طبل -تو-خالي - طبل تو خالی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
طبل -تو-خالي
حسني به علت تنبلي مفرطازخانه بيرون نميرفت .مادرش ازاين موضوع كلافه است تدبيري ميانديشدوحسني راازخانه بيرون ميكندبچه هاسربه دنبال اوميگذارندوحسني براي خلاصي ازدست آنهاازشهربيرون ميايدخسته و ناتوان زيردرختي دارازميكشد .اماهجوم مگسهاآرامش واستراحت اورابهم ميزند .حسني به جنگ آنهابرميخيزدومگسهاراازاطراف خودميراند .بعداز موفقيت خودغره ميشودباددرآستين مياندازدوبالاي سرخودمينويسدصدتارا كشتم صدتارادرراه خداآزادكردم صدتاهم فراركردند؟لشكريان پادشاه كه از آن جاميگذرندهيكل گنده وتن پرورده اورامي بينندكه درازبه درازافتاده و خوابيده است .ونوشته بالاي سرش راميخوانندوبه تصوراين كه حسني صدنفررا كشته است وصدنفرراگريزانده وصدنفرراآزادكرده اورابجاي قهرماني مردافكن ميگيرندشاه راخبرميكنندكه چه نشستي پهلوان شيرافكني بشهرماآمده است .شاه كه درحال جنگ باشاه ديگري است خوشحال ميشودوفرمان ميهدكه حسني راباعزت واحترام به بارگاهش بياورند .حسني راباعزت واحترام به بارگاهش مياورند .حسني مدتي ميخوردوميخوابدوبعدتكليف جنگ به اوميشود لباس رزم براوميپوشانندوبنابدرخواست حسني كه ازفنون اسب سواري وشناختن اسب بي خبراست اسبي به ظاهرمردني وبي رمقي رابراي خودانتخاب ميكندكه او رادرموقع سواري به زمين نزند .اسب درحقيقت ازچموش شترين اسبهاي اصطبل شاهي است وهيچ كس جرات سوارشدن برآن ندارد .چنين انتخابي ارج وقرب حسني راپيش شاه واطرافيانش بالاترميبرد .حسني كه ازاسب سواري وحشت داردو ميترسدكه اسب اورابرزمين بزندتقاضاميكندكه اورابراسب ببندندچنين تقاضايي نشانه ديگري ازدلاوري وجنگاوري اومحسوب ميگردد .حسني بميدان جنگ ميروداسب چموش اورابرميداردوبه طرف صفوف لشگريان دشمن ميبردحسني از ترس درختي راسرراه خودبغل ميكند .درخت راچون موريانه خورده است ازجا كنده ميشوددشمن كه آوازه دلاوري اوراشنيده است وبه چشم ميبينندكه حسني درختي راازجاكنده است وبطرف آنهايورش مياوردوحشت زده روبه گريز ميكنندولشكردشمن شكست ميخوردو .ادبيات داستاني