امام خمینی، منادی حق و احیاگر تفکر دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام خمینی، منادی حق و احیاگر تفکر دینی - نسخه متنی

قاسم بغدادی، ابراهیم زاک زاکی، مخلص جده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


شيخ ابراهيم زاك زاكى:

بسم الله الرحمن الرحيم. شما مى‏توانيد از همان روشهايى كه امام فقيد استفاده مى‏كردند سود ببريد، بطور مثال: روشى كه ايشان بما نشان دادند تاكيد بر اين امر داشت كه نيازى نيست ما همه چيز را از ابتدا شروع كنيم.

فقط بايد ادامه راه بدهيم، زيرا بسيارى از كارها قبلا انجام شده است. زمانى بود كه همه امت مشغول محاسبه درباره آن كارهايى بود كه بايد انجام بدهيم و اينكه چگونه بايد آنرا به انجام برسانيم. ولى در واقع اشكال در اين نبود كه چه بايد بكنند؟ بطور مثال مى‏توان از پاكستان نام برد كه بعنوان اولين كشور، نام اسلامى بر خود نهاد، اما پس از چندين سال دريافتيم كه اين كشور نيز نظير ساير كشورهاست، همينطور نمونه ديگرى وجود دارد، در زمينه احزاب سياسى كه مى‏توان از حزب جماعت اسلامى نام برد كه يك حزب سياسى است و در بسيارى مناطق فعاليت مى‏كند. پيروزى انقلاب اسلامى ايران و اعتبار و تجربيات حاصله در الجزاير و تاثيرى كه در سيستم موجود دارد روشن مى‏كند كه دانشگاههاى اسلامى چگونه بايد اداره شوند و محاكم شرعيه چگونه بايد تشكيل شود، در ميان نظام موجود قضايى. بنابراين، اين كلام امام را تكرار مى‏كنم كه فرمودند: ما آنچه را مى‏خواهيم كه خداوند براى ما مقرر داشته است، در نتيجه نيازى نبود كه همان اشتباهاتى را كه ديگران داشتند تكرار كنيم و همچنين آشكار بود كه يك ايده كلى وجود داشت كه امت اسلامى يك رهبر مى‏خواهد و يك احساس مشترك وجود داشت كه به يك رهبر نياز است و همچنين گونه‏اى ستاد مركزى براى هدايت، زيرا اگر كسى فكر مى‏كرد كه حجاز مى‏تواند مركزيت رهبرى را داشته باشد اشتباه مى‏كرد، اگر چه اماكن مقدس در آنجاست ولى آنجا تحت كنترل امت نبود. بنابراين مسئله با شخصيت امام حل شد. وى همان رهبرى بود كه امت مى‏خواست و او را يافته بود. كارى كه مى‏بايست مى‏كرديم معرفى اين رهبرى بود و مركز رهبرى كه امت مى‏خواست از آنجا تحت هدايت قرار گيرد و فعاليتش را شروع كند، كانونى كه از آنجا فعاليتش را توسعه دهد. و امت اين را نيز بدست آورد. بنابراين امت‏يك رهبر بدست آورد و يك ستاد مركزى و يك شيوه و روش براى حركت; من احساس مى‏كنم از همين جا مى‏توان جمهورى اسلامى را در ساير مناطق اسلامى جهان توسعه داد. البته منظورم اين نيست كه اينكار از طريق نوعى جنگ صورت گيرد، مثلا عراق ضميمه ايران شود، نه، اينكار بايد از طريق برپايى جنبش اسلامى در همه جا صورت گيرد، تمام جهان بايد پيام امام را بكار بندد. و اين كار را در همه جا تا كسب موفقيت ادامه دهيم، در اينجا، در آنجا و در همه جا. تا هنگاميكه بصورت يك قدرت بزرگ اسلامى درآييم، انشاءالله و بتوانيم تمامى جهان را تحت كنترل درآوريم.

بنابراين فكر مى‏كنم كارى را كه بايد انجام دهيم اين است كه به جنبش‏هاى اسلامى كه جهت ايجاد تحول در امت فعاليت مى‏كنند، كمك كنيم، بر اساس پيام امام، كه به ما جهت دادن و راه و روش اينكار را تعيين فرموده‏اند بايد در جهان در تمامى جهات شمال، جنوب، شرق و غرب ايجاد حركت نمائيم، همانگونه كه جنبش اسلامى در افغانستان به جهان كمونيست ضربه وارد آورد، بطوريكه در نهايت موجب سقوط آن گرديد. به يك جنبش اسلامى نياز است كه پيام امام را بكار بندد و بنظر من اينجا، يعنى ايران بعنوان مركز رهبرى جهان اسلام مى‏بايست‏به هدايت جنبش‏هاى اسلامى بپردازد. البته نه با پول، زيرا خود انقلاب اسلامى براى پيروزى از كسى پول دريافت نكرد. اگرچه عربستان سعودى با دلارهاى نفتى خودش براى مبارزه با اسلام استفاده مى‏كند. ايران بايد فقط هدايت و راهنمايى كند.

/ 16