بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدیداصول نه شرقى و نه غربى امام خمينى دكتر لقمان بايمتوف اشاره: دكتر لقمان بايمتوف تبعه تاجيكستان در سال 1960 م/ 1339 در شهر باستانى خجند به دنيا آمد، پس از طى تحصيلات مقدماتى در اين شهر موفق به اخذ مدرك فوقليسانس از دانشكده تاريخ دانشگاه دولتى مسكو در سال 1984 گرديد و مدت چند سال در انستيتو تاريخ اكادمى علوم روسيه در مسكو به كارهاى تحقيقى اشتغال داشت. در ابتداى سال 1271 ش / 1993م از رساله دكترى خود تحت عنوان "اوضاع اجتماعى، اقتصادى و قيامهاى مردمى ماوراءالنهر بر عليه مغول" دفاع نمود. ايشان همچنين چندين فرصت مطالعاتى در دانشگاههاى دوشنبه (تاجيكستان) برلين لايپزيك، آلمان و اصفهان (ايران) داشته است. در حال حاضر نيز بنا به دعوت دانشگاه فردوسى به مدت يك سال به عنوان فرصت مطالعاتى با اساتيد گروه تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انسانى همكارى علمى - آموزشى دارد. دكتر لقمان بايمتوف داراى بيش از 200 مقاله ارزنده تاريخى است كه به زبانهاى روسى، انگليسى، اوزبكى، تاجيكى و فارسى تاليف شدهاند. "شورش محمود تارابى"، "حمله چنگيزخان به ممالك غرب (كتاب اول) "، "خجند در عهد مغول"، "تيمور لنگ"، "سربداران سمرقند"، "جوانى تيمور لنگ"، "مغولان در آسياى مركزى" و... نمونهاى از كتب تاليف شده ايشان مىباشد. در وقتهاى آزاد دكتر بايمتوف به شعر و ادب اشتغال مىورزد و برخى از حكايات ادبى و شعرهايش در تاجيكستان و روسيه به زبانهاى فارسى، روسى، ازبكى به چاپ رسيده است. آموزش اصول سياستخارجى كشورهاى ديگر براى تعيين اصول و خطمشى اساسى در روابط بينالمللى جمهورى تاجيكستان بغايت مهم است. در صورتيكه اكنون حكومت جمهورى تاجيكستان و برخى از متخصصان امور سياسى در لايحه برنامههاى كلى سياستخارجى جمهورى تاجيكستان را بكار مىبندند. تحقيق بىغرضانه هر نوع برنامههاى كلى سياستخارجى دولتهاى خارجى دور و نزديك و همچنين تحليل نظر سياستمداران معاصر از اين لحاظ خالى از فايده نيست. توجه ما به مسئله اصول اساسى سياستخارجى جمهورى اسلامى ايران از سه جهت معطوف شد: اول اينكه امام خمينى پايهگذار اصول اساسى سياستخارجى حكومت اسلامى ايران سياست جديد در عصر حاضر است. ثانيا توصيههاى سياسى و نظرهاى ايشان نسبتبه سياستخارجى و برنامه اساسى ايدئولوژى اسلامى از يكسو مخاطبين امام را معين مىسازد و از سوى ديگر روشن كننده ميزان علمى و پايدار بودن افكار سياسى بنيانگذار انقلاب اسلامى ايران است. ثالثا مراجعه به افكار سياسى امام خمينى بخصوص در مسائل اساسى سياستخارجى جمهورى اسلامى ايران در انتخاب و كاربرد كل برنامههاى سياستخارجى جمهورى تاجيكستان نسبتبه ممالك اسلامى نتيجه خوبى خواهد داد. امام خمينى در يكى از وصاياى خويش مخاطبانش را به صراحت مشخص و نوشتند كه: "... و آنچه لازم است تذكر دهم آنست كه وصيتسياسى - الهى اينجانب اختصاص به ملت عظيمالشان ايران ندارد، بلكه توصيه به جامعه اسلامى و مظلومان جهان در هر ملت و مذهب مىباشد..." پس مخاطبين امام خمينى به طور اجمال بدينصورت استيعنى نام ملت ايران، كل مسلمانان جهان، مظلومان جهان در هر ملت و مذهب. اين مشخصات بر اساس قرآن (سوره 6 آيه 92. سوره 42 آيه 7) بوده و اغلب وصيتهاى امام خمينى چنانكه فقها و سياستمداران ايرانى تصديق مىنمايند براى همگان يعنى هم براى ملت ايران و هم براى جامعه ملل اسلامى و مظلومان جهان است. همينطور داهى انقلاب اسلامى علاوه بر ملت ايران، جامعه مسلمانان و مظلومان جهان را در هر ملت و مذهب مورد خطاب خود قرار داده و البته خواهيم ديد كه هم ظاهر و هم از باطن اين خطاب طبيعت مشروطيت و منطقى را داراست. و از ديدگاه فقه اسلام خطابها و وصاياى سياسى امام داراى مضامينى اصلاحى است. امام مصلحى است كه احياگر مكتب انبياء الهى است آنهم در جهانى كه شرك و كفر با تمام امكانات و سعى همه نيروهاى مذاهب را محاصره كردهاند او با تمسك به بتشكنى ابراهيم خليل، و قاطعيت موسى كليم و حلم عيسى مسيح و با تكيه بر حكمت لقمان و با پشتوانه از اقيانوس بسى ژرف و عميق معرفت پيامبر اكرم و اهل بيت طاهرينش صلاى توحيد سر داد و از ميان راه، نه گامى به عقب نشست و نه لحظهاى ترديد كرد. امام خمينى در يكى از خطابههاى خود وظايف و اهداف سياسى وزراى خارجه را در مرحله نزديك و دور مشخص كرده منجمله تاكيد مىكند كه سفارتخانهها و وزارتخانهها در امور خارجى قبل از هر چيز حفظ استقلال و منافع جمهورى اسلامى را بنمايند. امام مىفرمايند: كه در بهتر كردن روابط كشورهاى اسلامى سياستمداران بايد بكوشند تا كل مسلمانان جهان متحد شوند. او مىگويد وصيت من به وزراى خارجه در اين زمان و زمانهاى بعد اين است كه مسئوليتشما بسيار زياد است چه در اصلاح و تحول وزارتخانهها و سفارتخانهها و چه در سياستخارجى حفظ استقلال و منافع كشور و روابط حسنه با دولى كه قصد دخالت در امور كشورها را ندارند و از هر امرى كه از وابستگى در همه ابعادى كه دارد بطور قطع احتراز نماييد و بايد بدانيد كه وابستگى در بعضى امور هر چند ممكن است ظاهر فريبندهاى داشته باشد يا منفعت و فايدهاى در آن حال داشته باشد ليكن در نتيجه، ريشه كشور را به تباهى خواهد كشيد و كوشش داشته باشيد در بهتر كردن روابط با كشورهاى اسلامى و در بيدار كردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد كنيد كه خداوند با شماست. چنانكه مىبينيم توصيه امام خمينى به وظايف دولتى سفارتخانهها، كنسولگريها و ديپلماتهاى ايرانى كه در دولتهاى ديگر فعاليت دارند تبليغ اسلام است. امام در نطق خويش در چهارم ژانويه 1981 در حضور ديپلماتهاى ايرانى در اين باب بروشنى تاكيد نموده و بطور مخصوصى خاطر نشان كرده است كه ديپلماتهاى كشور اسلامى ايران برتر از ديگر سفيران و ديپلماتهايند و آنها بايد در هر جا كه باشند اسلام را تبليغ نمايند اين عقيده بعدها خيلى تكميلتر شده و عاقبت از زمره وصيتهاى سياسى امام بر ديپلماتها و بخصوص بر وزراى امور خارجه در آمد. شك نيست، سفارتخانههاى جمهورى اسلامى در كشورهايى كه وجود دارند طبق وصاياى سياسى امام فعاليت مىكنند و تا حدى كه بر من معلوم است از راه امام در اين زمينه دور نشدهاند. وجود نشريات تبليغى، فروشگاه كتاب و روزنامهها و غيره از جمله اقدامات سفارتخانهها است. واقعا در اين رابطه امام خمينى در يكى از وصاياى خويش پيرامون داشتن نشريات تبليغى در سفارتخانه ذكر فرموده است: بايد وزارت خارجه كوشش كند سفارتخانهها نشريات تبليغى داشته باشند و چهره نورانى اسلام را برابر جهانيان روشن نمايند. مفهوم عميقتر اين رهنمود از جانب سياستمداران اروپايى همان است كه بعضى از متخصصين آن را صدور انقلاب اسلامى دانستهاند واقعا مسئله صدور انقلاب اسلامى پس از شعار نه شرقى و نه غربى در دائره افكار سياسى رهبر انقلاب اسلامى ايران، وصيتخيلى جدى و مهمى است، زيرا امام خمينى پياده كردن خواستههاى اسلامى را در ممالك دنيا قطعى مىداند. خود و طرفدارانش تبليغ مذهب اسلام را از اهداف اساسى سياستخارجى دولت اسلامى ايران دانستهاند و بارها بخصوص در اوقات اخير تصديق نمودهاند كه تبليغ اسلام در ممالك ديگر نبايد از طريق تهديد و اجبار باشد، بلكه بايد صدور انقلاب اسلامى تنها با يك راه يعنى از راه تبليغ صورت گيرد از جمله در قضيه افغانستان مشاهده مىشود كه نظريهها و پيشنهادهاى امام خمينى تنها راه حل مشكل افغانستان خواهد بود. بايد يادآور شد كه اساس اصول مذكور عبارت از عقيده جهاد است كه در اغلب نطقهاى امام خمينى آورده شده است. امام، كشور ايران را مملكت نمونه اعلام كرده و باور داشت كه تمام ممالك جهان پس از اين از راه ايران دنبال ايران خواهند رفت و برنامهها و اصول حكومتى را در سياست و دولتدارى از دولت اسلامى ايران اقتباس خواهند كرد. مسلم است چنانكه گفتيم زورآورى و تهديد در گسترش اهداف اسلامى بر سياستخارجى حكومت ايران روشهاى چندان معمول نيست. اين را مىتوان در مناسبات بين ايران و جماهير آسياى مركزى بخصوص با جمهورى تاجيكستان كه در آنجا بحران سياسى حكمفرماست كارساز دانست. راه اساسى در اينكار پايدار كردن همكارى و مناسبات دولتى با تمام كشورهاى دنيا بدون توجه به ساختار سياسى و اجتماعى آنها و البته در جهت تامين استقلال ملى ايران است. امام خمينى همچنين در امور خارجى و ديپلماتيك برنامه حفظ استقلال ملى را از عمدهترين اهداف سياستخارجى جمهورى اسلامى ايران دانسته است و همراه با اين مسئله بايد گفت كه نظر امام خمينى سبتبه حفظ استقلال كشور و ملت اسلام اين روزها مورد توجه خاصى است و اين طرز كاربرد سياست را امروز نيز در عملكرد و مواضع سياستمداران و وزارت امور خارجه ايران مشاهده مىتوان كرد. پوشيده نيست كه امام خمينى تنها يك شخص عارف و فقيه نبوده بلكه بىشك از شخصيتهاى سياستمدار و دانشمند علوم تاريخ و جامعهشناسى نيز هست و اساس علوم انسانى را از نگاه اسلام و شريعتبه غايت آموخته و بىعلت نيست كه شعار مشهور امروز نه شرقى و نه غربى را از جهتسياسى در مسائل روابط بينالملل خوب بررسى و حتى آنرا پياده و قابل اجراء كرده است. به قصد آموزش و بهرهگيرى بيشتر از وصاياى سياسى و گفتههاى امام مفهوم نه شرقى و نه غربى را اغلب فقها و سياستمداران ايران نه مانند ناظر بيطرف بلكه طرفدار و حمايتگر اين شعار مطرح كردهاند زيرا ايشان واقعا باور دارند كه تمام مسلمانان و مستضعفين جهان از راه امام خواهند رفت و امام براى ملت ايران بىحد عزيز و معتبر و نصايح ايشان امرى تاريخى شده است و به گفتهانديشمند محترم سيد على قادرى: "اين باور و ايمان را اگر چه يك حالت اساسى و دريافتى دارد و اين عزتى كه خداوند به ما و ملت ما (ايرانيان) و مسلمانان جهان در اين عصر عطا فرموده بواسطه نفس قدسى آن بزرگمرد بوده است و ما همه حيات سياسى و عزت خود را مديون او مىدانيم." بىشك مىتوان گفتشعار سياسى مورد نظر اساس منطقى و كلامى استوارى را داراست و آن اين است كه امام در مسائل روابط بينالملل گاهى به صفت فقيه مصلح، گاهى همچون سياستمدار عالى و گاهى به صفت فيلسوف موصوف است. از ديدگاه سياستشناسان و فقيهان ايران، امام خمينى از احياگران بىمانند و تواناست و بگفتهاى در قرن معاصر اسلام را از هضم شدن و حذف شدن در صحنهانديشههاى شرقى و غربى جهان نجات داد و دوباره آنرا احياء كردند. چنانچه فقها و سياستشناسان ايران تصديق دارند با مراجعه به آثارى چون ولايت فقيه، اعلاميه، مصاحبهها و كتابها مفهوم نه شرقى و نه غربى بيش از سيصد بار استفاده شده و واژه استقلال در معناى واقعى خود مطرح شده است. مفهوم نه شرقى و نه غربى تنها يك شعار سياسى نيست، بلكه همچنين مفهومى فرهنگى و استراتژيكى است كه مقام رهبرى تقريبا در كل عرصههاى سياسى و دولتى كشور ايران مطرح كرده است. اين شعار از لحاظ اهميت قلب سياستخارجى جمهورى اسلامى ايران است، بىسبب نيست كه پيرامون نفوذ به اين شعار در مردم ايران يكى از دانشمندان ايران چنين گفته است. "اين شعار چنان نفوذى بر كل سيستم دارد كه اگر آنرا از سيستم حكومتى ايران حذف كنيم ماهيت آنرا قلب كردهايم... بنابراين علاوه بر آنكه شعار نظام است، استراتژى نظام نيز بر آن مبتنى است. خطا نخواهد بود اگر بگوييم انقلاب اسلامى در ايران همين تناسب موجود را در صحنه روابط بينالمللى تا حدى ايجاد نمود و ايدئولوژى نه شرقى نه غربى نيروهاى سياسى و ايدئولوژيك بود كه به سياستخارجى ابرقدرتهايى چون اتحاد شوروى و آمريكا تاثير جدى گذاشت. سياستخارجى آمريكا از روزىكه انقلاب ايران بوقوع پيوستخيلى ساكن بود، يعنى از ابتدا تاكنون مخالف انقلاب ايران بوده و هست. اما در اتحاد شوروى نسبتبه انقلاب اسلامى در همان دورهاى كه انقلاب شده بود فكر و عقيده يكسان نبود يعنى نه تنها در ردههاى پايين دولتى بلكه در مقام رهبرى شوروى نسبتبه انقلاب اسلامى عقايد دگرگون مىشد و تا مدتى ماهيت اين واقعه بزرگ سياسى و اجتماعى را در ايران درك نكرده بودند برعكس اينها حكومت جوان اسلامى ايران در مسائل روابط بينالملل برخلاف ايدئولوژى بلوكهاى شرق و غرب، ايدئولوژى جديد يعنى شعار نه شرقى و نه غربى را در جهان اعلام كرد و پيوسته در كار سياست و دولتمدارى اعمال نمود. امام خمينى و نزديكان ايشان كوشش زياد بخرج دادند تا حاكميتخويش را نه تنها از تاثير نيروهاى بيرونى حفظ كنند بلكه آنرا در تمام سرزمينهاى ايران استوار مىكردند و هويت ملى را از دست نداده در صحنه روابط بينالمللى تدريجا خارج از تاثير بلوكها شدند. حكومت ايران تبليغ كرده و مىكند كه اگر ملتخويش را بر سرزمين خود متكى و مستقر و معتقد به هويت ايرانى - اسلامى نكند. هويتش نخواهد ماند و اگر هويت نداشته باشد رابطه سلطهگران با او مثل رابطه گرگ و ميش خواهد شد. مقصود از ايدئولوژى نه شرقى و نه غربى آن بود كه امام خمينى سلطه ديگران را نمىپذيرفت و امروز نيز شعار نه شرقى و نه غربى پابرجاست و اين شعارى اساسى در ايدئولوژى سياستخارجى حكومت ايران است، وزارت امور خارجه ايران هميشه تاييد بر آن دارد كه ملت ايران سلطه بيگانه را نمىپذيرد و از استقلال خويش چشمپوش نيست و به هيچ حاكميتخارجى تن نخواهد داد. و در روابط بينالملل كوشش دارد تا ايدئولوژى خود را بكار بندد بدون آنكه آن را به كسى تحميل كند هر چند كه مىبينيم بسيارى از كشورها بخصوص غربيان تا حال ايدئولوژى نه شرقى و نه غربى را در شك و شبهه مىبينند. در ايدئولوژى امور خارجى جمهورى اسلامى ايران نه تنها شعارهاى اسلامى و تبليغ نقش مهمى دارد بلكه همراه با آن شعارهاى ملى ايرانى يا ايران دوستى كه در عهد شاه محسوس بود، در وصيتهاى سياسى امام البته همراه با تعليمات اسلامى جايگاه مركزى پيدا نموده است. امام هميشه روى اين مسئله تاكيد خاص مىكند، وى به جوانان ايران تاكيد مىنمايد كه قوم ايرانى مىتواند عالم را از قدرتهاى بيگانه رها كند و تنها ايرانيان قادرند كه اسلام را در تمام دنيا احيا نمايند. در خطابه خويش كه در مورخه 21 مارس 1980 به مردم ايران داشت گفته بود كه ايرانيان بايد اسلام را در كل جهان گسترش دهند و اين از وظايف اساسى اين ملت است. از اين رو وارثان و طرفداران امام خمينى ساخت دولت اسلامى ايران را در جهان بىنظير مىدانند همانطور كه گفتيم حفظ استقلال ملى و مذهبى اساس برنامههاى سياسى خارجى جمهورى اسلامى ايران است كه امام خمينى احياء كرده است: "توصيه اينجانب به مسلمين و بخصوص ايرانيان بويژه در عصر حاضر آنست كه در مقابل اين توطئهها عكس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود به هر راه ممكن افزايش دهند و كفار و منافقين را مايوس نمايند. "چنانكه مىبينيم امام خمينى تضعيف قدرت سياسى مخالفين را از نزديكترين وظايف مردم ايران برشمرده است. در گفتارها و وصاياى زياد امام خمينى ملت ايران و بخصوص حكومت تازه اسلامى همچون نيروى اصلى و پيش برنده جامعه انسانى مورد بررسى قرار گرفته، و امام در مراجعه به ممالك اسلامى توصيه دارد كه مسلمانان دنيا در كار دولتدارى و سياست از ايرانيان الگو بگيرند چنانچه او فرموده است: "به ملتهاى اسلامى توصيه مىكنم كه از حكومت جمهورى اسلامى ايران و از ملت مجاهد ايران الگو بگيريد و به حكومتهاى خود در صورتيكه به خواست ملتها عمل نكنند براى آنها سر فرود نياوريد و با تمام قدرت آن دولتها را به جاى خود بنشانيد." و در جاى ديگر نوشته است وصيت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان اين است كه شماها نبايد بنشينيد منتظر آن نباشيد كه حكام و دستاندركاران كشورتان با قدرتهاى خارجى بيايند و براى شما استقلال و آزادى تحفه بياورند. اين گفتههاى امام روشن است او مسلمانان دنيا را براى بدست آوردن استقلال كشور خويش دعوت مىكند و باز در جاى ديگر اين مراجعه را قطعى كرده كل مسلمانان جهان را به جنگ و جهاد دعوت نموده است: "اى مستضعفان جهان واى كشورهاى اسلامى و مسلمانان جهان بپاخيزيد و حق را با چنگ و دندان بگيريد." اين نمونههاى قاطع و وصيتهاى سياسى امام خمينى در سالهاى اول انقلاب اسلامى معمول بودند و اين بىسبب نيست زيرا وصاياى امام به آن هنگام كه دولت جديد اسلامى ايران شكل مىگرفت قدرتى ايدئولوژيك داشت. خطابهاى امام خمينى به مسلمانان جهان حالا هم همين جهت ايدئولوژى را داراست و سفارتخانههاى ايران در كشورهاى مختلف وصيتهاى امام را همچون شعارهاى سياسى و ايدئولوژى خاص جمهورى اسلامى ايران مورد استفاده قرار مىدهند. "من اكنون به ملتهاى شريف و ستمديده و به ملت عزيز ايران توصيه مىكنم كه از اين راه مستقيم الهى كه نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر وابسته استبلكه بصيرتى است كه خداوند بر آنها نصيب فرموده است محكم و استوار و متعهد و پايدار و پايبند باشند." چنانكه مىبينيم امام خمينى بعنوان يك احياگر اسلام فرموده است كه تمام سياست و حركتهاى اجتماعى عالم بايد از شعار نه شرقى و نه غربى رنگ بگيرد و او مخصوصا نشان داده كه اين مفهوم همچنين بايد زمينه استوار خارجى داشته باشد تا وضوعيتبيابد. بايد ريشه اعتقاد اصيل اسلامى و ريشه مبانى فكرى، نظامى و سياسى اسلامى نيز داشته باشد و اينست كه امام خمينى كل سيستم موجود و سلطههاى بيگانه را براى ايران بيگانه خوانده و در امور سياستخارجى و مناسبات بينالملل تمام آنها را رد نموده است. از نگاه امام خمينى اسلام در سياست و ايدئولوژى قانون اصلى بشر است و آن براى كل عالميان ارسال شده است. در دايره وصاياى سياسى امام خمينى نصيحت او به گروههاى مخالف دولت نوبنياد اسلامى جاى مخصوصى را داراست. او خطاب به آنها تاكيد مىنمايد كه در زندگى راه اسلام را پيشه كنند و توبه و تضرع نموده و به كشور خويش بازگردند. او مىگويد: من به شما اصحاب گروهكها چه آنان كه به چپگرايى معروفند گرچه شواهد و قرائنى دلالت دارد كه اينان كمونيست امريكايى هستند و چه آنان كه از غرب ارتزاق مىكنند و الهام مىگيرند و چه آنها كه با اسم خودمختارى و طرفدارى از خرد و كوچك دستبه اسلحه برده و مردم محروم كردستان و ديگر جاهاى اين كشور را از هستى ساقط كردهاند و مانع از خدمات فرهنگى و بهداشتى و اقتصادى و بازسازى دولت جمهورى در آن استانها مىشوند مثل حزب دمكرات، كومله بر آنها وصيت مىكنم كه به ملتبپيوندند و تاكنون تجربه كردهاند كه كارى جز بدبخت كردن اهالى آن مناطق نكردهاند و نمىتوانند بكنند يا در جاى ديگرى مىگويند: " نصيحت و وصيت من به گروهها و اشخاصى كه در ضديتبا ملت و جمهورى اسلامى و اسلام فعاليت مىكنند من به شما نصيحت مىكنم دست از اين كار بىفايده و غيرعاقلانه برداريد و گول جهانخواران را نخوريد و در هر جا كه هستيد اگر به جنايتى دست نزدهايد به ميهن خود و دامن اسلام برگرديد و توبه كنيد كه خداوند با شماست و او ارحم الراحمين است و جمهورى اسلامى و ملت از شما انشاءالله مىگذرد و اگر دستبه جنايتى زدهايد حكم خداوند تكليف شما را معين كرده باز از نيمه راه برگشته و توبه كنيد و اگر شهامت داريد تن به مجازات داده و با اين عمل خود را از عذاب اليم خداوند نجات دهيد و در هر جا هستيد عمر خود را بيش از اين هدر ندهيد و به كار ديگرى مشغول شويد كه صفا در آنست. همين مضمون و همين هدف در وصيتهاى امام خمينى به جوانان ايرانى هميشه اظهار شده است امام مىفرمايد: "نصيحت مشفقانه من به شما جوانان و نوجوانان (هواداران گروهكها) داخل و خارج آن است كه از راه اشتباه برگرديد و با محرومين جامعه كه با جان و دل به صورت دلسوزانه به جمهورى اسلامى خدمت مىكنند متحد شويد و براى ايران مستقل و آزاد فعاليت نماييد تا كشور و ملت از شر مخالفين نجات پيدا كند و همه با هم به زندگى شرافتمندانه ادامه دهيد. امام خمينى بعد از پيروزى انقلاب اسلامى ايران در نطقها و گفتارهاى خويش عمدهترين برنامه سياستخارجى كشور را معين ساخت كه آنها را بصورت زير مىتوان خلاصه كرد. 1- حفظ استقلال ملى و منافع ارضى كشور از هر گونه دخالت نيروهاى بيگانه. 2- خدمت نمودن براى ايران مستقل و آزاد هم در بيرون و هم در داخل. 3- استوار كردن سلطه خاص ملت ايران نه شرقى و نه غربى و نپذيرفتن سلطههاى بيگانه. 4- پايدار كردن روابط بين همديگر با دولتهايى كه قصد دخالت در امور كشور ايران را ندارند. 5- گسترش روابط با كشورهاى اسلامى و دفاع از حقوق همه مسلمانان جهان. 6- دعوت به وحدت و اتحاد دولتهاى اسلامى. 7- تبليغ اسلام ايرانى در ممالك اسلامى تا اينكه بگفته امام چهره نورانى اسلام براى جهانيان روشن شود. اصول و برنامههاى احيا شده از جانب امام خمينى نسبتبه امور خارجه و ديپلماسى ايران كه در فصل دهم از ايران ثبتشده استبعنوان سياستخارجى در قانون نامه جمهورى اسلامى ايران است. و اگر برنامهها و روشهاى سياستخارجى حكومت ايران را از ديدگاه قانون اساسى اين كشور تحليل نماييم، مىتوانيم آنها را به دو گروه تقسيم كنيم: گروه اول: برنامه و روشهايى كه براى روابط بينالملل كشورها هستند اينگونه برنامهها و روشها در اكثر قوانين اساسى دولتهايى با دمكراسى ثبتشده است مانند برنامهها و رعايتحقوق فردى، طرد دخالت كشورهاى بيگانه در امور داخلى كشور، برنامه استقلال ارضى كشور، برنامههاى روابط دوستى ممالك همجوار، تامين پناهندگى سياسى به اشخاص، كمكهاى بشر دوستانه و امثالهم اينگونه برنامهها در قانون اساسى جمهورى اسلامى به صورت عميقى مورد نظر بودهاند و جهتگيرى عليه حقوق بينالمللى ندارند. گروه دوم: برنامه و روشهايى كه از اسلام، قرآن و از وصاياى سياسى امام خمينى و همچنين از آثار فقها گرفته شده با ماهيت اسلامى خويش در سياستخارجى دولت از عمدهترين روشها و اصول اين كشور محسوب مىشود. همانطور كه مشاهده شد وصاياى سياسى امام خمينى بعدا براى دولت و ملت ايران حكم قانونى را گرفت. شعار نه شرقى و نه غربى پايهگذار دولت جديد اسلامى هم در سياست داخلى و هم در سياستخارجى شعار اصلى شده و به معنى استقلال مردم و دولت در قانون اساسى دولت جمهورى اسلامى ايران ثبت گرديده است. در همين ارتباط بايد گفت كه دولت جديد جمهورى تاجيكستان تغييرات جدى را كه در سالهاى اخير در روند سياسى جهان بوقوع پيوست و همچنين روابط بينالملل در عرصههاى اقتصاد و سياست، علم و فرهنگ را به نظر اعتبار گرفته، در برابر موقعيت دين و مذهب و بخصوص دين اسلام در جامعه انسانى را درست تحليل نموده، سياست دولتخود را نسبتبه دول دور و نزديك بخصوص جمهورى اسلامى ايران به صورت علمى و خيلى عميق معين مىسازد; زيرا علم قبل از سياستبا دگرگونيهاى ايدئولوژيك در جهان آشنا مىشود و پيشامد كارها را تا حدودى معين مىنمايد. در دو سه سال اخير روابط جمهورى تاجيكستان با جمهورى اسلامى ايران مستحكمتر شده است اما وسعت همكاريها تا حد مطلوب هنوز هم فراهم نشده است. مسلم است كه دو طرف مايل و علاقمند به تكميل و گسترش روابط بين همديگر هستند. اين روند و بينش خوب در سالهاى آينده در همه زمينهها ادامه خواهد يافت و شكى نيست كه چنين خواهد شد. اما بايد اشاره نمود كه سياست توسعه طلبى اواخر قرن بيستم بدون ترديد به شرايط موجود و وضعيت فعلى روابط كشورها تاثير خواهد گذاشت. اكنون فرصت گرانبهاى تاريخى براى جبران جداييهاى طولانى براى دو ملت فراهم شده است اين اوضاع را علما و محققين خوب درك كردهاند و ضرورت دارد كه اين فرصت گرانبها از جانب دو كشور براى گسترش و پايدار كردن روابط فعلى و آينده به شكل صحيح مورد استفاده قرار گيرد تا تكرار اشتباه گذشته اجداد و پدران روى ندهد و حكومت تاجيكستان نيز از هر گونه سلطهگرى ابرقدرتها پرهيز كند. وضع كنونى روابط دو كشور كه اكنون در مراحل ابتدائى خود قرار دارد و ظاهرا در مسير دولتحركت مىنمايد و بىشك مناسبتهاى امروز براى تكامل و بهبود روابط بيشتر و مفيدتر، شرايط را فراهم خواهد آورد. زيرا مسلم است در شرايط كنونى مقررات جديد در رفتارهاى بينالمللى در حال شكلگيرى است كمترين تغييرات عملى كه در صحنه ياستبينالملل بوجود مىآيد مىتواند بر مناسبات كشورها تاثير بگذارند. بنابراين در سياستخارجى جمهورى تاجيكستان و جمهورى اسلامى ايران بخصوص در مناسبات دو طرفه نبايد به فشارها و تاثيرات دول نيرومند توجه داشته باشند بلكه بايد در جهتحمايت از منافع كشورهاى خود عمل نمايند; علاوه بر آن براى اصلاح هرگونه اشتباه و نقصان حركت نموده و از منافع يكديگر در نظام كنونى و آينده جهان حمايت كنند. گسترش همكاريهاى جمهورى تاجيكستان و جمهورى اسلامى ايران را مىتوان در ترويج و زمينههاى زير مشاهده كرد: همكاريهاى سياسى در سطح بينالمللى يا منطقهاى، همكاريهاى اقتصادى در سطح جهانى، ارتباط متقابل فرهنگى در سطح بينالمللى و تمام اينگونه مناسبات بايد بر اساس قوانين بينالمللى صورت گيرد همچنين لازم است همكاريهاى منطقهاى از جمله همكارى براى حل بحرانهاى منطقهاى و داخلى جمهورى و سازمان همكاريهاى كشورهاى اسلامى و سازمان همكاريهاى كشورهاى فارسى زبان، سازمان همكاريهاى اكو، همكاريها در سطح دو جانبه، و... صورت گيرد. ايران و تاجيكستان در اين نوع همكاريها از امكانات وسيعى برخوردارند اما نواقص و كمبودهايى كه در برخى همكاريها به چشم مىخورد بايد اصلاح شود تا اينكه زمينه تاريخى و گرانبها براى همكاريها ميان دو كشور در امور مختلف نامحدود گردد. توسعه روابط دو جانبه در همه امور سياسى و اقتصادى و فرهنگى حوزه فعاليت وسيعى دارد و بىشك مناسبترين و سودمندترين آنها توسعه همكاريهاى اقتصادى و فنى و علمى ميان دو ملت و دو كشور است. قبل از هفتمين دوره انتخابات رياست جمهورى ايران، آقاى خاتمى يكى از كانديداها در برنامه كلان توسعه اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى خويش (ارديبهشت 1376) در فصل سياستخارجى جمهورى اسلامى ايران موقعيت جماهير آسياى مركزى را به عنوان يكى از اولويتهاى سياستخارجى خيلى خوب بررسى كرده و از جمله تاكيد بر آن نموده كه جمهورى اسلامى ايران اهداف گسترش روابط بينالمللى بر اساس سه اصل عزت حكومت و مصلحت دارد و البته اولويتها و برنامههاى آقاى خاتمى در مورد همكارى سياسى، اجتماعى اقتصادى و فرهنگى با كشورهاى آسياى مركزى به خصوص با جمهورى تاجيكستان معين شدهاند. با همان اولويتها جمهورى تاجيكستان نسبتبه ايران خيلى نزديك و از بسيارى جهتبا همديگر موافقت دارند و اكنون كه آقاى خاتمى و وزراى جديد در مجلس انتخاب شدهاند تلاش بر آن دارند كه برنامه رئيس جمهورى عملى گردد و اميد است همكارى در رشتههاى مختلف بين دو كشور ايران و تاجيكستان به نفع يكديگر باشد. منابع: 1- قرآن كريم. 2- قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران - تهران، 1371. 3- مطالعات آسياى مركزى و قفقاز - سال چهارم، دوره دوم شماره 10، 1374. 4- مخاطبين در وصيتنامه سياسى الهى حضرت امام خمينى - تهران، 1371. 5- برنامه كلان توسعه اقتصادى - اجتماعى سياسى - فرهنگى آقاى خاتمى ويژه هفتمين دوره انتخابات رياست جمهورى. ارديبهشت 1376.