حكومت جهانى در عصر فنآورى
اشاره:
در سومين اجلاس دو سالانه بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى، عليهالسلام، آيةالله امامى كاشانى و حجةالاسلام والمسلمين كورانى در فضايى صميمى و پر از معنويتبه پرسشهاى حضار درباره حضرتش پاسخ دادند كه متن كامل اين جلسه تقديم حضورتان مىگردد. پرسش و پاسخ با آيةالله امامى كاشانى و حجةالاسلام والمسلمين كورانى
با توجه به جمله «يملاء الارض قسطا و عدلا» [حضرت مهدى، عليهالسلام، زمين را پر از قسط و عدل مىكنند] چطور است كه باز هم گناه ديده مىشود آن هم در حدى كه براى اجراى حدود لازم مىشود حضرت به علم خويش عمل كنند - آنگونه كه صبح جناب عسكرى، دامظله، فرمودند؟ حجةالاسلام كورانى: درست است كه حكومتحضرت مهدى، عليهالسلام، كل جهان را در برمىگيرد ولى هيچ اجبارى براى مردم جهان وجود ندارد. مساله امكان و قدرت بر انجام معصيت و طاعت محفوظ است و خداوند مىخواهد كه اين اصل محفوظ بماند. «ان الساعة آتية اكاد اخفيها» (1) برخى چيزها هم در عقايد وجود دارد كه خداوند نمىخواهد كاملا روشن شوند. اهل گناهان و مفسدين در زمان حضرت، صلواتاللهعليه، هر چند كماند ولى مىمانند. مثلا دجال كه سنيها در كتابهايشان خيلى بزرگش كردهاند بر اساس منابع ما يك ضدانقلاب و ضدحركتبراى حضرت از ناحيه يهوديان و نواصب است. در آن زمان اينقدر مسائلى نظير ارتباط با ديگر كرات و آسمانها با معجزاتى كه به دستحضرت ظاهر مىشود، روشن مىشوند كه كم هستند كسانى كه ايمان نمىآورند لذا مساله قضا و حكومت و تعزيرات خيلى لازم است. آيةالله امامى كاشانى: يك بحثى وجود دارد كه جهان به سوى تكامل مىرود و دو نقطه تكامل در همه اديان و اسلام مطرح است كه نقطه دوم به نسبت اولى اكمل و كاملتر است. نقطه اول تكامل، حكومت امام عصر، ارواحنافداه، است. نقطه دوم هم قيامت است كه در قيامت همه حقايق روشن مىشود و ديگر كسى قدرت خلاف گفتن را هم ندارد. حتى در آنجا وقتى به او بگويند تو چنين كردى نمىتواند بگويد نه و انكار كند. «شهد عليهم سمعهم و ابصارهم» (2) آنجا عالم بتمام حقيقته و بشراشر وجوده عيان شده است و آن تكامل تكامل واقعى است. تكامل قبل از آن تكاملى اجتماعى و فردى است و در آن حد نمىباشد. البته اين بحث منحصر به اسلام نيست محققين از اديان مختلف مىگويند. اتفاقا من كه با بعضى از آقايان مسيحى چه متكلمين آنها و چه فلاسفهشان بحث مىكردم اين حرف را قبول داشتند. مىگفتند: ما هم اين مطلب را قبول داريم و از انجيل هم شواهدى بر اين مطلب مىتوان يافت; مثلا در انحيل متى هست كه وقتى مسيح ظهور و قيام مىكند و با اوليايى كه همراه او خواهد بود عدالت را برقرار مىكند، باطل از بين مىرود و حق هم چنين مىشود. بعد از آن هم قيامتبرپا مىشود. اين دو مرحله از تكامل را هم انجيل و هم ديگر كتابهاى اديان مختلف و صاحبان مكتبهاى امروز قبول دارند. در اين بحث كلى چند نكته مطرح است: نكته اول اينكه وقتى مىفرمايند: «يملا الله بهالارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا» آيا معنايش اين است كه ديگر گناه نخواهد بود؟ همينطورى كه جناب آقاى كورانى فرمودند اينچنين نيست كه گناه نباشد چون دار، دار تكليف و اختيار است و امتحان و آزمايش از بين نرفته است. پس به هر دورى ولىاى لازم است تا قيامت آزمايش دائم است امتحان هم معنايش اين است كه انسان بتواند گناه بكند. لذا گناه و ظلم هم خواهد بود ولى جريان، جريان عدل است و نظام، نظام عدل. همينطور كه الآن مىبينيم فضا، فضاى ستم است; يعنى اينطور نيست كه يك نفر در خانهاش و در خلوت گناه نكند. مثلا يك زن و شوهر به هم ظلم نكنند يا دروغ نگويند. معناى «يملا الارض قسطا و عدلا» اين است كه آن مقدمه مىشود براى قيامت. در قيامت چون تماما عدل حاكم است و چيز ديگرى كه در آن ظلم و ستم باشد ديده نمىشود: «تمت كلمة ربك صدقا و عدلا» (3) . آنجا يك همچنين تحقق و بروز بشراشر وجود انسان و همه عالم خواهد بود، اما قبلش كه در زمان ظهور حضرت باشد در همين حد است. پاسخ به بخش اول سؤال اين شد كه نظام و شرايط به طرف حق است ولى گناه و ظلم هم ديده مىشود. سؤال دوم هم اين است كه اينكه حضرت به علم خودشان عمل مىكنند آيا معنايش اين است كه ديگر به بينه و شاهد و سوگند و اينگونه مسائل تكيه نمىشود؟ پاسخش اين است كه اين هم چون يك دقيقهاى است از حقيقه قيامت و سوسويى از شمع آن. تقريبا نورى به دنيا مىدهد و جزيى در حقيقت روشن مىشود. يعنى گاهى ممكن است كسى چيزى بگويد و حضرت بگويند چنين نيست و تو چنان كردهاى و اينكه هر از گاهگاهى يك چنين اظهار نظرى بفرمايند بناى قضا و دعوا و حاكم و محكوم را به هم نخواهد زد كه البته اين اظهار نظرها هم در طريق هدايت انسانها به سوى خود آن حضرت است كه بايد جداگانه روى اين موضوع بحثشود. در يكى از سخنرانيهاى اجلاس مطرح شد كه «وقت معلوم» (4) كه مهلتشيطان است همان زمان ظهور است اگر چنين است چطور باز هم گناه يافت مىشود؟ يعنى همان سؤال اول. حجةالاسلام كورانى: بحث قتل شيطان به دستحضرت عيسى در منابع سنيها زياد مطرح شده و رواياتى داريم كه آن را به ستحضرت صاحبالزمان، عليهالسلام، بيان مىكنند و پس از رجعت و حكومت امام حسين و ديگر معصومين، عليهمالسلام، و برخى هم به دست رسول اكرم، صلىاللهعليهوآله، بيان كردهاند. ولى بايد مد نظر داشت كه شيطان تنها منبع شر نيست. همانطور كه در مراسم حجسه جمره داريم و آنها را رمى مىكنيم: شر نفس، شرالناس و شر الشيطان. پس با حذف شيطان شر برچيده نمىشود و شرالنفس و شرالناس به جاى خود باقى است لذا گناه هم باقى خواهد بود. آيةالله امامى كاشانى: مساله اخير و امتحان تا روز قيامت در دنيا باقى است و شيطان هم كه در قيامت از بين مىرود خودش هم درخواستش اين بود كه :«فانذرنى الى يوم يبعثون». (5) چطور ممكن استحضرت با شمشير در مقابل تكنولوژى عصر ظهور مقابله كنند؟ حجةالاسلام كورانى: روايتى نداريم كه استفاده امام مهدى، عليهالسلام، را از تكنولوژى روز صريحا نفى كند بلكه در نقطه مقابل آن زياد است مثلا: «ان صاحبكم ليركب السحاب و يرقى فى الاسباب و ينزل العراق فى سبع قباب من النور لا يعلم بايها هو»; رهبر شما بر ابرها سوار مىشود و با وسايلى بالا مىرود و وقتى از حجاز وارد عراق شوند در هفت گنبد نورانى هستند كه معلوم نيست ايشان در كداميك قرار دارند. يا :«ان الله عزوجل اعطى ذى القرنين السحاب الذلول و ادخر الصعب لصاحبكم»; خداوند به ذىالقرنين ابر و باد روان و آرام را عطا كرد و براى رهبر شما سخت و مستحكم آن را ذخيره نمود. «سالته و ماالهواء الصعب؟ قال: الذى فيه رعد و قذف و برق». يا ديگرى اينكه: «يرى فى عصره من فى المشرق من فى المغرب» يا «معه عصا موسى» و يا ديگر معجزات. به طور خلاصه مىتوانيم بگوييم حضرت از چند تشابه استفاده مىكنند: اول: بلسان قومه يعنى از همان تكنولوژى عصر خويش و وسايل آن استفاده مىكنند و شايد آن را هم پيشرفتبدهند كه رواياتى هم در اين ارتباط داريم: «ان العلم فى عصره يكون جزئين فيضم عليه خمس و عشرين جزءا و يبثها فى الناس سبعا و عشرين». دوم معجزات است. احتمالا تعبير روايت هم كنايى باشد: «انما يركب فرسه فى الكوفة و ينتفذ فرسه له اعين له...» كه تعريفى از اسب حضرت بيان مىكند كه شبيه دستگاههاى جديد است. لذا مىتوانيم بگوييم حضرت مثل هر پيامبر و امامى علاوه بر معجزات از تكنولوژى عصر خويش استفاده مىكنند. آيةالله امامى كاشانى: دو نكته است كه آقاى كورانى به آن اشاره فرمودند: يكى اينكه خروجه بالسيف جنبه سمبليك دارد به اين معنى كه مىخواهد بفرمايد كه بالاخره شمشير و اسلحه هم در كار خواهد بود; يعنى علىرغم اينكه گسترش تفكر حضرت، صلواتاللهعليه، بر روى زمين با منطق و فكر و اخلاق و كرامات و معجزات خواهد بود ولى يكجا هم با مستكبرانى روبرو خواهند شد كه آنها اصلا اهل منطق نيستند كه اين ديگر چارهاش اسلحه است. حالا اسلحه آن زمان شمشير بوده لذا تعبير به شمشير شده است ولى استفاده تكنولوژى براى هر رهبرى هست چه رسد به رهبر جهانى. شواهدى هم داريم كه حضرت از تكنولوژى روز استفاده مىكنند. آيا حضرت شهيد مىشوند يا خير؟ اگر جواب مثبت است چه شرايطى بوجود مىآيد كه در مقطعى كه عدل و داد حاكم است مردم يا گروهى امامى را كه مظهر حق و عدل و داد است، شهيد مىكنند؟ حجةالاسلام كورانى: من درباره رواياتى كه كشته شدن حضرت را مطرح مىكنند تتبع كردم ولى متاسفانه نديدم كه در منابع مهم ما آمده باشد و اينكه يك زن حضرت را شهيد مىكند احتمالا از مشهورات منابع غيرمعروفه است. بحث ديگرى هم كه شبيه اين بحث است مساله مدت حكومتحضرت است. روايتهاى سنيها مىگويد: 7 يا 9 سال. اينجا سبع (هفت) و تسع (نه) تصحيف شدهاند. البته شايد در اينجا منظور از سال، مرحله باشد و لى به هر حال ممكن استحضرت 309 سال يا بيشتر حكومت كنند. رواياتى داريم كه كم هم نيستند كه پس از حضرت 12 تن از فرزندانشان حكومت مىكنند و اگرچه از دجال كه وضع عمومى مردم چيزى شبيه عصمت است در عين حال باز كم و بيش فاسد وجود دارد كه بعضى سعى مىكنند امام را شهيد كنند، ولى صريح اين را در منابع معتبرمان نديدهايم. در ضمن پس از 12 فرزند حضرت رفت و آمد بين آسمان و زمين انجام و آسان مىشود و بعد هم امام حسين، عليهالسلام، مىآيند و از آن زمان رجعتشروع مىشود. خلاصه كلام اينكه نمىتوانيم از نظر علمى ثابت كنيم حضرت چند سال حكومت مىكنند يا آيا شهيد مىشوند يا خير؟ اما آيا مىتوان قبول كرد كه حضرت كه بناست نتيجه و ثمره 124000 پيامبر باشد آن وقت هفتسال حكومت كنند؟ آيةالله امامى كاشانى: البته اگر بنده مىخواستم جواب بدهم مىگفتم كلمه «قتل» و «موت» آمده است ولى واقعيتش اين است كه اينها رسيدگى مىخواهد كه ببنيم اينها از اسلام استيا نه؟ همين مطلبى كه ديشب به يكى از آقايان گفتم، وقتى كه گفتند: روايتى هست كه: «جده الحسن بن على، عليهالسلام،» گفتم اول بايد ببينيم آيا اين از اسلام هستيا نه؟ بعد بياييم آن را تبيين كنيم و بگوييم چنين و چنان است. ولى اين مطلب از ريشه و بن غلط است. بنده در تحقيقاتى كه در روايات داشتهام و به صورت گذرا نگاه كردهام ولى هنوز تحقيق و بررسىمان به اين نقطه نرسيده است. مطلبى كه به نظرم مىرسد اين است كه ما خودمان را در اين ريزهكاريها و دستاندازها نيندازيم و خودمان را در اين وادىها نبريم و درباره آن دسته از مسائل اساسى كه در دنيا مطرح است مثل مسائل مربوط به مصلح جهانى يا خود حضرت ولى عصر، عليهالسلام، كار بكنيم. خودمان را خيلى نبايد در اين پيچ و خمهاى كه آنهايى هم كه در آن كار مىكنند نمىدانند چيستببريم. اگر كسى امام خود را زيارت كند يا در اين رابطه خوابهايى ديده باشد آيا مىتواند عنوان كند يا اينكه سكوت كند؟ آيةالله امامى كاشانى: اولا اگر كسى خواب حضرت را ديده باشد يا صحبتى در عالم رؤيا كرده باشند اين را كسى منع نكرده كه نقل كنند. صدوق، رحمةاللهعليه، در كتاب «كمالالدين» خودش اصلا علت نوشتن اين كتاب را خواب ديدنبيان مىكند و مىفرمايد كه خواب ديدم در كنار حجرالاسود هستم. وجود اقدس امام زمان، ارواحنافداه، را در آنجا ديدم، به من فرمودند: قرار بود چنين كتابى بنويسى پس چه شد؟ اقدام كن. من هم اقدام كردم. آنكه گفتهاند نگوييد تشرف خدمتحضرت استبه اين شكل كه يكى بگويد من خدمتحضرت مشرف شدم. البته اين را مگر خواص براى هم بگويند يا براى بقيه هم نادرا گفته مىشود كه خود بحث جدايى است كه البته شايد نبايد هم گفت. اگر آن توقيعى را كه حضرت براى نايب چهارم خودشان - على بن محمد سمرى - مرقوم فرمودند كه پس از مرگ تو«فمن ادعى المشاهدة فهو كذاب مفتر»، نكته اين است كه ادعا كند مرا ديده است دروغ گفته است. ادعا معنايش اين است كه بگويد من نايب پنجم حضرتم و واسطه بين مردم و ايشان. يا جور ديگرى كه مىشود معنا كرد اين است كه
«فمن ادعى المشاهدة» يعنى كسى اعلام كند من حضور حضرت مىرسم كه حضرت خودشان نمىخواهند كسى اعلام حضور بكند. گاهى بعضىها مىگويند اينكه سيد بحرالعلوم و مقدس اردبيلى مشاهده كردهاند و بزرگانى خدمتحضرت رسيدهاند و پيامهاى خصوصى داشتهاند چطور با اين توقيع مىسازد، پاسخش همين است و اين را فرمودهاند رد كنيد و آنرا نپذيريد ولى اينكه كسى خواب ببيند يا خصوصى براى افراد نقل كند كه چنين نيست. اين رد كردن هم فلسفهاش روشن است. بسيارى هستند كه بدروغ مىگويند حضور حضرت مىرسم و با اين حرف بساط بههم مىزنند. حتى ممكن استبا همين حرف بيايند نظام جمهورى اسلامى را به هم بريزند. مثلا يك نفر بيايد و بگويد من خدمتحضرت رسيدم و حضرت اين جمله را درباره فلان فرد يا فلان روش يا سياست فرمودند و همه چيز را به هم بريزد. لذاست كه جلويش را گرفتند. اما اينكه كسى خوابى ببيند، توسلى پيدا كند يا اشكى بريزد و حضرت به او لطفى كنند و عنايتى كه چيز بسيار عالى است و گفتنش نه تنها عيب ندارد كه خوب هم هست چرا كه افراد به حضرت علاقهمند مىشوند و توسل به حضرت پيدا مىكنند و مىفهمند توسل به حضرت ارزش دارد، حرف زدن با ايشان قيمت دارد و مىفهمند مناجات با آن عزيز در زندگىشان اثر دارد. جناب آقاى كورانى شنيدهايم در اينترنتبا احمدالكاتب مناظرهاى داشتهايد و وى را محكوم كردهايد. لطفا در اين رابطه توضيحاتى بفرماييد. حجةالاسلام كورانى: احمدالكاتب در اصل يك معاود عراقى بهنام عبدالرسول لارى است كه از كربلا به ايران آمد و مدتى هم طلبه بود تا اينكه به خاطر ضعف علمىاش سست و منحرف شد و پس از مدتى منكر امامتحضرت مهدى، صلواتاللهعليه، شد و به لندن رفت و آنها هم به او پناهندگى دادند و با كنفرانسهاى مختلف در استانبول و ديگر جاها بزرگش كردند كه اين متفكر شيعه است و نظريه جديد دارد او را به سايتهاى اينترنت هم كشاندند اما بعدا كه ثابتشد پايه فكرى ندارد و شخص دروغگويى است و نقلهايش دقيق نيستخودشان او را كنار گذاشتند. بعضى از وهابيون مىگفتند چرا مىترسيد و جواب احمدالكاتب را نمىدهيد؟ ما هم اول نمىخواستيم ولى بعد به ميدان آمديم و در اينترنتبحثهايى با او شد چرا كه در اصل زمان جواب دادنش رسيده بود، اين جريان پيش از آن بودكه آقاى مهاجرانى بگويد: حوزه علميه به احمدالكاتب جواب بدهد. اين مناظرات را يكى از طلاب Shia.net alhag همراه با مناظرات ديگر دوستان وجود دارد.