سیره حکومتی امام زمان (عج)، پرسش و پاسخ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیره حکومتی امام زمان (عج)، پرسش و پاسخ - نسخه متنی

ستاد پاسخگویی به مسائل دینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



سيره حكومتى امام زمان(عج)

بشر همواره در آرزوى تحقق عدالت در همهى جنبههاى زندگى فردى و اجتماعى خويش به سر مىبرد; زيرا عشق و علاقه به عدالت، امرى فطرى است. همهى انسانها از عدالت لذت مىبرند و با تمام وجود، خواهان جهانى پر از عدل هستند. اهميت يافتن رهبرى و ادارهى عادلانهى جامعههاى بشرى، بيدارى ملتهاى مظلوم، ادعاى گروههاى گوناگون در هوادارى از حقوق اجتماعى انسانها و نااميدى بشر از انجام اصلاحات واقعى به دست زمامداران قدرتمند جهان از عواملى است كه باور مسلمانان به ويژه شيعيان را دربارهى مصلح آخرالزمان، ارج و جلوهاى تازه بخشيده است. همين مسأله سبب شده است انتظار از عقيدهى صرف مذهبى به دلبستگى و آرمان عمومى خيرانديشان و ستمديدگان جهان درآيد. به يقين، تحقق چنين آرزويى به وجود جامعهاى فرمانبردار و آمادهى پذيرش اجراى حق و عدالت دربارهى خود و ديگران، برنامهاى مدون و الهى و رهبرى معصوم بستگى دارد. در اين صورت، منجى مىتواند با ظهور و قيام خود، اسلام واقعى را در همهى مراحل حيات معنوى و مادى و زندگى فردى و اجتماعى انسانها تحقق بخشد.


حكومت امام زمان(عج) تا چه زمانى به درازا خواهد كشيد؟

محمد على ملاحسنى

بايد دانست انديشهى پيروزى نهايى نيروى حق، برقرارى حكومت عدل جهانى و احياى همه جانبهى ارزشهاى انسانى به دست شخصيتى مقدس و عالىقدر كه در روايات متواتر اسلامى از او به مهدى قائم آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) ياد شده، انديشهاى است كه كم و بيش همهى مذاهب اسلامى ـ با تفاوتها و اختلافهايى ـ آن را باور دارند. اين عقيده تنها به شيعه منسوب نيست، بلكه اصلى قرآنى است. قرآن با قاطعيت مىگويد:

(وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصَّالِحُونَ)[1]

در جاى ديگر نيز مىخوانيم:

(وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ)[2]

اين دو آيه، پيروزى و حاكميت بندگان صالح خدا، كوتاه شدن دست ستمكاران و آيندهى درخشان بشريت را نويد مىدهد. بنابراين، حكومت عدل جهانى امام زمان(عج) حقيقتى است كه رخ خواهد داد. اينك به پاسخ پرسش بالا مىپردازيم. دربارهى مدت زمان حكومت امام زمان(عج)، رواياتى در كتابهاى معتبر فقهى آمده است كه گويا با يكديگر اختلاف دارند. شيخ مفيد(رحمه الله) در ارشاد مىنويسد:

اخبار و روايات بسيارى در بيان مدت حكومت امام زمان(عج) و روزگار آن حضرت وارد شده است از جمله روايت عبدالكريم خثعمى است كه از حضرت صادق(عليه السلام)مىپرسد: قائم آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) چند سال حكومت مىكند؟ ايشان مىفرمايد: هفت سال و هر سال آن به اندازهى ده سال از سالهاى شماست. بنابراين، هفتاد سال حكومت مىكند و زمانى كه ظهور او فرا رسد، در ماه جمادىالآخر و ده روز از ماه رجب چنان بارانى مىبارد كه هيچ كس مانند آن را نديده باشد. خداى متعال به بركت آن باران، گوشتهاى مؤمنان و بدنهاى آنان را در قبرستان مىروياند. گويا مىبينيم كه به يارى قائم ما روى مىآورند.[3]

آيت الله صافى به نقل از مننالرحمن (ج 2، ص 42)مىنويسد:

امام زمان (عج) چهل سال بين مشرق و مغرب حكومت مىكند، خوشا به حال كسى كه آن روزها را درك كند و كلامش را بشنود.[4]

ايشان از كتاب البيان به نقل از هيثم بن عبدالرحمن مىنويسد:

حضرت على(عليه السلام) فرمود: مهدى(عليه السلام) چهل سال بر مردم حكومت مىكند. همچنين در منتخب كنزالعمال از على(عليه السلام) نقل است كه فرمود: «تلى المهدى(عج) اَمْرَ النّاس ثلاثين سَنه او اربعين».[5]
نويسندهى اعيان الشيعه از ابى سعيد خدرى نقل كرده است كه مدت حكومت آن حضرت هفت يا ده سال خواهد بود، ولى معلوم نيست كه دقيقاً چند سال است. در اسعافالراغبين آمده است:

سال ظهور امام زمان(عليه السلام) وتر است; يعنى سالى كه عدد فرد داشته باشد نه زوج. او پس از استقرار ده سال، امارت مىكند و ده سال خلافت (بدون حكومت) و چهل سال سلطنت مىكند و برخى 21 سال و بعضى 14 سال نوشتهاند. ابن حجر دربارهى اختلاف روايات مىگويد: منظور از هفت سال، نهايت ظهور و استقرار حكومت و چهل سال مدت كشوردارى و خلافت اوست و مراد از بيست سال و امثال آن، حد وسط ضعف و قوت سلطنت او خواهد بود.[6]

علامه مجلسى مىنويسد:

اصبغ از حضرت على(عليه السلام) پرسيد: پس از پايان غيبت او چه مىشود؟ حضرت فرمود: «ثم يفعل الله ما يشاء...» اين سخن دلالت دارد بر اين كه مسألهى حكومت امام زمان(عليه السلام) نيز از نظر مدت قابل بداء و ترديد است. اين قول را مىتوان قوى تلقى كرد.[7]

در برخى روايات از جمله روايت مفضل بن عمر گفته شده است كه مدت حكومت حضرت مهدى(عليه السلام) را كسى جز خدا نمىداند.[8] حضرت على(عليه السلام) در پاسخ به چنين پرسشى فرمود:

اين به خود او واگذار شده است. پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) با من عهد كرده است كه آن حوادث (پس از ظهور را) به كسى جز حسن و حسين(عليهما السلام) نگويم.[9]

براساس آنچه در روايات ديده مىشود، مدت حكومت امام زمان(عج) از هفت سال تا 400 سال است. در بيشتر روايات، اربعين (40 سال) آمده است و هر سال برابر ده سال محاسبه مىشود. از روايات و نظريههاى دانشمندان اسلامى، گفتههاى گوناگونى به دست مىآيد، ولى با اعتماد به رواياتى همچون روايت مفضّل و آنچه در بحارالانوار آمده است، قول قوى اين است كه مدت حكومت آن حضرت را به خود او و مشيت خداوند واگذار كنيم; زيرا ائمه(عليهم السلام) نيز از علم خداوند استفاده كردهاند.[10]

دليل شيعه براى زنده بودن امام زمان(عج) چيست؟ آيا اين طول عمر معقول است؟

حمزه كلانترى

مهدويت، يكى از مسايل اختلافى شيعه و اهل سنت است كه جنبههاى گوناگونى دارد. مسايل مورد بحث مهدويت عبارتند از:

1. اصل مهدويت و انتظار ظهور امام زمان(عج).

2. امامت امام زمان(عج) در 5 سالگى و طول عمر امام زمان(عج).

3. فلسفهى باور داشتن وجود امام زمان(عج) در ميان شيعيان.

مسألهى نخست نه تنها مورد اتفاق شيعه و اهل سنت است،بلكه همهى ملتها، فرقهها و اديان جهان منتظر ظهور مصلح كل هستند تا در آخر الزمان بر اين جهان، حكومت براند و بشريت را از ستم، رهايى بخشد. در زبور داوود در اين باره مىخوانيم:

همانا منتظران خداوند، وارث زمين خواهند بود. پس از اندكى، شرير نخواهد بود... . ولى خداوند صالحان را تأييد مىكند; زيرا آنان كه از وى بركت يابند، وارث زمين مىگردند... ولى نسل شرير از هم گسسته خواهد شد، صالحان وارث زمين خواهند بود و... .

در اين جا از ستم و شر، سخن به ميان آمده و گفته شده است شر و ستم از ميان خواهد رفت و صالحان وارث زمين خواهند شد. قرآن مجيد نيز با اشاره به اين رخداد، فرموده است:

(لَقَد كَتَبنا فِى الزَّبورِ مِن بَعدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِى الصَّالِحون)[11]

ما در زبور نوشتيم كه بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد.

گفتنى است اناجيل اربعه از آمدن «پسر انسان» خبر داده و از مردم خواسته است انتظار بكشند.[12]

آيات قرآن و روايات نبوى نيز از مردم مىخواهند به انتظار روزى باشند كه شخصى از اهل بيت پيامبر و فرزندان فاطمه(عليهما السلام) ظهور كند و با برچيدن بساط ستمكارى، جهان را از عدل و داد، سرشار سازد. اين عقيده در اسلام، امرى مسلّم و انكارناپذيراست تا جايى كه محىالدين عربى حنفى در فتوحات مكيه در بابى با نام وزراءالمهدى (عج)، بحث مفصلى را پيش كشيده و با توضيح دادن دربارهى شمايل آن حضرت، به نام مبارك او اشاره كرده است.[13]

همچنين ابن حجر در الصواعق المحرقة به تفصيل در شرح حال امامان دوازدهگانه سخن گفته و بابى به نام الآيات التى وردت فى ذريه فاطمه(عليها السلام) و الآيات التى وردت فى فضائل اهل البيت(عليهم السلام)گشوده است. آنگاه آيات فراوانى را دربارهى مهدى (عج) آورده است.

افزون بر آن، در سنن ابن داوود كه يكى از صحاح ستة اهل سنت است، بابى به نام كتابالمهدى به چشم مىخورد. در ديگر كتابها و صحاح اهل سنت نيز روايات فراوانى در اين باره آمده است. اينك تنها به سه روايت بسنده مىكنيم و خوانندگان را به پىگيرى تفصيلى آنها ارجاع مىدهيم:

1. در روايات نبوى موجود در بسيارى از كتابهاى اهل سنت، آمده است:

لا تقوم الساعه حتى يلى رجل من اهل بيتى يواطؤ اسمه اسمى.[14]

قيامت برپا نمىشود مگر اين كه مردى از اهل بيت من كه نام او همانند نام من است (محمد)، زمام امور را در دست گيرد.

2. جابر بن سمره نقل مىكند كه پيامبر فرمود:

يكون اثنا عشر اميراً كلهم من قريش.[15]

پس از من دوازده امير خواهند آمد كه همگى از قريش هستند.

3. رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

المهدى من ولد فاطمه.[16]

مهدى از فرزندان فاطمه است.

شيعه و اهل سنت بر سر روايت دوم و سوم اختلاف نظر دارند و روايت دوم بيشتر مورد نزاع و بحث قرار گرفته است. مسألهى دوم به دو بخش تقسيم مىشود:

الف ـ امامت حضرت مهدى(عج) در پنج سالگى.

ب ـ طول عمر آن حضرت.

چون شبهه دربارهى طول عمر آن حضرت است، به طور فشرده به آن مىپردازيم. گفتنى است پاسخ به اين پرسش، به ابهام بخش نخست نيز پاسخ مىگويد. بايد گفت سخن برخى افراد مبنى بر از دنيا رفتن امام زمان(عج) در سرداب، به دليل و برهان نياز دارد.

چون فرض اين است كه طرف سخن و صاحب شبهه كسانى هستند كه قرآن را پذيرفتهاند و حقانيت آن را باور دارند، مىگوييم نبايد طولانى بودن عمر يكى از اولياى خدا براى شما شگفتآور باشد; زيرا قرآن كريم دربارهى افراد گوناگون، عمرهاى طولانى برشمرده است. براى نمونه، گفته شده است كه حضرت نوح 950 سال پيش از توفان، در ميان قومش بوده و ساليانى پس از توفان نيز زيسته است; «فلبث فيهم الف سنه الاخمسين عاماً.»[17] برخى طول عمر حضرت نوح را 2500 سال نيز گفتهاند.

همچنين قرآن كريم، سخن يهوديان دربارهى به دار آويختن حضرت مسيح(عليه السلام) را رد مىكند و مىفرمايد: «و ما قتلوه يقيناً بل رفعه الله اليه»;[18] همانا كشته نشده، بلكه خدا، او را به سوى خود بالا برده است.

براساس چنين آياتى و روايات ديگرى كه از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) وارد شده است، حضرت نوح(عليه السلام)عمرى طولانى داشته و حضرت عيسى مسيح(عليه السلام) نيز حدود دو هزار سال است كه زنده است. بدين ترتيب،چگونه نسبت به عمر امام زمان(عج) اين همه خدشه وارد مىشود و آن را بعيد مىشمارند؟ افزون بر آن، معمرين بسيارى را در تاريخ نام بردهاند كه بعضى با اين كه ولى خدا نبودهاند، عمرهاى طولانى داشتهاند. جدا از همهى اين استدلالها، ما كه خدا را قادر مطلق مىدانيم، چرا باور نكنيم كه خداوند مىتواند براساس مصالحى، ولى خود را براى مدت زمانى طولانى از دسترس مردم، دور نگاه دارد و با اين كار، بندگان خود را آزمايش كند.

بنابراين، قرآن كريم، عمر طولانى را براى يك انسان ممكن مىداند، شگفت اين است كه كسانى كه به اين آيات عقيده دارند، به طول عمر امام عصر (عج) به شدت ايراد مىگيرند و آن را منكر مىشوند. اين در حالى است كه اگر چيزى ممكن شد، ميان مصداقهاى آن تفاوتى نخواهد بود. به همين دليل، زنده ماندن عيسى مسيح(عليه السلام) يا مهدى موعود (عج) براى خدا ممكن است و مانعىندارد.

در نتيجه، طول عمر امام زمان به چند دليل معقول است:

1. مسألهى طول عمر امام عصر(عج) بعيدتر و غريبتر از آفرينش انسان و سير تكوينى او نيست; زيرا او از عالم اصلاب به عالم ارحام و سپس از آنجا به عالم دنيا منتقل مىگردد و پس از آن، برزخ و آخرت در انتظار اوست. خداوندى كه جسم انسان را اين گونه منقلب مىگرداند، مىتواند مخلوق خويش را مدت زمانى بيشتر، در اين دنيا و هر كدام از مراحل آفرينش يا تكوين نگاه دارد: «اِنَّ الله على كل شى قدير».

2. ابليس نيز از كسانى است كه به اذن خداوند، عمرى طولانى دارد و هيچ مسلمانى، آن را انكار نكرده است.

3. طول عمر امام زمان (عج) مسألهى تازهاى نيست و در طول تاريخ در اديان گوناگون، افرادى بودهاند كه طول عمر زيادى داشتند. قرآن و ديگر كتابهاى آسمانى نيز به اين مطلب اشاره كردهاند.

بدين ترتيب از آيات و روايات و شواهد تاريخى آشكار مىشود كه طول عمر انسان يا هر موجود ديگرى به اشراف و ارادهى آفرينندهى اوست. خداوند نيز اراده كرده است ولىّ خويش را از سال 255 هـ.ق تاكنون از ديد افراد عادى پنهان بدارد.

ساختار سياسى و اجتماعى حكومت امام زمان(عج) چگونه است؟

حمزه كلانترى

هر انقلاب و حكومتى بدون داشتن ساختار منظم حكومتى نمىتواند براى مدت زيادى دوام آورد. انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج) نيز كه مهمترين و گستردهترين و ژرفترين انقلاب جهانى است، از اين قانون مستثنى نيست. در حكومت امام زمان(عج)، پيشرفت علم و صنعت، عدالت، اخلاق، انديشه، كشاورزى و دامدارى، اقتصاد و... به اوج خود مىرسد و عالىترين تمدن بشرى و حكومت جهانى براساس عدالت، برقرار مىشود. آشكار است چنين حكومتى در همهى شؤون به مردان كارآزموده و با تقوا نياز دارد. در حديثى، امام صادق(عليه السلام)پس از بيان شمار اصحاب حضرت مهدى(عليه السلام) از شهرهاى گوناگون، در پاسخ ابوبصير كه مىگويد: آيا در زمين غير از اين تعداد، مؤمن يافت نمىشود؟ مىفرمايد: «يافت مىشوند، ولى اينها كسانى هستند كه بزرگان و حكّام و فقهاى حكومت را تشكيل مىدهند.»[19] ايشان در حديثى ديگر، از وزيران دولت كريمهى حضرت نام مىبرد.[20] همچنين در احاديث ديگرى به عدالت، شجاعت، زيركى و شمار ياران ايشان (313 نفر همانند اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)در جنگ بدر) اشاره شده است.[21] امام مهدى (عج) با كمك چنين يارانى، اسلام را در همه زمينهها تكميل مىكند، چنان كه در رواياتى از امامصادق(عليه السلام) مىخوانيم:

روش امام مهدى (عج) همان روش پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) است. روشهاى باطل پيشين را ويران مىكند، همانگونه كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) چنين كرد و اسلام را نوسازى و تكميل مىكند.[22]

اينك به طور فشرده به برخى دگرگونىهايى اشاره مىكنيم كه در ساختار سياسى و اجتماعى حكومت امام مهدى (عج) رخ مىدهد.

1. تحول تربيتى و اخلاقى

بىشك اعتلاى تربيت و اخلاق از مهمترين جنبههاى پيشرفت هر گونه حكومتى به ويژه حكومتهاى الهى ، به شمار مىرود. در پرتو حكومت حضرت مهدى (عج) انديشهها شكوفا مىشود. رذايل اخلاقى و كوتهبينىهايى كه سرچشمهى بسيارى از درگيرىهاى سياسى و اجتماعى است، از بين مىرود. امام باقر(عليه السلام) مىفرمايد:

چون قائم، قيام كند، دست خود را بر سر بندگان مىگذارد و خرد آنان را متمركز مىسازد و اخلاقشان را به كمال مىرساند.[23]

ايشان در حديثى ديگر مىفرمايد:

در دولت مهدى (عج) به همهى مردم حكمت و دانش بياموزند.[24]

2. عدالت خواهى

يكى از اهداف همهى پيامبران و مصلحان بزرگ الهى، برقرارى «عدالت» در جامعههاى بشرى است. انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج) نيز بيش از هر چيز ديگرى بر روى اين موضوع تأكيد مىكند تا جايى كه امام على(عليه السلام) هنگام سخن گفتن از عدالت، مىفرمايد:

... مهدى (عج) به شما نشان خواهد داد كه سيرت عادلانه چگونه است.[25]

]امام مهدى (عج) با حكومت خود[، زمين را از قسط و عدل سرشار مىسازد[26]] و [عدالت را هم چنان كه سرما و گرما وارد خانهها مىشود، وارد خانههاى مردمان مىكند.[27]

امام صادق(عليه السلام) حكومت امام مهدى (عج) را نمونهى كامل حكومتها مىشمارد; زيرا در اين حكومت، «روابط نامشروع، مشروبات الكلى و رباخوارى از بين مىرود.مردم به عبادت و اطاعت روى مىآورند. امانتها را به خوبى رعايت مىكنند. اشرار نابود مىشوند و افراد صالح باقى مىمانند.»[28] همچنين «جادههاى اصلى را توسعه مىدهد. هر مسجدى را بر سر راه باشد، تخريب مىكند (براى راحتى مردم) و بالكنها را مىشكند، پنجرههايى را كه به كوچه باز شود، مىبندد و فاضلاب و ناودانهايى كه به كوچهها باز باشد، بسته مىشود.»[29] پس به يقين، در چنين حكومتى، «ساكنان آسمان و زمين از او راضى هستند; (زيرا) او سرمايهها را عادلانه تقسيم مىكند»[30] و «اموال را ميان مردم چنان تساوى تقسيم مىكند كه ديگر نيازمندى يافت نمىشود تا به او زكات پرداخت شود.»[31] در چنين زمانى و با چنين دولتى، «هر دولت باطلى از بين مىرود»[32] و «در آن روز، حكومتى جز حكومت اسلامى نخواهد بود».[33]

3. تحول اقتصادى

دانشمندان و بزرگان عقيده دارند كه حكومتى توانمند و موفق است كه در همهى زمينهها به ويژه اقتصاد، زمينهى شكوفايى مردم را فراهم آورد. در حكومت جهانى حضرت مهدى (عج) به اين جنبه توجه ويژهاى صورت مىگيرد تا جايى كه در احاديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)و ائمهى اطهار(عليهم السلام)مىخوانيم:

در آن زمان، امت من چنان از نعمت برخوردار شوند كه هرگز امتى آن چنان از نعمت برخوردار نشده باشند، سرتاسر زمين محصول دهد و ... .[34]

در دولت و حكومت حضرت مهدى (عج)، سياستگذارىهاى اقتصادى به سود عامهى مردم است. «در دولت آن حضرت، رباخوارى از بين مىرود»;[35] زيرا رباخوارى مايهى تضعيف اقتصاد جامعه مىشود. در دولت كريمهى آن حضرت، «زمين آباد و خرم و سرسبز مىگردد».[36]

همهى معادن و گنجهاى زيرزمينى، استخراج مىشود و «در روى زمين مخروبهاى نمىماند، مگر آن كه به وسيلهى آن حضرت آباد مىشود.»[37] ايشان براى اجراى عدالت اقتصادى، «اموال را چنان ميان مردم به تساوى قسمت مىكند كه ديگر نيازمندى يافت نمىشود تا به او زكات دهد».[38]

4. تحول قضايى

حكومت حضرت مهدى (عج) از نظر قضايى در مرتبهى بالا قرار مىگيرد. «او مانند داوود ميان مردم، داورى مىكند»[39] و با آشنايى به همهى اديان الهى، همهى ملل از عدالت آن حضرت برخوردار مىشوند تا جايى كه «... ميان اهل تورات با تورات و ميان اهل انجيل با انجيل و ميان اهل زبور با زبور و ميان اهل قرآن با قرآن، داورى خواهد كرد».[40]

5. پيروى از سيرهى پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)

آن حضرت «در ميان مردم با سيرهى رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) رفتار مىكند»[41] و «بخشندهاى است كه مال را به وفور مىبخشد. بر كارگزاران و مسؤولان دولت خويش بسيار سخت مىگيرد و بر بىنوايان بسيار مهربان و رؤوف است.»[42] براى رسيدگى به وضع مردم و گسترش عدالت، «يارانش را در همهى شهرها مىپراكند و به آنان دستور مىدهد عدل و احسان را شيوهى خود سازند.»[43] حضرت مهدى(عج) «دقيقاً فرمان خدا را اجرا مىكند و با كسى، حساب خويشاوندى ندارد. خداوند به وسيلهى او، درهاى حق و حقيقت را مىگشايد و درهاى باطل را مىبندد.»[44] آن حضرت براى رسيدن به اهداف خود با «وزيران خود كه همگى از عجم» هستند، ولى «به عربى سخن مىگويند و خالصترين و برترين وزيران هستند»،[45] «مشورت مىكند».[46]

6. رهبرى بىآلايش

سيرهى فردى حضرت مهدى (عج) به عنوان رهبر انقلاب جهانى همچون زندگى اجداد بزرگوارش، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و على(عليه السلام) ساده است تا جايى كه امام رضا(عليه السلام) دربارهى وضع ظاهرى آن حضرت مىفرمايد:

لباس قائم(عليه السلام) جز پارچه اى خشن و غذاى او جز غذاى ساده اى نيست.[47]

زندگى آن حضرت با عموم مردم فرقى ندارد; «مثل آنان جامه مىپوشد و مركبى همانند مركب آنان سوار مىشود.»[48] با همين سادگى «آنچه از كتاب و سنت متروك مانده است، به دست او زنده مىشود»[49] و «خداوند به وسيلهى او، بدعتها را نابود مىسازد و گمراهى را از بين مىبرد.»[50] در حكومت مهدى(عج) از امتيازها و تبعيضهاى نژادى و طبقاتى خبرى نيست. به اميد آن روز و آن عصر و آن دولت كريمه. «اللهم انا نرغب اليك فى دولة كريمه تعزّبها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله».[51]

سيرهى حكومتى امام زمان با سيرهى حكومتى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و ائمهى معصومين(عليهما السلام) چه فرقى دارد.چرا؟

محمد مهدى باباپور

البته احاديث بسيارى دلالت مىكند كه سيرهى مهدى(عليه السلام) همان سيرهى جدش رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)است. براى نمونه، به چند روايت اشاره مىكنيم:

پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

يكى از اهل بيت من قيام مىكند و به سنت و روش من رفتار مىكند.[52]

ايشان فرموده است:

قائم از فرزندان من هم نام و هم كنيهى من است. خُويش، خُوى من و رفتارش، رفتار من است. مردم را به طاعت و دين من و قرآن مىخواند.[53]

همچنين يكى از دوستان امام صادق(عليه السلام) به نام عبدالله بن عطا مىگويد: از امام پرسيدم روش و سيرهى مهدى(عليه السلام) چگونه است؟ امام فرمود:

او همان كار و سيرهاى را انجام مىدهد كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) انجام داد.[54]

در اين ميان به برخى احاديث برمىخوريم كه ممكن است اين توهم را پديد آورد كه سيرهى آن حضرت با پيامبر تفاوت دارد. اين احاديث بدين قرار است:

1. امام صادق(عليه السلام) فرمود:

آنگاه اسلام را از نو بنا مىكند.[55]

2. ابو خديجه از امام صادق(عليه السلام) نقل مىكند:

هنگامى كه قائم ظهور كرد، با امر جديدى خواهد آمد چنانچه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در آغاز اسلام، مردم را به امر جديدى فرا مىخواند.[56]

3. امام صادق(عليه السلام) فرموده است:

هنگامى كه قائم ظهور كند; امر جديد و كتاب جديد و رفتار و قضاوت تازه، پديدار مىشود كه بر عرب سخت است.[57]

آيت الله ابراهيم امينى در تفسير اين روايات مىنويسد:

در زمان غيبت بدعتهايى در دين گذاشته مىشود و احكامى از قرآن و اسلام بر طبق ميل مردم تأويل و تفسير مىشود. بسيارى از حدود و احكام چنان فراموش مىشود كه گويا اصلاً از اسلام نبوده است. وقتى مهدى(عج) ظهور كرد، بدعتها را ابطال مىكند و احكام خدا را همان جور كه صادر شده ظاهر مىنمايد. حدود اسلامى را بدون سهلانگارى اجرا مىكند و معلوم است كه چنين برنامهاى كاملاً براى مردم تازگى دارد. مردمى كه اركان و اصول مسلمهى اسلام را رها كرده، به بعض ظواهر آن اكتفا نمودهاند. در بازار و كوچه و خيابان و خانه اثرى از اسلامشان پيدا نيست، اخلاقيات و دستورات اجتماعى را اصلا از اسلام محسوب نمىدارند. صفات زشت در نظرشان هيچ اهميت ندارد، محرمات الهى را با حيلههاى گوناگون جائز مىشمارند. از قرآن فقط به ظواهر قرائت اكتفا مىكنند و اگر امام زمان(عليه السلام) ظاهر شود و به آنان بگويد: شما از حقيقت و گوهر دين به دور افتادهايد و آيات قرآن و احاديث پيغمبر را برخلاف واقع تفسير و تأويل كردهايد، چرا حقيقت اسلام را رها كرده، به ظواهرش قناعت كرديد؟ شما اعمال و رفتارتان را با دين تطبيق نكردهايد، بايد دستورات اخلاقى و اجتماعى اسلام را عمل كنيد و خلاف واجب را انجام دهيد و فلان بدعت را رها كنيد، چنين دين و برنامهاى برايشان تازگى داشته، از آن وحشت مىكنند و اصلاً اسلامش نمىدانند; زيرا اسلام را جور ديگر تصور كرده بودند.[58]

آيت الله ناصر مكارم شيرازى نيز در اين زمينه مىگويد:

روشن است كه تازگى اين برنامهها و روشها نه به خاطر آن است كه مذهب جديدى با خود مىآورد، بلكه آنچنان اسلام را از ميان انبوه خرافات و تحريفها و تفسيرهاى نادرست و تلقىهاى غلط بيرون مىآورد كه بنايى كاملاً نو و جديد جلوه مىكند. يكى از رسالتهاى آن حضرت، پيرايش اسلام از همين وصلهها و پيرايهها و به تعبير ديگر نوسازى كاخ شكوهمند آن است كه مجموعهى اين نوسازى در عرصههاى مختلف اعتقادات، اخلاقيات، اجتماعيات و فرهنگ و سياست آن چنان زياد و دگرگونكننده است كه در پارهاى از روايات از آن به «دين جديد» يا «روش جديد» تعبير شده است. داورى كردن او بر طبق قانون دادرسى محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) و داوود و سليمان(عليهما السلام)گويا اشاره به اين نكتهى لطيف است كه او هم از موازين ظاهرى دادرسى اسلامى همچون اقرار و گواهى گواهان و مانند آن استفاده مىكند و هم از طريق روانى و علمى براى كشف مجرمان اصلى، آنچنان كه پارهاى از نمونههاى آن از عصر داوود(عليه السلام) نقل شده است. بهعلاوه در عصر او، به موازات پيشرفت علوم و دانشها و تكنيك و صنعت آنقدر وسايل كشف جرم تكامل مىيابد كه كمتر مجرمى مىتواند ردپايى كه با آن شناخته شود، از خود به جا نگذارد.

ايشان براى تأكيد بر اين مطلب مىافزايد.

براى چندين بار تكرار مىكنم، اين اشتباه است اگر ما تصور كنيم كه در عصر حكومت او همهى اين مسايل از طريق اعجاز حل مىشود; چرا كه اعجاز، حكم يك استثنا را دارد و براى مواقع ضرورى و مخصوصاً اثبات حقانيت دعوت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) است، نه براى تنظيم زندگى روزمره و جريان عادى زندگى; كه هيچ پيامبرى براى اين مقصد، از معجزه استفاده نكرده است. بنابراين، مسير حكومت جهانى او از همان نمونه است نه اعجاز![59]

در نتيجه، به دليل پيرايههايى كه زمامداران نالايق و ديگران در طول تاريخ به اسلام بستهاند و بدعتها و تحريفهاى بىشمارى كه وارد آن شده است، امام مىكوشد حقيقت را آشكار كند. با اين حال، مردم مىپندارند مكتب جديد، روش جديد و قضاوت جديدى به جز اسلام آمده است. پس سيرهى حضرت مهدى(عليه السلام) همان سيرهى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و على(عليه السلام) و ديگر ائمه(عليهم السلام)است.[60]

[1]. انبياء، 105.

[2]. قصص، 5.

[3]. ارشاد، شيخ مفيد، كتابفروشى اسلاميه، ص 702 (با تلخيص).

[4]. منتخب الاثر، لطف الله صافى، انتشارات حضرت معصومه، صص 617 ـ 618.

[5]. منتخب الاثر، لطف الله صافى، انتشارات حضرت معصومه، ص 617.

[6]. منتخب الاثر، ص 618.

[7]. بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسسةالوفاء، ج 5، ص 135.

[8]. دارالسلام، شيخ محمود عراقى، كتاب فروشى اسلاميه، ص 374.

[9]. ميزان الحكمه، محمد محمدى رى شهرى، دفتر تبليغات اسلامى، ج 1، ص 295.

[10]. براى آگاهى بيشتر نك: دادگستر جهان، آيت الله ابراهيم امينى.

[11]. انبياء، 105.

[12]. نك: انجيل متى، باب 24، آيات 40 و 45، انجيل مقدس، باب 13، آيهى 27، انجيل لوقا، باب 13، آيات 37 ـ 41; انجيل يوحنا، باب14، آيهى 30.

[13]. فتوحات مكيه، محى الدين عربى حنفى، ج 3، باب 366، وزراء المهدى (عج).

[14]. مسند احمدبنحنبل، ج 1، ص 376، سنن ابن داوود، ج 4، ص 106; صحيح ترمذى، ج 4، ص 505 و... .

[15]. صحيح بخارى، الجزء الرابع فى كتاب الاحكام، ص 175; صحيح مسلم، كتاب الامارة، باب الناس تبع لقريش والخلافة لقريش، ج 2، ص 191; صحيح ترمذى، ج 2، ص 45 و... .

[16]. اين حديث در بيشتر كتابهاى اهل سنت مانند: سنن ابن داوود، ج 4 و مستدرك حاكم، ج 4 آمده است.

[17]. عنكبوت، 14.

[18]. نساء، 158.

[19]. منتخب الاثر، ص 612.

[20]. همان، حديث 5.

[21]. همان، فصل 8، صص 611 ـ 614.

[22]. بحارالانوار، ج 52، ص 352.

[23]. همان، ص 336.

[24]. همان، ج 52، ص 352.

[25]. نهج البلاغه، خطبهى 138.

[26]. الغيبة، شيخ طوسى، ص 32، حديث از امام صادق(عليه السلام).

[27]. بحارالانوار، ج 52، ص 362، حديث از امام صادق(عليه السلام).

[28]. منتخب الاثر، ص 474، حديث از امام صادق(عليه السلام).

[29]. الغيبه، ص 283، الكافى، ج 3، ص 368، حديث از امام صادق(عليه السلام).

[30]. بحارالانوار، ج 51، ص 81; منتخب الاثر، ص 147، حديث از نبى اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم).

[31]. بحارالانوار، ج 52، ص 390، حديث از امام باقر (عليه السلام).

[32]. الكافى، ج 8، ص 278، حديث از امام باقر(عليه السلام).

[33]. الملاحم و الفتن، ص 66.

[34]. سنن ابن ماجه، فؤاد عبدالباقى، ج 2، ص 1366; بحارالانوار، ج 51، ص 88.

[35]. منتخب الاثر، ص 474، حديث از امام صادق(عليه السلام).

[36]. همان، ص 157، حديث از امام باقر(عليه السلام).

[37]. همان، ص 482.

[38]. بحارالانوار، ج 52، ص 390، حديث از امام باقر(عليه السلام).

[39]. همان، ج 52، ص 338، حديث از امام صادق(عليه السلام).

[40]. الغيبة، نعمانى، ص125، برگرفته از: تاريخ ما بعدالظهور، سيدمحمدصدر، ص 850، حديث از امام باقر(عليه السلام).

[41]. الغيبة، ص 377; بحارالانوار، ج 52، ص 354، حديث از امام صادق(عليه السلام).

[42]. الملاحم و الفتن، ص 137، حديث از امام صادق(عليه السلام).

[43]. الامام المهدى، ص 271، برگرفته از: پيداى پنهان، مسعود پورسيدآقايى، ص 53.

[44]. همان، ص 53.

[45]. پيداى پنهان، مسعود پورسيد آقايى، انتشاراتى حضور، ص 54.

[46]. همان، ص 54.

[47]. بحارالانوار، ج 53، ص 354.

[48]. منتخب الاثر، ص 469.

[49]. نهج البلاغه، خطبهى 138.

[50]. الكافى، ج 1، ص 412، حديث از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم).

[51]. مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، تهران، شركت سهامى طبع كتاب، ص 35، دعاى افتتاح. براى آگاهى بيشتر نك: سيماى آفتاب، حبيب الله طاهرى.

[52]. بحارالانوار، ج 51، ص 82.

[53]. اثباه الهداة، حر عاملى، ج 7، ص 110.

[54]. همان.

[55]. بحارالانوار، ج 52، ص 353.

[56]. اثباة الهداة، ج 1، ص 110.

[57]. همان، ص 75.

[58]. دادگستر جهان، ابراهيم امينى، انتشارات شفق، فصل هنگام ظهور.

[59]. انقلاب جهانى مهدى، ناصر مكارم شيرازى، انتشارات هدف، ج 11، 1380، صص 79 ـ 83.

[60]. براى آگاهى بيشتر نك: انقلاب جهانى مهدى(عليه السلام)، ناصر مكارم شيرازى، انتشارات هدف; دادگستر جهان، ابراهيم امينى، انتشارات شفق، حضرت مهدى(عليه السلام); فروغ تابان ولايت، محمد محمدى اشتهاردى، انتشارات مسجد مقدس جمكران; امام زمان(عليه السلام)، لطف الله صافى گلپايگانى.

/ 1