به قلم: دكتر منوچهر اكبرى دلسوختگان، ارادتمندان و همه ياران امام راحل، هرگز آن روز اندوهبار و خبر سنگين وكوه شكن ارتحال آن عزيز را ازياد و خاطر نخواهند برد. عروج آن بزرگ تا روزها امت اسلام را در سراسر عالم در وادى حيرت و سرگردانى و در درياى غم و ناباورى، فروبرده بود. جهان اسلام با چشمهاى خونبار و گريان، پيكر آن پير معرفت نيوش و تجسم عرفان و اخلاص و نماد اسلام ناب محمدى را مىديد، اما نمىتوانستبخود بقبولاند كه از حسينه وفا و بيعت در پاسخ شور وشوق و فرياد بلند اطاعت امت، ديگر از سوى دستان مهرآساى يوسف كنعان، نسيم لطف و رايحه لايتبرگونه آنها نخواهد وزيد. هركس به زبان خويش از آتش نهفته در درون سخن مىگفت اما عظمت ارتحال بقدرى فراگير بود كه به واقع هيچ گروه و جماعتى از هنرمندان، شاعران، انديشمندان و ارباب قلم نتوانست كربلاى ارتحال را رنگ جاودانگى بخشد و تصويرى هرچند كم رنگ اما نزديك به واقعيت از آن زلزله كه در اركان هستى و شورش كه در خلق عالم افتاده بود ترسيم نمايد. روح ملكوتى آن ربانى كه چند صباحى مهمان ما زمينيان شده بود، در آستان قرب الهى و ملكوت اعلى در كمال اطمينان، آرام خفته بود، اما اين امت قدرشناس از آغاز اعلام خبر تا پايان مراسم تدفين با حضور ميليونى و دشمن شكن خويش تمام محاسبات شيطانى استكبار را نقش برآب كرد. هر وقتشكوه آن روزها را بياد مىآوريم و حركت تاريخى مردم را تحليل مىكنيم، درمىيابيم كه با هوشيارى چشمگير اين امت دلاور حتى در ارتحال امام هم زمينه وحدت و يكپارچگى مردم حاصل آمد و بنيانى چنان مرصوص در برابر دشمنان انقلاب بوجود آمد كه هرگز تصورش را نداشتند. هنرمندان مختلف بخصوص شاعران كه بىترديد در نازك طبعى و خيال انگيزى و لطافت روح آنها نسبتبه افراد غير هنرمند ترديدى نيست، با تمام توان و ذوق به چكامه سرايى پرداختند. اشعار ماندگار وسوزناك و دردمندانه و بارورى را در توصيف آن زلزله تنزيل از خود بيادگار گداشتند. از آن ميان به نقد و تحليل نمونهاى ارزشمند از اشعار مىپردازيم. خسوف شقايق نام مثنوى بلندى است از احمد عزيزى براى رحلتحضرت امام. اگر چه اين مثنوى در كتاب ديگرى با نام زلزله تنزيل چاپ شده و اندكى با اين فرق دارد; اما چون انتخاب شاعر را از ديگران اصلح و بهتر مىدانم، به استناد كتاب آوازهاى شرجى، اثر احمد عزيزى كه خود شعر را بدين صورت به چاپ سپرده است، اين نسخه را اصل قرار دادم. اگر شعر را به مثابه يك ساختمان تصور كنيم، بىترديد مصالح و موادى كه در اين بنا و ساختمان به كار رفته است گواه خوبى استبراى روشن شدن استحكام و مقاومتيا سستى و ضعف اين ساختمان تمثيلى. به همين دليل براى روشن شدن مصالح اين ساختمان، نخستبه استخراج مواد و مصالح اثر مىپردازيم كه به زبان شعر و نقد، بدانان مفردات و تركيبها گويند: