ابوالفضل هدايتي در كارنامة رهبران نهضتها و قيامهاي مردمي، ملت؛ جايگاهي بلند و تعيينكننده دارد. اساساً، در حمايتهاي ملي از يك رهبر بيدار و قاطع و نفوذناپذير است كه رهبري؛ تجلي ميكند. در تحليلِ عوامل كاميابي حركتهاي آزاديخواهانه و استقلالطلبانه، دو عامل را در ارتباط تنگاتنگ با يكديگر مينگريم؛ نخست شور مردمي كه از بيدادها به ستوه آمدهاند، و ديگري مديريت و قاطعيت رهبري در برابر موانع دستيابي به هدفها و خواستههاي مردمي. در اين مقال گذري خواهيم داشت بر پيوند عاطفي و معنوي و فرهنگي امام خميني و ملت ايران. رازجويي از چند و چوني اين پيوند تاريخي و تأثيرگذار بر سرنوشت مردم ايران و منطقه و جهان اسلام، بهرههايي به همراه خواهد داشت كه هر كدام ميتواند راهنماي حركت ضداستبدادي و ضداستعماري نسلهاي انقلاب باشد.
ويژگيهاي شخصيتي و رفتاريِ ملت ايران
آگاهي از روحيات و خلقيات ملتي كه سر «چهارراه تاريخ»،[1] هزارهها زيسته و تأثير گرفته و اثر گذاشته است، ضرورتي است انكارناپذير. رهبري چنين ملتي، بيش از ديگر نهادهاي مدني، خود را نيازمند معرفتهاي قومي و تاريخي و فرهنگي ميداند. بيخبريهاي بسياري از رهبران فكري و اجتماعي ايرانيان در درازناي تاريخ اين مرز و بوم، سببساز ناكاميها و تجربههاي منفي و نگرانيها و گسستهاي سياسي گشته است. پديدة انقلاب اسلامي ـ كه شگفتي دوستان و دشمنان را آشكار ساخت ـ به روشني، نمودار بهرهگيريهاي معرفتيٍ واقعبينانة رهبري از يك ملت بزرگ بود. كندوكاوهاي فرهنگي و تاريخي و سياسي، در دورانهاي پيشين، رهبري انقلاب را به دستآوردهاي تعيينكننده در جهت احياي شخصيت يك ملت، نزديك ساخت، تفاوتها و تمايزهايي كه حركت اخير ملت ايران، با حركتهاي سياسي گذشته يافته بود، نشان داد كه ايرانيان و رهبري، به ميزان چشمگيري از تعصبها و تقليدهاي اجتماعي و فكري رهيدهاند. پررنگ شدن برخي عناصر انقلابي ـكه پيشتر بر اثر دنبالهروي از چهرهها و گرايشهاي ضدفرهنگي، ذهن بسياري از تحصيلكردگان و رهبران جنبشها، چندان موردتوجه و محور تفكر و كوشش قرار نگرفته بود ـ نشانهاي از رويكرد واقعبينانه است. اكنون با سيري در كلام امام خميني، معرفتهاي رهبري نسبت به ملت قهرمان ايران را به دست خواهيم داد.