بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید در واقع «غالب فيزيك دانان كلاسيك هم چون كپلر، گاليله، نيوتن، آرستد، امپر، مايكل، فارادي، هانري، ماكسول، با ارجاع به نظم و انسجام طبيعت وجود خداوند را اثبات كردند و تمامي اين دانشمندان فيزيك را راهي براي ديدن آثار خداوند در طبيعت قانونمند ميدانستند.» و به قول گاليله: «خداوند در اعمال طبعيت كمتر از جملات مقدس انجيل ظاهر نميشود.»
آغاز دوران انزواي معتقدات ديني
در عين حال با به اوج رسيدن فيزيك كلاسيك در قرن 19 و اتكاي بيش از حد گروهي از دانشمندان به توانايي علم و ظهور و گسترش تفكرات پوزيتيويستي و سلطة آن بر محيطهاي علمي غرب در قرن نوزدهم و نيمه اول قرن بيستم، بسياري از دانشمندان با تكيه بر اصالت تجربه به نفي هرگونه شناخت مبتني بر دين و فلسفه و عرفان و تمسخر آموزههاي ديني و انكار متافيزيك پرداختند. سلطة تفكرات صاحب نظراني چون اگوست كنت (1798-1857)، فيلسوف و جامعهشناس فرانسوي كه «تنها امور قابل مشاهده را علمي ميدانست و خود را پيامبر دين انسانيت معرفي نمود.» بر فضاي فكري و علمي دوران مذكور، عرصه را بر اعتقادات ديني و مذهبي و دانشمندان متدين و معتقد در مغرب زمين به شدت تنگ نمود. عليرغم وجود بسياري از عالمان معتقد در اين دوران تاريك، فضاي مسموم برآمده از علمگرايي محض، تأثيرات مخربي بر جريان علمي و عالمان دو قرن اخير، بر جاي گذاشت به نحوي كه: «در اوايل قرن بيستم و طي يك نظرخواهي از هزار نفر دانشمندان علوم مختلف كه هفتصد نفر به آن پاسخ دادند معلوم گرديد تنها 40% آنها معتقد به خداوند هستند و با اين نتيجه پيشبيني شد در آخر قرن بيستم درصد معتقدين به خدا كمتر شود.» و استاد معروف دانشگاه و صاحبنظري چون آنپرد در سال 1950 ميگويد: «من پنجاه كتاب روانشناسي درسي را در آمريكا بررسي كردم حتي يك بحث كوچك درباره مذهب به عنوان يك بحث انساني و عاطفي مطرح نشده بود.»