ملى و آزادى بيان نمايندگان فضاى اجتماعى آن دوران را براى بازگشت نويسندگان مهاجر و توسعه مطبوعات بيش از پيش آماده ساخت . على‏رغم مقاومت محمد عليشاه در برابر مشروطه، رشد مطبوعات همچنان ادامه يافت و نويسندگان و روزنامه‏نگاران آزاديخواه و انقلابى از سراسر كشور سربرآوردند .

اين دوران را مى‏توان دوران مطبوعات مسلكى و سياسى ناميد . جهت‏گيرى غالب نشريات در اين زمان مبارزه با استبداد داخلى، سلطه خارجى، انتقاد از نابسامانيها و آرمان پيشرفت و ترقى ايران بود . مطبوعات علاوه بر اينكه به وضع آرمانى خود نزديكتر شده بودند، در آگاه‏سازى و ارشاد مردم و شكل‏گيرى افكار عمومى تاثير بسزايى داشتند . خواندن روزنامه از طرف افراد باسواد براى ديگران پديده‏اى عادى بود . ادوارد براون در اين زمينه مى‏نويسد: مردم بيدار شده‏اند و به آهستگى از امور آگاهى پيدا مى‏كنند . بزرگترين شاهد اين بيدارى توسعه و افزايش جرايد ملى در ايران است . اين جرايد سبك خسته‏كننده، قديمى و مرده قبلى را ندارند بلكه بسيار مورد توجهند و به زبان ساده نوشته شده‏اند . به نظر مى‏رسد همه در اينجا روزنامه مى‏خوانند . در قهوه‏خانه‏ها به جاى اينكه قصه‏هاى شاهنامه را مرتب تكرار كنند، مردم به گفتگوى سياسى و اجتماعى مشغول هستند . 21

اينك روزنامه نه تنها يكى از وسايل ارتباط جمعى است‏بلكه روزنامه‏نگارى آنچنان با مبارزات مردمى عليه استبداد داخلى و سلطه خارجى آميخته است كه اين حرفه صرفا رنگ سياسى به خود مى‏گيرد و روزنامه‏نگار نوعى سياستمدار تلقى مى‏گردد . ظاهرا اين تلقى هم از نظر مردم و هم از نظر روزنامه‏نگاران مقبول و مطلوب است . ترقى سيد ضيا از روزنامه‏نويس جوان گمنام به نويسنده سياسى معروف و سرانجام نخست‏وزيرى، نماينده وضع روزنامه‏نگارى سياسى و اعتقادات اجتماعى اين دوره بود . در حقيقت مى‏توان گفت روزنامه‏نگارى در اين سالها مهمترين و بهترين وسيله سياسى به شمار مى‏رفت . از وسايل ارتباط اجتماعى و سياسى اين دوره يعنى احزاب سياسى، مجلس شوراى ملى و مطبوعات، روزنامه‏نگارى مشخص‏ترين و معروفترين وسيله تحصيل نفوذ و قدرت سياسى در ايران بود . 22

از طرف ديگر كشورهاى سلطه‏جوى خارجى بويژه انگلستان و روسيه سعى مى‏كردند اين بازار ارتباط جمعى را به نفع خود در كنترل داشته باشند . در تمام مدتى كه جنگ جهانى اول ادامه داشت عناصر آلمانى و روسى و انگليسى در تهران و شهرستانها فعاليت مى‏كردند و مى‏خواستند نويسندگان و روشنفكران ايران را به سوى خود جلب كنند . سر كلار مونت‏سكرين يكى از ديپلماتهاى انگليسى در مشهد در خاطرات خود مى‏نويسد پول قابل توجهى از طرف انگليسها و روسها بين بعضى از ايرانيها تقسيم شده بود . ونست‏شى آن، يكى از نويسندگان آمريكايى اين دوره به فساد و رشوه‏خوارى در ايران اشاره كرده مى‏نويسد هم متفقين و هم آلمانيها و همكاران آنها سعى مى‏كردند نويسندگان و روساى دولتى و ادارى را با پول فريب دهند و بخرند . 23

روزنامه‏نگارى مسلكى و عقيدتى و ضد استبدادى و ضداستعمارى بعد از پيروزى انقلاب مشروطه به سرعت تبديل به روزنامه‏نگارى حزبى و گروهى حتى فردى شد . حالا كه شاهنشاهى شكست‏خورده و مشروطه برقرار شده بود، هر فرد يا دسته و گروه و حزبى مى‏خواست غنيمت‏بيشترى از اين خوان يغما بدست آورد و طبعا استعمارگران خارجى اشتهاى بيشترى داشتند و دخالتهاى آنان اوضاع را آشفته‏تر كرد .

حكومتهاى وقت نيز در سياستهاى خود روش مشخصى نداشتند . گاه آزادى نسبى برقرار بود و گاه حكم تعطيل همه جرايد صادر مى‏شد . حتى در حكومت 90 روزه سيد ضيا كه خود روزنامه‏نگار بود، همه روزنامه‏ها به غير از يكى تعطيل شدند . دكتر مولانا مى‏نويسد: خروش مطبوعات، توام با جنگ و جدال خصوصى و رقابتهاى سياسى بازيگران صحنه سياست ايران به قدرى قوت يافت و توسعه پيدا كرد كه حتى عده‏اى از روزنامه‏نگاران مسئول اين دوره را به ترس و وحشت انداخت و نسبت‏به آينده مطبوعات آزاد ايران نگران كرد . مثلا ملك‏الشعراى بهار مدير روزنامه نوبهار در يكى از مقالات خود (شماره 6، 8 عقرب 1301) از نبودن اصول سياسى در روابط دولت و مطبوعات ايران سخن گفت و نوشت مطبوعات ايران بايد براى آزادى خود احترام قايل شوند و از اين آزادى كه مشروطيت‏به آنها داده سؤاستفاده نكنند زيرا اگر خود مواظب نباشند آزادى بدست آمده به طور كلى از ست‏خواهد رفت . 24

انقراض سلسله قاجار و برقرارى استبداد رضاخانى به اين پيش‏بينى جامه عمل پوشانيد و بساط روزنامه‏نگارى سياسى و مسلكى را كه با اغراض شخصى و منافع گروهى آلوده شده بود و از اهداف اوليه خود بسيار فاصله گرفته بود، در هم پيچيد . روزنامه‏نگارى در دوران رضاخان و پسرش توام با سركوب و اختناق بود . روزنامه‏نگاران مردمى و آزاديخواه مقتول و محبوس شدند و در عوض روزنامه‏نگارى لجام گسيخته زرد يا مبتذل كه در جهت اهداف نظام شاهنشاهى پهلوى بود رونق گرفت .

امام خمينى در دهه 1320 با نوشتن كتاب كشف‏الاسرار ضمن انتقاد شديد از رضاخان و شاهنشاهى پهلوى روزنامه‏نگاران آن دوره را عمال ديكتاتورى ناميد و نوشت: يكى از چيزهايى كه نيازمند به اصلاح است همين روزنامه‏ها و مجلات و هفتگى‏هاست كه امروز به اين صورت اسف‏آور است و در حقيقت‏بعضى از آنها را بايد كانون پخش فساد اخلاق و فحشا گفت . براى نشر بى‏عفتى‏ها و افسارگسيختگى‏ها هيچ چيز امروز بيشتر از اين اوراق ننگين كمك كارى نمى‏كند . 25

در دهه بعد - مشخصا در سال 1337 - جلال آل احمد (نويسنده معروف و انتقادى معاصر) در مقاله ورشكستگى مطبوعات اوج اين وضع مخرب را طى سالهاى 1321 تا 1337 مورد بررسى قرار داده است . وى كه مطبوعات را نمودار مكتوب اجتماع مى‏داند، طى يك تقسيم‏بندى سه مرحله‏اى مطبوعات ايران از شهريور 20 تا سالهاى 24 و 25 را دوره مطبوعات دهن‏دريده (جنگ و جدالهاى سياسى و فحاشى‏هاى مبتنى بر اغراض شخصى)، سالهاى 24 و 25 را تا 1332 دوره نهار بازار احزاب سياسى و از آن به بعد را - تا زمان نگارش مقاله - دوران رنگين‏نامه‏ها ناميد . منظور از رنگين‏نامه‏ها، مجلات هفتگى پرزرق و برق و مبتذل و بى‏ارزش و بى‏آزار است كه همه‏اش ترجمه و تقليد و رواج فساد است .

طبقه‏بندى آل احمد مبين سه دوره قدرت‏گيرى محمدرضا يا پهلوى دوم است . در دوره اول كه بعد از سقوط رضاخان است، محمدرضا در تلاطم درگيريهاى جهانى قدرت چندانى ندارد، حصار سكوت رضاخانى شكسته شده و حتى شاه جديد يعنى وارث رضاخان سيماى دموكراتيك به خود مى‏گيرد . مطبوعات فردى و گروهى رشد مى‏كند . همه مى‏خواهند انتقام سكوت گذشته را بگيرند و فحاشى و متهم كردن يكديگر در مطبوعات خاطره لجام گيسختگى‏هاى دوران ضعف قاجار را به ياد مى‏آورد . در دوره دوم تب و تاب جنگ جهانى دوم فروكش مى‏كند . موقعيت‏شاه تقريبا تثبيت مى‏شود . در واقع برندگان جنگ وجود محمدرضا را در جهت منافع خود مى‏بينند . در اين مرحله قدرتهاى سياسى و وابستگان قدرتهاى خارجى، عرصه مطبوعات را به اشغال خود درمى‏آورند . روزنامه پايگاه ترقى مى‏شود ولى نه به صورت فردى و گروهى . بايد با حزب و دسته و قدرتى همراه شد تا به جايى رسيد . در اين مرحله روزنامه‏نگار بيشتر به صورت عامل عناصر و قدرتهاى سياسى عمل مى‏كند . در دوره سوم اين بساط هم برچيده مى‏شود . شاه به تدريج آنچنان قدرت مى‏گيرد كه تحمل هيچ صدا يا حتى ناله مخالفى را ندارد . اين دوران تا پايان نظام شاهنشاهى ادامه مى‏يابد . دوره‏اى كه مطبوعات تجارى و پر زرق و برق عرصه كشور را به انحراف و تخدير مى‏كشاند . مطالب بسيارى از مطبوعات سكس و واخوردگى و قرعه‏كشى و مسابقه و جدول و نظاير اينهاست . البته آل احمد بحث‏خود را شامل مجلات ماهانه ادبى كه نقش ثمربخش در مطبوعات فارسى داشته‏اند نمى‏كند و بعضى از مجلات تخصصى مانند مجله اكونوميست را تاييد مى‏نمايد . ولى در هر حال هيچ نشريه‏اى نمى‏تواند وظايف اصلى خود - يعنى اطلاع‏رسانى و آگاهى‏دهى و ارشاد و انتقاد - را انجام دهد .

ملاحظه مى‏شود كه روزنامه‏نگارى در ايران از بدو پيدايش علاوه بر اينكه مبتلاى به بلاى استبداد بوده، چوب كجرويها، ندانم‏كاريها و فرصت‏سوزيهاى خود را نيز خورده است . دكتر كاظم معتمدنژاد در پاسخ به اين پرسش كه آيا مرحله دوم تحول روزنامه‏نگارى در غرب، - يعنى دوره روزنامه‏هاى انقلابى و مردمى - در ايران هم تكرار شده است‏يا خير، مى‏نويسد: متاسفانه بررسيهاى تاريخى نشان مى‏دهد كه در ايران چنين مرحله‏اى به معناى دقيق آن مانند غرب، وجود نداشته است و مدت تجربه محدود دوره مشروطيت و تجربه‏هاى متناوب ديگر در اين زمينه نيز، بسيار كوتاه بوده است . اينكه چرا نتوانسته‏ايم، از فضاى عمومى مناسب براى رشد مطبوعات آزاد و مردمى در ايران برخوردار شويم، مسئله‏اى است كه به شرايط استبداد و استعمار و ديكتاتورى و وابستگى گذشته و عدم امكان رشد فرهنگى سالم جامعه و مخصوصا فرهنگ روزنامه‏نگارى، ارتباط مى‏يابد . عوامل داخلى و خارجى مذكور باعث‏شد كه از چند موقعيت مساعد كه در زمان انقلاب مشروطيت، پس از جنگ جهانى اول، بعد از شهريور 1320 و در دوره ملى شدن صنعت نفت، براى مطبوعات آزاد و مردمى فراهم شده بود - بهره‏بردارى كافى نشود . زيرا بر اثر كودتاهاى سه گانه‏اى كه در طول حدود نيم قرن، با حمايت امپراتورى روسيه تزارى، امپراتورى - انگلستان و امپرياليسم آمريكا، به منظور حفظ قدرت سياسى و يا روى كار آوردن حكومتهاى وابسته و دست نشانده آنها، در ايران انجام شد، زمانهاى مساعد براى اين امر بسيار محدود ماند و امكانات لازم براى رشد و گسترش مطبوعات آزاد و مردمى و روزنامه‏نگارى مستقل و متعهد، پديد نيامد ... مطبوعات ايران در دوره پس از مشروطيت و مخصوصا پس از كودتاى 28 مرداد 1332، از مرحله‏اى مشابه به مرحله اول تحول مطبوعات غرب، به مرحله‏ى مشابه مرحله سوم آن - از مطبوعات دولتى و زير سلطه استبدادى به مطبوعات تجارتى و تحت‏سلطه ديكتاتورى - وارد شده‏اند و نمونه‏اى از مرحله دوم را تجربه نكرده‏اند . به گونه‏اى كه ايران، با محروم ماندن از مزاياى اين مرحله، تمام معايب و عوارض منفى مطبوعات استبدادى و تجارتى را، در طول بيست و پنج‏سال پيش از پيروزى انقلاب اخير، به طور همزمان و يكجا، تحمل نموده است . 26

خلاصه، سابقه روزنامه‏نگارى در ايران تا انقلاب اسلامى حاكى از آن است كه آنها نه تنها به شكل‏گيرى صحيح افكار عمومى و بسيج و تجهيز و ارشاد مردم كمك چندانى نكردند بلكه به علت منافع شخصى صاحبان جرايد، وابستگى به قدرتهاى داخلى و خارجى، بى‏اطلاعى از اوضاع زمان و عدم درك واقعيات جامعه و بى‏اعتنايى به وظايف خويش، اسباب آشفتگى بيشترى در جامعه خودى شدند . البته وجود حكومتهاى استبدادى و طبعا عدم كمك به فراهم شدن زمينه رشد مطبوعات، عدم رشد اجتماعى بعضى از روزنامه‏نگاران و عاطفى و ساده‏لوحانه عمل كردن آنان، دخالتهاى خارجى و نيز فرهنگ شفاهى مردم ايران و پايين بودن سطح سواد مردم از عوامل مهم ورشكستگى مطبوعات در ايران بوده است .

در هر صورت، مطبوعات به دليل سابقه طولانى، حضور در تحولات اجتماعى و انقلابهاى مردمى، امكان تحليل و تفسير موسع رويدادها، ماندگارى پيام و غيره، همواره در بحث از وسايل ارتباط جمعى، بخش عمده‏اى را به خود اختصاص مى‏دهد . اما بعد از مطبوعات به راديو و تلويزيون مى‏رسيم كه از همان آغاز تحت نظارت و سلطه حكومت و سرمايه‏دارى وابسته بوجود آمد . راديو در زمان رضاخان و تلويزيون در زمان محمدرضا در حوزه سلطه قدرت استبدادى و به تقليد از غرب و در جهت تبليغ و توجيه كومت‏شاه، فروش كالاهاى خارجى و ارائه فرهنگ و سرگرميهاى مبتذل راه‏اندازى شد و برنامه‏هاى مفيد به حال جامعه و رشد و ترقى مادى و معنوى مردم در برنامه‏هاى آنها مجال خودنمايى چندان نداشت .

سازمان راديو و تلويزيون ايران كه در زمان محمدرضا از لحاظ امكانات و تجهيزات و بكارگيرى نيروهاى متخصص و توان پخش پيام در شمار برترين كشورهاى آسيايى محسوب مى‏شد محتوايى به غير از تبليغ شاهدوستى، غرب‏پرستى و هويت‏زدايى مردم ايران نداشت . در واقع تمام جهات منفى كه جلال آل احمد درباره دوره سوم نشريات هفتگى و روزنامه‏هاى ايران گفته است تماما در راديو و تلويزيون شاه قابل مشاهده بود . راديو و تلويزيون در آن دوران تنها چيزى را كه در نظر نداشت منافع و خير عامه مردم ايران بود .

ارتباطات نهضت در مرحله اول

نهضت امام خمينى در اولين مرحله شكل‏گيرى (سالهاى آغازين دهه 1340) از لحاظ امكانات ارتباطى مواجه با مضايق فراوانى بود . وجود افراد ناآگاه، متحجر، محتاط و انزواطلب در ميان روحانيون، اختلافات داخلى حوزه‏هاى علميه، وابستگى بعضى از روحانيان به دربار، كمبود شديد امكانات چاپ و نشر و ارسال پيام، سمپاشى وسايل ارتباط جمعى رژيم شاه و نظارت و سركوب مداوم مبارزان و مردم انقلابى و حمايتهاى بيدريغ قدرتهاى جهانى و منطقه‏اى از پهلوى دوم كه منافع و غارتگريهاى آنان را تضمين كرده بود، جريان آگاهى بخشى نهضت و تحرك مردمى را دچار اختلال و كندى بسيارى ساخت . نهايتا نيز رژيم شاهنشاهى توانست‏با كشتار وسيع مردم، سركوب و مقتول و محبوس كردن عده زيادى از پيروان و طرفداران امام و دستگيرى و تبعيد شخص ايشان، عرصه وسايل ارتباط جمعى را براى تركتازى فرهنگ غربى به نحو بى‏سابقه‏اى بگشايد و خصوصا فاضلاب فرهنگ غربى يعنى بى‏بند و بارى و فحشا را گسترش دهد تا خود و اربابانش از غيرت دينى مردم در امان باشند . شاه با دستگيرى و قتل و تبعيد بسيارى از روحانيون، رخنه در حوزه‏هاى علميه و فريب بعضى از روحانيان صاحب نام تلاش كرد تا مركز رهبرى دينى را تا حد سقوط به سستى بكشاند .

نهضت امام براى يك دوره نسبتا طولانى دچار سكون و ركود شد . به موازات آن، شاه مدلهاى توسعه آمريكايى را كه در دستور كار قرار داده بود پى‏گيرى كرد و به سرعت اسباب تخريب روستاها و كشاورزى و نيز توسعه صنايع وابسته و شهرنشينى دو قطبى - شامل يك قطب اقليت و بسيار ثروتمند و اقشار وسيع پيرامونى و محروم و مستضعف - گرديد .

شاه در ايجاد چنين تغييراتى كه آن را انقلاب سفيد ناميد، كاملا تحت نظارت آمريكا بود . زيرا مسئولين وقت آمريكا براى جلوگيرى از نفوذ شوروى و ايجاد بازار امن براى كالاهاى خودشان و بالاتر از همه غارت همه جانبه منابع كشور ما، ايجاد چنين تغييراتى را در ايران ضرورى مى‏ديدند . شاه به حاج آقا روح الله كمالوند كه از علماى خرم‏آباد بود و در جريان انقلاب سفيد پس از گفتگو با علماى قم به ديدار شاه رفته بود فهماند كه اين اصول را به هرحال بايد اجرا كنم و اگر من آنها را انجام ندهم از بين مى‏روم و كسانى كار را به دست‏خواهند گرفت كه هيچ اعتقادى به شما و مسلك شما ندارند . 27

شاه حتى بعد از سقوط نسبت‏به دست نشانده بودن يا وابسته بودن به غرب انكارى ندارد و در مصاحبه‏هاى خود و كتابى كه تحت عنوان پاسخ به تاريخ به زبان فرانسه نوشته است، ضمن دروغپردازى فراوان درباره كارهاى خودش و تحريف احمقانه تاريخ معاصر و در نتيجه ارائه تناقضات گوناگون كه مترجم به آنها اشاره كرده است، به اين موضوع اعتراف مى‏كند . 28

به هر حال امام خمينى در مرحله اول نهضت همزمان مبارزه با رژيم شاه، عمدتا متوجه رفع اختلافات حوزه‏هاى علميه و بازسازى شبكه روحانيون و مساجد بود و به صورت وسيع از سخنرانى، نامه، تلگراف، پيام و نيز جزوه و كتاب براى تحقق اهداف نهضت استفاده مى‏كرد . امام خمينى علاوه بر كوشش پيگير به منظور واداشتن مراجع و زعماى بزرگ روحانى به حركت و نهضت، رسالت‏خود را در امر روشنگرى و افشاگرى نيز تا آنجا كه امكانات به ايشان اجازه مى‏داد دنبال مى‏كرد و با شعر، نثر، پيام، كتاب و از راههاى ديگر با رعايت اصول پنهانكارى، در راه بيدارى توده‏ها و كنار زدن ماسك رژيم دست‏نشانده پهلوى كوششهايى بعمل مى‏آورد . 29

امام مى‏دانست كه چنانچه شبكه روحانيون در سراسر كشور و خارج از آن، اختلافات را كنار گذاشته، در فعاليت دسته‏جمعى عليه رژيم شركت جويند، قدرت فوق‏العاده‏اى براى مكتب بوجود خواهد آمد كه هيچ وسيله ارتباط جمعى به پاى آن نخواهد رسيد . امام براى احياى اين شبكه تلاش خستگى‏ناپذيرى را آغاز كرد و پيامهاى فراوانى را ز طريق نامه، تلگراف و افراد مطمئن براى روحانيون ارسال داشت . ايشان در جريان مبارزه با تصويب‏نامه انجمنهاى ايالتى و ولايتى طى نامه‏هاى خصوصى روحانيان را به مبارزه عليه رژيم ضد اسلامى دعوت مى‏كرد . در يكى از اين نامه‏ها مى‏خوانيم: اولا جنابعالى با علماى اعلام تماس بگيريد و هر طور صلاح ديدند تلگرافات عديده به اعليحضرت مستقيما و به حضرت آيت الله بهبهانى و در صورت صلاح به علماى قم بشود كه از اعليحضرت بخواهند به دولت امر كنند از اين امر جلوگيرى شود و به ساير طبقات و متدينين نيز دستور اقدام دهيد به همين نحو، و ثانيا به هر جا كه از قصبات و شهرهاى اطراف دسترسى داريد و آقايان علما دسترسى دارند دستور همين امر داده شود كه تلگرافات و مكاتيب زياد فرستاده شود و ثالثا بايد با كمال متانت و آرامش و بدون تظاهر و تشنج اين امر صورت گيرد . همين قدر تقاضاى خودشان را به سمع اعليحضرت برسانند ... . 30

در همين چند سطر تلاش امام براى متحد كردن علما، آگاهى بخشى مردمى، توجه به اهميت مشاركت مردم و عمومى كردن مبارزه، موقع‏شناسى و كنترل مراحل نهضت و نيز حداكثر استفاده از امكانات ارتباطى موجود مشاهده مى‏شود . در مقابل وسايل ارتباط جمعى شاه نيز با جوسازى، تهمت، دروغ و سمپاشى فراوان سعى در خنثى كردن مبارزات مكتبى امام و ياران ايشان و مردم انقلابى ايران داشتند كه روزنامه‏هاى آن دوران شاهد و مدرك اين مقابله تاريخى است . در واقع نهضت امام از ابتدا مواجه با يك جنگ رسانه‏اى گسترده بود كه رهبر انقلاب با تمام توان در برابر آن ايستاد و ترفندهاى رسانه‏اى را بى‏اثر كرد . معهذا تبليغات داخلى و حمايتهاى خارجى عليه نهضت جوسازيها و حق‏كشى‏هاى امپرياليسم خبرى و هم‏صدايى بنگاه خبرپراكنى جهان با دستگاه تبليغاتى شاه و تاثير نامطلوب آنان روى افكار مردم جهان، دل امام را سخت‏به درد آورد; از اين رو، پس از آزادى از زندان در سخنرانى خود در تاريخ 26 فروردين 1343 دردمندانه اظهار كرد: ... افسوس كه دست ما از عالم كوتاه است، افسوس كه صداى ما به عالم نمى‏رسد . افسوس كه گريه‏هاى اين مادرهاى بچه مرده نمى‏رسد به دنيا . ما را كهنه‏پرست معرفى مى‏كنند، ما را مرتجع معرفى مى‏كنند ... جرايد خارج از ايران، آنهايى كه با بودجه‏هاى گزاف براى كوبيدن ما مهيا شده‏اند، در خارج ما را مخالف اصلاحات - كه اسلام در راس اصلاحات واقع شده است - معرفى مى‏كنند، مخالف ترقى مملكت معرفى مى‏كنند ... . 31

البته امام هرگز از تلاش و مبارزه خسته نشد و از آن دست نكشيد . وجود امام و شجاعت و مبارزه بى‏امان ايشان واقعا اسباب تحول حوزه‏هاى علميه و پويايى شبكه روحانيت‏شد تا حدى كه بعضى از طرفداران ايشان در حوزه و خارج از آن علاوه بر چاپ و تكثير پيامهاى امام و اخبار نهضت كه با وسايل ابتدايى و حتى دستى صورت مى‏گرفت نسبت‏به چاپ روزنامه‏هايى كه به صورت مخفى تهيه و توزيع مى‏شد - از قبيل روزنامه بعثت و انتقام - اقدام كردند . در زمان نشر روزنامه بعثت كه با مشكلات فراوان به صورت مرتب منتشر مى‏شد آيت الله طالقانى [روحانى آزاديخواه و مبارز معروف و اولين امام جمعه تهران بعد از پيروزى انقلاب اسلامى] كه در آن هنگام در دادگاه فرمايشى تحت محاكمه قرار داشتند، وقتى شماره اول بعثت را دريافت كردند، با خرسندى فوق‏العاده اظهار نمودند كه ما انتظار داشتيم تا پنجاه سال ديگر بتوانيم روحانيان قم را روزنامه خوان كنيم، ولى خوشبختانه اكنون مى‏بينيم كه آيت الله خمينى آنان را در ظرف چند ماه روزنامه نويس كرده‏ند! . 32

امام به اهميت فوق‏العاده وسايل ارتباطى در جريان مبارزه كاملا وقوف داشت و چون وسايل ارتباط جمعى رسمى (مطبوعات و راديو و تلويزيون) در اختيار وى نبود، سازماندهى وسيعى از وسايل ارتباط جمعى سنتى و مردمى ايجاد كرد كه وسايل ارتباط جمعى رسمى را در تنگنا قرار داد . ايشان در يكى از پيامهاى خود به علما و روحانيون بستان آباد مى‏نويسد: ... لازم است آقايان به وسيله اعلاميه و نشريه پشتيبانى خودشان را از مطالبى كه ما داريم اعلام فرمايند تا بلكه بتوانيم دولت را وادار كنيم به قبول مطالب شرعى خود . در هر صورت از مجالس دعا و تذكر استفاده بايد كرد ... . 33

امام از مناسبتهاى مذهبى نهايت استفاده را براى ابلاغ پيام نهضت‏بعمل مى‏آورد و از روحانيون و طرفداران خود مى‏خواست كه مطالب نهضت را به هر وسيله‏اى به ديگران برسانند . ايشان در يكى از سخنرانيهاى خود در سال 1343 مى‏گويد: ... اگر حوزه علميه به كار اسلام نخورد، بيهوده است، مبتذل است . واجب است‏بر همه و همه خطبا و مسلمين كه مردم را مطلع كنند; زيرا اصل اسلام در خطر است ... . 34 امام از اين‏گونه تذكرات و تاكيدات فراوان داشته‏اند، با همه اينها به علت‏سانسور و خفقان شديد و عملكرد ضد خبرى و ضد آگاهى بخشى رسانه‏هاى شاهنشاهى، اخبار نهضت آن طور كه بايد در مرحله اول انقلاب به همه جا نرسيد .

ارتباطات نهضت در مرحله دوم

مرحله دوم انقلاب اسلامى كه تقريبا از نيمه دوم سال 1356 شروع شد، تفاوتهاى چشمگيرى با مرحله اول داشت كه طرح آن نياز به بررسيهاى جداگانه دارد . در اينجا به چند عامل محورى كه در مرحله اول انقلاب اسلامى يا نبود يا كمرنگ بود اشاره مى‏شود: توسعه خطوط تلفن شهرى، پيشرفت وسايل و امكانات چاپ، توسعه شهرنشينى، توسعه دانشگاهها، گسترش اختلاف طبقاتى و نارضايى عمومى، بيعدالتى در حوزه‏هاى مختلف، تخصيص سرمايه‏ها و امكانات اقتصادى كشور به شاه و دربار و وابستگان آنها، وابستگى روزافزون شاه به بيگانگان و سلطه مشهود آنان بر منابع حياتى كشور، سركوب مداوم مردم و حبس و شكنجه آنان به بهانه‏هاى مختلف از قبيل توهين به شاه، شكست احزاب و گروههاى مخالف شاه از ارائه راه حل نجات يا وابستگى آنان به بيگانگان و ...

نظام شاهنشاهى هرگز فكر نمى‏كرد كه انقلاب سفيد، خود از عوامل نابودى نظام باشد، ولى چون اصلاحات پيشنهادى جنبه ظاهرى و نمايشى داشت و واقعا شخص شاه و اطرافيانش اصلا مشاركت‏سياسى و آزادى بيان مردمى را مگر در جهت تقويت رژيم و تحسين و تمجيد شاه، تحمل نمى‏كردند و با مفهوم واژه عدالت نيز بيگانه بودند، فريبهاى تبليغاتى آنان كه با واقعيات همخوانى نداشت تماما به زيان نظام شاهنشاهى تمام شد .

عامل بسيار مهم ديگرى كه در مرحله دوم انقلاب شاهد آن هستيم آگاهى عمومى و خلاقيت‏شگفت‏انگيز ملت ايران بود كه وقتى به اين نتيجه رسيدند كه راه نجات از زندان شاهنشاهى رو آوردن به مكتب نجات بخش اسلام و مرجعيت‏شيعه و شخص امام خمينى است، تمامى توان خود را يكدل و يك جهت در اختيار انقلاب گذاشتند و از نوشته‏هاى دستى و چاپ با وسايل ابتدايى گرفته تا نوارهاى ضبط صوت و تلفن و ديوارهاى شهر و خيابان و كوچه و پشت‏بام را عرصه ارتباط مردمى و پخش پيامهاى انقلاب قرار دادند . طبعا اين بخش از ارتباطات انقلابى نياز به بررسيهاى بيشترى دارد و آنچه تاكنون بعمل آمده بسيار ناقص به نظر مى‏رسد .

اورت راجرز يكى از محققان معروف آمريكايى و از پيشكسوتان انديشه‏هاى نوآورى در غرب مى‏نويسد: چه درسى بايد از انقلاب ايران در ارتباط با نقش تكنولوژى ارتباطى در جهان سوم گرفت؟ بايد توجه بيشترى به روابط ميان فردى و به رسانه‏هاى كوچك نظير ضبط صوت و اعلاميه‏هاى زيراكسى كه دست‏به دست مى‏چرخند، مبذول داشت، چراكه نهايتا اين مردم هستند كه مى‏توانند يكديگر را به كنش در ابعاد گسترده وا دارند . چراكه در حالى كه آيت الله خمينى رسانه‏هاى قدرتمندتر جمعى نظير راديو، تلويزيون امواج مايكرو و ماهواره‏هاى ارتباطى را برخلاف شاه در دست نداشت، اما از تكنولوژيهاى ارتباطى بهترين استفاده را كرد . 35

الوين تافلر نظريه پرداز معروف آمريكايى نيز در اين زمينه تحليلهايى دارد و از جمله معتقد است كه امام رسانه موج اول - يعنى موعظه‏هاى چهره به چهره روحانيون براى مومنان - را با تكنولوژى موج سوم تركيب كرد - نوارهاى صوتى حاوى پيامهاى سياسى كه در مساجد به طور مخفى توزيع مى‏گرديد و در همانجا پخش مى‏شد و به كمك دستگاههاى ارزان قيمت تكثير مى‏گرديد - شاه براى مقابله با آيت الله خمينى از رسانه‏هاى موج دوم يعنى مطبوعات و راديو و تلويزيون استفاده مى‏كرد . به محض اينكه آيت الله خمينى توانست‏شاه را سرنگون كند و كنترل دولت را در دست‏بگيرد، فرماندهى اين رسانه‏هاى متمركز موج دومى را نيز در اختيار گرفت . 36

گو اينكه دكتر حميد مولانا (استاد ايرانى علوم ارتباطات، مقيم آمريكا) چنين نظرى را نمى‏پذيرد و درباره استفاده امام از كاست و نوار مى‏گويد: ... اگر به اين سادگى بود، شاه هم مى‏توانست از همينها استفاده كند، او كه بيشتر داشت . آمريكا هم ماهواره و كاست و نوار خيلى بيشتر دارد ... اين تكنولوژى نبود بلكه اين مشروعيت و اقتدار يك فقيه بود كه به محتواى پيام قوت داد . 37

در اين شك نيست كه شخصيت امام و جايگاه امام و محتواى پيام ايشان مايه و پايه انقلاب اسلامى است، اما در اين هم شك نيست كه نشر پيامهاى ايشان نيازمند وسايلى بود كه در عرصه خلاقيت مردم انقلابى ايران به نحو احسن تامين شد . به هر حال زمانى بود كه وسايل ارتباط جمعى رسمى در اختيار امام نبود و شاه حداكثر استفاده را از اين وسايل براى تخريب انقلاب و روحيه مردم و نيز توجيه و تثبيت نظام شاهنشاهى و فرهنگ غربى بكار برد، اما بعد از پيروزى انقلاب اسلامى اين وسايل نيز در حوزه نظارت امام و انقلاب اسلامى درآمد . اولين نتيجه چنين تحولى آزادى ناگهانى وسايل ارتباط جمعى بويژه مطبوعات بود كه همچنان با بعضى تنگناهاى ناشى از اختلاف نظر مسئولين و جناحها، تقريبا در چارچوب ضوابط قانونى ادامه دارد .

امام خمينى كه خود بزرگترين منتقد مطبوعات و ساير رسانه‏هاى زمان رضاخان و محمدرضا بود، اينك رسانه‏هايى را در اختيار داشت كه سابقا توسط وابستگان نظام شاهنشاهى اداره مى‏شد و در چارچوب همان نظام جا افتاده و رشد كرده بود . علاوه بر آن بسيارى از مطبوعات حتى بعد از پيروزى انقلاب اسلامى جهات وابستگى خود را به نظام سابق يا بيگانگان حفظ كرده و از اساس نظام اسلامى را قبول نداشتند و در عين حال مى‏خواستند از آزاديهاى بدست آمده كه حاصل سالها خون دل امام و جانفشانى مردم ايران بود حداكثر سؤ استفاده را ببرند .

حال بايد ببينيم مشى امام و سياست امام درباره وسايل ارتباط جمعى با آن سابقه‏اى كه عرض شد چه بود . نظريات ايشان در تطبيق با مطالعات انتقادى نسبت‏به وسايل ارتباط جمعى در غرب چه جايگاهى دارد؟ آيا اساسا امام در اين زمينه نظريات منسجمى بيان كرده‏اند كه بتوان آن را مبناى نظام رسانه‏اى جمهورى اسلامى ايران قرار دارد يا خير؟ آزادى بيان و مطبوعات در لسان امام چه معنايى دارد؟ اهداف و نقشهاى رسانه‏ها در نهضت امام چه بايد باشد و ...

طبعا پاسخ به تمامى اين پرسشها و نظاير آن نياز به تحقيقات فراوان دارد كه متاسفانه تاكنون درباره آن تحقيقات چندانى صورت نپذيرفته است . در اين مقاله سعى مى‏شود تا به صورت گذرا و طرح گونه، بعضى از مسايل اساسى مربوط به رسانه‏ها از ديدگاه حضرت امام مورد بررسى قرار گيرد تا انشاالله در آينده مقدمه‏اى باشد براى بررسيهاى دقيق‏تر و عميق‏تر .

نگرانيهاى امام

امام خمينى در طول دوران زندگى خود نسبت‏به رسانه‏هاى زمان پهلوى سخنان بسيارى ابراز داشته‏اند كه مى‏توان آنها را به دو دسته اصلى تقسيم كرد:

1 . نداشتن آزادى بيان و وجود سانسور و اختناق و جلوگيرى از انعكاس افكار عمومى .

2 . عامل نظام استبدادى و بيگانگان بودن و توطئه‏گرى و رواج فرهنگ غربى و مصرفى و فساد و فحشا .

يعنى آن حضرت براى وسايل ارتباط جمعى زمان شاه دو وجهه منفى قايل بود: يكى ويژگى محروميت و ممنوعيت از بيان حقايق و انعكاس افكار عمومى و در نتيجه عدم امكان انتقاد و ارشاد و تربيت مردم و ديگرى آزادى توطئه عليه جنبشهاى مردمى به نفع استبداد داخلى و سلطه خارجى و در نتيجه اشاعه فرهنگ غرب و مصرفى و فساد و تخدير مردم . اگر رسانه‏ها را يك كل واحد در نظر بگيريم اين دو ويژگى در واقع دو روى يك سكه است . يعنى هرجا آزادى بيان واقعى در جهت‏خدمت‏به مردم، انعكاس افكار عمومى و انتقاد و ارشاد و هدايت‏باشد، آنجا نظام رسانه‏اى مطلوب وجود دارد و هرجا اينها نباشد، به جاى آن وابستگى و سانسور و اختناق و فساد و فحشا خواهد بود كه از نظر امام نظام رسانه‏اى مطرود را تشكيل مى‏دهد . طبعا در عالم واقع هر نظام رسانه‏اى مطرودى ممكن است‏بارقه‏هايى از اصلاح و صلاح و خير داشته باشد و به عكس هر نظام مطلوبى ممكن است آلوده به انحراف و فساد گردد .

در ذيل جملاتى از حضرت امام درباره دو ويژگى ياد شده به عنوان شاهد مثال آورده مى‏شود كه در مقاطع مختلف زندگى خود بيان كرده‏اند . البته اين جملات گوشه كوچكى از درياى پيامها و نظريات امام درباره رسانه‏هاست كه با بررسى دقيق تمامى آنها - به نظر نگارنده - مى‏توان مشخصات نظام مطلوب رسانه‏اى جمهورى اسلامى را از آن استخراج كرد .

آقاى علم از نشر افكار عمومى در مطبوعات و انعكاس تلگراف مسلمين و اظهار تظلم آنها به اعليحضرت و علماى ملت جلوگيرى كرده و مى‏كند; و برخلاف قانون اساسى مطبوعات كشور را مختنق كرده و ... 38

... اين قانونى كه مى‏خواهند در مملكت‏شيوع بدهند، در حزب آقاى علم طرح شده، و آقاى علم بدانند كه مردم از پاى نمى‏نشينند تا لايحه لغو شود; و پس از تشكيل مجلس نيز ساكت نخواهند نشست . مطبوعات را سانسور نموده‏اند و مى‏گويند آزادى هست ... . 39

... چرا صداى مبلغين اسلام را خفه مى‏كنند؟ چرا چاپخانه‏ها را تحت‏سانسور قرار مى‏دهند و از چاپ و نشر نوشته‏هاى اسلامى جلوگيرى مى‏كنند؟ چرا آزادى مطبوعات را سلب مى‏كنند . 40

... بسيارى از تلگرافات ما به مقصد نمى‏رسد . تلگرافاتى كه به ما شده است غالبا نمى‏رسد . مطبوعات كشور آزادانه يا به اجبار به هتك و اهانت ما قلمفرسايى مى‏كنند . گويندگان با اشاعه اكاذيب به هتك و تضعيف روحانيت - يگانه پشتوانه مملكت كوشا هستند و از هيچ تهمت و افترايى خوددارى نمى‏كنند ... . 41

... برادران ايمانى! اينها با تمام مقدسات ملى و مذهبى بازى مى‏كنند . جرايد را مجبور مى‏كنند كه بر عليه دين و منافع عمومى مردم مقاله بنويسند . شما ملاحظه فرماييد روزنامه‏ها جريان 17 دى مفتضح و ننگين را كه تعفن آن دنيا را گرفته، مى‏نويسند و يك صفحه تمام را اختصاص به تبليغات مشروبات الكلى داده، از هر طرفى مظاهر شهوت و بى‏عفتى را در صفحات روزنامه‏ها و مجلات منعكس مى‏كنند و اجتماع مسلمين را به فساد اخلاق و وبى‏عفتى سوق مى‏دهند ولى از قوانين اسلامى و احساسات عمومى مسلمين يك كلمه هم درج نمى‏كنند . 42

... ما كه وسيله انتشاراتى نداريم، همه چيز را از ما گرفته‏اند . تلويزيون و راديو را از ما گرفته‏اند . تلويزيون كه در دست آن نانجيب است، راديو هم كه در دست‏خودشان هست . مطبوعات ما كثيف است ... . 43

... ما حرفمان اين است كه آقا به قانون اساسى عمل كنيد، مطبوعات آزادند، قلم آزاد است، بگذاريد بنويسند مطالب را ... 44

... مطبوعات ما در روزنامه‏هاى ما و مجلات ما و كتابهايى كه منتشر مى‏شود، تمام اينها به دست استعمار است . استعمار است كه روزنامه‏ها را اين طور مبتذل مى‏كند تا فكر جوانهاى ما را مسموم كند . استعمار است كه برنامه‏هاى فرهنگى ما را جورى تنظيم مى‏كند كه جوان نيرومند در اين مملكت نباشد . استعمار است كه برنامه‏هاى راديو و تلويزيون را جورى تنظيم مى‏كند كه مردم اعصابشان ضعيف بشود، قوت را از دست‏بدهند، نيرومندى را از دست‏بدهند ... . 45

... صدمه‏اى كه اسلام از مطبوعات و رسانه‏هاى طاغوتى خورد از كمتر دستگاههاى ديگر خورد و آنقدر كه جوانهاى ما را اين مطبوعات فاسد و آن مجله‏هاى فاسدتر و آن راديو و تلويزيونهاى فاسدتر به فساد كشيدند معلوم نيست كه مراكز فساد آنقدر به فساد كشيده باشند . اين مجلات بود و اين مطبوعات و اين راديو و تلويزيون و تمام اين رسانه‏هاى گروهى بود كه جوانهاى ما را به جاى اينكه به طرف دانشگاه بكشد، به طرف علم و ادب بكشد، به طرف فساد كشاند ... 46

... ما كى مخالفت كرديم با تجدد، با مراتب تجدد؟ ... سينما يكى از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت تربيت اين مردم باشد ... . 47

... راديو، تلويزيون و مطبوعات و سينماها و تئاترها از ابزارهاى موثر تباهى و تخدير ملتها، خصوصا نسل جوان بوده است ... . 48

يكى از نكات مهمى كه در بررسى آرا امام بايد به آن توجه داشت‏سيره عملى ايشان در برخورد با مسايل مختلف است . امام در عالم نظر سخنان بسيارى در هر موضوع گفته‏اند كه متاسفانه بعضى‏ها با برخورد گزينشى، نظريات ايشان را به نفع انديشه‏ها و منافع خود يا گروه خود مصادره به مطلوب مى‏كنند و به عملكرد ايشان در شرايط زمانى و مكانى خاص نيز ابدا توجهى ندارند .

امام على‏رغم دل‏خونى كه از مطبوعات زمان شاه داشت و على‏رغم توطئه‏هاى فراوان جرايد وابسته - بعد از پيروزى انقلاب اسلامى - كه در توطئه چينى و دامن زدن به اختلافات و درگيريهاى سالهاى آغازين جمهورى اسلامى نقش بسيار مخرب داشتند و حتى بعضى از آنها آشكارا وابسته به بيگانگان و گروههاى مسلح و معاند نظام بودند، همواره با آنان به زبان نصيحت و ارشاد و حداكثر تهديد لفظى سخن مى‏گفت و تا خيانت و وابستگى آنها بر همه مسلم نشد، شدت عملى عليه آنان به خرج نداد .

ايران جزو نادر كشورهايى است كه در دوران جنگ تحميلى هم داراى مطبوعات آزاد بود و به اين لحاظ محدوديتى بر مطبوعات تحميل نشد . چراكه اسلام دين آزادى است . اسلام دين عدالت است و طبعا منادى اسلام در عصر ما خواهان آزادى و عدالت است . جاى تاسف دارد كه سيره عملى امام در امور گوناگون مورد غفلت قرار مى‏گيرد . چطور مى‏شود ما سخنان امام را سرلوحه كار خود قرار دهيم و دم از خط امام بزنيم و خودمان روحيه كاخ‏نشينى داشته باشيم . امامى كه مخالف كاخ‏نشينى بود و يك موى كوخ‏نشينان و شهيد دادگان را از همه كاخ‏نشينان برترى مى‏ديد 49و مى‏گفت: ما بايد كوشش كنيم كه اخلاق كاخ‏نشينى را از اين ملت‏بزداييم50 يا آن روزى كه دولت ما توجه به كاخ پيدا كرد، آن روز است كه بايد ما فاتحه دولت و ملت را بخوانيم51 و خودش تا آخر عمر در منزل كوچك اجاره‏اى زندگى مى‏كرد و تمامى سهم الارثى را كه از اراضى خمين داشت‏براى خانه‏سازى محرومين بخشيد و حتى اجازه نداد حسينيه جماران را كه محل سخنرانى او بود گچكارى كنند، چگونه الگوى ما قرار مى‏گيرد؟

بگذريم، در اين مقاله نيز با تاكيد بر لزوم بررسى سيره عملى امام در مواجهه با مسايل رسانه‏ها، به نظريات ايشان در اين زمينه مى‏پردازيم .

لازم به يادآورى است كه محقق محترم جناب آقاى دكتر محسنيان راد (متخصص علوم ارتباطات) درباره تئورى هنجارى رسانه‏ها و بايدها و نبايدهاى آن تحقيقات ارزنده‏اى انجام داده‏اند كه منبع بسيار خوبى براى ادامه بررسيها در اين زمينه است . 52 دكتر محسنيان در اين بررسيها شش تئورى معروف رسانه‏ها (تئورى رسانه‏هاى مسلكى يا شوروى سابق، تئورى مسئوليت اجتماعى رسانه‏ها، تئورى آزادى رسانه‏اى، تئورى رسانه‏هاى توسعه بخش، تئورى مشاركت دموكراتيك و تئورى اقتدارگرا) را مبناى كار قرار داده و سخنان و گفته‏هاى مسئولين مملكت (رهبر، رئيس جمهور، نمايندگان مجلس و . .). را در ارتباط با تمايل به يكى از اين تئوريها مورد بررسى و تحقيق قرار داده است .

بحث درباره تحقيق ياد شده فرصت و مقاله ديگرى لازم دارد و اساسا اين پرسش مطرح است كه تئوريهاى ششگانه مزبور كه عمدتا از طرف محققين آمريكايى بيان شده و حاوى نوعى دسته‏بندى ارزشى است، مى‏تواند مبناى تحقيق در كشور ما قرار گيرد يا خير؟ ولى در هر حال بايد توجه داشت كه به لحاظ مردمى بودن انقلاب، بسيارى از مسئولين كشور ما در آغاز انقلاب از افرادى بودند كه در زمينه وسايل ارتباط جمعى مطالعات چندانى نداشته‏اند . هم اينك نيز چنين چيزى تا حدود زيادى وجود دارد و در واقع نمى‏توان انتظار داشت كه يك نماينده مجلس يا يك وزير از تمامى علوم مرتبط با كار خود در حد يك محقق دانشگاهى مطلع باشد . از اين جهت نظريات چنين افرادى يا تحت تاثير انديشه‏هاى بنيانگذار جمهورى اسلامى بوده يا جسته و گريخته مطالبى را از اين طرف و آن طرف دريافت و مطرح كرده‏اند . البته بعضا از شمول اين گفته خارج‏اند و مطالعات و نظرياتى درباره رسانه‏ها داشته‏اند ولى در كل چنين تحقيقى بيشتر به يك نظر سنجى عمومى مى‏ماند . با اين استدلال چنين نظرياتى با آرا امام به عنوان مرجعيت‏شيعه كه سابقه هفتاد ساله مطالعه و نقد دارد بايستى تمايز فراونى داشته باشد .

پيشنهاد نگارنده اين است كه آرا و انديشه‏هاى امام - و سيره عملى ايشان - را بايستى به صورت مستقل و به عنوان يك مكتب مورد ملاحظه و بررسى قرار داد . احتمالا نتيجه چنين پژوهشى به نظام رسانه‏اى مطلوب ما شفافيت‏بيشترى خواهد بخشيد . در ادامه اين سطور محورهاى اساسى نظريات امام درباره نظام مطلوب رسانه‏اى - از نظر نگارنده و با اذعان به احتمال نقص و اشتباه - خواهد آمد .

بايد اضافه كرد كه بعضى از محققان براى بررسى آرا امام خمينى در هر موضوعى، صرفا به يك طبقه‏بندى ساده و گزينشى از گفته‏هاى ايشان مى‏پردازند كه البته تلاش آنان قابل تقدير است ولى معمولا اشكالات بسيارى دارد; مثلا براحتى مى‏شود يك جمله يا پاراگراف را از طبقه‏اى به طبقه ديگر انتقال داد و مهمتر از آن كه بعضا در اين گونه تحقيقات جمله عامى را در نظر مى‏گيرند و بدون دليل به موارد خاص تسرى مى‏دهند . مثلا اين جمله آن حضرت را كه اهميت انتشارات مثل اهميت‏خونهايى است كه در جبهه‏ها ريخته مى‏شود53 را در كتاب مطبوعات و رسانه‏ها از ديدگاه امام خمينى54 در بخشمسئوليت و رسالت مطبوعات و رسانه‏ها آورده است كه نسبت‏به اين بخش جنبه عام دارد و بيانات امام هم در جمع اعضاى مسئولان و نويسندگان انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در تاريخ (8/2/61) بوده است . مى‏دانيم كه انتشارات سپاه پاسداران عمدتا در قالب كتاب مى‏باشد . بنابراين اگر بخواهيم چنين جمله‏اى را شامل فعاليتهاى روزنامه‏ها و مجلات و راديو و تلويزيون و سينما بدانيم لازم است جملات يا دلايل ديگرى از سخنان و نوشته‏هاى حضرت امام بدست آوريم كه اين معنا را برساند .

هنجارها و سياستها

در ابتداى اين بخش، اهميت نوشته‏ها و گفته‏هاى حضرت امام مجددا مورد تاكيد قرار مى‏گيرد . امام به عنوان مرجع بزرگ شيعه در دوران معاصر، با داشتن دهها سال سابقه مطالعه عظيم و مبارزه طولانى با نظام پهلوى، نهايتا با همراهى مردم انقلابى ايران موفق به براندازى يك نظام مستبد سر تا پا مسلح و مورد حمايت قدرتهاى جهانى شد و سپس تمامى نهادهاى نظام نوپاى اسلامى را در كوتاهترين مدت سر و سامان بخشيد و همزمان با برقرارى جمهورى اسلامى و تثبيت و تحكيم آن با سياستهايى بى‏نظير به مقابله با تهاجم خارجى، محاصره اقتصادى و نظامى، عوامل مسلح بيگانگان، دسته بنديهاى داخلى و هزاران مشكل و مصيبت ديگر پرداخت و كشتى انقلاب اسلامى را از ميان طوفانهاى جانفرسا به ساحل امن و امان هدايت كرد . و بالاتر از همه اينها به مراحلى از خودسازى و تقوا و عرفان رسيده بود كه از هيچ چيز بجز ذات حق تعالى خوف نداشت، بر ستمگران زمان مى‏تاخت و از محرومان و مظلومان دفاع مى‏كرد، خود را خادم و خدمتگزار مردم مى‏ناميد و نهايتا با قلبى مطمئن - كه مفهوم دريايى آن را فقط صاحبان قلب مطمئن مى‏دانند - به سوى جايگاه ابدى رهسپار شد .

يقينا در ايران اسلامى و حتى در عرصه‏هاى جهان كمتر انديشه‏مندى است كه در حد حضرت امام در علوم گوناگون اسلامى تبحر داشته و در عين حال آنقدر مطالعات جديد داشته باشد . ايشان علاوه بر كتابهاى علمى و تحقيقى، از روزنامه وقايع اتفاقيه تا اخبار راديو آمريكا و راديو انگليس و از غرب زدگى جلال آل احمد تا شوهر آهو خانم محمدعلى افغانى را مطالعه كرده بود . اكثر جرايد داخلى را مى‏خواند، اكثر برنامه‏هاى تلويزيون را مى‏ديد و مرتبا به اخبار راديوهاى بيگانه و برنامه‏هاى آنها گوش مى‏داد و با تدبيرى شگفت همه توطئه‏ها را خنثى مى‏كرد . كمتر رهبرى در عالم تا اين حد پيامهاى شيوا، پرشور، عميق و انقلابى خلق كرده است .

عجيب است كه ما جان خود را به دست پزشكى كه چند سالى بيش از ما تحصيل و تجربه دارد مى‏سپاريم و بعضى از روشنفكران ما نظريات متفكران غربى را كه يحتمل آلوده به اغراض استعمارى است‏با اشتياق مى‏پذيرند و لكن همت توجه به آنچه خود دارند را ندارند و تمناى خويش را به پاى بيگانه مى‏ريزند . البته اين سخن به معنى نفى تخصص و تحقيق ديگران و علوم غربى نيست‏بلكه براى توجه دادن به ارزشهاى خودى است كه ان شا الله همگى بدان اهتمام ورزيم .

نكته ديگر اينكه امام خمينى درباره رسانه‏ها، حتى درباره محتواى مقالات و چگونگى تيتر زدن در جرايد و برنامه‏هاى راديو و تلويزيون و فيلمهاى سينمايى سخنان و پيامهاى بسيارى دارد كه حاكى از اشراف كامل ايشان به مسايل و موضوعات رسانه‏اى است; لكن در يك مقاله امكان احصا و دسته‏بندى تمامى آنها وجود ندارد . به همين دليل با توجه به دسته‏بندى كلى اين پيامها، محورهاى اصلى آن - از نظر نگارنده - مورد بررسى قرار مى‏گيرد .

نكته بسيار مهم ديگر اين است كه پيامهاى امام همواره با توجه به شرايط زمانى و مكانى بيان شده است و با توجه به اين شرايط است كه درك پيامهاى امام ميسر مى‏گردد اما چون چنين كارى تحقيقات بسيار مفصل‏ترى را مى‏طلبد . در اين مقاله به محورهايى پرداخته شده است كه در غالب پيامهاى امام لحاظ شده است . يعنى در مجموع مفاهيمى مورد توجه بوده كه كمتر در چارچوب شرايط زمانى و مكانى محدود مى‏شود . به هر حال همان طور كه قبلا اشاره شد سيره عملى امام بايستى در مطالعه نظريات ايشان مورد بررسى خاص قرار گيرد . مثلا اينكه امام على‏رغم تذكر فراوان به مطبوعات منحرف و ارشاد و نصيحت آنان و حتى گاه تهديد لفظى، در عمل تمايل چندانى به اعمال خشونت نسبت‏به آنها نداشت، حتى در زمان جنگ نشريات آزاد بودند . بعضى از جرايد نيز كه در زمان ايشان تعطيل شد، يا وابسته به گروههاى مسلح و در جهت‏براندازى نظام بودند و يا خيانت و وابستگى آنان بر همه مسلم شده بود .

ايشان طى بياناتى در زمان جنگ مى‏گويند: الان به طورى كه براى من گزارش دادند در عراق هيچ مطلبى را جز اينكه اداره اطلاعات اجازه بدهد نمى‏توانند بروز بدهند، هيچ مطلبى را راجع به اقتصادشان راجع به عرض مى‏كنم كه - ارزشان راجع به نظامى‏شان، همه چيزها، بايد اداره اطلاعات اجازه بدهد ... خوب ما چى؟ ما هرچه دستمان آمد گفتيم، حالا اقتصاد ما اين طورى است و ما ورشكسته هستيم ... تويى كه بر مى‏دارى مى‏نويسى ما ورشكسته هستيم، تويى كه مى‏نويسى ما هيچى ديگر نداريم، تويى كه اين حرفها را مى‏نويسى، اين براى اسلام مضر است ... دستهاتان را يك قدر نگه داريد، قلمهاتان را يك قدر نگه داريد، توجه بكنيد به اين كه هر چيزى نبايد نوشته بشود، هرچيزى نبايد منتشر بشود ... . 55

ايشان در جاى ديگرى مى‏گويند: خونهاى ملت ما را هدر ندهند، ملت ما زحمت كشيده‏اند، ملت ما خون داده‏اند، بخواهند باز با اباطيل برگردانند به حال اول، اين قابل تحمل نيست ما تا آنجا صبر مى‏كنيم كه توطئه نباشد و اگر خداى نخواسته توطئه باشد، صبر نخواهيم كرد، تحمل نخواهيم كرد . بايد خودشان را اصلاح كنند . همه رسانه‏هاى تبليغاتى بايد خودشان را اصلاح كنند كه خداى نخواسته برخلاف مسير ملت نروند ... . 56

خلاصه امام تا جايى كه امكان داشت‏با مطبوعات و رسانه‏ها مدارا مى‏كرد و تلاش داشت كه با نصيحت و ارشاد آنان را به تدريج‏به مسير صحيح هدايت كند . ايشان معتقد نبود كه يك دفعه همه متصديان رسانه‏ها تصفيه شوند . ايشان طى سخنانى درباره اصلاح راديو و تلويزيون گفت: ... اشخاصى هم خداى نخواسته انحراف دارند، موعظه كنيد و ان شا الله برگردند . اگر يك وقت هم افرادى باشند كه ديگر قابل موعظه نيستند و قابل برگشتن نيستند، به تدريج اينها كنار گذاشته بشوند ... . 57

الف: آزادى بيان و رسانه‏ها

امام همواره مدافع بزرگ آزادى بيان بود، با سانسور و اختناق رسانه‏ها مخالفت مى‏كرد و هيچ ترسى حتى از آزادى بيان معارضين و معاندين انقلاب اسلامى نداشت . به اين سخنان ايشان كه در مقاطع مختلف گفته‏اند توجه كنيد:

مطبوعات آزادند، قلم آزاد است . بگذاريد بنويسند مطالب را . اگر دين داريد به دين عمل كنيد، اگر چنانچه دين را ارتجاع مى‏دانيد، به قانون اساسى عمل كنيد . خوب بگذاريد بنويسند . 58

حق اوليه بشر است كه من مى‏خواهم آزاد باشم، من مى‏خواهم حرفم آزاد باشد ... . 59

... اول مرتبه تمدن، آزادى ملت است . يك مملكتى كه آزادى ندارد، تمدن ندارد ... مملكت متمدن آن است كه آزاد باشد، مطبوعاتش آزاد باشد، مردم آزاد باشند در اظهار عقايد و رايشان ... . 60

... مطبوعات در نشر همه حقايق واقعيات آزادند . 61

همه مطبوعات آزادند مگر اينكه مقالات مضر به حال كشور باشد . 62

سيره عملى امام نيز گواه صداقت ايشان است . مثلا در آغاز پيروزى انقلاب اسلامى همه شاهد بوديم كه حتى ماركسيستها اين فرصت و امكان را يافتند تا از طريق تلويزيون - كه از نظر حضرت امام مهمترين وسيله ارتباطى كشور بود63 - سخنان و ادعاهاى خود را با حضور در ميزگرد و بحث متقابل مطرح كنند . البته آنان - عمدتا نمايندگان حزب توده و چريكهاى باصطلاح فدايى خلق هرگز حاضر نشدند در برابر خلق نسبت‏به اظهار اعتقادات خودشان درباره اساس دين يعنى اعتقاد به وجود حق تعالى، رسالت پيامبران و قيامت‏بحث كنند و ضعف و زبونى اعتقادات و ادعاهايشان بر همگان ثابت‏شد .

امام خمينى ضمن اعتقاد به آزادى بيان مطبوعات و رسانه‏ها، حدود آن را نيز مشخص كرده است . بايد توجه داشت كه هيچ متفكرى و هيچ كشورى قايل به آزادى بى‏حد و مرز در هيچ زمينه اجتماعى و بويژه در عرصه رسانه‏ها نيست . در همه جاى دنيا حتى در كشورهاى غربى مدعى آزادى و دموكراسى، حدودى براى آزاديها از جمله آزادى رسانه‏ها منظور شده است . اساسا آزادى بدون حد و مرز مخالف عقل سليم و اسباب فساد جامعه و نوع انسان است .

آقايانى كه اسم از آزادى مى‏آورند، چه آقايانى كه داخل در مطبوعات هستند و چه قشرهاى ديگرى فرياد از آزادى مى‏زنند، اينها آزادى را درست‏بيان نمى‏كنند يا نمى‏دانند . در هر مملكتى آزادى در حدود قانون است، در حدود قوانين آن مملكت است . 64

امام توطئه‏گرى و همراهى با دشمن و خلاف جهت ملت را نفى مى‏كند: اگر يك روزنامه‏اى توطئه بر ضد مسير ملت مى‏خواهد بكند ... ترويج‏بكند از كارهاى دشمن‏هاى يك ملتى، بنويسد چيزهايى كه مربوط به دشمنى‏هاى يك ملت است، اگر اين طور باشد، اين طور آزاديها را ملت ما نمى‏توانند بپذيرند . . 65

در جاى ديگرى مى‏گويد: آن آزادى كه آنها مى‏خواستند براى مملكت ما - حالا هم بعضى از نويسنده‏هاى ما پيشنهاد همان را دارند - آن آزادى است كه هم جوانهاى پسر ما و هم جوانهاى دختر ما را به تباهى مى‏كشد . آن آزادى را آنها مى‏خواهند كه من از اين تعبير مى‏كنم به آزادى وارداتى، آزادى استعمارى، يعنى يك آزادى كه در ممالكى كه مى‏خواهند وابسته به غير باشد، اين آزاديها را سوغات مى‏آورند . 66

امام در چند مورد بر نظارت بر مطبوعات و صدا و سيما تاكيد كرده‏اند، مثلا مى‏گويند: نوشته‏هايى كه مى‏خواهيد طرح بشود، چند نفرى را كه يقين داريد آدمهايى مستقيم هستند و در مسير ملت و كشور هستند و وابستگى به هيچ جا ندارند، مطالعه و درست در آن دقت‏بكنند و بعد از دقت در روزنامه يا مجله نوشته شود . اين طور نباشد كه بنويسند و منتشر بشود، بعد بفهمند كه اين نوشته برخلاف بوده است، و اين مطلب يك امرى است لازم . كتاب هم وقتى كه نوشته مى‏شود، قبل از اينكه انتشار پيدا كند بايد اشخاص كارشناس متوجه به شيطنت‏هايى كه شياطين مى‏خواهند بكنند، باشند ... كتابها را مطالعه كنند، مبادا يك وقتى يك جايش خلاف درآيد و آن وقت‏براى شما دست‏بگيرند كه مثلا اين جمله انحرافى است . اين مطلب هم به صلاح خود شماست و هم به صلاح ملت . 67

امام درباره نظارت بر راديو و تلويزيون هم سخنان بسيارى دارد از جمله اينكه اين دستگاه نبايد اين طور باشد كه هركس هرچه دلش مى‏خواهد در آنجا بگويد ... بايد طورى منظم باشد، تحت نظر اشخاصى كه آشنايى دارند به مسايل سياسى، آشنايى دارند به مسايل اجتماعى، آشنايى دارند به وضع خود كشور، بايد در تحت نظر آنها پخش بشود . 68

نظير اين قبيل راهنمايى‏ها در سخنان امام فراوان است و در مجموع مى‏توان گفت كه آن حضرت بر نظارت قبل از انتشار تاكيد مى‏كند ولى اين نظرات بايستى توسط خود وسيله ارتباط جمعى صورت گيرد و نه قدرت ديگرى، مگر اينكه چنين توانى يعنى توان خود اصلاحگرى در وسيله ارتباطى نباشد . به همين دليل است كه امام براى نيروى انسانى اداره كننده رسانه‏ها بسيار اهميت قايل است . ايشان در اين زمينه نيز سخنان بسيارى دارند كه دو نمونه آن به عنوان شاهد مثال نقل مى‏شود:

از مسايل مهم كسانى است كه بخواهند خدمتى بكنند، مجله‏اى بيرون بدهند يا روزنامه‏اى بنويسند . اولين مسئله آنها اين است كه افراد انتخاب كنند، اولين مسئله آنها انتخاب افراد است، چون افراد اگر چنانچه اشخاصى منحرف باشند، بدون اينكه شما توجه داشته باشيد، يك وقت متوجه مى‏شويد كه انحراف پيدا شده است . چون اشخاصند كه مى‏توانند انسان را به دامان آمريكا و يا به دامان شوروى بكشانند . 69

اگر يك كسى افكارش قبلا منحرف بوده و حالا بيايد به شما ادعا بكند كه من برگشته‏ام، ما بايد قبول كنيم، اما نبايد او را مجله نويس كنيم ... نبايد راديو تلويزيون را به دست او بدهيم و يا او را در راديو تلويزيون راه دهيم و يا مجله‏اى كه براى تربيت افراد و براى ترويج مسير اسلامى ملت است، به دست او بدهيم و يا نوشته‏هايش را به دست او بسپاريم . 70

با اين وجود آن حضرت در مقاطع گوناگون از جمله در وصيتنامه سياسى - الهى خود ميزان در وضع هركسى را حال فعلى او مى‏داند و سيره آن بزرگوار نيز حاكى از آن است كه اگر صحت وسلامت و قصد خدمت فردى به اثبات برسد مانعى ندارد كه در هر جا كه مى‏تواند خدمت كند . بعضى از سخنان امام هم كه در همين مقاله قبلا ذكر شد شاهد اين مدعاست كه اگر متصديان رسانه‏ها توان اصلاح خود را داشته باشند، فعاليت آنان بلااشكال است .

ب: انتقاد

انتقاد جان آزادى بيان است . آزادى بيان بدون امكان انتقاد مفهومى ندارد . نقد از نظر لغوى به مفهوم سره كردن، جدا كردن پول خوب از بد، ظاهر ساختن عيوب يا محاسن كلام و نيز به معنى پول و بها و آنچه فى‏الحال داده شود (خلاف نسيه) است . 71و انتقاد به معنى نقد گرفتن پول، جدا كردن پول خوب از بد، سره گرفتن، سره كردن، آشكار كردن عيب شعر، بحث كردن درباره مقاله يا كتاب به طورى كه خوبيها و بديهايش آشكار شود . 72 طبعا آنچه در اين مقاله مطرح است ارزيابى همه چيز اعم از نوشته، رويداد، سخن، خط مشى، عملكرد، برنامه، ايده، عقيده و ... مى‏باشد . در تمامى اين مفاهيم جدا كردن خوب از بد يا روشن ساختن خوبيها و بديها مفهوم محورى است كه قابل تسرى به موضوعات گوناگون است . هدف از نقد و انتقاد على‏الاصول و منطقا بايستى تاييد و گسترش خوبيها و تضعيف و حذف بديها باشد . انسان فطرتا در پى كمال است و هيچ خردمندى در عالم به تضعيف و حذف خوبيها و كمال راى نمى‏دهد . متاسفانه با ملاحظه كلى تاريخ نقد و انتقاد در مطبوعات كشورمان و مطالعه مقالات انتقادى درج شده در جرايد - از زمان مشروطه تاكنون - به اين نتيجه مى‏رسيم كه نقد و انتقاد مشابه مفاهيمى از قبيل كوبيدن و آبرو بردن و ضايع كردن و نامطلوب دانستن ديگران و در مقابل برترى بخشيدن و انديشه‏مند و هنرمند و استاد و مطلوب قرار دادن خويش است . مرحوم دكتر عبدالحسين زرين كوب مى‏نويسد:

منتقد راستين آن نيست كه در نظر اول زشتيها و ناراستيها را تميز دهد; منتقد واقعى آن است كه نيكيها را نيز كشف كند و زيبائيها را بدرست ادراك نمايد و اين كار البته ذوق و همت مى‏خواهد و تنها با دليرى و بيشرمى اين كار بر نمى‏آيد و همه پريشانى و بيسامانى كه در كار نقد ادبى در روزگار ما هست از همين جاست . 73

عبدالعلى دستغيب (منتقد و مترجم) معاصر) طى مصاحبه‏اى درباره مفهوم نقد مى‏گويد: اگر بخواهيم تعبيرى در فارسى براى آن پيدا كنيم معنى نقد آن است كه پنبه فلان اثر را بزند ... نقد بيشتر همان تعرض و محك زدن است . مثلا وقتى دكارت مى‏گويد من مى‏انديشم پس هستم، كانت‏براى نقد او، پس از مباحث فنى فلسفى فراوان نهايتا به اين نتيجه مى‏رسد كه دكارت حق گفتن چنين جمله‏اى را نداشته است . نقد به معناى كريتيك همين است . 74

دكتر محسنيان راد مفهوم نقد را در همين راستا ولى با صراحت‏بيشترى بيان مى‏دارد: نقد پيامى است معطوف به ارائه جنبه‏هاى منفى و معايب (اعم از آنكه به جنبه‏هاى مثبت و محاسن پرداخته و يا نپرداخته باشد) پديده‏ها، رويدادها، موضوعات، انديشه‏ها، دستاوردها، اعمال و به طور خلاصه تمامى مسايل اجتماعى و انسانى . در واقع مطلب انتقادى مطلبى است كه خصيصه اصلى آن جهت‏گيرى منفى واضح نسبت‏به يك عمل، انديشه و رويداد باشد (اين تعريف را براى اول بار در كنفرانس سال 1996 انجمن بين‏المللى محققين ارتباطات در استراليا ارائه كردم و به عنوان يك تعريف مناسب براى نقدنويسى در رسانه‏ها ارزيابى شد) . 75

تعريف دكتر محسنيان راد در زمينه تاكيد بر جهت‏گيرى منفى در نقد علاوه بر اينكه با مفهوم غربى آن (Criticile) همخوانى دارد، در واقع حاصل تاريخ انتقاد در رسانه‏هاى ايران است ولى لزوما يك تعريف جامع و مانع نيست زيرا در توضيح و تبيين پديده‏ها و موضوعات، نكات مثبت و ارزيابى مثبت هم جايگاهى دارد و اتفاقا هم دكتر محسنيان راد و هم عبدالعلى دستغيب و هم اكثر نقدنويسان ما، در نوشته‏هاى خود نسبت‏به افراد يا موضوعاتى ديدگاه و ارزيابى كاملا مثبتى ابراز كرده‏اند . حال اگر اين محققان بگويند در فلانجا كه از چيزى يا كسى تعريف كرده يا نظر مثبت داده‏اند، در مقام نقد و انتقاد نبوده‏اند، از ايشان مى‏پرسيم آيا نقد و انتقاد شما جهات مثبت موضوع مورد نقد را كتمان مى‏كند يا خير؟ حافظ مى‏گويد:




  • عيب مى جمله بگفتى، هنرش نيز بگوى
    نفى حكمت مكن از بهر دل عامى چند



  • نفى حكمت مكن از بهر دل عامى چند
    نفى حكمت مكن از بهر دل عامى چند



به نظر نگارنده نقد بسته به شرايط داراى تعريفى دو وجهى است‏يا داراى تعريفى پيوستارى است كه يك طرف آن كاملا منفى و طرف ديگر آن كاملا مثبت است . اگر منتقد از اساس با چيزى مخالف باشد ولاجرم لواحق و نتايج آن را باطل بداند نقد كاملا داراى جهت‏گيرى منفى خواهد بود ولى اگر منتقد خواهان اصلاح و تعالى چيزى باشد يعنى نسبت‏به موضوع ديدى خيرخواهانه داشته باشد، انتقاد جهت‏گيرى مثبت و منفى هر دو را دارد: نكات مثبت تاييد و نكات منفى تضعيف مى‏شود . در اين حال منتقد مى‏كوشد تا از طريق تشويق نكات مثبت و در مرتبه دوم قرار دادن نكات منفى موضوع را مطرح سازد . منتقد ممكن است آنچنان شيفته فرد يا موضوعى باشد كه هيچ نكته منفى را مطرح نسازد و صرفا براى درك موضوع آگاهيهاى لازم را به مخاطب بدهد . فراوان در مطبوعات خومان شاهديم كه مطلبى تحت عنوان نقد ادبى درباره آثار هنرمندان و نويسندگان معروف خارجى از قبيل لوركا، فاكنر، ماركز و ... درج مى‏شود كه هيچ نكته منفى - به غير از تمجيد و تعريف - ندارد و به عكس در همين زمينه مطالبى درباره بعضى از آثار داخلى مى‏نويسيم كه هيچ دشمن خونى نمى‏تواند چنين بنويسد . از اين رو بايد گفت در كشور ما انتقاد داراى پيوستارى چند مرحله‏اى است كه يك سوى آن تعريف و تمجيد و سپس تحليل و توضيح است تا مى‏رسد به طرف ديگر كه جز محكوم كردن و در نطفه خفه كردن و دشنام و بدگويى چيز ديگرى عرضه نمى‏كند .

آيا مى‏توان در همه موارد دو سوى اين پيوستار را نفى كرد؟ قطعا پاسخ منفى است . فرضا اگر محقق مسلمانى درباره قرآن كريم بنويسد، جز توضيح زيبايى‏ها و شگفتى‏ها و حكمتهاى آن چه مى‏تواند ارائه كند، تازه هرچه ارائه كند نسبت‏به قرآن مجيد ناقص و نارسا خواهد بود; يا اگر دشمن خونخوارى قصد جان و ناموس مردم را نموده و به كشور حمله كند چه چيزى غير از سر ديگر اين طيف سزاى اوست؟ پس باز هم شرايط در اينجا موثر است . فرق مى‏كند كه نقد در حوزه خوديها و دوستان باشد يا در عرصه پيكار با دشمنان . نقد در حوزه دوستان، عقلا مبتنى بر تحليل و تفسير خيرخواهانه و اصلاح و ارشاد است، يعنى بيان خوبيها و بديها و بخصوص تاكيد كردن بر خوبيها با هدف اصلاح و تعالى مورد نقد . ببينيم حضرت امام چه مى‏گويد:

شما هم كه مجله مى‏نويسيد مى‏توانيد خدمت كنيد، جوانها را برومند كنيد با مقالاتتان، مقالات صحيحتان . دنبال اين باشيد كه از نويسنده‏هاى متعهد اسلامى و انسانى نيرو بگيريد، مقالات صحيح بنويسيد . درد و دوايش را بنويسيد . همه چيز را انتقاد كنيد . 76

البته امام انتقاد را غير از انتقامجويى و جنگ قلمى و خودمحورى زير پوشش اسلام مى‏داند و بارها در سخنان خود اين مسئله را تكرار كرده است: به همه آقايان من مى‏گويم با هم جنگ نكنيد، روزنامه‏ها را پر نكنيد دوباره از بدگويى از هم و از انتقاد از هم . انتقاد غير از انتقامجويى است . انتقاد، انتقاد صحيح بايد بشود . هركسى از هركس مى‏تواند انتقاد صحيح بكند . اما اگر قلم كه دستش گرفت انتقاد كند براى انتقامجويى، اين همان قلم شيطان است ... اين ميزان دستش باشد كه قلم، دست‏شيطان است مى‏نويسد يا دست رحمان است، زبان، زبان شيطان است‏يا زبان رحمان است . 77

ايشان در جاى ديگرى مى‏گويند: گاهى ممكن است‏يكى انتقادى از باب اينكه با سلامت نفس نوشته نشده است، انتقاد باعث‏بدتر شدن وضع شده باشد . انتقادى، وضع را آرامش مى‏دهد كه از روى مصالح باشد و نويسنده توجه به اين داشته باشد كه مسئوليت الهى دارد و پيش خدا مسئول است . 78

اما دشمنان انقلاب اسلامى چگونه با اين انقلاب برخورد مى‏كنند و چگونه از آن انتقاد مى‏كنند: آنان كه از اسلحه گرم برخوردارند همچون صدام، با اسلحه و آنان كه سلاح گرم ندارند، با قلمهاى زهرآگين كه از سلاح گرم جنايت‏بارتر است ملت مظلوم ما را زير ضربات خود قرار داده‏اند . 79

نقد و انتقاد وقتى با هدف اصلاح و خيرخواهى باشد و بر سر منافع مادى و مسندهاى دنيوى نباشد و به جاى خود يا گروه خود، منافع عامه مردم را هدف قرار دهد بايد در همه امور حضور داشته باشد و در واقع از امور ضرورى جامعه محسوب مى‏شود .

شما انصاف مى‏دهيد كه يك مملكتى كه خونش را داده و شما را به مسند نشانده، سر مسند جنگ بكنيد، دعوا بكنيد، هر روز صحبت‏بكنيد، هر روز انتقاد بكنيد، روزنامه‏ها هر روز انتقاد بكنند، هم را بكوبند، به هم تهمت‏بزنند، به هم افترا بزنند . آخر اين انصاف است؟ پيش خدا چه مى‏خواهد شد اين؟ پيش ملت چه انعكاسى دارد؟ خارجى‏ها چه استفاده از آن مى‏كنند؟ آنها هم دلشان مى‏خواهد كه شما سرو كله هم بزنيد و از مصالح مملكت غافل باشيد و آنها يك وقتى كار خودشان را، ضربه خودشان را بزنند . 80

امام در جاى جاى سخنان خود ضمن تاكيد بر انتقاد برادرانه، هدف انتقاد را خدمت‏به مردم و خدمت‏به اسلام مى‏داند: روزنامه‏ها و مطبوعاتى كه بايد در خدمت اين ملت و در خدمت اسلام باشند، بايد همه با هم به طور برادرى رفتار كنند و اگر انتقاد دارند، انتقاد برادرى داشته باشند، مصلحت‏گويى باشد . 81

ج: راستگويى و صداقت

نتيجه طبيعى آزادى بيان و انتقاد سالم، ايجاد پيام صادقانه است، امام براى راستگويى و صداقت اهميت فوق‏العاده‏اى قايل بود و در طول زندگى خود كلمه‏اى خلاف آن به زبان نياورد: آنچه كه در خبرگزاريها مهم است كيفيت آن است، زيرا هر كدام كه به راستى و راستگويى نزديكتر باشد، شوق انسان را به گوش دادن بيشتر مى‏كند . 82

حضرت امام درباره بيان واقعيات و شفافيت مسايل در نظام اسلامى تاكيد فراوان دارند . ايشان معتقد بودند كه آگاهى مردم از مسايل كشور حق آنان است و به خاطر همين، آگاهى بخشى مطبوعات را در شمار وظايف و تعهدات آنان مى‏دانست .

روشن است كه مردم در صورتى امكان آگاهى از امور كشور را خواهند داشت كه حاكمان اطلاعات كشورى را از آنان پنهان ندارند و در كشور اسلامى غير از امور شخصى مردم و مسايل امنيتى هيچ چيز جز اسرار و اطلاعات محرمانه نباشد . بهترين براى اين نظر و رويه مرحوم امام، سخن اميرمومنان (ع) است كه در دوران حكومت‏خود فرمود: حق شما بر من است كه هيچ چيز جز اسرار جنگى از شما مخفى نكنم . حضرت امير (ع) از ميان همه امور سياسى، اقتصادى، نظامى و فرهنگى كشور فقط همين يك مورد را استثنا مى‏كند و وظيفه خود مى‏داند كه بقيه امور را از مردم پنهان ندارد تا حق آنان را تضييع نكرده باشد . جالب است كه مرحوم امام، آگاهى، مشاركت و نظارت مردم را نه تنها مخل امنيت نمى‏داند بلكه آن را ضامن امنيت مى‏شمارد . 83

همان طور كه قبلا اشاره شد، حضرت امام براى نيروى انسانى رسانه‏ها اهميت زيادى قايل بودند زيرا كه صداقت و راستگويى از افراد صالح و خدمتگزار برمى‏آيد .

د . نقش تربيتى رسانه‏ها

مهمترين نقشى كه امام خمينى براى رسانه‏ها بيان كرده است، نقش تربيتى و ارشادى آنان است . امام در مقاطع مختلف بر اين نقش مهم رسانه‏اى تاكيد كرده است . النهايه اينكه نقش راديو و تلويزيون را به خاطر سمعى و بصرى بودن، گسترش حوزه انتشار، جذابيت تصويرى و غيره از مطبوعات مهمتر مى‏داند . ولى در هر حال ايشان رسانه‏ها را به در نظر داشتن اين وظيفه و نقش حياتى مرتبا سفارش كرده‏اند . امام رسانه‏ها را دانشگاه و مدرسه مى‏نامد كه انسان درست مى‏كنند . او مطبوعات و راديو و تلويزيون را به عنوان مربيان جامعه برمى‏شمارد و آنان را در خدمت فرهنگ اسلام و ايران اعلام مى‏كند . او وظيفه و كار و هدف مطبوعات را ارشاد و بيدارسازى و آگاهى‏دهى مى‏داند . به سخنان ايشان توجه كنيم:

مطبوعات بايد يك مدرسه سيار باشند تا مردم را از همه مسايل بخصوص مسايل روز آگاه نمايند . 84

مجله بايد در خدمت كشور باشد، خدمت‏به كشور اين است كه تربيت كند، جوان تربيت كند، انسان درست كند، انسان برومند درست كند، انسان متفكر درست كند تا براى مملكت مفيد باشد . 85

آنكه از همه خدمتها بالاتر است اين است كه نيروى انسانى ما را رشد بدهد و اين به عهده مطبوعات است، مجله‏هاست، راديو - تلويزيون است، سينماهاست، تئاترهاست . اينها مى‏توانند نيروى انسانى ما را تقويت كنند و تربيت صحيح بكنند . 86

تمام رسانه‏ها مربى يك كشور هستند، بايد تربيت كنند كشور را87

امروز نقش راديو تلويزيون از همه دستگاهها بالاتر است . 88

بايد راديو و تلويزيون مربى جوانهاى ما، مربى مردم كشور باشد . 89

اين رسالت و وظيفه رسانه‏ها با آنچه در زمان شاه بود، زمين تا آسمان تفاوت دارد، پس رسانه‏هاى ايران بايد گذشته‏ها را جبران كنند از اين رو نياز به تلاش مضاعف در جهت وصول به اهداف انقلاب دارند: شما بايد جبران آن خرابى پنجاه سال را بكنيد . پنجاه سال جامعه ما هر مجله‏اى را باز كردند و يا گوش به راديو و تلويزيون دادند همه انحراف بود ... . 90

چنين رسانه‏هايى كه مى‏خواهند به اسلام و مردم خدمت كنند بايد از لحاظ محتوا دگرگون شوند . هيچ رسانه‏اى به خودى خود، خوب يا بد نيست . رسانه وسيله است . آنچه مهم است محتواست . امام هيچ مخالفتى با مظاهر تمدن جديد ندارد بلكه آنها را تاييد مى‏كند . ما با راديو مخالف نيستيم، ما با فحشا مخالفيم، ما با تلويزيون مخالف نيستيم، ما با آن چيزى كه در خدمت اجانب براى عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نيروى انسانى ماست‏با آن مخالف هستيم . 91

ايشان در جاى ديگرى مى‏گويند: مطبوعات بايد مسايل را كه مضر به وحدت جامه و مضر به آن انگيزه‏اى است كه جامعه براى آن قيام كرده است و در حقيقت مضر براى اسلام است، از او احتراز كنند . 92

حضرت امام درباره گفتن واقعيات و آگاهى بخشى به عامه بر معرفى اسلام و اخلاق الهى و نيز خدمت نظام و دولت جمهورى اسلامى نيز تاكيد مى‏كنند: مطبوعات كه حامل پيام ملت و حامل پيام اسلام بايد باشد و مبلغ احكام اسلام و مجرى احكام اسلام و مهذب جامعه بايد باشد . و اخلاق را در جامعه بايد پخش بدهد، اخلاق الهى را . 93

ايشان بارها بر معرفى اسلام و اهميت آن را گوشزد كرده‏اند: چهره نورانى اسلام را براى جهانيان روشن نمايند، كه اگر اين چهره، با آن جمال جميل كه قرآن و سنت در همه ابعاد به آن دعوت كرده‏اند . از زير نقاب مخالفان اسلام و كج‏فهميهاى دوستان خودنمايى نمايد; اسلام جهانگير خواهد شد . 94

بعد از معرفى اسلام، بيان خدمات جمهورى اسلامى نيز مورد سفارش امام است: از مسايلى كه در مطبوعات لازم است اين است كه مقدارى از اوراق خودشان را صرف اين كنند كه جمهورى اسلامى چه كرده است . 95

ه: در مسير ملت‏بودن و انعكاس افكار عمومى

اين ويژگى از جمله نقشها و وظايف بديعى است كه حضرت امام براى رسانه‏ها قايل است و پيوستگى كاملى با ساير انديشه‏هاى انقلابى ايشان دارد . از نظر امام رسانه‏ها صرفا نقش رهبرى و ارشاد ندارند بلكه اين نقش، نقشى دو سويه است . رسانه‏ها هم وظايف ارشادى دارند و هم وظيفه پيروى از ملت: به طور كلى در هر كشورى مطبوعات آن كشور و تلويزيون و راديو آن كشور بايد در مسير آن ملت و در خدمت ملت‏باشد . مطبوعات بايد ببيند كه ملت چه مى‏خواهد، مسير ملت چيست، روشنگرى از اين طريق داشته باشد و مردم را هدايت كند . 96 از نظر امام رسانه‏ها براى يك ملتى بايد آموزنده باشد . مسير ملت را بايد روشن كند نه اينكه برخلاف مسير ملت عمل بكند . 97

از مهمترين وظايف رسانه‏ها انعكاس آرمانهاى ملت و افكار عمومى است . يعنى رسانه‏ها بايد بررسى كنند خواست ملت در واقع چيست و همان را منعكس كنند: نقش مطبوعات در كشور منعكس كردن آرمانهاى ملت است . 98يا: حرف صحيح اين است كه ما مطالعه كنيم در حال ملت . گوش بدهيم به صداى ملت‏ببينيم چه مى‏خواهد . 99

انجام اين وظايف به خاطر اين است كه رسانه‏ها مال ملت‏بخصوص طبقه سوم و افراد محروم است . امام رسانه‏ها را كه در فضاى عمومى فعال هستند جزو بيت المال و از آن مردم مى‏داند و بر اين امر بسيار تاكيد مى‏ورزد و از تخصيص امكانات رسانه‏اى به مسئولين رده بالا و حتى شخص خودش ابراز ناراحتى مى‏كند:

راديو - تلويزيون و مطبوعات مال عموم است ... آنچه خوب است در راديو - تلويزيون و مطبوعات باشد، آن است كه براى كشور اثرى داشته باشد . مثلا اگر زارعى خوب زراعت كرد و زراعتش خوب بود، شما اين شخص را به جاى مقامات كشور در صفحه اول بگذاريد و زيرش بنويسيد اين زارع چگونه بوده است ... بايد اساس تشويق اشخاص باشد كه در اين كشور فعاليت مى‏كنند . اينها به كشور حق دارند، به اين روزنامه‏ها حق دارند، به راديو - تلويزيون حق دارند . ولى ماها نسبت‏به آنها حقمان كم است . البته، آنچه من مى‏گويم راجع به خودم است . به ديگران هيچ كارى ندارم، آنها اختيارش با شما و با خود آنهاست . من ميل ندارم راديو هر وقت‏باز مى‏شود اسم من باشد، مدتهاست كه از اين جهت متنفرم . اين كار غلطى است، به اندازه متعارف نسبت‏به همه خوب است . زيادى‏اش مضر است . اين به ضرر مطبوعات است و مطبوعات را سبك مى‏كند . 100

و در جاى ديگرى مى‏گويد: روزنامه‏ها مال طبقه سوم است، مال طبقه اول نيست و اين هم نيست كه همه‏اش مال حكومت‏باشد و از چيزهاى حكومتى بنويسد . اين صحيح نيست . به نظر من روزنامه‏ها براى همه مردم است و همه مردم در آن حق دارند . 101

و درباره راديو و تلويزيون اعتقاد دارند: من نظرى به ديگران ندارم، راجع به خودم مى‏گويم . از اين وضع راديو - تلويزيون خوشم نمى‏آيد . واقع آن است كه آن قدر كه پابرهنه‏ها به راديو - تلويزيون حق دارند، ما نداريم . اين يك واقعيت است و تعارف نيست ... من مدتهاست كه وقتى مى‏بينم راديو - تلويزيون را هر وقت‏بازش مى‏كنم از من اسم مى‏برد، خوشم نمى‏آيد . ما بايد به مردم ارزش بدهيم، استقلال دهيم و خودمان كنار بايستيم و روى خير و شر كارها نظارت كنيم . ولى اينكه تمام كارها دست ما باشد، راديو تلويزيون دست ماها باشد اما آن بيچاره‏ها كه كار مى‏كنند هيچ چيز دستشان نباشد ولى ما كه هيچ كاره هستيم دست ما باشد، به نظر من اين صحيح نيست . 102

از مواردى كه حضرت امام در ارتباط با مردم، وظايفى را براى رسانه‏ها مشخص مى‏كند، روحيه دادن به آنها و خوددارى از تضعيف روحيه آنان است: سعى كنيد روحيه ملت را تقويت نماييد و در مقابل فحاشى‏هاى منحرفين كه براى تضعيف روحيه ملت ست‏بى‏دريغ فعاليت نماييد و از تضعيف اشخاص و يا گروههايى كه در خدمت جمهورى اسلامى هستند و تضعيف آنان مستقيما خدمت‏به جهانخواران است كه در كمين نشسته‏اند تا از قلمها و زبانهاى شما بهره‏گيرى كنند، بپرهيزيد . 103

يا اميد در خودتان ايجاد كنيد، نويسنده‏هاى ما، گويندگان ما همه‏شان دنبال اين باشند كه به اين ملت اميد بدهند . مايوس نكنند ملت را، بگويند توانا هستيم، نگويند ناتوان هستيم . بگويند خودمان مى‏توانيم و واقع هم همين طور است . مى‏توانيم، اراده بايد بكنيم ... آنهايى كه در مطبوعات چيز مى‏نويسند، در راديو و تلويزيون صحبت مى‏كنند، حيف است كه اينها توجه به اين معنا نداشته باشند كه بايد اين ملت را اميدوار كرد و بايد مطمئن كرد ملت را . 104

همان طور كه قبلا اشاره شد امام خمينى علاوه بر مسئوليت تربيتى و آموزشى براى وسايل ارتباط جمعى مسئوليت ايجاد امكانات سرگرمى و تفريح نيز قايل است، لاكن اين وظيفه و نقش نيز بايد در ارائه همان نقش ارشادى و آموزشى قرار گيرد و به صورت سالم و صحيح شرعى عرضه شود و در خدمت مردم و در جهت مصالح و منافع آنان باشد . ايشان درباره وجود مراكز فساد در زمان شاه و عدم امكانات تفريحى سالم و ايام تعطيل مى‏گويد: يك جمعه تعطيل و يك جوانهاى اول شباب و باز بودن مراكز فساد، تهيه كردن عيش و نوش براى آنها هر طور! بعد از ده سال، ديگر يك جوان سالم براى اين مملكت‏باقى نمى‏ماند ... اول انسان بايد يك چيزى تهيه كند براى اين ملت، يك چيز سالم، تفريح سالم ... يك تفريح صحيح شرعى، يك تفريح سالم، صحيح اول براى اينها درست كنيد، بعد درها را ببنديد تا اين بيچاره‏ها راه بيفتند طرفش . شما آن كار را نكرديد، مراكز فساد را باز گذاشتيد و در دكانها را هم بستيد ... . 105

ايشان در جاى ديگرى درباره تفريحات در اسلام مى‏گويد: ... و در مورد آنچه را كه به نام تفريحات شناخته شده است، اسلام با هر چيزى كه انسان را به پوچى و از خودبيگانه شدن مى‏كشاند، مبارزه مى‏كند . شرابخوارى و ميگسارى در اسلام ممنوع است . فيلمهاى منحرف كننده از اخلاق متعالى انسانى، ممنوع است . 106

از ساير سخنان امام درباره سينما و تئاتر و راديو - تلويزيون و مطبوعات نيز استنباط مى‏شود كه ايشان نقش سرگرمى و تفريحى وسايل ارتباط جمعى را نيز - در صورت صحيح و شرعى آن - واجد ويژگى آموزشى و ارشادى مى‏داند و مهمترين سرگرمى را هنر متعهد اعلام مى‏كند و در اين باره مى‏گويد: هنرى زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايه‏دارى مدرن و كمونيسم خون آشام و نابوده كننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگى، اسلام مرفهين بى‏درد و در يك كلمه اسلام آمريكايى باشد . هنر در مدرسه عشق نشاندهنده نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سياسى، نظامى است . هنر در عرفان اسلامى ترسيم روشن عدالت و شرافت وانصاف و تجسم تلخكامى گرسنگان مغضوب قدرت و پول است ... . 107

امام خمينى كه درمجموع به دلايل گوناگون از قبيل توطئه كشورهاى خارجى، نفوذ عناصر مشكوك، افشامسايل امنيتى محرمانه، حفط آبروى اشخاص و نظاير آن معتقد به نظارت قبل از انتشار بود، حتى اين نظارت را در جهت مصالح ملت و مردم اعلام مى‏دارد كه به بعضى از سخنان ايشان در اين باره اشاره شد . بنابراين نظارت از نظر امام اعمال فشار و سانسور و مانع آزادى بيان و مانع آزادى انتقاد نيست‏بلكه اين نظارت به خاطر جلوگيرى از آزاديهاى مخرب و خلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح ملت است .

جمعبندى

امام خمينى روزنامه‏نگار را يك مصلح اجتماعى مى‏داند و معرفى مى‏كند; انسانى مسئول، متعهد، صادق و خيرخواه همه مردم . براى امام در هر عرصه‏اى نيروى انسانى اساس كار است . وسايل ارتباط جمعى امكانات و ابزارهاى تمدن جديد است كه بايستى در جهت ارشاد و رشد انسانها بكار گرفته شود . بنابراين رسانه‏ها و متصديان آنها در خدمت مكتب و مردم خواهند بود، زيرا ترقى و تعالى و سعادت هر دو دنياى انسانها در اسلام تضمين شده است . طبعا چنين رسانه‏هايى داراى آزادى بيان و انتقاد از نابسامانيها خواهند بود اما نه به طريق دشمنى و خودمحورى يا گروه محورى بلكه به صورت برادرى و خيرخواهى و از همين رو انتقاد آنان صرفا تعرض و گفتن بديها نيست . رسانه‏ها خوبيها و نيكيها را نيز بايد بيان كنند و اساسا براى هر عمل خوبى جنبه تشويقى داشته باشند . رسانه‏ها بايد ضمن انتقاد صحيح و ارائه راه‏حلهاى مناسب، پيشرفتهاى مملكت را بيان كنند و به مردم اميد بدهند .

مهمترين وظيفه رسانه‏ها آگاهى‏بخشى و تربيت است . لذا بايد قبل از هر چيز و هركس خود را اصلاح كنند و محتواى مناسبى به جامعه عرضه نمايند . رسانه‏ها خود بايد از توطئه‏گرى و رواج فساد و فحشا جلوگيرى كنند و در مقابل امكانات تفريحى و سرگرمى مناسب را براى عامه مردم فراهم آورند . رسانه‏ها نبايد از كيد دشمنان و مستكبران و استثمارگران خارجى و داخلى غفلت نمايند .

علاوه بر اينها، رسانه‏ها در شناخت و انعكاس افكار عمومى نقش قابل ملاحظه‏اى دارند و در وضعيت مطلوب خود افكار عمومى را نمايندگى مى‏كنند . از اين نظر آنها نبايد آنچه را خود مى‏خواهند يا گروه و دسته‏اى خاص مى‏خواهد به عنوان افكار عمومى مطرح نمايند بلكه واقعا بايد بررسى كنند و در جهت‏خواست عموم مردم بويژه محرومان و مستضعفان حركت كنند . چرا كه اساسا رسانه‏ها بيشتر متعلق به مستضعفان و محرومان است و مقامات مملكتى آنقدرها كه تمام فضاى رسانه‏ها را به خود اختصاص دهند حق ندارند . بيشتر فضاى رسانه‏اى بايد به مردم تعلق گيرد .

از مجموع سخنان امام اين طور به نظر مى‏رسد كه ايشان براى راديو و تلويزيون به علت‏برد و تاثير آنها نظارت بيشترى را سفارش مى‏كند و بر نقش آموزشى و تفريحى صحيح آن تاكيد بيشترى دارد، حال آنكه درباره مطبوعات ضمن تاكيد بر نقش تربيتى و ارشادى آنان، وجهه انتقادى گسترده‏ترى قايل است، همان طور كه درباره سينما و تئاتر به نقش سرگرمى - آموزشى اشاره مى‏كند . از نظر امام واردات رسانه‏اى و هنرى نياز به دقت و موشكافى فراوانى دارد تا جلوى نفوذ فرهنگ استكبارى و استعمارى از اين راه سد شود . در عوض ايشان توليدات رسانه‏اى و هنرى داخلى را همواره بر محصولات فرهنگى وارداتى ترجيح مى‏دهد . به نظر مى‏رسد كه اين نظر امام كه بارها به انحا گوناگون بر آن تاكيد كردند در رشد بى‏سابقه فيلمها و تئاترهاى انقلابى و نيز داستانها و اشعار مكتبى و ساير محصولات رسانه‏اى و هنرى - از تحليلها و تفسيرها گرفته تا ترانه‏ها و تصنيفها - بسيار موثر بوده است .

در زمينه تطبيق نقشهاى آرمانى مطبوعات و ساير رسانه‏ها - نقش خبرى، نقش راهنمايى، نقش آموزش، نقش تفريحى - با ديدگاههاى حضرت امام، بايد گفت اين نقشها در وضعيت آرمانى خود كاملا با انديشه‏هاى حضرت امام تطبيق دارد الا اينكه آن حضرت بر نقش آموزشى و ارشادى رسانه‏ها بيشتر تاكيد مى‏كند و نقش راهنمايى و رهبرى را نيز امرى دو سويه مى‏داند . يعنى روزنامه نگاران و متصديان رسانه‏ها بايستى هم از مردم كشور خود راهنمايى بگيرند و در جهت آرمانها و اهداف آنان حركت كنند و هم در اين جهت آنان را راهنمايى و ارشاد نمايند .

نكته پايانى كه در جمعبندى بايستى بدان تاكيد شود اين است كه در اين مقاله مناسبتهاى سخنان امام حتى‏المقدور منظور شده است . فرضا چنانچه ايشان سخنى درباره نقد و انتقاد گفته‏ند كه مخاطبشان دست‏اندركاران رسانه‏ها نبوده‏اند، از استناد به آن خوددارى شده است و فقط آن جملاتى از ايشان ملاك بررسى بوده است كه دقيقا با وسايل ارتباط جمعى، ربط پيدا مى‏كند . مثلا ايشان در تاريخ 16 ديماه 1366 طى نامه‏اى به رئيس جمهور وقت (آيت الله خامنه‏اى) مى‏نويسد:

... البته نبايد ماها گمان كنيم كه هرچه مى‏گوييم و مى‏كنيم كسى را حق اشكال نيست . اشكال، بلكه تخطئه، يك هديه الهى است‏براى رشد انسانها ... كه هرچند اين نامه محرمانه نبود و در همان زمان از طريق رسانه‏ها پخش و منتشر شد لاكن چنين جملاتى چون مستقيما خطاب به، يا درباره رسانه‏ها نبوده است، ارجاع به آن داده نشده است . همچنين جملات استنادى بخش بسيار اندكى از سخنان حضرت امام درباره رسانه‏هاست كه به علت عدم امكان آوردن تمامى آنها در يك مقاله، به صورت گزينشى مورد استفاده قرار گرفت . و نيز جملات امام در مقاطع مختلف زمانى و مكانى - از قبل از پيروزى انقلاب اسلامى تا اواخر عمر شريف ايشان و از قم تا نوفل لوشاتو - بيان گرديده كه در اين مقاله زمان و مكان جملات لحاظ نشده - ولاكن سعى بر اين بوده تا از جملاتى استفاده شود كه مفاهيم آنها در زمانها و مكانهاى متفاوت تكرار شده است - ان شا الله در تحقيقات عميقتر و مفصلتر آتى اين موضوع نيز مورد بررسى قرار گيرد .


1 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، وسايل ارتباط جمعى (جلد يكم)، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبايى، چاپ سوم، 1379 شمسى، ص‏110 .

2 . بوستان سعدى، باب اول، در عدل و تدبير و راى

3 . بديعى، دكتر نعيم . جايگاه، رسالت و مسئوليت اجتماعى روزنامه، فصلنامه علوم اجتماعى دانشگاه علامه طباطبايى، شماره 2و1 . پاييز و زمستان 1370، ص‏206 .

4 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، تقريرات كلاسى درس مطالعات انتقادى در وسايل ارتباط جمعى، دوره كارشناسى ارشد، ترم دوم ، 1377 .

5 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، روزنامه‏نگارى (با فصلى جديد در بازنگرى روزنامه‏نگارى معاصر)، با همكارى دكتر ابوالقاسم منصفى، تهران: مركز نشر سپهر، 1368 شمسى، ص‏459 .

6 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، مطالعات انتقادى در وسايل ارتباط جمعى، فصلنامه رسانه، شماره مسلسل 9، بهار 1371، ص‏15 و 16 .

7 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، مقام و مسئوليت روزنامه‏نگاران در پيشرفت جامعه ايران، فصلنامه رسانه (ويژه نامه آموزشى 1)، 1373، ص‏9 .

8و9 . همان، ص‏10 .

10 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، وسايل ارتباط جمعى (جلد يكم)، ص‏10 و 11 .

11 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، مقام و مسئوليت روزنامه نگاران در پيشرفت جامعه ايران، فصلنامه رسانه، (ويژه نامه آموزشى 1)، ص‏11 .

12 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، وسايل ارتباط جمعى (جلد يكم)، ص‏9 .

13 . همان، ص‏110 و 111 .

14 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، روزنامه‏نگارى، ص‏459 .

15 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، آگهيهاى تجارى و از خودبيگانگى انسانى، فصلنامه رسانه، شماره مسلسل‏2، تابستان 1369 .

16 . مولانا، دكتر حميد، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، تهران: انتشارات دانشكده علوم ارتباطات اجتماعى، 1358، ص‏49 .

17 . همان، ص‏51 .

18 . همان، ص‏54 .

19 . همان، ص‏81 .

20 . معتمدنژاد، دكتر كاظم، روزنامه‏نگارى، ص‏462 .

21 . مولانا، دكتر حميد، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص‏151 .

22 . همان، ص‏198 .

23 . همان، ص‏193 .

24 . همان، ص‏212 .

25 . امام خمينى، كشف الاسرار، ص‏283 .

26 . معتمد نژاد، دكتر كاظم، روزنامه‏نگارى، ص‏463 .

27 . مدنى، دكتر سيد جلال الدين، تاريخ سياسى معاصر ايران (جلد 1)، تهران، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ سوم، ص‏12 .

28 . پهلوى، محمدرضا، پاسخ به تاريخ، ترجمه دكتر حسين ابوترابيان، تهران: نشر زرياب، 1379، ص‏336، 430 ، 450 .

29 . روحانى، سيد حميد، نهضت امام خمينى (دفتر اول)، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ پانزدهم، بهار 1381، ص‏115 .

30 . همان، ص‏179 .

31 . همان، ص‏626 .

32 . همان، 795 .

33 . صحيفه امام (مجموعه آثار امام خمينى)، جلد اول، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، پاييز 1378، ص‏201 .

34 . همان، ص‏274 .

35 . شكرخواه، يونس، ارتباطات در خدمت جنگ روانى، فصلنامه رسانه، شماره 1، بهار 1372، ص‏6 .

36 . همان، ص‏7 .

37 . دكتر مولانا، حميد، امام خمينى، انقلاب اسلامى و ارتباطات (مصاحبه)، فصلنامه حضور، شماره 29، ص‏159 .

38 . صحيفه امام، جلد اول، ص‏89 .

39 . همان، ص‏94 .

40 . همان، ص‏161 .

41 . همان، ص‏181 .

42 . همان، ص‏105 .

43 . همان، ص‏269 .

44 . همان، ص‏292 .

45 . همان، 299 .

46 . همان، جلد 13، ص‏156 .

47 . همان، جلد 6، ص‏15 .

48 . امام خمينى، وصيتنامه سياسى - الهى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ دهم، پاييز 1373 .

49 . امام خمينى، كلمات قصار، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، بهار 1372، ص‏222 .

50 . همان، ص‏221 .

51 . همان، همان .

52 . محسنيان راد، دكتر مهدى، تصويرى ماندنى از دوره استثنايى تاريخ مطبوعات ايران (مصاحبه) فصلنامه رسانه، شماره‏2، تابستان 1380، ص‏10 .

53 . صحيفه امام، جلد 16، ص‏227 .

54 . سعادتمند، رسول، مطبوعات و رسانه‏ها از ديدگاه امام خمينى، قم: انتشارات تسنيم، چاپ اول، 1378 .

55 . صحيفه امام، جلد 20، ص‏128 .

56 . همان، جلد 7، ص‏324 .

57 . همان، جلد 10، ص‏215 .

58 . همان، جلد 1، ص‏292 .

59 . همان، جلد 3، ص‏510 .

60 . همان، جلد 5، ص‏32 .

61 . همان، جلد 4، ص‏266 .

62 . همان، همان، ص‏416 .

63 . همان، جلد 11، ص‏195 .

64 . همان، جلد7، ص‏535 .

65 . همان، ص‏536 .

66 . همان، جلد10، ص‏5 .

67 . همان، جلد 13، ص‏474 .

68 . همان، جلد 16، ص‏119 .

69 . همان، جلد 13، ص‏474 .

70 . همان، همان، ص‏475 .

71 . فرهنگ فارسى دو جلدى عميد، ص‏1914 .

72 . همان، ص‏239 .

73 . زرين كوب، دكتر عبدالحسين، نقد ادبى (جلد اول)، تهران: موسسه انتشارات اميركبير، چاپ سوم، 1361، ص‏10 .

74 . دستغيب، عبدالعلى، نقد ادبى راهنما نيست (مصاحبه)، روزنامه ايران، سال چهارم، 8 آذرماه 1377، شماره 1106، ص‏12 .

75 . محسنيان راد، دكتر مهدى، تصوير ماندنى از دوره استثنايى تاريخ مطبوعات ايران رسانه، شماره 2، تابستان 1380، ص‏19 .

76 . صحيفه امام، جلد 8، ص‏499 .

77 . همان، جلد 13، ص‏205 .

78 . همان، جلد14، ص‏384 .

79 . همان، جلد15، ص‏170 .

80 . همان، جلد13، ص‏201 .

81 . همان، جلد14، ص‏51 .

82 . همان، جلد17، ص‏13 .

83 . منتظر قائم، مهدى، آزاديهاى شخصى و فكرى از نظر امام خمينى و مبانى فقهى آن، تهران: ستاد بزرگداشت‏يكصدمين سال ميلاد امام خمينى، چاپ اول، بهار 1381، ص‏213 .

84 . صحيفه امام، جلد 18، ص‏61 .

85 . همان، جلد8، ص‏497 .

86 . همان، همان، ص‏498 .

87 . كلمات قصار، ص‏178 .

88 . همان، همان، همان .

89 . همان، همان، همان .

90 . صحيفه امام، جلد 14، ص‏500 .

91 . كلمات قصار، ص‏178 .

92 . صحيفه امام، جلد 13، ص‏473 .

93 . همان، همان، ص‏156 .

94 . كلمات قصار، ص‏33 .

95 . صحيفه امام، جلد 13، ص‏478 .

96 . همان، جلد7، ص‏535 .

97 . همان، همان، ص‏537 .

98 . همان، همان، ص‏323 .

99 . همان، جلد 11، ص‏197 .

100 . همان، جلد 19، ص‏361 .

101 . همان، همان، ص‏363 .

102 . همان، همان، ص‏346 .

103 . همان، جلد14، ص‏73 .

104 . همان، جلد13، ص‏537 .

105 . همان، جلد1، ص‏393 .

106 . همان، جلد4، ص‏414 .

107 . همان، جلد 21، ص‏145 .

/ 1