بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید اگر در نظرات اين بزرگواران دقيق شويم صفات ذات حق را در علم و قدرت و حيات منحصر كردهاند[12] و سميع و بصير و اراده را به علم حق تعالي برميگردانند. حضرت امام كاملاً با چنين نگرشي به صفات حق تعالي مخالف هستند و آنان را كه چنين ديدگاهي دارند محجوبين خواندهاند.[13] متكلمين نيز چون خداوند را فاعل بالقصد ميدانند، معتقدند كه ارادة خداوند علم به مصالح افعال است؛ يعني علم حق به خير بودن فعل براي ايجاد آن كافي نيست بلكه داعي زايد بر علم نيز لازم است و اين داعي يعني علم فاعل بر فايدة مصلحتي كه بر آن فعل مترتب است[14] به اين ترتيب ديدگاهها دربارة ارادة واجب تعالي مختلف شده است. اين بحث تنها، مسألهاي از مسائل فلسفه اسلامي است كه حضرت امام كتابي مستقل در اين زمينه نوشته و جوابگوي بسياري از اشكالات دربارة حق تبارك و تعالي بودهاند. از نظر ايشان متكلمين و برخي از فلاسفه بين احاديثي كه مربوط به ارادة فعلي است، با احاديث در ارادة ذاتي حق را خلط كرده و از اين رو اراده ذاتي را منكر شدهاند. پس حضرت امام ـ اعلي الله مقامه ـ معتقدند كه اراده داراي دو مرتبه است: يكي اراده در مقام ذات ـ كه واقعيت اراده است ـ و آن عين ذات و ملازم با اختيار است و اگر ارادة حق ـ جل و علا ـ را از مرتبه ذاتش نفي كنيم، لازمهاش اين است كه فاعليت الهي مثل فاعليت فاعلهاي طبيعي باشد بدون اينكه در فعل خويش اختياري داشته باشند، آن را انجام ميدهند؛ مثل آتشي كه در سوزاندن خود مختار نيست و حال آنكه خداوند از چنين وصفي مبراست.[15] گفتيم كه برخي از حكماء از جمله ملاصدرا اگرچه برخي مواقع نظر به ذاتي بودن اراده دارند، در ضمن آن معتقدند كه اين اراده ذاتي كشف تفصيلي در عين اجمال است،[16] ولي به نظر حضرت امام كشف تفصيلي خودش نوعي كثرت است و در مقام ذات مقدس كثرتي وجود ندارد. و حتي علم به او تعلق نميگيرد؛ زيرا اگر علم غير از معلوم باشد و يا اراده غير از مراد باشد، مستلزم نوعي كثرت است. پس بايد علم و اراده و معلوم و مراد يك چيز باشد و هيچكدام نيز اثري نداشته باشد، نه بالذات و نه بالعرض. و اگر كسي بگويد كه علم و اراده به غير ذات تعلق ميگيرد، لازمهاش اين است كه در مرتبة وجودي خود چيزي علاوه بر ذات داشته باشد و چون چنين نيست و در آن مقام غير از ذات مقدس چيزي نيست و علم تنها به ذات تعلق ميگيرد. آنجا مقام غيب محض است و ارادة آن مقام عين علم است.[17] نه اينكه اراده به علم برگردد. مرتبة ديگر اراده عبارت است از ارادة فعلي حق كه آن همان قسم از اراده است كه احاديث معصومين عليهمالسلام مؤيد آن است، اما اينكه چرا حضرت امير(ع) تنها به اين مورد اشاره فرمودهاند، حضرت امام معتقدند همانگونه كه علم باريتعالي داراي مراتب ذاتي و فعلي است، اراده نيز چنين است. و حضرت امير در اينجا فقط به مرتبة فعلي صفت اراده اشاره فرموده است. اما اينكه چرا از اراده، مقام فعل آن از علم و قدرت مقام ذاتي آن را اراده كردهاند, اين است كه ذهن انسان نوعاً در علم و قدرت متوجه مرتبة ذاتي آن است و حال آنكه وقتي از اراده سؤال ميشود سؤال از چيزي است كه به اشياء خارجي تعلق ميگيرد و چون شيء خارجي محل حوادث است، گمان ميشود كه تغيير در اشياء مستلزم تغيير در اراده و تغيير در اراده ـ اگر ذاتي باشد مستلزم تغيير در ذات است. حضرت امير(ع) با توجه به فهم مخاطب از اراده، مرتبة فعلي و از علم و قدرت، مرتبة ذاتي آن را مدنظر قرار دادهاند.[18]