انقلاب اسلامى ايران بىشك پديدهاى نوظهور در قرن حاضر مىباشد. انقلابى غايتگرا (teleoerical) ، آرمانگرا ( utopianist) ، اسلامگرا (pan - islamist) و عالمگير (universal) و جهانشمول (casmapoklifianist) كه از و بىنظير (Unique) در جهان اسلام چون امام خمينى (ره) هدايت گرديد و تحولى شگرف در عرصه روابط بينالملل و در معادلات سياسى دولتهاى جهان پديد آورد. اين رهبر تاريخ ساز انقلابى را بنيان نهاد كه بسان تيغى دو لبه همزمان عليه كمونيسم و كاپيتاليسم به كار گرفته شد. ايشان با هدف مقابله با سلطه ابرقدرتهاى شرق و غرب، ملل اسلامى را به رويكردى مجدد به ارزشهاى اسلامى فرا خواندند و با قائل شدن رابطهاى مستقيم ميان انقلاب و ايدئولوژى، انقلاب را شرطى لازم و ضرورى براى تحقق آرمانهاى الهى و وسيلهاى براى نيل به مقاصد مكتبى و ايصال جامعه بشرى به تعالى انسانى تلقى كردند، كه در اين راه در پياده كردن نظريه خويش اهتمام نمودند. در اين رهگذر، ايشان علاوه بر اهتمام به حاكميت آرمانها و ارزشهاى مذهبى، از هيچ كوششى براى تحقق جنبههاى آزاديخواهانه و استقلال طلبانه نهضت فروگذار ننمودند و بدين ترتيب انقلاب به عنوان وسيلهاى براى تحقق جمهورى اسلامى مطمح نظر ايشان قرار گرفت. حال با عنايتبه اينكه ايشان ايدئولوگ و معمار انقلاب اسلامى ايران بشمار مىآيند، شايسته است اين حركت عظيم اسلامى از زمان پديد آوردن آن مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد و نظريات اينانديشمند اسلامى در بحثى مستوفى را در دو بعد نظرى و عملى به خود اختصاص دهد. بيانات، اعلاميهها و سخنان امام خمينى نه تنها منبع و ماخذ براى جامعه دانش پژوهان ايران كه منشاء الهام و رهتوشه براى كسانى است كه فكر رهاسازى ملتهاى دربند را در سر دارند. اين مجموعه دريچهاى به سوى دركانديشههاى سياسى و شناخت افكار والاى امام خمينى و رهنمودهاى مدبرانه ايشان فرا روى مصلحان اجتماعى مىگشايد كه در صدد احياء مجدد عظمت از دست رفته اسلام در كشورهاى خود مىباشند. در بعد نظرى، حضرت امام به تبيين اركان نهضت اسلامى از قبيلانگيزه و هدف، هدايت، خط مشى و راه مبارزه و نتيجه و پيام قيام پرداختهاند كه بيانات گهربار ايشان مىتواند روشنايىبخش راه پرمخاطره تحقق اسلام ناب محمدى در اقصى نقاط گيتى قرار گيرد. مقاله حاضر با استفاده از كليه مجلدات صحيفه نور سعى نموده ابتدا به تجزيه و تحليل رهيافت نظرى امام (ره) نسبتبه انقلاب اهتمام نمايد، سپس مسائل شناختى معرفتى انقلاب اسلامى را از منظر امام راحل در ابعاد مرامشناسى، بستر شناسى و لتشناسى مورد بررسى قرار دهد و در نهايت مباحث توصيفى تحليلى انقلاب از قبيل ويژگيهاى متمايز، دستاوردها، عوامل تداوم و آسيب شناسى انقلاب اسلامى را تبيين كند.
گفتار مقدماتى: رهيافت نظرى حضرت امام (ره) نسبتبه انقلاب
در رابطه با ايجاد تغيير و تحول در سياست و اجتماع دو راه حل زيرين و زبرين مطرح مىباشد. راه حل زبرين (From the a بر اراده هيئتحاكم و راه حل زيرين (From the below) بر اراده عامه مردم براى ايجاد تغيير استوار است. هر يك از دو راه حل مزبور نيز مىتواندشامل مصاديق تغييرات ظاهرى يا نمادين و تغييرات اساسى يا بنيادين باشد. انقلاب زبرين يا رفرم يا اصلاح بيانگر تغييرات نمادين است و كودتا به معناى دستبه دستشدن قدرت سياسى در معناى آشكار و تصفيه عناصر رقيب در هيئتحاكمه در معناى خزنده از مصاديق تغييرات محتواى زبرين بشمار مىآيد. در راه حل زيرين، شورش (حژدرسحز) يا قيام (uprising) بر ايجاد برخى تغييرات جزئى بدون تغيير هيئتحاكمه استوار است كه راه حل بنيادين همانا انقلاب است كه بر تحول عميق و اساسى در گروه حاكم طبقه حاكمه، نهادهاى سياسى، ارزشها و مبانى مشروعيت و روابط اقتصادى همراه با مشاركت وسيع تودههاى مردمى مبتنى مىباشد. با توجه به اينكه حضرت امام در مابين اهداف و وسايل، ارتباطى عميق قائل بودند و بر اين باور بودند كه اهداف والا و گسترده ومقاصد و ايدههاى عظيم نيازمند تحمل زحماتى متناسب با ميزان اهميت هدف و مقصد مىباشد (ج 17 ص 59)، ايشان تحول زيرين را بر تحول زبرين ترجيح مىدادند از آن لحاظ كه داراى اهداف و آرامانهاى بزرگ بودند. از اينرو امام راحل براى حركتى اهميت و ارزش قائل بودند كه از متن جامعه برخاسته و بر اساس خواستها و تقاضاها و اراده مردم شكل گرفته باشد (ج 16 ص 26) بنابراين ديدگاه حضرت امام نسبتبه انقلاب ديدگاه حداكثر گراست (maximalist) كه تحولى شگرف در تمامى ساختها و كاركردهاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و ايدئولوژيك را در تحقق آن لازم مىداند و اين در حالى است كه طرفدارانانديشه حداقلگرا (minimalist) يا تقليلگرا (reductionist) انقلاب را صرفا حركتى براى انتقال و جابجايى قدرت مىدانند. البته امام راحل (ره) انقلاب را تنها راه تغيير وضع اجتماعى نمىدانستند بلكه قبل از هرچيز معتقد به اصلاح حاكمان از طريق پند واندرز و نصيحت هيئتحاكمه از طريق مسالمت آميز بودند و در صورتى كه پندها واندرزها و سپس مجادلهها موثر واقع نمىگرديد در آنصورت راه اصلاح وضع موجود همانا تغيير آن از طريق مقابله با رژيم حاكم و اقدام براى انقلاب عمومى به منظور سقوط نظام حاكم تشخيص داده مىشد. از اينرو امام خمينى قائل به اعمال قاعده تدرج در مورد اصلاح هيئتحاكمه بودند. يعنى در صورتى كه با نصيحت و ارشاد، حاكمان وقتحاضر به تغييرات رفتارى و اصلاح نظام سياسى نمىشدند آنگاه دست زدن به انقلاب، امرى اساسى و ضرورى تلقى مىگرديد. از نظر امام خمينى اصل، هدايت و اصلاح است. لذا اگر هيئتحاكمه به چنين اصلاح و ارشادى مبادرت ورزيد هدف تحقق يافته است و تنها در صورت تخطى هيئتحاكمه از ارزشها و مبانى اسلامى است كه انقلاب جايز بلكه واجب مىگردد. از اينرو گرچه حضرت امام ايدئولوژى تهاجمى يعنى سرنگونى رژيم پهلوى و تلاش براى برقرارى ارزشها و مبانى جديد از طريق ايجاد حكومت اسلامى را مدنظر داشته. ليكن ايدئولوژى تدافعى را راه حل اوليه مىدانستند. بدين معنى كه ضمن پرهيز از سرنگونى رژيم وقت كه وجودش ضامن برقرارى نظم و امنيت در كشور است، از باب نصيحتبه حاكمان اسلامى اهتمام به هدايت آنان به عمل به احكام و مبانى اسلام داشتند و عليرغم ناقص دانستن قانون اساسى مشروطيت، از باب قاعده الزام (الزموهم بها الزموا عليه اقسهم) به آن استناد مىجستند. سياستحضرت امام در مقابله با وضع موجود بر مبناى عمل به وظيفه شرعى، تكليف الهى استوار بود و با توجه به اينكهانگيزه قيام را نه براى منافع شخصى يا اميال نفسانى كه براى رضاى خداوند مىدانستند بر اساس آيه شريفه قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى هم آحاد جامعه و هم كليه گروهها و دستجات اجتماع را به قيام دعوت مىنمودند و از اينرو تماس راه حلهاى فردى و جمعى را در اين رابطه ضرورى مىدانستند. به نظر ايشان بايستى اجتماع ايران و رواج و همراهى شعار با شعور به عنوان بستر اصلى انقلاب تحقق يابد تا از رهگذر فراگير شدن نهضت در كليه اقشار، حكومت عدل اسلامى ايجاد گردد به خاطر همين ويژگى بود كه امام خمينى براى تحقق هدف مقدس استفاده از ابزارهاى شرافتمندانه را ضرورى مىدانست و با توجه به ماهيت الهى نهضت از اتحاد تاكتيكى با گروههاى چپ و ماركسيستى سرباز مىزد و اعلام مىكرد كه ما حتى براى سرنگون كردن شاه با ماركسيستها همكارى نخواهيم كرد چرا كه هدف امام صرفا نابودى فيزيكى رژيم و انتقال قدرت از گروهى به گروه ديگر نبود بلكه مقصد ايشان تحول فكرى و روحى در جامعه از سطوح فردى و جمعى بود. از سوى ديگر، حضرت امام (ره) نه تنها انقلاب را ضرورى مىدانستند، بر گسترش دايره آن به ساير كشورهاى اسلامى نيز تاكيد داشتند و بر اساس آيه شريفه ولتكن منكم امة يدعون الى الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر خواهان تلاش مردمامالقرى براى صدور انقلاب و برقرارى حاكميت اسلام در تمامى دنيا بودند. ليكن در اين رهگذر نيز قائل بر اعمال اصل تدرج بودند و راه حل زبرين را براى تحقق اسلامگرايى ناديده نمىانگاشتند بلكه آن را راه حلى اوليه در برپايى ارزشهاى اسلامى تلقى مىنمودند. از اينرو با نصايح خود به حاكمان كشورهاى اسلامى و دعوت آنها به پيش گرفتن خط مشى صحيح اسلامى و حاكميتبخشيدن به احكام الهى ابتدا بر انقلاب زبرين در هيئتحاكمه دول اسلامى تاكيد داشتند و سپس در صورت عدم هدايتحاكم اسلامى انقلاب را تنها راه نجات ملل مسلمان و شرطى اساسى براى تحقق ارزشهاى اسلامى مىدانستند. آنچه ازانديشه امام خمينى استنباط مىشود ما را به اين نظريه رهنمون مىسازد كه حضرت امام بر بناى حكومت اسلامى درامالقرى به عنوان گام اوليه در تحقق تاكيد داشتند و در اين رابطه وجه ذهنى انقلاب يعنى آگاهى و بيدارى را مقدم بر وجه عينى انقلاب يعنى تغيير نظامهاى فاسد و برقرارى حكومت اسلامى مىدانستند و صرفا پس از تحقق ثبات درامالقرى و در صورت وجود امكانات و شرايط لازم و كافى براى صدور انقلاب در ساير كشورهاى اسلامى بود كه فراگير شدن گستره نهضت اسلامى را مورد تاكيد قرار مىدادند كه در اين رابطه نيز هدف از ترويج و صدور انقلاب را ابتدا بيدارى و تغيير افكار و اذهان مىدانستند تا مقدمهاى براى خروج از زير بار ظلم گردد (ج 11 ص 44) . حضرت امام علاوه بر تحقق انقلاب بيرونى يا تحول مادى، انقلاب درونى را نيز شرطى اساسى در تحقق نهضت اسلامى مىدانستند. بر مبناى ديدگاه حداكثرگراى ايشان، علاوه بر تحول اساسى در تمامى اركان سياسى، اقتصادى و اجتماعى، تحول فكرى، ايدئولوژيكى، عقيدتى و فرهنگى نيز امرى ضرورى در تحقق انقلاب است. با توجه به تاكيد ايشان بر جبنه معنوى و محتوايى انقلاب، امام خمينى بر اين باور بود كه انقلاب نياز به يك نهضت فكرى دارد (ج 11 ص 196) چرا كه انقلابهاى غيرايدئولوژيك منجر به تحول روحى و درونى در مردم نمىنگردد و به ديكتاتورى و اختناق منجر خواهد شد. به نظر امام راحل پارامتر اسلام موجب پديد آمدن تحول روحى مىگردد چرا كه هدفى عظيم يعنى پياده شدن احكام خدا در روى زمين را مطرح مىنمايد كه اگر نصب العين ملت قرار گيرد در سايه آن وحدت و اتحاد و همدلى ميان اقشار جامعه حاصل مىشود و در سايه همين تحول روحى مبتنى بر اعتماد به خدا، بريدن از غير او، شجاعت، استقبال از شهادت و تلقى آن به عنوان سعادت است كه انقلاب بيرونى تحقق مىيابد. بر اين مبنا حضرت امام لازمه انقلاب را تغيير ادراك و نگرش عامه مردم نسبتبه خويشتن و پديدههاى بيرونى مىدانند و در راستاى نگرش رايج از روابط بينالملل كه تلقى از واقعيت مهمتر از خود واقعيت است، بر اين اعتقاد بودند كه تصور مردم از وضع اجتماعى عامل انقلاب است نه واقعيت وضع اجتماعى (ج 11 ص 4و5) از اينرو ديدگاه حضرت امام در مورد انقلاب را مىتوان رهيافتى ادراك دانست.
گفتار 1
مباحثشناختى - معرفتى انقلاب از ديدگاه امام خمينى (ره)
شايد بتوان ديدگاه حضرت امام (ره) در مورد وجود شناسى انقلاب را در سه مرام شناسى، بسترشناسى و علتشناسى مورد بررسى قرار داد. در مرامشناسى به شناخت اهداف نهضت اسلامى از ديدگاه امام خمينى پرداخته مىشود. در بستر شناسى، به زمينهها و علل بروز انقلاب اسلامى در نظرگاه امام اشاره مىگردد و در علتشناسى به تجزيه و تحليل علل پيروزى انقلاب اسلامى از زاويه ديد حضرت امام اهتمام مىشود.
الف - مرام شناسى
اولين گام در مبارزه تعيين هدف و مقصد است كه در اين رابطه حضرت امام تحقق علمى محتواى اسلام و حاكميت قوانين اسلامى را وجهه همتخود قرار داده بود (ج 13 ص 247 و ج 8 ص 50) كه اين بعد عقيدتى - سياسى وماهيت اسلامى نهضت (ج 15 ص 74) از دو جنبه نظرى و كاركردى قابل بررسى است. در بعد نظرى، اهدافى از قبيل احياى احكام الهى (ج13 ص 28)، اداى تكليف، حفظ اسلام به عنوان يك امانت الهى، احياء قرآن (ج 16 ص 27) حياتى دوباره به اسلام (ج17 ص 64) و مطرح شدن اسلام به عنوان وزنهاى موثر در سطح جهانى مطمع نظر حضرت امام بود. در بعد كاركردى، اجراى احكام الهى و احكام قرآن مجيد، پياده كردن احكام اسلام (ج 16 ص 27)، استقرار حكومت الله به همت تمامى اقشار ملت (ج 7 ص 27) اسلامى ساختن تمامى ارگانهاى، نهادها و سازمانها، پياده كردن اسلام واقعى از طريق تدوين قانون اساسى اسلامى (ج8 ص 255) مورد توجه امام راحل بود. از اين رهگذر احكام اسلام جهانگير شود. (ج 6ص22) از اينرو حاكميت اسلام در بعد داخلى و خارجى به عنوان هدف اصلى انقلاب قلمداد مىشود. حضرت امام در بعد جهانى نهضت و فراگير شدن آن در عالم، وظيفه هر فرد را شناساندن اسلام راستين و تبليغ اسلام در عمل و برقرارى و گسترش آن از طريق صدور انقلاب اسلامى ايران به ملتهاى جهانى مىدانند (ج 15 ص 200 و 212) و بر اتحاد مسلمانان داخل و خارج جهت انقلاب جهانى اسلامى (ج6 ص 48) و تاسيس حكومت جهان اسلام و تشكيل حزب مستضعفين (ج 8 ص 267 و 276) از بين بردن دشمنان اسلام و بشريت و در نهايتبرقرارى صلح و صفا در جهان تاكيد داشتند. علاوه بر اين هدف عمده يعنى حاكميت احكام الهى و اسلامى، حضرت امام اهداف ديگرى از قبيل عدالت جويى، استقلال طلبى، آزاديخواهى و برقرارى معنويت اخلاقى و سعادت بشرى را براى نهضت قائل بودند كه در زير به آنها اشاره مىشود.
1- عدالت جويى
امام خمينى (ره) يكى از اهداف انقلاب اسلامى ايران را ايجاد قسط و عدل (ج 8 ص 86 و 187) بسط عدالت فردى و اجتماعى، جلوگيرى از ظلم و جور (ج 4 ص 46)، ايجاد حكومت قانون و اجراء قوانين بر معيار قسط و عدل مىدانند. در اين رابطه حضرت امام (ره) مصاديق اجتماعى و اقتصادى عدالت را برمىشمرد و آنها را زمينهساز حكومتحق به نفع مستضعفان و حكومت جهانى حضرت مهدى (عج) مىداند (ج 15 ص 212) . حمايت و طرفدارى از مستضعفان، خدمتبه ضعفاء، رسيدگى به وضع محرومين و نجات آنان از زير يوغ ستمگران، از بين بردن فقر و شكافهاى طبقاتى در زمره گامهاى مورد نظر حضرت امام (ره) براى تحقق عدالت و وصول مستضعفان به حقوق حقه خويش تلقى شده است. (ج 4 ص 59، ج 6 ص 17، ج 6 ص 20 ج 6 ص80) .
2- استقلال طلبى
از نظر حضرت امام استقلال داراى دو بعد سلبى و ايجابى است. استقلال سلبى همانا استعمارزدايى است كه زمينهساز تحقق حكومت نه شرقى، نه غربى محسوب مىگردد. (ج17 ص 63) امام راحل يكى از اهداف انقلاب اسلامى را قطع دست اجانب از مملكت اسلامى (ج 6 ص177و 178)، قطع ريشههاى وابستگى، رفع سلطه و ضعف و سستى و زبونى در مقابل استعمار، جلوگيرى از استثمار و استعباد و قطع منافع و مطامع استعمارگران و در يك كلام استقلال از استعمار خارجى تلقى مىنمايد. امام خمينى ضمن تائيد بر ماهيت ضد استعمارى نهضت (ج15 ص74)، هدف انقلاب اسلامى را خارج شدن از مدار وابستگى به كشورهاى امپرياليست و در نهايت شكست ابرقدرتها مىداند. (ج13 ص 197) در اين رابطه، حضرت امام نه تنها بر كوتاه كردن دست جنايتكاران خارجى و به انزوا كشاندن قدرتهاى استعمارى در جهان كه بر مقابله با ايادى منطقهاى امپرياليسم بويژه صهيونيسم تاكيدى ويژه دارند. (ج15 ص212) در رابطه با استقلال ايجابى، امام خمينى هدف انقلاب اسلامى را تامين استقلال مملكت در ابعاد سياسى نظامى، فرهنگى، اقتصادى و فكرى مىداند (ج 4 ص6 و 87 و ج 8 ص116) . ايشان سپردن كار به كاردانان و طنخواه امين (مصاحبه حضرت امام با راديو تلويزيون فرانسه در 23 شهريور ماه 1357)، خودكفايى و اختصاص مخازن و منابع كشور به مردم و استقلال فكرى و مراكز آموزشى را از پيششرطهاى لازم براى تحقق استقلال مىدانند.
3- آزاديخواهى
از نظر حضرت امام يكى از اهداف انقلاب اسلامى آزاديخواهى است كه دو بعد آن يعنى آزادى منفى (رهايى از ظلم و جور و استبداد حاكم) و آزادى مثبت (ايجاد نهادهاى تثبيت كننده آزادى و مشاركت عامه مردم در تعيين سرنوشتسياسى خود) را در برمىگيرد. در رابطه با آزادى منفى، امام خمينى ضمن تاكيد بر ماهيت ضداستبدادى و ظلمستيزى نهضت (ج15 ص74)، مقابله با حكومت جائرانه و ستمگر و عمال سرسپرده و دست نشاندگان ظالم آن (ج4 ص17)، از بين بردن ريشههاى طاغوت و نظام شاهنشاهى و سلطنتى (ج4 ص6) و قطع ريشههاى اختناق، طاغوت و جنايتكاران (ج6 ص5) را از مصاديق آزادى ازاستبداد داخلى و نجات از ستم ستمگران مىداند (ج13 ص127) در خصوص آزادى مثبت، امام خمينى بر احياء روحيه آزاديخواهى، مبارزه با بردگى و بندگى، ايجاد حكومت مردمى توام با آزادى اظهار نظر در امور سياسى و مشاركت كامل مردم به منظور اعمال اصلاحات اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى و بطور كلى آزادى ملتبر معيار عقل و عدل (ج4 ص6) و بخصوص آزادى نسل جوان به معناى واقعى (ج8 ص 271 و272) تاكيد داشتند. از سوى ديگر حفظ حقوق اقليتهاى مذهبى (ج6 ص162) و رفتار مبتنى بر كمال انصاف و مطابق قانون با آنان از جمله مصاديق آزادى مثبت از ديدگاه حضرت امام بشمار مىآيد.
4- برقرارىمعنويتاخلاقى و سعادت بشرى
امام خمينى ضمن تاكيد بر عامل معنويتبه عنوان يكى از اهداف عمده انقلاب اسلامى، مقصد نهضت را ترويج اخلاق و آداب اسلامى (ج13 ص261 و262)، انسان سازى و تربيت نسل آينده و اصلاح فرهنگ (ج6 ص162)، تحقق ارزشهاى اسلامى - انسانى و خارج كردن مردم از اسارت نفس (ج18 ص32) مىداند و معتقد است هدف معنوى انقلاب اسلامى مبارزه با فساد و فحشاء جنسى و ادارى (ج4 ص85 و 116)، قطع ريشههاى فساد، منع از انواع كجرويها و تحقق ارزشهاى اخلاقى بوده است (ج16 ص 264) . از سوى ديگر، حضرت امام، علاوه بر جلوگيرى از فساد و تباهى جامعه و راه بردن جامعه به موازين عقل و عدل و انصاف، هدايت از بتپرستى به يكتاپرستى و مبارزه با ارزشهاى جاهليت (ج 5 ص29)، بر تضمين سعادت بشر (ج6 ص14)، تامين رفاه همگان (ج6 ص22)، اصلاح شرايط زندگى براى اكثريت قاطع ملت و برقرارى صلح بر پايه شرافت و انسانيتبه عنوان اهداف نهضت اسلامى تاكيد داشتند.
ب - بستر شناسى
امام خمينى ضمن تجزيه و تحليل زمينهها و علل بروز قيام، معتقد است كه سياستهاى رژيم شاه موجب خدشهدار شدن مشروعيت اين رژيم و سبب اصلى قيام گرديد. امام خمينى عامل اصلى قيام را شخص شاه و تحريك رژيم و دسته حاكم و نه تحريك انقلابيون، مىداند. به نظر امام راحل بيشتر عملكرد رژيم پهلوى و نه حربههاى فريبكارانه و ترفندهاى تبليغاتى آن از قبيل تظاهر به اسلامخواهى و حمايت ملت مورد قضاوت و سنجش از سوى مردم واقع مىشد به گونهاى كه به رغم وانمود ساختن رژيم شاه به تفاهم و توافق و سازش روحانيتبا هيئتحاكمه و يا استفاده از روحانىنماها براى حفظ مشروعيتخود، مردم تشخيص دادند كه رژيم مزبور سياستهاى ضد اسلامى و ضد ملى را دنبال مىكند و بدين ترتيب مشروعيتشاه و ايادىاش زير سئوال رفت. در اين رابطه، امام خمينى سياست اسلامزدايى شاه، اختناق و ظلم و ستم رژيم پهلوى، پايمال شدن حقوق و آزاديهاى ملت، وابستگى به بيگانگان، رواج فساد مالى، ادارى و اخلاقى و وقوع حوداث افشاگرانه ماهيت رژيم پهلوى را به عنوان زمينههاى بروز قيام برمىشمرد.
1- سياست اسلامزدايى شاه
در رابطه با سياست اسلامزدايى شاه بعنوان عاملى عمده در بروز قيام، امام معتقد بود كه رژيم شاه سعى در خالى كردن اسلام از محتواى خويش (ج17 ص194) و تضعيف موقعيت روحانيت نزد مردم داشت و مخالفتشاه باخواستهاى مردم و روحانيت در مورد تحقق احكام اسلامى بود كه منجر به نهضت اسلامى ايران گرديد. (ج15 ص137) در رابطه با سياست ضداسلامى از سوى شاه، امام معتقد است كه رژيم پهلوى سعى در معرفى دين اسلام به عنوان افيون جامعه و تودهها، معرفى حكومت اسلامى بعنوان يك حكومت اسبتدادى و زورگو، منزوى سازى اسلام در جامعه با ترويج اين فكر كه دين براى تخدير مردم است و اسلام نمىتواند در عصر كنونى حكومت را به دستبگيرد و در يك كلام تضعيف نهضت اسلامى از طريق اسلامزدايى، داشت (ج16 ص10 و 17ص29) اقدامات رژيم شاه در جدايى دين از سياست و جدا كردن مردم ايران بويژه جوانان از اسلام و مذهب (ج17 ص194) و پايمال كردن ارزشهاى اسلامى انحراف از راه مستقيم اسلام، موجب گرديد كه مردم ايران احساس كنند كهاعتقاد توحيدى و مذهبى (ج19 ص269) آنان ناديده انگاشته شده است. علاقمندى ملتبه اسلام (ج16 ص35) وانگيزه الهى براى برقرارى ارزشهاى اسلامى و بازگشتبه هويت اسلامى از دست رفته و بازيابى هويت و شخصيت انسانى بربادرفته موجب گرديد كه مردم ايران براى اداى تكليف به زنده كردن احكام اسلامى اهتمام نمايند و با قيام خود نشان دهند كه مطيع قوانين اسلام هستند. از سوى ديگر، مظهر سياست اسلامزدايى شاه تضعيف روحانيت و از بين بردن مركزيتحوزههاى علميه بود (سخنرانى امام در تاريخ 10 فروردين 1341) . رژيم شاه سعى ميكرد بازدن بر چسب ارتجاع و وابستگى و تهمت كهنه پرستى و مفتخورى به روحانيت (سخنرانى امام در تاريخهاى 13/3/1342 و 25/2/1343) مردم ايران را از رهبران روحانى خود جدا سازد و بويژه دانشگاهيان را به روحانيتبدبين نمايد. ليكن بيدارى و آگاهى مردم مانع از كنار زده شدن روحانيون از صحنه گرديد و ترفتندهاى تبليغاتى رژيم شاه در خصوص روحانيتبا توجه به آگاهى ملت ايران خنثى شد.
2- اختناق و ظلم و ستم رژيم پهلوى
نظام رژيم شاه ابعاد سركوب، تبعيض و نابسامانى را دربرمىگرفت، به نظر حضرت امام يكى از عوامل بروز قيام همانا سياست تهديد و ارعاب و سركوب مخالفان از سوى شاه بود. استفاده از قدرت نظامى، ايجاد رعب و وحشت (ج19 ص66) عمال اختناق و فشار (ج12 ص 258)، اتكاء به زور سرنيزه (ج15 ص182) و روا داشتن انواع ظلم و جور و قهر از سوى رژيم شاه نسبتبه مردم موجب شد كه وسعت دامنه قهر و فشار به درجه تحمل ناپذيرى برسد و مردم ايران براى مقابله با غارت و چپاول اموال، تخريب منازل، هتك نواميس و سر به نيست كردن مخالفان و تظاهركنندگان از سوى رژيم پهلوى، دستبه نهضت اسلامى زدند (ج15 ص 182)، (سخنرانى امام ره در 10/1/1341و12/11/1356 و مصاحبه امام با روزنامه لوموند فرانسوى در 14 ارديبهشت 1357) از سوى ديگر مالياتهاى كمرشكن شكاف اقتصادى و طبقاتى (ج8 ص 95)، نابسامانى وضع اقتصادى و فرهنگى (ج2 ص 46)، دستاندازيهاى ايادى رژيم به مال و جان مردم (ج 2 ص 252) و روا داشتن امتيازات نابجاى اقتصادى، موجب گرديد كه مردم عليه تبعيضها و محروميتها و بىتوجهىهاى رژيم به مسائل رفاهى و... قيام كنند و مبارزه با ظلم و ستم را از اهم وظايف خود بدانند.
3- پايمال شدن حقوق و آزاديهاى ملت
امام خمينى از بين بردن آزاديها و حقوق ملت از سوى رژيم شاه را ناشى از ساخت قدرت يك جانبه، قدرت طلبى و نوعى حكومت استبدادى شاه مىدانستند و معتقد بودند كه عدم دخالت مردم در مجالس شاهنشاهى (ج12 ص111)، سركوب آزاديهاى مردمى، عدم تطابق حكومتبا خواست و ايدئولوژى مردم (ج11 ص 190) و عدم موافقتشاه با حراست مردم و روحانيت (ج15 ص 137) موجب نابودى حيثيتهاى ملى و مذهبى و انقطاع مردم از حكومت گرديده است. از اينرو به دنبال درك خيانت رژيم به ملت در خصوص محروميت از آزادى، مردم ايران به مقابله با رژيم پهلوى دست زده، در اين رابطه امام خمينى معتقد است كه يكى از عوامل بروز قيام همانا اعتلاى شعور سياسى مردم (ج19 ص198)، بيدارى ملت (ج8 ص 30)، تحول مردم و بالا رفتن فهم سياسى آنان (ج11 ص 88) و نارضايتى عام مردم از فقدان آزاديها و حقوق مشروع بوده است. به خاطر بالارفتن شعور آگاهيهاى مردم از يكسو و فقدان پايگاه مردمى رژيم شاه و نبود آزادى و مشاركتسياسى از سوى ديگر بود كه مردم انقلابى ايران دستبه قيامى اسلامى زدند تا به حقوق و آزاديهاى شرعى خود دستيابند.
4- وابستگى به بيگانگان
امام خمينى عامل فروپاشى حكومت پهلوى را عدم اتكاء به قدرت ملت و اتكاء به بيگانگان مىداند (ج7 ص5) و معتقد است كه عامل قيام اسلامى همانا وابستگى فرهنگى، اقتصادى، نظامى، و سياسى رژيم پهلوى به بيگانگان، دخالت اجانب در امور داخلى مملكت، اتكاء رژيم به خارجى و بيگانه (ج15 ص182)، وابستگى عمال مملكتبه استعمارگران و عدم اتكاء به قدرت مردم (ج15 ص130) و فقدان مشروعيتبه دليل حمايتبيگانگان (ج1 ص130) بوده است. از اينرو، تكيه رژيم شاه به استعمار خارجى (ج11 ص 190) و از دست دادن پايگاه ملى (ج7 ص 5و6) موجب انحطاط اقتصاد مملكت، نابودى سرمايههاى انسانى، و مادى، تاراج خزائن مملكت، استثمار ذخاير و نابسامانى وضع اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ايران گرديد كه اين مهم موجبات بروز قيام را براى دستيابى به استقلال در معناى اراده آزادتصميمگيرى در سياستهاى داخلى و خارجى فراهم آورد.
5- رواج فساد مالى، ادارى و اخلاقى
از نظر حضرت امام ظلم و ستم شاه به آناندازه رسيده بود كه سعى در انحطاط فرهنگ مملكت از طريق ترويج فرهنگ مبتذل غربى و شيوع مراكز فساد فحشا داشت (ج15 ص54) . اشاعه فساد و تعليمات انحرافى در دانشگاهها و سرگرم كردن جوانان و افراد مملكتبه مسايل ويرانگرى چون مواد مخدر و عياشى (ج17 ص194) اين تكليف را براى آحاد ملت مسلمان ايران ايجاد كرد كه در برابر ظالم قيام كنند چه غلبه كنند و چه كشته شوند (ج13 ص32) امام خمينى سعى در تحريك مردم به قيام و بيدارسازى آنان از خواب غفلت نمودند. به بركت تحول روحى و فرهنگى در جامعه (ج8 ص15 وج 19 ص151) و زنده شدن اميد و اطمينان و اعتماد به نفس در مردم و تقويتبنيه عقيدتى - سياسى آنان و در يك كلام ايجاد يك انقلاب درونى در باطن مردم بود كه ملت ايران براى برقرارى معنويت و تحقق ارزشهاى اصيل انسانى و اسلامى قيام كردند كه اين مهم نهايتا منجر به بروز انقلاب گرديد (ج19 ص269)
امام خمينى در رابطه با علل خطى و علل دورى اشاره مىكند و معتقد است كه علل بروز قيام از يكسو خطى است از آن لحاظ كه نهضت اسلامى فرآيندى بود كه به مرور زمان شكل گرفت و از سوى ديگر دورى است از آن لحاظ كه برخى حوادث، پديدهها و جريانات موجب تسريع در وقوع انقلاب گرديد و نقش كاتاليزور يا تسريع كننده قيام را ايفا كرد. در رابطه باعلل خطى قيام، امام خمينى معتقد بودند كه بعضى از آنها ريشه در نهضت تنباكو و جنبش مشروطيت دارد از آن لحاظ كه قدرت مذهب و روحانيت را آشكار و مقبوليت آنان را نزد مردم بر ملا مىسازد; و برخى ديگر از قبيل قيام 15خرداد سرآغاز نهضت اسلامى روحانيتبشمار مىآيد (ج7 ص50) و از آن لحاظ نقطه عطفى از تاريخ كشور ما محسوب مىشود كه روحانيتبه تجهيز خويش و تربيت مردم به آغاز فعاليتسياسى اهتمام كرد (ج12 ص153) در رابطه با علل خطى انقلاب، امام خمينى بر اين اعتقاد است در طول يك قرن مردم ايران كوشيده بودند، كه دستبه ايجاد حكومت اسلامى بزنند و احكام اسلام را ترويج نمايند ولى عليرغم تحمل تلفات و رنجهاى فراوان در اين راه موفق نشده بودند از طرف ديگر استعمارگران در طول مبارزات متوجه شده بودند كه بايد با برنامهاى دقيق و مدون، اساس اسلام را آهسته و بتدريج از ميان بردارند و بنابراين در راستاى اين سياست، رژيم پهلوى دستبه اسلامزدايى زد و خواست كه با ابتكار احتمال انقلاب اسلامى را به صفر برساند. در همين راستا، مفاهيم عميق عدالت اجتماعى، اسلام و قرآن به الفاظى بىمحتوا تبديل شده بود و در نتيجه براى حفاظت از كيان و شرف ملت و مناقع دينى و اخروى مردم ايران، حكومت اسلامى ضرورى مىنمود. (برگرفته از : ج6 صفحات 1 و 6 و23 و 41و 58 و 76 و 81 و 92 و 95 و 97 و 133) در رابطه با علل دورى قيام، حضرت امام بر اين اعتقاد بودند كه حوادث و وقايع آموزنده مانند 17 شهريور 57 كه از ايام الله بشمار مىآيند نقش مهم در افزايش آگاهى ملت ايران و برملا شدن ماهيت فريبكارانه رژيم پهلوى را آشكار كردند، زمينهساز انقلاب اسلامى و به ثمر رسيدن آن بودند (ج 15 ص 137) و به عنوان جرقه قيام و كاتاليزور نهضت نقش عمدهاى در تسريع بروز انقلاب داشتند.
ج - علتشناسى
نظريات حضرت امام در خصوص علل و عوامل پيروزى انقلاب اسلامى را مىتوان از دو زاويه مورد بررسى قرارداد: يكى از زاويه خاستگاه و منابع قدرت بسيج انقلابى كه سرانجام بر منابع قدرت رژيم وقت فائق آمد و ديگرى از زاويه وجه ذهنى و جنبه فكرى قيام كه بر ايمان به خدا و تحول ادراكى و روحى مبتنى بود.
1- خاستگاه و منابع قدرت بسيج انقلابى
بر مبناى مكتب رئاليسم سياسى، منابع قدرت نهضت و رژيم در تقابل با يكديگر قرار مىگيرند و زمانى انقلاب به پيروزى مىرسد كه نهادها و منابع قدرت بسيج انقلابى بر رژيم وقت تفوق و چيرگى يابند. در رابطه با خاستگاه و منابع قدرت نهضت انقلابى، حضرت امام بر سه قشر هدايتگر، قشر نيمه متشكل و توده مردم تاكيد داشتند.
1- 1- قشر هدايتگر و پيشتاز
حضرت امام روحانيت را به عنوان رهبران نهضت انقلابى و قشرى عمده در هدايت انقلابى معرفى نمودند. امام راحل اين قشر پيشتاز و مصلح را داراى نقشى اساسى در بيدارسازى مردم مىدانستند (ج16 ص26) آنان به عنوان واسط بين رهبرى و عامه مردم، نقش هدايت مردم در طول مبارزه را به عهده داشتند وبا توجه به قدرت معنوى و خصوصيت روحانى خود، از تبعيت و انقياد مردم برخوردار بودند. (ج 8 ص 235 و ج 11 ص 128) اما حضرت امام نظراتى چند در خصوص عملكرد اين قشر به عنوان مظهر اسلام و داراى حضورى گسترده در صف مبارزات (ج4 ص 10) دارند كه بدين شرح است: 1- 1- 1: ضرورت تحول روحىدرروحانيتحضرت امام (ره) معتقدند كه روحانيتبراى ايجاد تحول اجتماعى بايد از خود تحول روحى و انسانى ايجاد كند تا اين انقلاب درونى منشا تحول در مردم و در نهايت تحقق انقلاب بيرونى گردد. از اين رو نهضتى را بر قرار مىدانند كه از تحول درونى روحانيت و از فطرت انسانى مردم برخاسته باشد.
2- 1- 1- ضرورت وجود پايگاه براى روحانيت
امام راحل بر ضرورت حضور علماء در صحنههاى انقلاب و در مساجد به عنوان مراكز عرفان و توحيد، پايگاه انقلاب و سنگرهاى اسلام تاكيدى عمده داشتند و معتقد بودند كه سخنرانيهاى وعاظ و روحانيون در اين مراكز عبادى كه تجلى جنگ بين كفار و مومنان است و نيز دخالت اين قشر در سياست، عامل عمده در بيدارى مردم و در نهايت پيروزى انقلاب بشمار مىآيد. (ج19 ص229. ج19 ص 93، 94 ج 17 ص61) .
3- 1- 1- اهميت نقشى قشر پيشتاز
حضرت امام بر نقش بيشتر از خود تاكيد داشتند و معقتد بودند كه رهبر به عنوان يك فرد از اهميت چندانى برخوردار نيست مگر اينكه از بطن قشرى هدايت كننده برخيزد و به عنوان نماينده آن قيام كند. تاكيد امام در سخنرانيهاى خود مبنى بر اينكه انقلاب متكى به فرد يا شخصيتخاص نبوده است آنجا كه مىفرمايند: و اگر من نباشم باز خود ملت هست (ج13 صص 38 و39) بيانگر عدم اعتقاد ايشان به پيشوا سالارى، نخبهگرايى و يا اتكاء نهضتبه فرد مىباشد. با وجود اين، آن حضرت وجود نوعى عقبه يعنى روحانيت را براى پشتيبانى رهبرى، از اركان مهم نهضت تلقى مىكنند. چرا كه اين قشر مىتواند با تبليغات وسيع و همه جانبه مذهبى، نقش عمدهاى در ارتقاء اجتماعى و سياسى و مذهبى مردى ايفا نموده و از پايگاه مساجد براى معرفى حقانيت ملت و نهضت همگانى ايران بهرهبردارى نمايد. (ج 4 ص47)
2- 1- قشر نيمه متشكل
از آنجا كه برخى اقشار به دليل هم شغلى يا همفكرى ارتباط و انسجام بيشترى در مقايسه با توده مردم داشتند از نظر حضرت امام مىتوانستند نقشى موثر در مشاركت و دعوت مردم به شركت در حركتهاى ضد رژيم ايفا نمايند. در اين رابطه، حضرت امام بر نقش دانشآموزان، دانشجويان و دانشگاهيان، بازاريان، اصناف و بازرگانان تاكيد داشتند. (ج17 ص 169) از نظر امام اين قشر نيمه متمركز مىتوانستند از پايگاههاى انقلاب از قبيل دانشگاه و بازار به مبارزه با نظام شاهنشاهى اهتمام نمايند و با اعتصاب خود ضربه سختى بر پيكر رژيم مطلقه پهلوى وارد سازند: اعتصابات بزرگ خود را هر چه بيشتر ادامه دهيد، دستگاه اين خائنين ياغى را فلج كنيد (ج 4 ص 10 ، 83) . حضرت امام گاه از اين قشر نيمه متشكل و واسطه به عنوان طبقه متوسط و در زمره معتقدين به مكتب و معتقدين به جمهورى اسلامى ياد مىكند. (ج15 ص 85) .
3- 1- توده مردم
حضرت امام از مردم عادى يا توده مردم كه فاقد تشكيل و غالبا از قشر محروم و مادون متوسط بودند به عنوان طبقه مستضعف و محروم ياد مىكند كه نقشى عمده و غالب را در پيروزى انقلاب اسلامى ايفا نمودند و حتى از نظرامام انقلاب متكى به قشر خاصى نبود: زنان دوشا دوش مردان در تظاهرات و راهپيماييها شركت نمودند و حتى سهم بيشتر و نقش موثرترى را در مقايسه با مردان ايفا كردند. (ج 14 ص 230) اما از نظر حضرت امام نقش عمده را در ميان توده ملت همانا طبقه مستضعف، مستمندان، فقرا، زاغه نشينان، حاشيه نشينان و محرومان (ج17 ص 264) و يا طبقه سه و به تعبير ايشان طبقه اعلاء (ج 15 ص 91) به عهده داشتند، همانطور كه مستضعفان مومن در طول تاريخ نيز دنباله رو علماء و اولياى و انبياء در زمره حزبالله بشمار مىآمدند (ج6 ص 184 و 186) بنابراين از نظر امام طبقات بالا در پيروزى انقلاب نقشى نداشتند و خاستگاه انقلاب بيشتر طبقه محروم و گودنشين (ج 14 ص 164) و زاغه نشينان و مردم پا برهنه (ج19 ص 159) بودند كه با اتكال به خداى تعالى نهضت را به پيش بردند. (ج19 ص 115) و سهم عمدهاى در پيروزى انقلاب اسلامى ايفا نمودند. از جمله مسائل كه حضرت امام در مورد تودههاى عظيم مردمى تاكيد داشتند وحدت كلمه و مشاركتسياسى گسترده مردم بود (ج 6 ص 49) . حضرت امام اتحاد و يكپارچگى، اتفاق آراء و توجه يكپارچه مردم به شكست طاغوت و وحدت اساسى اعتصام به حبلالله (ج8 ص 155) را عامل استمرار حضور يكپارچه مردم در صحنه و دخالت آنان در سياست مىدانستند و معقتد بودند كه بسيج تودهها (ج 11 ص 190)، يكپارچگى و همبستگى اقشار به يكديگر و حضور آنان در جريان انقلاب و مبارزه باعزم و ارادهاى پولادين عاملى عمده در پيروزى نهضت و تعيين مقدرات كشور به دستخود مردم به حساب مىآيد (ج 15 ص 74) كه در اين رابطه وحدت توده ملتبا نيروى نظامى (ج 15 ص 107) و پيوند ارتش، ژاندارمرى و شهربانى با ملت (ج 15 ص 107) از مصاديق عمده وحدت كلمه و ضامن پيروزى نهضتبشمار مىآيد.
2- وجه ذهنى پيروزى نهضت
در رابطه با وجه ذهنى انقلاب، حضرت امام تحول روحى در سايه ايمان به خدا و تاييدات غيبى الهى را مطرح مىنمودند (ج8 ص 7) و رمز پيروزى نهضت را اظهار ارادت ملتبه اسلام وتوجه به مقصد الهى مىدانستند. (ج 8 ص 72)
1- 2- ايمان و معنويت (از خودگسستگى و به خدا پيوستگى)
حضرت امام بر ايمان به خداوند (ج 17 ص 40) و تكيه بر قدرت لايزال الهى (ج19 ص 3) به عنوان قدرت معنوى نهضت تاكيد داشتند و معتقد بودند كه منبع قدرت ملت ايران اتكال به خداوند است. (ج 12 ص68) امام معتقد بودند كه قيام ملت ايران براى خدا و با پشتوانه الهى بود (ج 4 ص 10) و حفظ عنايتخدا منشا تمام پيروزيهاست (ج 17 ص 144) . از اينرو حضرت امام اتكال به قدرت لايزال الهى و ذات مقدس حق (ج11 ص72)، هجرت از نفس به حق و از دنيا به عالم غيب (ج 11 ص 73) و گسستن از خود و پيوستن به خدا (ج11 ص 73) را رمز پيروزى نهضت مىدانستند و بر اين باور بودند كه پيروزى را شمشير نمىآورد، پيروزى را خون و قدرت ايمان مىآورد (ج 6 ص 49) . ايشان نيروى ايمان به خدا و اسلام و قرآن و اجتماع عقل و روح و بدن در كنار يكديگر (ج16 ص198) و در نهايتخواستخداى تبارك و تعالى (ج17 ص59) را عامل پيروزى نهضت مىدانستند و اظهارى مىداشتند كه به بركت اسلام و گرايش به اسلام و با فرياد الله اكبر، اين پيروزى بدست آمد (ج12 ص16) . امام امدادهاى غيبى الهى (كه خارج از اراده بشر است) و اعتقاد مردم به يارى خداوند متعال را عامل معنويت و اسلاميت قيام و توجه ملتبه مقصد اسلامى و معيارهاى انسانى معنويت (ج8 ص 73) را بيانگر اسلامى و معنوى بودن نهضت (ج6 ص17) مىدانستند. و بر اساس آيه مباركه ان تنصرالله ينصركم توجه ملتبه خدا را عامل يارى پروردگار و پيروزى نهضت قلمداد مىنمودند و مىفرمودند: چه كسى منصرف كرد اينها را و چه كسى خوف در دل آنهاانداخت؟ شما كه قدرت نداشتيد خوف در دل آنها بياندازيد و باعث پيروزى ما آن خداى تبارك و تعالى بود (ج12 ص16) . يك دست غيبى الهى بود كه مردم ما را از آن حال رخوت و از آن حال سستى، از آن حال بىخبرى برگرداند (ج11 ص88) . از اين رو وجه ذهنى قيام را همان اعتقاد به اسلامى بودن خود و اسلامى كردن ديگران و عشق به كمال مطلق مىدانستند.
2- 2- تحول روحى و ادراكى ملت
حضرت امام بر تحول و انقلاب درونى مردم (ج19 ص 270) و تحول باطنى آنان در اثر عنايتخدواندى (ج6 ص 29) و بروز تحول روحى و انسانى و تعاون در ملتبه دستخداوند تعالى (ج9 ص19) را عامل پيروزى انقلاب مىدانستند و اين تحول فرهنگى (ج6 ص 252) روحى و معنوى جامعه (ج8 ص95، ج6 ص33) را مرهون شكسته شدن بتخوف (ج13 ص140 و141) ايجاد اميد و اطمينان به پيروزى و عدم رخنه ياس كه از جنبود ابليس است مىدانستند. تلقى ملت از قيام به عنوان اداى وظيفه شرعى (ج13 ص133) جرات مبارزه و ايستادگى در برابر قدرتهاى زمان و وابستگان خارجى و داخلى آنها (ج15 ص74) را با عزم بزرگ و ارادهاى قوى و مشتى آهنين (ج19 ص198) تقويت كرد. از اينروست كه امام خمينى عدم هراس از ابرقدرتها را موجب پيروزىهاى معجزهآسا مىدانست (ج19 ص5) . اين تحول كيفى از نظر امام بسيار كارسازتر از كثرت عددى بود آنجا كه مىفرمايد: از ملت عدد نترسيد. عدد كار پيش نمىبرد. كيفيت اعداد است كه كار پيش مىبرد (ج17 ص58) . از مظاهر اين تحول مىتوان از عدم خوف و همت والاى جوانان و ملت، ارتقاء روحيه گذشت، فداكارى، جوانمردى، صبر و تحمل و ايثار در انقلابيون دانست (ج16ص47، ج19 ص41) . امام معتقد بود كه خود سازى و تزكيه نفس و توكل بر خدا و گذشت انقلابيون از منافع شخصى و آمادگى براى فداكارى (ج11 ص73 و 74) روحيه اعتماد به نفس و باور به خويشتن را در تودهها تقويت كرد و موجبات اعتلاى شعور آگاهيهاى سياسى - اجتماعى و افزايش ظرفيتهاى معنوى آنان را فراهم آورد (ج19 ص204) . در نظر امام اعتقاد ملتبه اينكه شهادت سعادت است (ج19 ص165، ج6 ص92) و افزايش ورحيه شهادت طلبى و شجاعت (ج6 ص17 و40) رمز غلبه مشتبر توپ و تانك (ج8 ص278) است. اين تحول ادراكى در ملت كه مبارزه با طاغوت را به عنوان جهاد فى سبيلالله تلقى مىكند موجبات پيروزى تمدن بر بربريت و حق بر باطل را فراهم ساخت.
گفتار 2- مباحث توصيفى
تحليلى انقلاب از ديدگاه امام خمينى
حال شايسته است اين نكته مورد مداقه قرار گيرد كه از نقطه نظر امام خمينى انقلاب اسلامى ايران متصف به چه اوصاف و ويژگيها مىباشد و عوامل دوام يا شكست انقلاب چگونه مورد تجزيه و تحليل و ارزيابى قرار گيرد. از اينرو در اين گفتار مباحث توصيفى و تحليلى كه صبغهاى از آيندهنگرى را نيز به همراه دارد از قبيل ويژگيها و صفات متمايز، دستاوردها، عوامل تداوم و استمرار و آسيبشناسى انقلاب اسلامى مورد بررسى قرار مىگيرد تا از اين رهگذر مسائل انقلاب پس از پيروزى از زاويه ديد امام مورد اهتمام واقع شود.
الف - ويژگيها و صفات متمايز انقلاب اسلامى
انقلاب شكوهمند اسلامى ايران از بسيارى جهات از ساير انقلابها متمايز است. به گفته حضرت امام انقلاب اسلامى از همه انقلابها جداست هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه، و هم درانگيزه انقلاب و قيام (ج8 ص7) . از نظر امام راحل اين انقلاب بهترين انقلابهايى است كه تاكنون واقع شده است (ج10 ص49) و آن را پديدهاى كمنظير يا بىنظير (ج15 ص85) وانقلابى منحصر به فرد (ج15 ص118) مىداند. از ويژگيهاى متمايز انقلاب اسلامى از ديدگاه امام خمينى مىتوان به بعد معنوى و اسلامى نهضت، تحقق آزادى كامل پس از انقلاب، تغيير و تحولات بنيادين و عميق، آرام بودن انقلاب، هويت مستقل و نه شرقى و نه غربى انقلابى و سهيم بودن تمامى اقشار و طبقات جامعه از حمايت از انقلاب اشاره كرد.
1- بعد معنوى و اسلامى انقلاب
از ديدگاه امام رحل (ره) انقلاب اسلامى ايران انقلابى تك بعدى و تك محورى و منحصر به تقاضاهاى مادى نبود بلكه انقلابى چند بعدى بود كه باعثشكوفا شدن استعدادهاى مادى و معنوى گرديد و خواهان انقلاب ارزشى و معنوى نيز بود. امام خمينى (ره) ضمن تاكيد بر ماهيت ايدئولوژيك نهضت معتقد بود كهاين انقلاب سياسى يا نيمه سياسى نبود بلكه تمام اسلامى بود (ج6 ص17) . به نظر امام (انقلاب ايران هم از نظر محتوى و هم ظاهر اسلامى بوده است در صورتى كه انقلابهاى ديگر يا از هيچ لحاظ اسلامى نبودهاند و يا تنها از نظر ظاهر اسلامى بودهاند (ج15 ص237) . از نظر ايشان تنها انقلابى كه در عصر فضا و تكنولوژى داراى جنبه مذهبى و اسلامى بوده وانقلابى الهى براى خدا و ايمان بوده است (ج15 ص76) انقلاب اسلامى ايران مىباشد. حضرت امام ضمن تاكيد بر عامل عقيده و ايمان و معنويت قيام و راه اسلامى و الهى نهضت (ج13 ص277 و ج14 ص 264) انقلاب اسلامى ايران را انقلاب ارزشها و به عبارت ديگر انفجار نور مىداند. از آن لحاظ كه براى خدا و ايمان و دستيابى به اهداف معنوى و متكى بر عقايد اسلامى بوده است (ج6ص76و ج15 ص76) . به نظر امام خمينى (ره) ساير انقلابها جهت رسيدن به مسائل دنيوى بوده ولى انقلاب اسلامى ايران اهداف متعالىترى داشته است. (ج17 ص54و63) ايشان در جايى ديگر اشاره مىكند كه طريقههاى ديگر براى وصول به چيزهاى دنيوى و انقلاب اسلامى براى وصول به ارزشهاى اسلامى است. (ج17 ص63) با توجه به اينكه اين انقلاب معنوى و تكاملگرا بود از نظر امام از همان آغاز حركت، راه آينده مشخص بود كه اين مشخص بودن هدف موجبات همراهى اكثريت تودههاى مردم با قيام اسلامى مزبور را فراهم آورد (ج16 ص12) چرا كه معنويت قيام مانع از تحقق ساير اهداف سياسى آن يعنى آزادگى، عدالت و رفع تبعيضهاى اجتماعى نمىگرديد. بدين لحاظ بود كه حضرت امام قيام اسلامى و الهى ايران را به دليل ماهيت اسلامى آن برتر از ساير انقلابها و بهتر از تمامى انقلابها مىداند (ج 10 ص42، ج13ص32) و به دليل اين ويژگى ايدئولوژيك و اسلامى بود كه انقلاب اسلامى ايران ضمن توجه به صدور انقلاب وتاكيد بر سياست جهانى (ج17ص39 و 138) داراى ابعاد جهانشمول و فراوطنى مىباشد.
2- تحقق آزادى كامل پس از انقلاب
به نظر امام بعد از هر انقلابى آشفتگى و در نتيجه اختناق بوده است (ج111 ص191) اما ويژگى متمايز انقلاب اسلامى آنست كه بر خلاف ساير انقلابها از همان روز اول همه گروهها را فرصت داد، همه روزنامهها را اجازه داد و همه اجتماعات را اجازه فعاليت داد. (ج10 ص68) . عدم برقرارى حكومت نظامى (ج13 ص18) يا قتل عام يا تصفيههاى توام با كشتار، اجازه انتشار روزنامهها و عدم توقيف آنها، عدم منع اجتماعات يا حبس افراد ياتعطيلى احزاب (ج11 ص107) و نيز احترام به اقليتهاى مذهبى همگى از مظاهر وجود آزادى مطلق (ج10ص107و 108) فورا پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران مىباشد. از اين لحاظ حضرت امام انقلاب اسلامى ايران را پر ثمر و كم ضايعه (ج13ص181) مىداند و معتقد است ثمرات انقلاب در مقابل ضايعات و مضراتش زياد و چشمگير مىباشد (ج15ص85 و 196)
3- تغيير و تحولات بنيادين و عميق
بيشتر انقلابها صرف دستبه دستشدن قدرت در معناى حداقلگرا مىباشد در حاليكه انقلاب اسلامى ايران از آن لحاظ كه علاوه بر انتقال قدرت، خواهان ايجاد تغييرات بنيادين در ارزشها و دگرگونى در تمام ابعاد وجودى جامعه و فرد بود (ج19 ص269) . از اينرو در نهضتحداكثرگراى ايران، مردم خواستار تغييراتى اساسى در همه ابعاد جامعه ايرانى اعم از سياسى، اقتصادى و فرهنگى بودند. ويژگى متمايز انقلاب اسلامى ايران آنست كه تحول معنوى و ايدئولوژيك و دگرگونى درونى در تمامى اقشار جامعه ايجاد كرد (ج11ص190 و191) و ضمن تاكيد بر گفتمان بازگشتبه خويشتن و دورى از خودهاى تحميلى، انقلابى فردى را در انسان ايجاد كرد تا موجد انقلاب و تحول و دگرگونى در جامعه و اجتماع ايران گردد.
4- آرام بودن انقلاب
از نظر حضرت امام انقلاب اسلامى به انقلابات ديگر كه در طول تاريخ واقع شده يك انقلاب آرام بوده و يك انقلابى بوده كه ثمراتش زياد چشمگير و ضايعات نسبتبه ثمراتش كم بوده است (ج15ص85) . آرام بودن انقلاب به دليل آرامش خاطر ملت و عدم ترس و واهمه (ج8ص126) و اسلامى و انسانى بودن انقلاب (ج5 ص75)، فقدان خشونت و خونريزى، عدم نابسامانى و كم بودن قتل و كشتار انسانها بوده است (ج10 ص49) . از اين رو برترى انقلاب ايران در مقايسه با ساير انقلابها به دليل اصلاح سريع امور كشور وجود امنيت و آرامش و عدم برقرارى حكومت نظامى پس از انقلاب برخلاف كشورهاى ديگر بوده است (ج16 ص82) .
5- هويت مستقل و نه شرقى - نه غربى انقلاب
امام خمينى معتقد است كه انقلاب اسلامى ايران به دليل هويت مستقل اسلامى خود از ساير انقلابها متمايز مىباشد. انقلاب اسلامى ايران به دليل عدم وابستگى به اردوگاههاى شرق و غرب و عدم اتكا به يكى از دو قطب قدرت و صرفا در ساير وابستگى به مبدا حقيقى يعنى الله و با نقطه اتكاء توكل برخداى تبارك و تعالى، توانست در مقابل تمامى قدرتها عليرغم كمى عده و عده و كمى ابزار جنگ مقاومت نمايد (ج15 ص9) . كه در اين رابطه حضرت امام به آيه شريفه كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله استناد مىجستند و بر اين مبنا معتقد بودند كه انقلابهاى ديگر به شرق و غرب وابسته بوده ليكن انقلاب اسلامى ايران انقلابى ملى بر اساس اسلام و نظير انقلابات انبياء بوده و جز به خداى متعال هيچ اتكاء و وابستگى ندارد (ج15ص118) و از اين لحاظ بيشتر از ساير انقلابها مورد هجوم تبليغاتى و تسليحاتى واقع شده است (ج16 ص149) ; چرا كه انقلاب اسلامى ايران داراى خصوصيتى مستقل بوده است در حالى كه انقلابهاى ديگر بيشتر چپى يا راستى بوده است (ج15ص9) . به دليل عدم وابستگى به قدرتهاى بزرگ (ج19ص5 وج13 ص257 و 258)، اين انقلاب غيروابسته (ج15 ص118) توانستبا فقدان ابزار و ساز وسلاح و صرفا با قدرت ايمان برابر قدرتهاى شيطانى كه تا دندان مسلح بودند غلبه كند (ج6ص8) .
6- سهيم بودن تمامى اقشار و طبقات جامعه در حمايت از انقلاب
حضور مردم در صحنه براى حمايت از انقلاب و دولت و تعلق انقلاب به تمام اقشار و طبقات جامعه از ويژگيهاى متمايز انقلاب اسلامى ايران از ديدگاه امام راحل بوده است (ج16ص82) . ايشان معتقدند: انقلاب ايران بهترين انقلابى بوده است كه در دنياى كنونى پيدا شده است و نكتهاش هم اين است كه ملت مسلمان، انقلاب كردند، انقلاب مربوط به حزبى نبوده است، از طرف نظامى نبوده استبلكه از طرف خود ملت; و خود ملت مسلمان آن را به پيروزى و ثمر رساندند. (ج10ص68) از اينرو ويژگى متمايز انقلاب اسلامى خاستگاه و منشا مردمى و عدم تعلق آن به طايفهاى خاص بوده است. امام خمينى (ره) خصوصيت مهم انقلاب را در دولتى نبودن، حزبى نبودن، فرقهاى نبودن، ارتشى نبودن و مربوط نبودن به كودتا مىداند (ج15ص118) و از اين لحاظ انقلاب اسلامى را انقلابى ملى، مردمى و تكامل گرا مىداند (ج13 ص247) كه بر مشاركت وسيع مردم در صحنه سياسى و پشتوانه قوى مردمى (ج15 ص35) استوار است. ايشان معتقد است ويژگى مهم انقلاب اين است كه اين انقلاب توسط خود مردم و مردم عادى خصوصا طبقه مستضعف و بدون وجود عوامل خارجى و صرفا با توكل به خداوند انجام شده است (ج15 ص91) . زيرين بودن انقلاب و نه زبرين بودن آن (ج17 ص 82) به خاطر آنست كه عامه مردم از ارتش و غير ارتشى، كارمند و كارگر و كشاورز در آن دخالت داشتند و مربوط به گروهى خاص يا مورد حمايت آن نبود بلكه از ميان توده مردم شعلهور شده بود و از طرف توده مردم تقويت و حمايت مىگرديد. از اينرو و توده مردم اعم از شهرى و روستايى و كارگر و كشاورز هم علت موجده انقلاب و هم علت معده آن بودند. سهيم بودن تمامى مردم در پيروزى نهضت (ج6ص11) و تمركز امور در دست ملت مسلمان (ج13ص29) موجب آن گرديد كه اين انقلاب برخاسته از متن مردم شكست ناپذير باشد (ج16 ص26) . از اينرو قيام يكپارچه مردم و حضور ملت در صحنه به انقلاب اسلامى ايران خصوصيت ملى و مردمى از لحاظ منشا و تدوم داده است (ج14 ص203وج15 ص 118) به گونهاى كه امام خمينى (ره) هيچگونه انفكاك و جدايى بين دولت و ملت در اين انقلاب قائل نيست. (ج15ص85)
ب - دستاوردهاى انقلاب اسلامى
امام خمينى براى انقلاب دو مرحله فروپاشى نظام طاغوت و مرحله بازسازى پس از پيروزى بر رژيم شاهنشاهى را قائل بودند كه دستاوردهاى انقلاب را در رابطه به حكومت اسلامى پس از انقلاب مطرح مىنمودند. در اين رابطه ثمرات، مايهها و آثار انقلاب را همانا تحول در نهادهاى سياسى - اجتماعى، آزادى، استقلال، گسترش مشاركتسياسى، جايگزينى ارزشهاى اسلامى و بيدارى ملل مسلمان جهان مىدانستند كه ذيلا تفصيل آنها مىآيد:
1- تحول در نهادهاى سياسى - اجتماعى
در رابطه باتحول در نهادهاى سياسى - اجتماعى، حضرت امام بيشترين تاكيد را بر پيدايش دولتخدمتگزار به عنوان دستاورد عمده انقلاب اسلامى داشتند. به نظر امام ايجاد دولت مردمى كه مظهر اتحاد و همدلى دولت و ملتبشمار مىآيد از بركات انقلاب محسوب مىشود. چرا كه هدف كارگزاران حكومت اسلامى خدمتبه اقشار مردم (ج19 ص161)، كار براى مستضعفان و براى مردم (ج19 ص242)، حتى به مناطق محروم و ارائه خدمات به روستاهاى كشور (ج13ص46)، ايجاد امنيت داخلى، كاهش بيكارى و بازسازى و سالم سازى ادارات مىداند. بدين دليل است كه دولت اسلامى مستظهر به پشتيبانى ملت ايران است. از اينرو حكومت اسلامى مظهر تحقق حقوق حكومتبر ملت و حقوق ملتبر حكومت است. (ج8 ص146) . از نظر حضرت امام (ره) كاركرد حكومت انقلابى، تهيه و تنظيم قوانين باتوجه به معيارهاى عدل اسلامى، جارى ساختن احكام و قوانين الهى، احقاق حق و تعديل حقوقها و وفع تبعيضها مىباشد. (ج13 ص14) از ديدگاه ايشان، مردم در مقابل قانون برابر و علىالسواء هستند و كارگزاران در برخورد، رفتار و گفتار با مردم رعايت عدالت را مىنمايند (ج19ص 226) و سعى دارند با بركندن ريشه فقر و استضعاف به گونهاى عمل كنند كه عامه مردم شكوه نظام عدل اسلامى را لمس نمايند. سادهزيستى و عدم دلبستگى به مال و مقام از سوى كارگزاران (ج19ص11) و كم كردن تشريفات (ج19ص226) موجب مىشود كه زمامدار حكومت اسلامى با پايين ترين فرد جامعه برابر و يكسان باشد (مصاحبه امام با روزنامه لبنانى النصر 2 آذر 1357) به گفته امام، در جمهورى اسلامى زمامداران مردم نمىتوانند با سوء استفاده از مقام ثروتاندوزى كنند و يا در زندگى روزانه امتيازاتى براى خود قائل شوند (مصاحبه امام (ره) با روزنامه ايتاليايى كوريره دلاسرا در 11 آبان 1357) و حكومت اسلامى را كه در آن مسئولين از خود مردم هستند، (ج16ص12) از الطاف خفيه الهى برمىشمرد. چرا كه در سايه آن خداوند نعمت طمانينه، آرامش، سكينه قلب و اطمينان قلب را به آحاد جامعه اسلامى مىدهد (ج14ص165و166) . از سوى ديگر تشكيل حكومت عدل اسلامى مستلزم رفتار عادلانه قوه قضائيه يا عامه مردم بر اساسموازيناسلامى است (ج19ص184) . در رابطه با نهادهاى سياسى - اجتماعى، امام خمينى (ره) تغيير بنيادين در مجلس، قوه قضائيه، شهربانى، ژاندارمرى، راديو و تلويزيون، مطبوعات، قواى مسلحه مثل ارتش، سپاه پاسداران، بسيج و كميته و مردمى شدن آنان را با توجه به بيشتر آنها از طبقه متوسط و مادون متوسط هستند (ج15 ص40) از دستاوردهاى انقلاب اسلامى مىداند و انسجام ميان نهادها و ارگانهاى اسلامى و انقلابى را گامى عمده در نهادينه شدن آنها تلقى مىنمايد.
2- آزادى
امام خمينى (ره) آزادى بيان و قلم و فكر وانديشه را از دستاوردهاى مهم انقلاب مىدانستند. ايشان رفع اختناق، ايجاد فضاى آزادو گشوده شدن درهاى زندانهاى جهنمى به روى علما و روشنفكران را از پيامدهاى انقلاب اسلامى برمىشمردند و با اعتقاد به اينكه حكومت اسلامى مظهر حاكميت مردم و قدرت آنان استبرآزادى اجتماعات و انتخابات و مراجعه به آراى عمومى تاكيد داشتند كه در اين رابطه به صر احت اعلام مىداشتند: ما موافق رژيم آزاديهاى كامل هستيم. (مصاحبه امام (ره) با روزنامه فرانسوى فيگارو 22 مهر 1357) از سوى ديگر، حضرت امام بر تحقق نهادهاى جامعه مدنى از قبيل احزاب و رسانهها تاكيد عمده داشتند. مصاحبه امام با روزنامه ايتاليايى كوريره دلاسرا در 11 آبان 1357) بشرط آنكه اين آزادى منجر به هدايت عمومى گردد آنجا مىفرمايند: مطبوعات بايد يك بنگاه هدايتباشند يعنى به صورتى كه اگر دست مردم بيفتد مردم هدايتشوند. (ج18 ص65)
گسترش مشاركتسياسى
امام خمينى (ره) پيش شرط عمده تحقق مشاركتسياسى گسترده مردم را رفع اختلافات داخلى و وحدت اقشار و اجتماع آنان با يكديگر در كمال آرامش مىدانستند (ج8 ص126) كه بهترين ثمره و بركت نهضت از نظر ايشان بشمار مىآمد. پيش شرط ديگر تحقق مشاركتسياسى، افزايش خودآگاهى عمومى است. امام خمينى معتقد است كه تحول روحى عظيم در ملت منجر به از بين رفتن خود باختگى و آگاهى مردم مسلمان به قدرت خود گرديده است (ج15 ص74 وج17ص189) كه اين امر موجب ارتقاء خودباورى و افزايش مشاركتسياسى شده است. در رابطه با مظاهر مشاركتسياسى، امام خمينى، احياء شخصيت زن و حضور آن همگام با مردان در تمامى مسائل اجتماعى و همدوش بودند مردان و زنان در فعاليتهاى اجتماعى و سياسى را از بركات مهم نهضتبرمىشمرند (ج18 ص264) و معتقدند كه در حكومت اسلامى، با شركت دادن زنان در امور اجتماعى، به مقام والاى آنها ارزش نهاده مىشود. از ديگر مظاهر مشاركتسياسى - گسترده مردم مىتواند به احياى سنن فراموش شده از قبيل برپايى نمازجمعه اشاره كرد (ج17 ص82) . به نظر امام (ره) مشاركتسياسى مردم در امور سياسى - عبادى مثل نماز جمعه، كه موجب اتحاد و همفكرى آنان و مقابله با توطئههاى دشمنان اسلام مىشود از ثمرات نهضت اسلامى ايران محسوب مىگردد. (ج17 ص 82) از جمله نتايج و پيامدهاى مشاركتسياسى مردم از نظر امام مىتوان به رشد روحيه ابتكار، خلاقيتها، استعدادها و ابتكارات در زمينههاى ادبى، نظامى، علمى، فنى و آموزشى اشاره كرد (ج15 ص207) از ديگر نتايج انقلاب مىتوان آشكار شدن ماهيتبرخى گروهها و جريانهاى مخالف بويژه منافقان را مورد مداقه قرار داد چرا كه آنان با گرايش به، خشونت و جلوگيرى از بازسازى مانعى عمده بر سر راه مشاركتسياسى - اجتماعى تلقى مىشدند و در اثر چنين عملكردى بود كه مردم ايران به ماهيت آنان پى بردند و به دنبال اين روشنگرى بود كه برخى جوانان از خواب غفلتبيدار شدند و همگام با عامه مردم به بازسازى انقلاب اهتمام نمودند.
4- استقلال
از جمله دستاورهاى انقلاب اسلامى تحقق استقلال در تمامى ابعاد سياسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى بود كه همانا نتيجه خروج از سلطه شرق و غرب، (ج15 ص260) و عدم اتكاء به سياست قدرتهاى شرقى و غربى بشمار مىآمد. احساس قدرتمندى و توانايى مقابله با قدرتهاى بزرگ موجب آن شد كه ملت ايران با تحقق انقلاب اسلامى بر قدرتهاى شيطانى پيروز شود و حكومتى بدور از دخالت قدرتهاى بزرگ در امور داخلى خويش را بنيان نهد.
1- 4- استقلال سياسى
به نظر حضرت امام منظور از استقلال سياسى اراده آزاد تصميمگيرى ملتبراى تعيين سرنوشتخود و عدم سلطه يا دخالت اجانب در سرنوشت مردم ايران بود (مصاحبه با روزنامه ايتاليايى دلاسرا 11 آبان 1357) . از مصاديق اين استقلال از ديدگاه امام (ره) مىتوان به مبارزه و ايستادگى ملت در برابر قدرتهاى زمان و وابستگان خارج و داخل آنها (ج15ص74) و عدم اتكاء به يكى از قطبهاى شرق و غرب و پيمودن صراط مستقيم (ج19 ص5) اشاره كرد.
2- 4- استقلال اقتصادى
منظور امام (ره) از استقلال اقتصادى همانا برچيده شدن بساط غارتگرى و چپاولگرىهاى استعمار و وابستگان سرسپرده آنان بود. از مظاهر اين استقلال مىتوان به خود كفايى كشاورزى و صنعتى، ايجاد مراكز عمرانى، افزايش توليد انرژى ، بالا رفتن ذخاير ارزى مملكت از طريق بكار گرفتن صحيح ارز حاصل از فروش نفت و راهاندازى كارخانهها اشاره كرد.
3- 4- استقلال فرهنگى
امام خمينى با اذعان به اينكه راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است از جمله دستاوردهاى انقلاب اسلامى را برقرارى فرهنگ استقلالى در جامعه توسط دانشگاه مستقل و حوزه مهذب مىدانستند (ج13ص206و209) . از جمله مظاهر اين استقلال مىتوان به استقلال فكرى، رهايى از استعمار فكرى و جايگزين ساختن مغز تفكر استقلالى (ج10 ص276 و277) اشاره كرد.
4- 4- استقلال نظامى
امام خمينى مظهر اين استقلال را بيرون راندن مستشاران و اربابان پرمدعا و باجگير و كارشكن ونيز بر چيده شدن پايگاههاى نظامى و قطع خريدهاى تسليحاتى مىدانستند.
5- جايگزينى ارزشهاى اسلامى و ايجاد تحول روحى
امام خمينى از مهمترين دستاوردهاى انقلاب را احياء مجدد اسلام و آشكار شدن نقش دين در تحرك دادن به اجتماع (ج17 ص64) ايجاد تحول روحى در مردم از ماديات به معنويت (ج17 ص93) و ايجاد دگرگونى در ارزشها (ج16 ص188) مىداند. از ثمرات نهضت اسلامى ايران به نظر امام خمينى تحول روحى عظيم در ملتبه لطف و عنايت الهى (ج 17 ص189و ج 8 ص182) و توجه به اخلاقيات و معنويات بود. ايشان يكى از مصاديق جايگزين شدن ارزشهاى اصيل اسلامى به جاى ارزشهاى طاغوتى را بسته شدن مراكز گسترده فساد و فحشاء و عشرتكدههاى منحرف كننده نسل جوان و از بين رفتن كارهاى خلاف شرع و مفاسد اجتماعى به بركت تحول اخلاقى در جوانان مملكت و تقويت روحيه اسلامى و معنوى آنها مىداند. (ج16 ص14 وج17 ص54)، از اينرو دستاورد مهم فرهنگى انقلاب از ديدگاه امام خمينى همانا بر چيده شدن مظاهر فساد و كشيده شدن جوانان از عشرتكدههاى زمان طاغوت به صحنه مقدس دفاع و پيكار دين و مملكت (ج17ص54) و تحول اخلاقى در زنان از فساد و بىحجابى به عفت و حجاب و تبعيت از حضرت زهرا (س) و زينب (س) مىداند. اين تحول علاوه بر جنبه معنوى (ايجاد عشق به كمال مطلق) داراى ابعاد تربيتى نيز بود كه مصداق مهم آن اصلاح مراكز علمى از طريق بازيابى شخصيت و هويت از دست رفته و تعهد جوانان به اسلام بشمار مىآيد. از ديگر مظاهر اين تحول ارزشى مىتوان به ايجاد احساس مسئوليت و تعهد اسلامى در مردم و به عبارت ديگر احساس مسئوليت در مقابل اسلامى بودن خود و اسلامى كردن ديگران اشاره كرد.
6- بيدارى ملل مسلمان جهان
امام خمينى (ره) از مهمترين دستاوردهاى اسلامى قيام را ايجاد پيوند ارتباط هرچه بيشتر بين شيعه و سنى و تشكيل آنها به عنوان يك نيروى واحد و قدرتمند جهانى در برابر قدرتها (ج17 ص82) مىداند و معتقد است انقلاب اسلامى ايران مىتواند با صدور ارزشهاى خويش گامى عمده در بيدارسازى و آگاهى مسلمانان جهان بردارد و بدينترتيب به ارائه چهره واقعى از اسلام اهتمام نمايد (ج17 ص121) . از ديگر دستاوردهاى بين المللى انقلاب اسلامى مىتوان به مطرح شده ملت ايران در محاسبات ابرقدرتها (ج17ص63)، تبديل ملت ايران از حالت انزوا به حضور و معرفى ايران به عنوان مركز مبارزه عليه استعمار و كانون مبارزه و برهم زننده محاسبات ابرقدرتها (ج17ص63) اشاره كرد كه اين مهم گامى عمده در جهت اتحاد ملل دنيا و تبديل آنها به متبزرگ اسلامى بشمار مىآيد (ج13 ص 225)
ج - عوامل تداوم و استمرار انقلاب اسلامى ايران:
امام خمينى بر مرحله تداوم و استمرار انقلاب بيش از مرحله پيروزى تاكيد داشتند و معتقد بودند كه انقلاب همچون طفلى مىماند كه بايد تربيتش كرد، پرستارى مىخواهد. (ج19 ص107) امام خمينى ضمن تلقى تداوم انقلاب به عنوان اهم واجبات شرعى (ج19 ص27) معتقد بودند رسيدن به پيروزى آسانتر از حفظ پيروزى است (ح14 ص70) همانگونه كه كشورگشايى آسان است ليكن كشوردارى مشكل است. (ج15ص201) ايشان بر اين اعتقاد بودند كه عوامل موجده انقلاب همانا عوامل مبقيه آنست آنجا كه در وصيتنامه سياسى - الهى خود مىفرمايند: بى ترديد رمز بقاء انقلاب اسلامى همان رمز پيروزى است. يعنى همانگونه كهانگيزه الهى مردم عامل عمده قيام بوده است مقصد الهى نيز عامل تداوم انقلاب بشمار مىآيد. لذا امام راحل بر حفظ عوامل پيروزى (ج8 ص54 تا56) و حفظ نهضتبه همان صورت اوليه (ج 6ص38) براى تداوم و زندهماندن انقلاب تاكيد داشتند. در اين رابطه، ايشان بر عواملى از قبيل وحدت مقصد و كلمه، حفظ ارزشها، حضور دائم مردم در صحنه، وفادارى متقابل ملت و مسئولان، نوسازى مادى و معنوى، تقويت و توسعه تبليغات داخلى و خارجى و حفظ ايران به عنوانامالقراى جهان اسلام تاكيد داشتند.
1- وحدت مقصد و كلمه
امام خمينى حفظ وحدت كلمه را ضامن تداوم پيروزى انقلاب مىداند (ج19 ص29) و انسجام و وحدت نظر ملتبا تمسك به حبلالله و اتكال به خداى متعال را ضامن حفظ پيكره نظام مىداند (ج15ص135) و ج11ص23 و ج 7ص208) . ايشان به استناد به آيه شريفه واعتصموا بحبلالله جميعا و لاتفرقوا و حديث نبوى يدالله مع الجماعة معتقدند كه مسلمانان بايد يد واحده، داراى وحدت كلمه و مقصد و روح هميارى و تعاون باشند (ج8 ص93 و188) تا در سايه اخوت اسلامى و حفظ تفاهم، برادرى (ج12 ص165) اسلامى را محافظت نمايند. امام خمينى انسجام و وحدت نظر ملت و جلوگيرى از تفرقه ميان گروههاى مختلف (ج6ص86) را گامى عمده در فراگير شدن نهضتبر مبناى مقصد و شعار واحد مىدانند و معتقدند اتحاد بين حوزه و دانشگاه (ج17 ص26)، همبستگى ديانت و سياست (ج5ص47) و حضور روحانيت در صحنه همگام با ساير اقشار ملت موجب تحكيم پايگاه اخوت و در نتيجه تسهيل صدور ارزشهاى آن مىگردد. از سوى ديگر ايشان بر وحدت پيام و هماهنگى همه مراكز الهامبخش تاكيد دارند و معتقدند: ايجاد ارتباط و اتحاد بين مسلمانان جهان از قبيل شيعه و سنى از طرق گوناگون مثل سفرهاى رسمى و غير رسمى و يا سفرهاى مذهبى عظيم حج، سبب آشنايى و اخوت مسلمانان جهان با يكديگر و رساندن پيام انقلاب اسلامى ايران به گوش مسلمانان جهان مىشود. (ج15 ص190، و ج17 صص29 و 82)
2- حفظ ارزشهاى اسلامى و معنوى
امام خمينى مردم را به باقى بودن بر احياى احكام الهى (ج13ص28)، پايبندى به دين اسلام به عنوان يك امانت، و جهد و كوشش در راه معرفى و ترويج مكتب اسلام (ج6 ص17) فرا مىخواند و بر حفظ انقلاب درونى و تحول اخلاقى تاكيد مىنمايد. در اين رابطه حضرت امام بر حفظ روحيه صبر و تحمل بر اساس آيه شريفه فاستقم كما امرت و بقاء روحيه مقاومت، ايثارگرى، فداكارى و شهادتطلبى و سلحشورى (ج16ص120، ج18ص 186 ، ج19ص 13ص31) تاكيد دارند و معتقد به حفظ خط معنويتى مىباشند كه ملتبه خاطر آن قيام كرد (ج15ص190) ايشان ضمن تاكيد بر فرهنگ ايثار و شهادت، صبر و استقامت انقلابى را در جهتحفظ دين مقدس اسلام و رفع مشكلات و كمبودها مورد توصيه قرار مىدهند (ج17ص100) . امام خمينى (ره) با استناد به آيه شريفه ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم حفظ ارتباط با خدا و اتكال به ذات مقدس حق (ج15ص182وج19 ص74) را تا قطع مابقى ريشههاى فساد ضرورى مىدانند و تداوم روحيه اخلاص وانگيزه الهى قبل از انقلاب (ج8صص9و 89) بيرونى و تحول درونى را بالاترين پيروزيها محسوب مىنمايد (ج7ص40) از اينرو، از جمله عوامل استمرار انقلاب از ديدگاه حضرت امام حفظ ايمان به الله و توجه به ترجيح قدرت ايمان و اراده خداوندى بر قدرتهاى مادى است كه دراين رهگذر ايشان بر حفظ مجالس عزادارى به عنوان عامل تشجيع مردم و تداوم راه نهضت تاكيد دارند .
3- حضور دائم مردم در صحنه
امام خمينى بر اساس آيه شريفه كلكم راع و كلكم مسوول مسئوليتحفظ انقلاب را همگانى مىداند (ج12ص165) و معتقد است مشاركت مردم و حضور دائم آنان در صحنه موجب افزايش درجه خلوص قدرت و استحكام انقلاب اسلامى مىگردد (ج13ص31 و ج19ص195) . ايشان بر اين اعتقاد است كه همه اقشار و افراد جامعه بايد بدون استثناء در مسائل جامعه شركت و در امور مملكتى دخالت نمايند و همواره ناظر كارهاى مسئولين مملكتخود باشند و اشتباهات آنان را گوشزد نمايند. (ج15ص62 و 76) ايشان بقاء مردم انقلابى در صحنه را براى دفع توطئههاى بيگانگان و نگهبانى از ثمرات انقلاب و خون شهيدان ضرورى مىدانند (ج16ص24و47) و معتقدند وقتى انقلاب از متن مردم باشد نمىشود آن را شكست داد (ج16ص26) امام خمينى معتقد است استقامت و حضور هميشگى مردم در صحنه (ج ص124 و 137) مستلزم آگاهى و هوشيارى و بيدارى ملت نسبتبه عوامل ضد انقلاب و توطئهها، شرارتها و مفاسد آنان مىباشد (ج6 ص16و ج 17ص17) . ايشان بى تفاوتى را جايز نمىشمردند و معتقد به همت عمومى در اصلاح امور (ج6ص271) و اراده قوى در سركوب توطئهها (ج6ص21) از سوى مردم انقلابى مىباشند و بدينگونه بر هوشيارى ملت جهت تصفيه مغرضين، جلوگيرى از نفوذ بىدينان در صفوف مردم و عدم رخنه غير معتقدان به اسلام در صفوف انقلابيون تاكيد وافر دارند (ج6ص22و28) بنابراين امام خمينى معتقد استبراى حفظ انقلاب اسلامى و خنثىسازى دسيسهها مردم ايران نبايستى ازهيچ كوششى فروگذار نمايند و بايستى سعى كنند از جوسازان خدانشناس و متكبران بىاعتناء به اسلام تاثير نپذيرند، از شايعه سازان مخالف مصالح عمومى انقلاب پيروزى ننمايند و به تبليغات غرضآلود و دلسرد كننده دشمنان انقلاب و اسلام گوش فرا ندهند. (ج16ص47 وج6 ص20وج17ص29) . امام خمينى بر اين اعتقاد است كه مظهر حضور دائم مردم در صحنه شركت در راهپيماييها و حضور در مراكز آگاهى بخش و پايگاهها و كانونهاى اصلى مبارزه است. در اين رابطه ايشان تاكيدى ويژه بر حضور در مساجد و شركت گسترده مردم در نمازهاى وحدت آفرين جمعه دارند (ج17ص54و ص84) زيرا از ديدگاه ايشان شركت گسترده مردم در تظاهرات و راهپيماييها و برپايى نماز جمعه، باعث تفاهم و آگاهى ملت از مسائل سياسى و دينى روز مىشود (ج17 ص74)
4- وفادارى متقابل ملت و مسئولان
امام خمينى (ره) معتقد بودند كه وجود دولت از واجبات حسبيه و وظيفه آن حفظ نظام و برقرارى امنيت است (ج13ص14) . نظر به اينكه در حكومت اسلامى دولت و ملت از يكديگر جدا نيستند (ج8ص215 وج15 ص85) و خلوص قدرت در اين نظام در همبستگى ميان مردم و حكومت متجلى است، امام معتقد است كه از يكسو لازم است مسئولان مملكتى با مردم و مسائل آنان شناخت و آشنايى كامل داشته باشند تا بهتر بتوانند به خدمتگزارى ملت اهتمام نمايند و از سوى ديگر ملتبايستى با پشتيبانى همه جانبه از دولت انقلابى، قدر نعمت عظيم انقلاب اسلامى را بداند (ج8ص13و ج19 ص109 و241) . بنابراين حضرت امام رابطهاى دو سويه ميان ملت و دولت قائلند. در اين رابطه ضمن تاكيد بر دستاندركاربودن افراد متعهد د رجمهورى اسلامى (ج15 ص85) دولت را به انجام اقدامات در جهت جلب نظر ملت توصيه مىنمايند (ج15 ص182) چرا كه معتقدند كسانى مىتوانند براى مردم كوشش كنند كه داراىانگيزه معنوى باشند (ج4ص254) . از سوى ديگر، امام خمينى بر حفظ حيثيت و وجاهت ارگانهاى مختلف نزد مردم و پشتيبانى ملت از دولت و مجلس و ساير ارگانها تاكيدى وافر دارند (ج15ص135و200) كه از رهگذر وفادارى متقابل مردم و دستاندركاران مملكتى، نهضت اسلامى تداوم و استمرار يابد.
5- نوسازى مادى و معنوى
امام خمينى نوسازى معنوى را مقدم بر نوسازى مادى مىدانند و علاوه بر نوسازى و تحول اخلاقى، به معناى خودسازى و دگرسازى (ج17ص25) تاكيدى عمده دارند. در رابطه بانوسازى آموزشى، ايشان دانشگاهها را عامل حفظ و بقاى انقلاب مىدانند (ج19ص253) و بر اصلاح دانشگاهها و تربيت دانشجويان (ج8 ص53) تاكيدى وافر دارند كه در اين رابطه براى رسالت و مسئوليتخطير دانشپژوهان و تعهد مراكز آموزشى در تربيت افراد متعهد و تحويل آنان به جامعه اسلامى اهميتى ويژه قائلند. (ج17ص26) . از سوى ديگر امام خمينى مبناى نوسازى حقوقى را مسالمت جويى و عدم اتكال دولتبه سرنيزه (ج15ص182) از يكسو و قانونمندى و قانونگرايى از سوى ديگر مىدانند و در مورد اخير ضمن تاكيد بر اجراى قانون توسط هر كس به نحو احسن، تدوين قانون اساسى را عامل تداوم پيروزى انقلاب وتحصيل قانون اساسى را ضامن استقلال كشور مىدانستند (ج7ص155و 162) در رابطه با نوسازى مادى، حضرت امام پيش شرط بازسازى را ايجاد آرامش توسط ملت در كشور بدون اتكال به قدرت ديگرى. (ج15ص182) و پرهيز از طرح مسائل فرعى و شخصى و اختلاف برانگيز (ج6 ص85و86) مىدانستند. و در سايه وجود چنين آرامش، بسيج تودههاى مردم در راستاى حفاظت از انقلاب را ضرورى مىدانستند و پشتيبانى ملت از نيروهاى نظامى و قواى مسلح و پيونه ميان آنان را شرط عمده كارايى استراتژى بازدارندگى مردمى قلمداد مىنمودند. (ج15 ص107 و145و200)
6- تقويت و توسعه تبليغات داخلى و خارجى
از آنجا كه امام خمينى هدف انقلاب را همانا نفى سلطه فرهنگى اجنبى و نشر فرهنگ غنى اسلامى (ج6ص219) مىدانستند، معتقد به خنثىسازى تبليغات سوء بيگانگان واستعمارگران از يكسو (ج17ص25و157) و تقويت تبليغات اسلامى جهت صدور انقلاب و تبليغ فرهنك اسلامى و آگاه سازى ملل مسلمان جهان در راستاى متكى بودن كشورهاى اسلامى و مستضعفان جهان به قدرت اسلامى خويش از سوى ديگر بودند. (ج15ص62) . در رابطه با خنثى سازى تبليغات دشمنان استكبارى، حضرت امام بر اعتماد به نفس و خود اتكايى تاكيدى عمده دارند (ج8ص76) . زير خودباورى و اعتماد به خويشتن در اثر خودسازى، تربيت وتقويت ايمان است و موجب تاثيرناپذيرى مسلمانان از جوسازان خداشناس و عدم خودباختگى در مقابل تبليغات سوء آنان مىشود. (ج16ص49وج17ص25) در خصوص تقويت تبليغات داخلى، امام خمينى بر اصلاح مطبوعات و ايجاد تحول فرهنگى از طريق غربزدايى به منظور حفظامالقراى جهان اسلام تاكيد داشتند. (ج6 ص153و91) و در رابطه با تبليغات خارجى، ايشان بر ايجاد ارتباط مسلمانان جهان اعم از شيعه و سنى و ايجاد نيروى قدرتمند متشكل در برابر استعمارگران، حضور در محافل مشاركتبينالمللى و استفاده از حجبه عنوان عنصر تبليغى و جهت رساندن پيام اسلام به ملتهاى مظلوم جهان تاكيدى ويژه داشتند (ج17 ص29وج15ص190) از سوى ديگر ايشان ضمن اهميت قائل شدن براى نقش و كاركرد مساجد كشورهاى اسلامى در صورت عدم عزلت و كنارهگيرى آنان در مورد مسايل مختلف سياسى (ج17ص54)، صدور انقلاب اسلامى را در گرو ارتباط هر چه بيشتر با مسلمانان و فعال كردن نقش مساجد در كشورهاى اسلامى به عنوان پايگاههاى نهضت مىدانستند.
7- حفظ ايران به عنوانامالقراى جهان اسلام
امام خمينى ضمن تاكيد برآموزه بناى اسلام در يك كشور معتقد بودند كه رسالتامالقراى امت طرفينى استبدين معنى كه با توجه به حمايت انقلاب اسلامى از مستضعفان و محرومان و ملل اسلامى، مقتضى است مستضعفان جهان نيز بر حفظ انقلاب اسلامى ايران به عنوان نقطه بروز مخالفت و مركز شروع مخالفتبا ابرقدرتها اهتمام نمايند (ج15ص117) . بنابراين مستضعفان جهان كه در زير سلطه قدرتى شيطانى هستند بايد همواره سعى در حفظ انقلاب اسلامى ايران به عنوان كانون مبارزه و نقطه مخالفتبا ابرقدرتهاى جهان داشته باشند زيرا ركود اين مركز و نقطه مبارزه منجر به شكست اسلام و مستضعفان جهان در تمام ممالك اسلامى خواهد شد. (ج15 ص190)
آسيب شناسى انقلاب اسلامى
در اين مبحث، به آن قسمت از سخنان امام خمينى اشاره مىشود كه در مورد عوامل شكست انقلاب بيان شده است. از ديدگاه امام راحل فقدان عوامل موجده نهضت همانا علت مبقيه آنستبه گونهاى كه انحراف نهضت از اهداف خود منجر به آن مىشود كه از انقلاب صرفا نامش باقى بماند (ج15ص222) . در اين رابطه حضرت امام به عواملى از قبيل انحراف از ارزشهاى اسلامى و اخلاقى، اختلاف و تفرقه، بى تفاوتى سياسى، خودباختگى در مقابل فرهنگ غرب و تبليغات بيگانگان و اهمال در تبليغ اسلام، سوء مديريت، وابستگى، تحريف تاريخى آرمانها و ارزشهاى انقلاب محبوس شدن انقلاب در كشور اشاره دارند كه تفضيل آنها در پى مىآيد.
1- انحراف از ارزشهاى اسلامى و اخلاقى
امام خمينى بر اين اعتقادند كه يكى از عوامل شكست انقلاب اسلامى تقليل اهداف نهضتبه اهداف مادى، جايگزين شدن ضدارزشها به جاى ارزشها و اعتقادات، تحريف آرمانها و ارزشها و گرايش به راحت طلبى و تجملگرايى است (ج15ص45و 46) . امام خمينى ضمن هشدار در اين رابطه مىفرمايند: مگر اين انقلاب براى اين بوده كه يك خانهاى به مردم بدهد؟ يك كسب و كارى براى مردم ايجاد بكند؟ اين انقلاب براى خدا بوده است و براى اسلام (ج13 ص29) . از اينرو غفلت از مقصد را مايه توقف نهضت مىدانند (ج7ص8و9) و در اين رابطه ترويج جدايى دين از سياست را انحراف عمده از آرمانهاى انقلاب تلقى مىنمايند (ج15ص202) در اين رابطه، امام خمينى به زمامداران انقلاب نيز هشدار مىدهد كه مبادا براى حكومت كردن به جاى خدمتگزارى ارزش قائل شوند و تعصبات و خودخواهىها را دخالت دهند چرا كه آنوقت است كه انقلاب آسيب مىبيند و خارجىها به زمامداران حكومت اسلامى طمع مىكنند. (ج16ص265) از اينرو غفلت از ملت، نبودن به فكر محرومين و اغواى كارگزاران براى مصالح شخصى و نه مصالح ملت را از عوامل تضعيف انقلاب مىدانند. (ج19 ص104) از سوى ديگر، امام خمينى (ره)، انحراف فرهنگى و اخلاقى را نيز از عوامل شكست انقلاب قلمداد مىنمايد و معتقد است رواج شهوترانى و فساد اخلاقى در جامعه و بويژه در دانشگاهها، نفوذ فرهنگ بيگانگان در جامعه و ترويج روز افزون فرهنگ فاسد استعمارى در ميان جوانان موجب آن مىشود كه مردم از آرمانهاى انقلاب غفلت نمايد و ديگر به فكر مبارزه با استبداد واستعمار نباشند. از اينرو امام خمينى (ره) بر ضرورت تهذيب نفس براى جلوگيرى از آسيب ديدن انقلاب تاكيد مىنمايند. (ج15 ص45، 46و205، ج19ص22- سخنان امام از 25/2/43و 6/2/1350)
2- اختلاف و تفرقه
امام خمينى يكى از عوامل شكست انقلاب را بروز اختلاف و تفرقه در ميان انقلابيون (ج11ص230) و نيز جدايى بين دولت و ملت (ج 15ص85) مىدانند. ايشان معتقدند ايجاد تفرقه بين اقشار مختلف ملت و بسط اختلافات جزئى راهى براى بازگشت اجانب است. (ج7 ص99) و در اين رابطه در مورد توطئه اتحاد نيروهاى نفاق و سياستباز براى ايجاد اختلاف بين ملت و روحانيت، ميان تشيع و تسنن و ايجاد تفرقه بين دانشگاه، حوزه، روحانى و دانشجو و بطور كلى جناح بنديها و گروه بازيها و ايجاد تفرقه ميان مبارزين اسلامى هشدار مىدهند. (ج17 ص29، ج8ص40، ج11 ص 63 و ص196) از سوى ديگر امام خمينى مهمترين تفرقه را جدايى دين از سياست، اختلاف ميان مردم و روحانيت و يا دولت و ملت مىدانند (ج15 ص202) و معتقدند تفرقه و عدم تفاهم ملت و روحانيون موجب عدم تداوم انقلاب مىشود و مىفرمايند: اگر بخواهند ملت را تحتسلطه بياورند بايد مردم را از روحانيون جدا كنند. (ج12ص106 و107) . ايشان مهمترين آفت انقلاب را انزواى روحانيت و كنار گذاشتند شدن آنان از صحنه مىدانند در مورد توطئههايى كه براى بدبين كردن دانشگاهىها به روحانيت و بدبين كردن روحانيتبه دانشگاه صورت مىگيرد هشدار مىدهند و اين اختلاف را از ضعف ايمان مىدانند (ج17ص54)
3- بىتفاوت سياسى
امام خمينى دلسردى و كنار رفتن انقلابيون از صحنه پس از وقوع انقلاب را از آسيبهاى انقلاب برمىشمردند و تودههاى مردم را از بىتفاوتى و دلسردى نسبتبه نهضت، پرداختن به گرفتاريهاى شخصى و عدم پاسدارى از ثمرات انقلاب و خون شهيدان برحذر مىدارند. (ج16ص47، 7 ص8، 9، ج25، ج15ص202) و مىفرمايند: آنها (تفالههاى رژيم سابق يا طرفداران امريكا يا شوروى) مسائل را يك جورى مطرح مىكنند كه ملت ما را ازاين انقلاب دلسرد بكنند (ج13ص 29) از اينرو، ايشان ضعف در برابر مشكلات (ج16ص88) و عدم دخالت اقشار جامعه در مسائل سياسى و عدم نظارت ملتبركارهاى مسئولين مملكت و عدم گوشزد نمودن اشتباهات آنان (ج15 ص62 و76) را از آفات انقلاب اسلامى مىدانند و با تاكيد بر اينكهياس از جنود ابليس است و انقلابيون نبايستى ياس به خود راه دهند آنان را به مشاركتسياسى و حضور در صحنه فرا مىخواند.
4- خودباختگى در مقابل فرهنگ غرب و تبليغات بيگانگان و اهمال در تبليغ اسلام
امام خمينى (ره) تاكيد بر اهميت تبليعات در صدور انقلاب و معرفى حقيقت اسلام ناب محمدى، معتقدند كه مهمترين آفت انقلاب اسلامى، ضعف روحيه مردم در اثر تبليغات سوء و منفى غرب عليه انقلاب است و انقلاب در صورت بىمحتوايى و خود باختگى در مقابل فرهنگ و تبليغات شرق و غرب با شكست مواجه مىشود. از اينرو با تاكيد بر ضرورت هوشيارى در مقابل تبليغات بيگانگان، مردم را از گوش دادن به تبليغات غرض آلود و دلسردكننده دشمنان انقلاب و اسلام بر حذر مىدارند (ج 16 ص47) . ايشان بر اين اعتقادند كه ابرقدرتها با بكارگيرى دستگاههاى تبليغاتى و دروغپردازى بر ضد ملت ايران و كوچك جلوه دادن مسائلى كه به نفع ايران است و بزرگ جلوه دادن مسائلى كه به ضرر ايران است (ج16 ص184) و نيز با جلوه دادن محيط ايران به عنوان يك محيط متشنج و نامتعادل (ج15ص196) سعى در سرد كردن ملت مسلمان ايران دارند. از اينرو ضمن هشدار در مورد تحت تاثير واقع شدن تبليغات داخلى نسبتبه تبليغات سوء ابرقدرتها (ج16 ص151) خوف از توطئهها و ناتوانى در برخورد با رسانههاى استعمارى جهان را جايز نمىدانند و اظهار مىدارند: آنها باطل خودشان را منتشر مىكنند و شما حق خودتان را بيان نمىكنيد؟ (ج14 ص172) و بدينترتيب دستگاههاى تبليغاتى جمهورى اسلامى را از اهمال در پاسخگويى به تبليغات مسموم شرق و غرب برحذر مىدارند و آنان را به هوشيارى در مقابل اقدامات استعمارگران در جهت مبارزه با انقلاب اسلامى ايران و اسلام و انحراف آن فرا مىخوانند.
5- سوء مديريت
امام خمينى (ره) يكى از آفات انقلاب را ضعف فكر و عمل (ج19ص108) مىداند كه در اين رابطه دو نكته را متذكر مىشوند: يكى دخالتهاى نابجاى مجموعههاى مجاور سيستمى و گروههاى فراساختارى در امور دولت (ج19ص50) و ديگرى رخنه عناصر ضد انقلاب يا بى تفاوت يا فاسد، ناسالم و مضر به حال جامعه در ادارات و ارگانها كه در مورد اخير مىفرمايند: اينان غدههاى سرطانى هستند كه براى صحت جامعه بايد بيرون آورده شوند (ج16ص24) بنابراين امام خمينى ضمن تاكيد بر مديريت صحيح امور دولتى و ادارى، مسئولان و دستاندركاران جمهورى اسلامى را از تكرار خطاهاى جزئى كه به منافقان و استعمارگران بهانه مىدهد برحذر مىدارند. (ج16 ص11)
6- وابستگى
امام خمينى مهمترين آفت انقلاب را وابستگى فكرى و از دست دادن استقلال فكرى مىدانند و معتقدند: بايستى تفكر اينكه ما بايد از خارج چيز وارد كنيم از سر بيرون كنيم (ج14 ص78) . ايشان ضمن تاكيد بر هوشيارى در مقابل استعمار، به مردم ايران در مورد هجوم تبليغاتى به ايران كه مركز ثقل اسلامى است هشدار مىدهند. (ج17ص29) . از سوى ديگر وابستگى اقتصادى و نظامى به خارج را موجبتلف شدن ذخاير ملى توسط قدرتهاى مجهز و عدم استفاده از اين قدرت خدا دادى مىدانند (ج15ص117) و در اين رابطه مسئولان را از استخدام مستشاران خارجى كه موجب اتكاء به ديگران مىشود بر حذر مىدارند.
7- تحريف تاريخى آرمانها و ارزشهاى انقلاب اسلامى
امام خمينى ضمن تاكيد بر ضرورت بيدار نگه داشتن نسلهاى آينده معتقدند: بايد اين نهضت را ثبت كنيم تا سرمشق جوامع و نسلهاى آينده گردد. لازم استبراى بيدارى نسلهاى آينده و جلوگيرى از غلطنويسى مغرضان، نويسندگان متعهد با دقت تمام به بررسى دقيق تاريخ اين نهضت اسلامى بپردازند و قيامها و تظاهرات مسلمين ايران را در شهرستانهاى مختلف به تاريخ وانگيزه آن ثبت نمايند تا مطالب اسلام و نهضت روحانيتسرمشق جوامع و نسلهاى آينده شود. (ج2، ص...)
8- محبوس ماندن انقلاب در كشور
امام خمينى يكى از آفات انقلاب را عدم صدور و محبوس ماندن آن در درون يك كشور مىدانند و در اين رابطه در مورد توطئههاى دشمنان به منظور سقوط انقلاب اسلامى ايران به عنوان مركز و مبدا جنبش هشدا ر مىدهند (ج15 ص157) . گرچه ايشان حفظامالقرى را از اهم واجبات مىدانند ولى معتقدند كه نهضت نبايستى در ايران راكد بماند. ايشان بر اين اعتقادند كه استعمارگران با درك خطر صدور انقلاب سعى در جلوگيرى از پايگيرى و نفوذ شعلههاى نهضت انقلابى به مراكز وابسته به خود دارند (ج15 ص201) و خواهان سركوب مركز و مبدا جنبش يعنى ايران براى كنار نشستن ساير جاهاى ديگر مىباشند (ج15ص202) . از اينرو، امام خمينى (ره) ضمن هشدار در مورد اينكه ابرقدرتها با قرار دادن حكومتها و مهرههاى وابسته و ضد دين در منطقه چون اسرائيل و رژيم بعث عراق در جهت مبارزه با اسلام و ايران (ج17 ص31) و برانگيختن و تشويق حكومتهاى منطقه در جهتسركوب انقلاب اسلامى ايران و ايجاد جنگ و اغتشاش توسط عوامل دست نشانده خود چون صدام (ج15 ص157) ، خواهان مقابله با صدور انقلاب اسلامى هستند، بر ضرورت صدور ارزشها و آرمانهاى نهضت و آسيبشناسى منطقهاى انقلاب اسلامى تاكيدى مضاعف دارند.
نتيجهگيرى
با عنايتبه آنچه گذشت مىتوان چنين استنباط نمود كه حضرت امام (ره) ديدگاهى ژرفانگر و رهيافتى حداكثر در مورد انقلاب اسلامى ايران داشتند و بيشتر بر بعد اسلامى ومعنوى قيام تاكيدى وافر مىنمودند. ازاينرو ضمن قائل شدن اهداف معنوى و مقاصد اسلامى براى نهضت، زمينه اصلى بروز قيام را سياست اسلامزدايى شاه وعلت اصلى پيروزى انقلاب اسلامى را گرايش مردم به اسلام و ريشهدار بودن ارزشهاى اسلامى در درون جامعه ايران مىدانستند. ليكن اسلامى بودن قيام به هيچ وجه، از ديدگاه امام خمينى، با پرداختن به مسائل مادى و رفاهى منافات نداشت. از اينرو حضرت امام زمامداران حكومتى را به رسيدگى به وضع محرومان و مستضعفان و تامين رفاه و سعادت عامه مردم فرا مىخواندند. همچنين تاكيد امام (ره) بر اسلاميت مانع از اهتمام به جمهوريت نظام نمىگرديد كه در اين رابطه اصرار ايشان بر اعطاى آزاديهاى فردى و جمعى بويژه به نهادهاى جامعه مدنى چون احزاب، گروههاى ذينفوذ و رسانهها شاهدى بر اين مدعاست. با وجود اين، كليه مسائل سياسى و مادى را فرع بر مسائل اساسى مذهبى و معنوى مىدانستند. ضمنا تاكيد بر توجه به الطاف خداوندى و عنايات الهى در پيروزى و تداوم نهضت، بردستاوردهاى اخلاقى و تحول ادراكى اهتمامى ويژهاى داشتند و معتقد به حفظ معنويت و اسلاميت نظام قبل از هر چيز بودند. از سويى ديگر، با عنايتبه اينكه ايشان اقدام به قيام را وظيفهاى شرعى و براى اداى تكليف مىدانستند اصلاح اوضاع كشورهاى اسلامى را نيز از نظر دور نمىداشتند و بر صدور انقلاب و ارزشهاى آن در ميان ملل اسلامى تاكيدى همه جانبه داشتند. ايشان ضمن تاكيدى بر فراوطنى بودن نورمها و ارزشهاى اسلامى، ضرورت تثبيت نهضت درام القرى را يادآور مىشدند و حفظ مبدا جنبش را اقدامى اساسى در جهت تبليغ اسلام در ميان مسلمانان جهان مىدانستند كه در اين رابطه تاكيد بيشتر ايشان بر روابط غير رسمى و بين مليتى بود و تبليغ اسلام از طريق دستگاههاى دولتى و يا روابط رسمى بين دولتى را در درجه دوم اهميت تلقى مىكردند. به هر حال گرچه امام خمينى بر تحكيم پايگاهامالقرى و بناى حكومت اسلامى در يك كشور تاكيد داشتند اما محبوس ماندن قيام در يك كشور را آسيبى عمده براى انقلاب مىدانستند و بر ضرورت صدور آرمانها و ارزشهاى انقلاب و بيدارسازى و آگاهى ملل مسلمان جهان از طريق بازسازى و نوسازى داخلى و اهتمام به تبليغات خارجى و اتكال به ذات مقدس باريتعالى تاكيد مىنمودند. اميد آنكهانديشههاى آن امام راحل روشنايى بخش محافل علمى و دانشگاهى و بويژه نظريه پردازان انقلاب باشد.