نگاهى به رمز و راز رهبرى امام
دكتر سيد محمد صدر گاهى عظمتيك موضوع مانع از بررسى تحليلى آن مىشود و ابعاد مختلف مطلب آنگونه كه بايد و شايد مورد بررسى قرار نمى
گيرد. رهبرى حضرت امام و شخصيت والاى آن بزرگ از اين گروه موضوعات است، بطوريكه تاكنون، حتى درصدى از حق مطلب
ادا نشده و ناگفتهها و نانوشتهها در اين زمينه بسيار است. ازجمله مطالبى كه تاكنون مورد توجه واقع نگرديده، پاسخ به اين سوال
است كه چرا مردم امام را به رهبرى برگزيدند و فرد يا گروه ديگرى را به اين سمت انتخاب ننمودند. به عبارت ديگر، امام داراى چه
ويژگيهايى بود كه مردم او را بر همه مراجع، شخصيتها، گروهها و سازمانهاى سياسى و مذهبى موجود ترجيح دادند و از آنان
پيروى نكردند؟ در اين مقاله سعى بر اين است كه در حد توان به پاسخ سوال فوق پرداخته و ويژگيهاى رهبرى حضرت امام را مورد
بررسى قرار دهيم.براى پاسخ به سوال فوق بايد به بررسى شخصيت همه جانبه و تكامل يافته امام پرداخت و ويژگيهاى گوناگون و گاه به ظاهر متضاد
ايشان را مورد بررسى قرار داد.ويژگيهاى مختلفى كه به ندرت در يك فرد جمع مىشود و از او شخصيتى مىسازد كه در تاريخ بعد از صدر اسلام كم نظير و يا بى
نظير است.گرچه درك تمام وجوه شخصيتى حضرت امام در حد توان نگارنده نمىباشد، اما سعى بر آن است كه با استعانت از آن روح بزرگ
بعضى از ويژگيهاى ايشان شرح داده شود.اولين ويژگى مهم كه بايد مورد توجه قرار گيرد روحانى بودن امام است. روحانيت در جامعه ما از جايگاه خاصى برخوردار است و
مردم با علم و تجربه دريافتهاند كه اين قشر هميشه حامى مظلومين و مخالف ظالمين بوده است. مردم ما به خوبى آگاهند كه
نهضتى در ايران به وقوع نپيوسته مگر اينكه روحانيت رهبرى آن را برعهده داشته و يا اينكه بطور موثر در آن دخيل بوده است. اين
خصوصيات باعث مىشود كه مردم به اين قشر اطمينان داشته و آنان را تكيه گاه خود بدانند. بنابراين اولين عاملى كه زمينه را
براى رهبرى حضرت امام فراهم كرد روحانى بودن او بود.ويژگى دوم امام مرجعيت است. مرجع در بينش شيعه جانشين امام معصوم است و حكم او مانند امام و پيامبر براى امت تلقى
مىشود. مردم مسلمان ايران حركات اجتماعى و سياسى خود را در چارچوب تكليف شرعى انجام مىدهند و از اين طريق دنياى
خود را با آخرت پيوند مىزنند. آنها حاضر نيستند آخرت و قيامتخود را در اختيار فردى سياسى و غير مذهبى قرار دهند، زيرا
بخوبى مىدانند كه در چارچوب ولايت فقيه و اجتهاد است كه موضوع جنبه شرعى پيدا كرده و تكليف به درستى انجام مىشود.ويژگى سوم امام فيلسوف بودن اوست. امام از اساتيد بزرگ فلسفه در حوزه علميه قم بود و آن را تدريس و ترويج مىكرد. اين اقدام
امام در شرايطى صورت مىگرفت كه بعضى ديگر از فقها نه تنها با فلسفه مخالف بودند بلكه مدرسين آن را تكفير مىكردند. بينش
فلسفى امام و تبحر در آن باعث پيچيدگى هرچه بيشتر ذهن امام شده و ايشان را از سادهانديشىها مصون مى داشت. برخورد
صحيح امام با مسايل بغرنجسياسى در طول مبارزه و عدم ارتكاب اشتباهات فاحش از جانب ايشان از اين ويژگى امام نشات
مىگرفت.از ويژگيهاى ديگر امام كه بايد آن را مهمترين عامل موفقيت او به حساب آورد، خلوص است. امام بنده عابد و زاهد خدا بود و
سالهاى طولانى در خلوت عبادتگاه خود را خالص كرده بود. او تجسم عينى تسليم در مقابل خدا بود و به همين جهتبزرگترين
اتفاقات كوچكترين تاثيرى براى او نداشت. امام موحدى بود كه با اتصال به خداوند متعال ديگر قدرتها را خرد مىديد و از اين بابت
هيچ نگرانى به خود راه نمىداد. امام اول كسى بود كه به توصيه معروف خود (پيش از آنكه مردم به شما روى آورند خود را بسازيد)
عمل كرده و خود را آنچنان ساخته بود كه اقبال ميليونها انسان يا ادبار آنها در نظرش تفاوتى نداشت. در عين حال آنچنان به اين
بندگان خدا ارزش قائل بود كه حتى يكبار در طول عمرش به آنان دروغ نگفت و با آنان سياسى كارى نكرد و سرتاسر عمر پربركت
و زندگى شريفش را در جهت رشد و نجات آنان صرف نمود. همين خلوص امام و درك عميق آن از جانب مردم باعثشده بود كه
مردم در مواقع حساس نداى امام را لبيك گفته و به يارى او بشتابند; و كوچكترين شبههاى در ذهن خود نسبتبه عملكرد او
نداشته باشند. مردم به كرات ديده بودند كه امام براى نجات اسلام و مصلحت مسلمين حاضر به معامله با آبروى خود است و در
اين راه ابايى از نابودى حيثيتخود كه به مراتب مهمتر از نابودى جسم مادى است ندارد. خلوص امام در جميع جهات عامل
كمكها و راهنماييهاى خداوند متعال در مقاطع حساس بود و اين امر باعث مىگرديد كه با الهامات دريافتى، صحيح ترين
تصميمات سياسى را در حساسترين مقاطع اتخاذ نمايد.پنجمين خصوصيت امام كه لازمه رهبرى و مديريت در هر سطحى مىباشد نظم و انضباط در امور است. حضرت امام در رعايت
نظم و انجام منظم برنامهها به گونهاى عمل مىكردند كه نزديكان از طريق انجام هر برنامه توسط ايشان زمان را تشخيص
مىدادند. آنان مىدانستند كه امام هر كارى را در چه ساعتى انجام مىدهند و از اين طريق وقت را مشخص مىكردند. رعايت نظم
هم در كارهاى سياسى و اجتماعى و هم در مسايل عبادى و حتى ورزشى امام وجود داشت. اقامه منظم نماز شب و پياده روى
روزانه براى مدت پنجاه سال بدون هيچگونه تغيير شاهد اين مدعاست. امام در يكى از سخنرانيها عبارت نظم ما در بى نظمى
است را مورد انتقاد قرار داده و گفتند نظم و انضباط از مهمترين امورى است كه بايد مورد توجه مسلمين قرار گيرد.ويژگى مهم ديگر امام، دشمن شناسى است. در هدايتيك نهضت، شناخت دوستان و دشمنان و درجه بندى آنها از امور بسيار مهم
است. گاه، حب و بغضها و يا ساده لوحيها باعث مىشود جاى اين دو با يكديگر عوض شده و ضربهاى مهلك بر نهضت وارد شود. به
طور مثال در جريان نهضت اسلامى ايران خيلى از افراد، شوروى را بدليل كمونيستبودن بزرگترين دشمن انقلاب مىدانستند و
امريكا را بدليل عدم مخالفت علنى با دين، دوست مىپنداشتند. در صورتى كه امام از همان آغاز نهضت دشمن اصلى انقلاب و
حامى شماره يك رژيم ستم شاهى را شناخت و آن را مورد حمله قرار داد تا بالاخره حاكميت امريكا را از ايران برچيد. نمونه ديگر
در اين زمينه شناخت منافقين است. اعضاء اين گروه در سال 1350 در نجف اشرف به حضور امام رسيدند و بدنبال دريافت تائيديه
از امام بودند. اين موضوع در شرايطى بود كه اكثر مبارزين مسلمان و حتى روحانيون انقلابى آنان را تائيد مىكردند و از امام نيز
مى خواستند كه منافقين را تائيد نمايد. اما امام عليرغم اين سفارشات هرگز آنان را تائيد نكرد و از همان ابتدا شناخت دقيق
نسبتبه ماهيت آنها پيدا نمود.هفتمين ويژگى امام صبر انقلابى است. امام درحاليكه انقلابى ترين فرد زمان خود بود، صبورترين افراد نيز به حساب مىآمد و اين
دو ويژگى به ظاهر متضاد در شخصيتبزرگى چون امام به حد كمال وجود داشت. امام در زمان مرجعيت آيت الله العظمى
بروجردى على رغم اينكه از بعضى عملكردها راضى نبودند و رفتار بعضى از نزديكان ايشان را تاييد نمىكردند، اما سالها مهر
سكوت بر لب زدند و هيچ مطلبى بر زبان نياوردند، زيرا اين اقدام را حركتى در جهت تضعيف مرجعيت مىدانستند. نمونه ديگر از
صبر انقلابى امام در مورد برخورد با بنى صدر بود. امام شناخت دقيقى نسبتبه بنى صدر داشتند و مىدانستند كه او لياقت
رياست جمهورى كشورى اسلامى و انقلابى را ندارد، اما بدليل مصلحت نظام با صبر و تحمل بسيار با او رفتار كردند تا مردم
شناخت دقيقترى نسبتبه او پيدا كنند. در صورتيكه اگر چنين فرصتى به مردم داده نمى شد تا بنى صدر را بطور كامل بشناسند،
ممكن بود گروهى به طرفدارى از او برخيزند و درحاليكه كشور دچار جنگى خانمانسوز بود گرفتار يك درگيرى داخلى نيز بشود.در همان زمان تعدادى از افراد انقلابى كه واجد صبر انقلابى لازم نبودند و به همين دليل پيچيدگى برخورد امام با بنى صدر را
درك نمىكردند، اظهار داشتند كه امام از خط خود خارج شده است. آنان نمىدانستند كه در جريان يك انقلاب هماناندازه كه
افكار انقلابى ضرورى و مهم است، صبر و حلم و تحمل نيز ضرورى است و اگر اين دو خصوصيت همراه يكديگر نباشد، نهضتبا
شكست مواجه خواهد شد.ويژگى مهم ديگر امام، مردم شناسى و مردم باورى است. امام با شناخت دقيق از روحيات، خواستهها و فرهنگ مردم خود، با آنها
رابطهاى بسيار مستحكم و صميمانه ايجاد كرده بود. اين رابطه به گونهاى بود كه تك تك آحاد ملت او را همچون پدرى مهربان و
دلسوز مىپنداشتند و مىدانستند كه امام چيزى جز صلاح و مصلحت آنها را نمىخواهد. رابطه صميمانه امام با مردم را مىتوان
در مراسم ميليونى تشييع جنازه او و با حضور دايمى مردم بر سر مزار شريف و حرم مطهرش به خصوص بعد از هشتسال جنگ و
ده سال حكومت كه طبيعتا همراه با مشكلات فراوان هست مشاهده نمود. امام خود را خدمتگزار مردم مىدانست و به نظر و راى
مردم با ديده احترام مىنگريست. جمله معروف ميزان راى ملت است بيانگر توجه خاصى است كه ايشان به نظر مردم داشت.امام در پاسخ سوال يكى از مسئولين در مورد پيشرفت امور فرموده بود: تا جايى پيش برويد كه بتوانيد مردم را قانع كنيد و اگر
تشخيص داديد كه كارى براى مردم قابل توجيه نيست از انجام آن خوددارى كنيد.ديگر خصوصيتى كه مىتوان براى امام ذكر نمود عشق به مستضعفين و تنفر از سرمايه داران و مرفهين بى درد است. امام با
شناخت كامل از تاريخ صدر اسلام و پيروان صديق پيامبر اكرم (ص)، بخوبى مىدانست كه تنها مستضعفين به نداى انقلاب
اسلامى لبيك گفته و جان خود را در طبق اخلاص مىگذارند. او بخوبى دريافته بود كه مرفهين بى درد نه تنها بدنبال ايجاد تغيير
در جامعه نيستند بلكه با تمام وجود با هر حركتحق گرايانه و عدالت طلبانهاى كه بخواهد بنيانهاى رژيم طاغوت را سست و
پايههاى حكومت عدل اسلامى را مستحكم نمايد مخالفت مىكنند. امام معتقد بود كه وابستگى مادى آنان بهاندازهاى است كه
حتى حاضر به برداشتن يك گام در جهتحق نيستند و منافع خود را به هر موضوع ديگرى بويژه اسلام و انقلاب ترجيح مى دهند.امام با توجه به اين تحليل نظر خود را در مورد سرمايه داران چنين بيان مىدارد: من يك موى كوخ نشينان را به تمامى كاخ
نشينان نخواهم داد. ايشان در جايى ديگر نيز تحليل خود را از عملكرد مستضعفين و سرمايه داران چنين بيان نمودند: برويد
خانواده شهدا را ببينيد اكثر آنها از اقشار مستضعف هستند زيرا اين گروه آماده فداكارى براى اسلام هستند و چنين خصوصيتى
در سرمايه داران بى درد وجود ندارد.ويژگى ديگر امام اعتقاد راسخ به هدف است. واقعيت اين است كه در جريان يك نهضتبدليل صعوبت راه و مشكلات فراوان بعضا
تحمل مبارزين و مجاهدين كاهش يافته و مقاومت آنها در مواجهه با مشكلات متزلزل مىشود; وجود چنين شرايطى گاه بقدرى
سخت و سنگين است كه اصل هدف مبارزه را زير سوال مىبرد. اين مسئله در مورد تمام نهضتها و طبعا در مورد انقلاب اسلامى
ايران نيز وجود داشته است.هدف امام از ابتداى نهضتسقوط رژيم سلطنتى و برقرارى حكومت اسلامى بود و با تمام وجود اعتقاد داشت كه چنين كارى
شدنى است. اين هدف بقدرى عظيم بود كه تعداد زيادى از مردم و حتى مبارزين بزرگ نسبتبه تحقق آن دچار شك و شبهه
بودند. آنان اعتقاد داشتند كه رژيم شاه تا بن دندان مسلح بوده و از جانب تمامى قدرتهاى جهانى حمايت مىشود. بنابراين امكان
سقوط رژيم وجود ندارد و بايد مبارزه را با هدفى ديگر دنبال نمود. در اين زمينه آيت الله خامنهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى در
يك سخنرانى بيان داشت كه حتى آيت الله طالقانى كه از مبارزين قديمى و از بزرگان دين و سياستبود، سقوط شاه را عملى نمى
دانست و معتقد بود چنين واقعهاى رخ نخواهد داد. اما حضرت امام در تمام طول مبارزه و على رغم مشكلات بسيار حتى يكبار
هم در مورد تحقق اين هدف ترديد به خود راه نداده و با صراحت اعلام مىداشت كه شاه بايد برود. امام در اين راه تحت تاثير
هيچكدام از نظريات ديگر قرار نگرفت و با جديت تمام هدف را دنبال نمود تا در نهايتبه آن دستيافت.در اينجا مناسب استبه ذكر خاطرهاى از شهيد بزرگوار آيت الله مطهرى بپردازيم. اين خاطره مىتواند تبيين كننده اعتقاد امام
به هدف خود و همچنين اعتقاد ايشان به مردم باشد.استاد شهيد مرتضى مطهرى در زمان اقامتحضرت امام در پاريس به ديدار ايشان رفت. پس از بازگشت فرصتى دست داد تا به
خدمت ايشان برسم. وقتى از حال امام استفسار كردم شهيد مطهرى با لبخند گفتحال ايشان خوب است و گوش به حرف
هيچكس نمىدهند. سپس ايشان ادامه دادند من (مطهرى) سرگذشت تمامى رهبران بزرگ دنيا اعم از مذهبى، ملى، ماركسيست
و... را مطالعه كردهام، اما هيچكدام از آنها را بهاندازه امام معتقد به مردم نديدم. امام معتقد است كه اگر تاكنون در ايران كارى
انجام نگرفته تقصير ما آخوندها است، زيرا هر زمان كه ما به صحنه آمديم مردم هم آمدهاند و تا زمانى كه ما در صحنه مبارزه
هستيم مردم نيز مبارزه را ادامه خواهند داد. سپس شهيد استاد مطهرى اضافه نمود كه امام مىفرمايد به من نگوييد كه رژيم
ساقط شدنى نيست و شوراى سلطنت را بپذير، من اعتقاد دارم كه نهضت قطعا به پيروزى مىرسد ولى زمان آن را نمى دانم. براى
من (امام) در جريان نهضت اتفاقاتى رخ داده است كه دستخدا را در آن ديدهام و در پيروزى آن هيچ شك ندارم.ديگر خصوصيت امام انتخاب بهترين استراتژى جهت مبارزه است. در دوران قبل از انقلاب جو غالب، مبارزه مسلحانه با رژيم را
تجويز مىنمود. اين استراتژى به عنوان نتيجه بررسى و جمعبندى مبارزات گذشته و ماهيت استبدادى رژيم عنوان مىگرديد و به
عنوان دستاوردى علمى به تمام مبارزين ارائه مىشد. طرفداران استراتژى مبارزه مسلحانه در انتقاد از استراتژى امام به اين نكته
اشاره مىكردند كه رژيم مسلح است و مستبد و تحمل هيچگونه حركت اعتراضى مسالمت آميز را ندارد و با كليه حركات مسالمت
آميز مردمى برخورد قهرآميز دارد، بنابراين طبيعى است كه با چنين رژيمى و با چنان ماهيتى برخورد مسالمت آميز و غير
مسلحانه بى نتيجه خواهد بود.در مقابل اين ديدگاه، استراتژى امام آگاهى دادن به تودههاى مسلمان و خيزش عمومى و يكپارچه بود. امام بخوبى مى دانست كه
اگر آگاهيهاى اسلامى و سياسى مردم بالا برود آنان خود كار را تمام خواهند كرد. ايشان با انتخاب اين روش و عليرغم انتقادهاى
تمامى انقلابيون آن زمان مبارزه را ادامه داد تا پيروزى را براى ملت ايران به ارمغان آورد. استراتژى گل در مقابل گلوله كه از
ابتكارات ناب حضرت امام بود، بهيچوجه نمىتوانست در ذهن سازمانهايى كه شناختى از اسلام، مردم و فرهنگ ايران نداشتند
شكل بگيرد.عدهاى از طرفداران تز مبارزه مسلحانه با پافشارى بر عقايد خود، پيروزى انقلاب را نتيجه افتادن اسلحه به دست مردم مى
دانستند. اين نظر نيز مطابق واقع نمى باشد، زيرا زمانى كه اسلحه به دست مردم افتاد رژيم سلطنتى شكسته بود. از آن گذشته
دسترسى مردم به اسلحه و مردمى شدن مبارزه مسلحانه كه عمدتا بدليل پيوستن نيروهاى مسلح به انقلاب اسلامى بود در
چارچوب استراتژى امام قابل تبيين است نه در قالب استراتژى مبارزه مسلحانه بريده از مردم. خلاصه اينكه حضرت امام با
انتخاب بهترين استراتژى جهت دستيابى به هدف روشهاى ديگر مبارزه را عليرغم تهاجمى بودن آنها نفى كرد و ثابت نمود كه
استراتژى انتخابيش بهترين روش مبارزات در ايران اسلامى است.ويژگى ديگر امام كه نقش بسيار موثرى در پيشبرد انقلاب و تبعيت مردم داشت، اعتقاد به نقش زن در فعاليتهاى سياسى و
اجتماعى بود. در اين مورد مىتوان به اين نكته اشاره كرد كه امام تنها مرجع جهان تشيع بود كه اجازه ورود جدى زنان را به صحنه
مبارزه صادر كرد و آنان را از عزلتخانه به ميدان سياست و انقلاب كشاند و از اين طريق بخش مهمى از جامعه اسلامى را در
ارتباط با انقلاب فعال نمود. افكار امام موجب احساس استقلال سياسى و فرهنگى در زنان گرديد. ورود زنان به صحنه مبارزه
مردان را به نحو موثرترى به صحنه مبارزه كشاند. اعتقاد حضرت امام به نقش سياسى و اجتماعى زن عامل يك تحول اساسى در
ذهنيت زن مسلمان ايرانى گرديد و به او تفهيم نمود كه مسلمان بودن با فعاليت اجتماعى تناقضى ندارد. اينانديشه باعث گرديد تا
زن مسلمان با پشتسر گذاشتن تفكرات غربى وارد صحنههاى سياسى، اجتماعى، فرهنگى و علمى شده و با انتخاب پوشش
اسلامى در اين صحنهها پيامى تازه براى تمامى زنان مسلمان جهان به ارمغان آورد.توجه حضرت امام به نقش زن در جامعه در زمان ارسال پيام براى گورباچف رئيس جمهور شوروى سابق بخوبى تجلى دارد. ايشان
تاكيد داشتند كه حتما يكى از بانوان مسلمان هيات حامل پيام را همراهى كند تا از اين طريق پيامى ديگر براى جهانيان ارسال
نمائيم.ويژگى ديگر امام سرعت انتقال مطالب و مفاهيم است كه در هدايت نهضت و اداره امور كشور اهميتى خاص دارد. رهبر نهضت در
صورتى كه نتواند مسائل را به سرعت درك نمايد و مشكلات را با تيزبينى خاص خود دريافت كند نهضت و يا حكومت را با معضل
مواجه خواهد كرد. اين موضوع بويژه در كشورهاى جهان سوم از اهميتبيشترى برخوردار است زيرا در اين كشورها نقش فرد در
اداره امور كشور بسيار بيشتر از كشورهاى غربى است و در آنجا سيستم بيش از فرد در پيشرفت امور موثر است. در مورد اين
ويژگى شايد بتوان ادعا نمود كه امام يك شخصيت منحصر به فرد بود و از كوچكترين خبر و يا گزارش بيشترين دريافتها را در
حداقل زمان كسب مىنمود كه اين امر در سهولت كار مجريان سهم بسزايى داشت. در اين مورد نيز مناسب استخاطرهاى از
جناب آقاى مهندس ميرحسين موسوى نخست وزير انقلابى ايران ذكر نمايم تا مساله بيشتر روشن شود. ايشان اظهار مىداشت
كه در دوران مسئوليتم جلسات بسيارى با امام داشتم و درسهاى فراوانى از ايشان آموختم. در اين جلسات به فوقالعاده بودن امام
پى بردم اما مسالهاى كه تا آخر براى من حل نشد اين بود كه امام عليرغم اينكه در انجام كار اجرايى به طور مستقيم دخالت ندارند
چگونه كار اجرايى و مشكلات آن را بخوبى درك مىكند و با كوچكترين توضيحى مطلب را بصورت كامل دريافت مىنمود.مهندس موسوى معتقد بود كه اگر اين ويژگى امام را يك معجزه بدانيم سخن به گزافه نگفتهايم.مجموعه اين ويژگيها به همراه خصوصيات ديگرى از قبيل سيادت كه ريشه عميق در اعتقادات مردم ما دارد شرايطى را بوجود
آورد تا مردم از ميان تمامى مراجع، شخصيتهاى مبارز روحانى، روشنفكران مذهبى، شخصيتها و گروههاى ملى گرا، شخصيتها و
گروههاى اسلامى ملى، سازمانها و گروههاى چريكى تنها و تنها امام را به رهبرى برگزينند و جان و دل به نداى روح بخشش
بسپارند و در پى او بزرگترين انقلاب قرن حاضر را به منصه ظهور برسانند.