زن و جامعه در نگرش استاد مطهری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زن و جامعه در نگرش استاد مطهری - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زن و جامعه در نگرش استاد مطهرى(6)

زن و گواهى

((قسمت اول))

چند نكته:

1ـ قبلا نيز يادآور شديم اين سلسله مقالات به بررسى بخشى از ديدگاههاى استاد شهيد مرتضى مطهرى در باره مسايل قضايى, سياسى و اجتماعى بانوان مى پردازد و هدف اصلى, ارايه آن بخش از نظرات استاد است كه تا كنون انتشار نيافته است. اين مطالب عينا از نوارهاى آن مرحوم استخراج شده و به صورت مقاله تدوين يافته است.(1)

2ـ در پنج قسمت گذشته با ديدگاههاى استاد شهيد در زمينه حضور سياسى زن در جامعه آشنا شديم.

در پايان نيز مساله انتخابات و شركت بانوان در آن, مورد ارزيابى قرار گرفت.

3ـ امروز و بعد از گذشت سالها از پيروزى انقلاب و رشد چشمگير جامعه, شايد طرح بخشى از مباحث تازگى لازم را نداشته باشد و حتى سوال انگيز باشد اما توجه به محيط و زمانى كه استاد عزيز به ارايه اين مباحث پرداخته اند مى تواند نمايانگر بخشى از ارزش آن باشد. ما معتقديم اگر استاد شهيد, حضور داشتند و اكنون به طرح اين موضوع مى پرداختند مباحثى به مراتب كاملتر عرضه مى داشتند ولى به هر حال آثار به جاى مانده از آن حكيم فرزانه, همه روشنگر و راهگشاست.

4ـ استاد شهيد كتاب ارزشمند نظام حقوق زن در اسلام را در يازده بخش ارايه نمودند.(2) آن بزرگوار در نظر داشت, جلد دوم اين كتاب را نيز منتشر كند و فهرست مباحث و بسيارى از فيشهاى تحقيق آن را تهيه كرده بود; اما افسوس كه اين سرمايه بزرگ از جامعه ما گرفته شد. عنوانهايى كه استاد براى جلد دوم در نظر گرفته بود عبارتند از:

ـ حق حكومت مرد در خانواده

ـ حق حضانت كودك

ـ عده و فلسفه آن

ـ زن و اجتهاد و افتا

ـ زن و سياست

ـ زن در مقررات قضايى

ـ زن در مقررات جزايى

ـ اخلاق و تربيت زن

ـ پرستش زن

ـ اخلاق جنسى, غيرت, عفاف, حيا و ...

ـ مقام مادرى

ـ زن و كار در خارج

ـ و يك عده مسايل ديگر.(3)

روش پسنديده استاد (قده) معمولا چنين بود كه موضوعات و مباحث كتابهاى خويش را قبل از تدوين كامل و انتشار, ابتدا در قالب خطابه و تدريس ارايه مى نمود تا بتواند آنها را با پختگى بيشتر و ارزيابى جامعتر ارايه كند. از جمله مباحثى كه هم براى جلد دوم نظام حقوق زن در اسلام پيش بينى شده بود و هم توسط استاد شهيد به بحث گذاشته شد, ((زن و اجتهاد و افتا)), ((زن و سياست)) و ((زن در مقررات قضايى)) است.

دو موضوع نخست را در مقالات پيشين با بهره گيرى از سخنان استاد پى گرفتيم. اينك و در ادامه مبحث ((زن و جامعه در نگرش استاد مطهرى)) به موضوع سوم مى پردازيم. با اين يادآورى كه در اين خصوص و در مسير اين بحث تنها دو نوار از ايشان موجود است.

در اين دو نوار ابتدا به تفصيل به مساله شهادت و گواهى زن پرداخته شده است. آن گاه قضاوت زن و ادله آن مورد ارزيابى قرار گرفته است.

اينك پس از اين مقدمه, توجه شما را به موضوع نخست جلب مى كنيم.

استاد شهيد در بررسى مساله قضاوت توجه به دو مساله را مهم مى شمارد; يكى قاضى شدن زن و محدوديتى كه در اين خصوص, بويژه در فقه شيعه وجود دارد و يگرى گواهى دادن او كه در فقه اهل سنت از محدوديت بيشترى برخوردار است. در مساله شهادت نيز دو مطلب بايد مورد توجه قرار گيرد, يكى معادل بودن شهادت دو زن در برابر گواهى يك مرد, و ديگرى كه به قول استاد شهيد كمتر به آن توجه مى شود و يا اصلا توجه نمى گردد اين است كه ((در بسيارى از موارد اساسا شهادت زن قبول نيست. دو زن هم به جاى يك مرد قبول نيست بلكه صد زن هم به جاى يك مرد قبول نيست. آنها چرا؟))

بر همين اساس, استاد شهيد مسايل شهادت و قضاوت را از مسايل مهم مى شمارد.

بخش اول:

عدم برابرى شهادت زن و مرد

مى دانيد طولانى ترين آيه قرآن كريم, آيه 282 سوره بقره است كه به آيه دين معروف است. اين آيه در خصوص مبادلات غير نقدى كه موجب بدهكارى و اشتغال ذمه يك طرف مى شود ابتدا توصيه مى كند كه براى مرتفع ساختن زمينه مشاجره و اختلاف, اين گونه معاملات به ثبت برسد و كاتب نيز مطابق واقع بنگارد. سپس سفارش مى كند كه بر اين معامله دو شاهد از مردان گرفته شود و اگر دو مرد يافت نشد, يك مرد و دو زن گواه قرار داده شوند. آنچه مورد سخن است همين فراز از آيه و جمله بعد از آن است و تنها جايى از قرآن كه مساله مورد بحث يعنى برابرى شهادت دو زن در مقابل گواهى يك مرد, آمده است همين جا مى باشد. متن اين فراز چنين است.

... و استشهدوا شهيدين من رجالم فان لم يكونا رجلين رجل و امراتان ممذن ترضون من الشهدا ان تضلذ احديهما فتذكر احديهما الاخرى ...

(و دو گواه از مردانتان بگيريد و اگر دو گواه مرد نبود پس يك مرد و دو زن از گواهانى كه مورد رضايت و اطمينان شما باشند, تا اگر يكى از آن دو زن به خطا و انحراف رفت ديگرى به يادش آورد)

مرحوم استاد پس از توضيح اجمالى فرازهاى آيه تصريح مى كند كه فراز اخير در مقام تعليل برابرى شهادت دو زن با شهادت يك مرد مى باشد.

((در قرآن راجع به اينكه زن مى تواند قاضى باشد يا نمى تواند قاضى باشد, چيزى نيست, ولى راجع به شهادت, همين مقدار در قرآن هست. و سپس اضافه مى كند:

((در اينجا يك سوال مهمى پيش مىآيد و آن سوال مهم همين است[ كه] چرا بايد حتما دو زن وجود داشته باشد؟ به اصطلاح, فلسفه اين كار چيست؟))

فلسفه عدم برابرى شهادت زن و مرد

استاد شهيد بعد از ذكر دو فرضيه و رد آنها پاسخ خويش را به استناد خود آيه شريفه و نيز روايات مربوط بيان مى دارد. شما نيز در اينجا ابتدا با توضيحات و پاسخ استاد در باره دو تحليل نخست, آشنا مى شويد. آن گاه ديدگاه خود آن حكيم فرزانه را خواهيد خواند.

1ـ ضعف عقلانى!

استاد توضيح مى دهد تحليلى كه غالبا مورد تكيه ديگران قرار مى گيرد و اسلام را متهم مى كنند اين است:

((مى گويند اسلام چون زن را ناقص العقل مى داند مى گويد به اينكه شهادت دو زن برابر است با شهادت يك مرد و يك چيزى اينجا اضافه مى شود و آن اين است:

عقل جوهر انسانيت است و ((ما به الامتياز))(4) انسان يا غير انسان است. پس موجودى كه از لحاظ اين جوهر و از لحاظ اين ((ما به الامتياز)) نصف موجود ديگر باشد پس آن موجود, نصف انسان است! وقتى انسانيت انسان به عقل باشد و اينجا از لحاظ شهادت, عقل زن مساوى با نيمى از عقل مرد شمرده شده است, پس در اسلام انسانيت زن مساوى است با نيمى از انسانيت مرد. اين حرفى است كه اغلب در كتابها مى نويسند.))

شهادت به محسوس نه معقول

استاد سپس تصريح مى كند به طور مسلم اين فرض نمى تواند درست باشد و علت عدم صحت اين تحليل را اين گونه توضيح مى دهد:

((براى اينكه باب شهادت, به چيزى كه ارتباط ندارد عقل است. شهادت به معقول جايز نيست; معتبر هم نيست; شهادت هم نيست. شهادت, شهادت به محسوس است. اصلا در برابر شهادتها به طور كلى شهادت در مورد محسوسات است[ .يعنى اين] كه يك كسى بگويد فلان جريان را ديدم يا فلان جريان را شنيدم[ .در حالى كه] معقولات مربوط به معلومات است.))

سپس براى توضيح بيشتر مثالى را ارايه مى دهند:

((اگر فرض كنيد ما دو نفر طبيب داشته باشيم; يكى مرد و يكى زن. اگر استنباط طبيب مرد يك چيز باشد و استنباط طبيب زن, يك چيز ديگر, ما در اينجا اگر بگوييم راى دو طبيب زن مساوى با يك طبيب مرد است, اين معنايش اين است كه معقول زن ضعيفتر از معقول مرد است. معقول يعنى استنباط[ .يعنى] استنباط زن ضعيفتر از استنباط مرد است و چون گفته اند دو تا زن مساوى با يك مرد است پس معلوم مى شود عقل دو زن مساوى است با عقل يك مرد.

ولى ما نه در باب معقولات (يعنى در باب شهادتهاى عقلى) چنين چيزى داريم و لهذا اگر كسى مريض باشد و بخواهد به طبيب مرد مراجعه كند يا به طبيب زن, اگر گفتند طبيب حاذق,[ ديگر] فرق نمى كند مرد باشد يا زن.

و نه اين جور چيزها اسمش شهادت است. اسمش هم شهادت نيست[ بلكه] راى است.))

در پايان ارزيابى اين فرضيه, نتيجه گيرى مى كنند كه مساله شهادت را نمى توان به پاى قوت و ضعف عقل گذاشت. چون ارتباطى به آن ندارد و به قول استاد ((نه با عقل مرد كار دارد نه با عقل زن كار دارد. چيزى نيست كه بخواهد حل و فصلش با عقل باشد. مى گويد چيزى را كه ديدى بيا بگو كه آن را ديدم. چيزى را كه شنيدى بيا بگو كه اين را شنيدم. اين اصلا مربوط به عقل نيست.))

2ـ نقصان عدالت و ضعف پرهيزكارى!

مى دانيد همان گونه كه در همين آيه شريفه نيز آمده است يكى از شرايط شاهد مساله تقواى دينى در حد عدالت است. فرضيه دوم با توجه به همين ويژگى شهادت است. بيان استاد به خوبى گوياست.

((آيا مى شود گفت علت اينكه شهادت دو زن مساوى است با يك مرد به اين جهت است كه تقواى دو زن برابر است با يك مرد؟ عدالت دو زن برابر است با عدالت يك مرد؟ يعنى عدالت مرد استحكام بيتشرى دارد و عدالت زن طبعا استحكام كمتر؟))

آن گاه در مقام رد اين احتمال يادآور مى شوند كه مساله عدالت موضوعى است كه در موارد ديگرى نيز مطرح است. از جمله در امام جماعت كه عدالت شرط است. و مى دانيم كه مرد نمى تواند در جماعت به زن اقتدا كند. ((ولى مسلم, اين مربوط به عدالت زن نيست و لهذا زنهاى ديگر مى توانند به يك زن اقتدا كنند. اين جور نيست كه عدالت زن ضعيفتر شمرده شده[ باشد].))

سپس به شكل انكارى اضافه مى كنند:

((چطور مى توانيم اين مطلب را بگوييم كه در اينجا به طور كلى عدالت زن و وثوق به زن, ضعيفتر شناخته شده است؟! يك فرضيه و احتمالى است; اما آنچه خود قرآن تعليل كرده است سواى اين است.))

و با اين يادآورى كه با وجود تعليل قرآن جايى براى جستن توجيه ديگر نيست به سومين و چهارمين تحليل مى پردازند.

3ـ برترى احساسات

استاد شهيد در مقام تفسير و توضيح علتى كه خود آيه شريفه آورده است دو احتمال را به تفصيل مطرح مى كنند. نخست اين احتمال را بررسى مى كنند كه عدم برابرى, ريشه در توان هر يك از زن و مرد در حفظ و ضبط دارد و آن گاه به ارزيابى احتمالى ديگر مى نشينند كه ممكن است اين مساله ناشى از برترى احساسات بانوان باشد. گرچه استاد ابتدا به موضوع حفظ و نسيان پرداخته و سپس احتمال دوم را تقويت نموده اند ليكن از آنجا كه در جلسه بعد, از تقويت احتمال دوم عدول كرده به تفسير اول متمايل شده اند ابتدا به دومين تفسير مى پردازيم.

قبل از ملاحظه بيان استاد يادآور مى شويم كه اين دو احتمال تفسيرى مربوط به جمله ((ان تضل احديهما فتذكر احديهما الاخرى)) مى باشد. توضيح اينكه همان گونه كه گذشت جمله مذكور در مقام بيان علت اين است كه چرا بايد دو زن جايگزين يك مرد شود؟ تعبير ((ان تضل)) را چگونه بايد معنا كنيم؟ آيا به معناى گم شدن است كه در نتيجه مربوط به فراموشى مى شود و يا به معنى گمراهى است كه مى تواند عمدى و ناشى از مقدم داشتن عواطف و احساسات خويش و ناديده گرفتن حق باشد؟

توضيحات مقدماتى استاد در باره تفسير مورد بحث چنين است:

((شهادت و قضاوت هر دو از مسايلى هستند كه با احساسات انسان زياد, سر و كار دارد; زيرا انسان وقتى در مورد حقوق شهادت مى دهد[ در حقيقت] به ((له)) كسى شهادت مى دهد و ((عليه)) كسى[ ديگر] شهادت مى دهد. در موضوع زن اين مطلب را گفته اند كه زن و مرد از لحاظ غرايز, درست است كه يك مشابهاتى ميان آنها هست ولى از لحاظ عواطف, تفاوت از زمين تا آسمان است ... مثلا حس علاقه به فرزند را مرد دارد, زن هم دارد. در اين علاقه به فرزند, نمى شود گفت زن علاقه اش بيشتر از مرد است. شوهر به زن علاقه مند است. زن نيز به شوهر علاقه مند است. نمى شود گفت علاقه زن به مرد بيشتر است از علاقه مرد به زن طبعا. ولى يك چيز ديگر هست[ و آن اينكه] عواطف زن در اين موارد از عواطف مرد قويتر است. مقصود اين است, يعنى حالت زن, زن سريع التاثر است. در اين گونه موارد از مرد تاثرش سريعتر است. به عبارت ديگر جوشانتر است; زودتر به غليان مىآيد, يعنى اگر خبر يك حادثه سوئى به پدر برسد و به مادر برسد, با اينكه در عمق روح معلوم نيست مادر بيش از پدر علاقه مند باشد ولى مادر زودتر به جوش مىآيد و به حركت مىآيد. زودتر منبعث مى شود. زن, هم از لحاظ محبت و هم از لحاظ خشم سريع التاثرتر است و به همين دليل هم زود اشكش جارى مى شود و مى گريد.))

سپس استاد اضافه مى كند:

((باب شهادت و باب قضاوت به احساسات كار دارد, يعنى ممكن است زن در يك مورد كه بايد شهادت بدهد, حقيقت يك جور حكم بكند, ولى احساسات زن آنجا جور ديگرى حكم بكند, يعنى آن كسى كه حقيقت را مى خواهد شهادت بدهد كه عليه آن[ ديگرى] تمام مى شود, يك التماسى, يك خواهشى, يك گريه اى كافى است كه روح او را منقلب كند. اين نه مربوط به ضعف عقل است و نه مربوط به ضعف ايمان و ضعف عدالت; بلكه مربوط به اين حالت احساساتى بودن است. اين در ميان خود مردها هم هست. ما بعضى از مردها را مى گوييم مردهاى احساساتى. اين معنايش اين نيست كه اينها احساساتى هستند و عقلشان از مردهاى ديگر كمتر است, يا ايمان و تقواشان از مردهاى ديگر كمتر است بلكه جوشش و تاثير آنها از ديگران بيشتر است.))

استاد شهيد پس از اين توضيحات نتيجه گيرى مى كنند كه به احتمال بسيار قوى علت عدم برابرى شهادت زن و مرد ((براى اين است كه زن بيشتر از مرد متاثر مى شود.)) و اين امرى است كه به برترى احساسات زن مربوط مى شود.

البته همان گونه كه اشاره شد استاد شهيد در جلسه بعد در ادامه همين بحث يادآور مى شوند ((بعد كه در مضمون آيه هر چه بيشتر تامل كرديم و در روايتهايى هم كه اشاره اى به اين مطلب هست دقت كرديم مى بينيم بيشتر, توجه به انحراف از راه نسيان است نه انحراف عمدى كه از روى عاطفه[ است]. روايت هم همين مطلب را مى گويد.))

4ـ ضعف نسبى حافظه و ضبط

مى دانيم همان گونه كه استاد شهيد نيز يادآور شده اند ((در شهادت, احساس شرط است. بايد شاهد احساس كرده باشد.)) علاوه بر شرط عدالت در شاهد ويژگى ديگرى نيز براى آن ذكر مى كنند. اين شرط عبارت از حافظه و ضبط است. يعنى از نظر حافظه ضعيف نباشد. بتواند مطلب را به خوبى در ذهن بسپارد. اين خصوصيت به ويژه در بحث خبررسانى كه در فقه و اصول مطرح است مورد توجه قرار گرفته است و علاوه بر شرط عدالت گفته اند راوى بايد ((ضباط)) باشد. اگر راوى فردى باشد كه عدالت او مسلم باشد ولى قوه حافظه او چندان خوب و رضايتبخش نباشد و زياد فراموش كند ديگر گفته او را معتبر نمى دانند.

در بحث كنونى نيز از آنجا كه شهادت مربوط به امرى حسى است آيا مى توان گفت ضبط و قوه حافظه زن از مرد كمتر است و از همين روى شهادت او با شهادت مرد برابرى نمى كند؟

استاد شهيد پاسخ مثبت اين سوال را مبتنى به يكى دو توجيه مى كند:

((يكى اينكه[ بگوييم]اساسا, به طور كلى حفظ و ضبط زن از مرد كمتر است؟ يا نه[ فقط] در مسايل اين جورى كه مى خواهد شهادت بدهد حفظ و ضبطش كمتر است؟ يعنى انسان به هر موضوعى كه زياد توجه دارد, موضوعاتى كه مورد علاقه اش هست, در آن موضوعات حفظ و ضبطش خوب است ولى در موضوعاتى كه مورد علاقه اش نيست, كمتر به يادش مى ماند, چون مورد علاقه اش نيست. مسايلى كه مورد شهادت واقع مى شود (كه از جمله همين است كه در اينجا ذكر شده است) مساله اى است كه از حدود كارهاى زن خارج است; كارهاى بيرونى است.))

طبيعتا زنى كه بر اساس احساس وظيفه مهم خويش, تلاش عمده خود ا در چارچوب خانواده و تربيت فرزندان قرار داده است همان گونه كه استاد شهيد يادآور شده اند ((توجهش به مسايل بيرونى كه مثلا برادرش يا شوهرش يا همسايه ها با يكديگر يك معامله اى كرده اند و در آن معامله, قراردادشان اين طور بود يا آن طور بود, از موضوعاتى است كه طبعا مورد توجه او نيست[ و] چون طبعا مورد توجهش نيست حفظش در اين مورد ضعيف است. آيه قرآن هم[ كه اين گونه فرمود] تكيه اش روى حفظ و ضبط است; نه تكيه اش روى عقل است, نه تكيه اش روى ايمان و عدالت. فرمود:

((ان تضل احديهما فتذكر احديهما الاخرى))

((دو تا زن باشد نه يكى تا اگر ديگرى به يادش نبود آن ديگرى به يادش بياورد.))

شهيد مطهرى يادآور مى شوند كه اغلب مفسرين نيز اين جمله را مربوط به نسيان دانسته اند. البته بعضى از مفسرين نيز احتمال قبلى را پذيرفته اند. آن گاه در پايان اين بخش مجددا تاكيد مى كند:

((به هر حال لزوم گواهى دو زن در موقعى كه شهادت يك مرد لازم است, لزوم گواهى دو زن مربوط به ضعف عقل نيست. كما اينكه مربوط به ضعف عدالت هم نيست. يا مربوط به اين است كه حفظ زن, لااقل در مسايل حقوقى يعنى مسايلى كه خارج از محيط خانوادگى و خارج از محيط كار زن است, از مرد كمتر است و ((ان تضل احديهما فتذكر احديهما الاخرى)) اين را بيان مى كند, يا نه[ بلكه] مربوط به اين است كه احساسات او غليان بيشترى دارد و احساسات او, زود او را از حقيقت منحرف مى كند و فكر مى كند كه اگر من اينجا خلاف را بگويم بهتر است براى اينكه ترحمى كردم, رحمى كردم و ...))

چنان كه در آغاز آورديم بررسى مساله شهادت زن از دو نظر مورد توجه است, يكى عدم برابرى شهادت زن و مرد در مواردى كه گواهى زن پذيرفته شده است و ديگرى عدم پذيرش اصل شهادت او. آنچه تا كنون تحت عنوان بخش اول خوانديد اختصاص به بررسى موضوع اول داشت. در بخش بعد, مساله عدم پذيرش شهادت زن مورد ارزيابى قرار خواهد گرفت.

البته استاد شهيد براى بخش اول تكلمه اى در خصوص بررسى يكى از جملات اميرالمومنين عليه السلام در نهج البلاغه آورده كه آن را به همراه بخش دوم در قسمت بعد خواهيد خواند. ان شاالله.

1ـ جملاتى كه بين گيومه قرار گرفته است عين جملات و مطالب استاد است.

2ـ عناوين بخشهاى مذكور عبارتند از:

ـ خواستگارى و نامزدى

ـ ازدواج موقت

ـ زن و استقلال اجتماعى

ـ اسلام و تجدد زندگى

ـ مقام انسانى زن از نظر قرآن

ـ مبانى طبيعى حقوق خانوادگى

ـ تفاوتهاى زن و مرد

ـ مهر و نفقه

ـ مساله ارث

ـ حق طلاق

ـ تعدد زوجات

3ـ سيرى در آثار استاد شهيد مطهرى, ص103.

4ـ آنچه مايه تميز و جدايى انسان از غير انسان است.

/ 1