تعیین سمت قبله مدینه‏ توسط پیامبر اسلام (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعیین سمت قبله مدینه‏ توسط پیامبر اسلام (ص) - نسخه متنی

حسن حسن زاده آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



تعيين سمت قبله مدينه‏
توسط پيامبر اسلام - صلى‏اللَّه عليه و آله و سلم -

«قدنرى تقلب وجهك فى‏السماء فلنولينك قبلة ترضيها فول وجهك شطر المسجد الحرام»1 بدواً در بيان معجزه قولى و فعلى به اختصار گوييم: معجزات سفراى الهى، «قولى» و «فعلى» است. معجزات فعلى تصرف در مادّه كائنات و تسخير آن‏ها به قوت ولايت تكوينى انسان كامل، به اذن‏اللَّه تعالى است. و معجزات قولى علوم و معارف و حقايقى است كه از حظاير قدس ملكوت بر آنان نازل شده است. سر سلسله معجزات قولى پيغمبر خاتم - ص - قرآن مجيد است كه معجزه باقيه آن حضرت است. معجزات فعلى، موقت و محدود به زمان، مكان و زودگذرند و بعد از وقوع، فقط عنوان تاريخى و سِمَت خبرى دارند، به خلاف معجزات قولى كه در همه اعصار و قرون معجزه‏اند و براى هميشه باقى و برقرار. معجزات، فعلى براى عوام است كه با محسوسات آشنايند و با آن‏ها اُلفت گرفته و خو كرده‏اند، اين فرقه بايد با «حواس» ادراك كنند تا باورشان آيد؛ ولى خواص را كه قوّه عاقله و متفكره پيكر مدينه فاضله انسانى‏اند، علوم و معارف به كار آيد. اين طايفه، معجزات قولى را كه مائده‏هاى آسمانى و مأدبه‏هاى روحانى‏اند، طلب كنند. نكته سنج و زبان فهم و گوهر شناسند و مى‏دانند كه كالاى علم كجايى است و چگونه كالايى است. به قول خواجه طوسى در شرح اشارات:2 «الخواصّ للقولية اطوع، و العوام للفعلية اطوع». يا به گفته ملّاى رومى:




  • پند فعلى خلق را جذّابتر
    كو رسد در جان هر با گوش و كر



  • كو رسد در جان هر با گوش و كر
    كو رسد در جان هر با گوش و كر



قبله مدينه طيّبه، تنها معجزه فعلىِ باقىِ رسول‏اللَّه - ص - است كه بدون اِعمال آلات نجومى و قواعد هيوى و يا در دست داشتن زيج‏3 و ديگر منابع طول و عرض جغرافيايى، آن را در غايت دقت و استوا تعيين كرد و به سوى كعبه ايستاد و فرمود: «محرابى على الميزاب». رسول‏اللَّه - ص - پس از آن كه مبعوث به رسالت شد، سيزده سال در مكه و چند ماه در مدينه به سوى بيت‏المقدس نماز مى‏خواند. ولى در مكه خانه كعبه را بين خود و بيت‏المقدس قرار مى‏داد و اين عمل در مدينه ميسور نبود؛ زيرا اگر كسى در مدينه مواجه مكه باشد، ناچار بايد بيت‏المقدس را پشت‏سر قرار دهد و بالعكس، اما در مكه مى‏تواند در طرف جنوب خانه كعبه، هم به سوى كعبه باشد و هم به سوى بيت‏المقدس؛ چون عرض مكه 21 درجه و 25 دقيقه است و طول آن از گِرِنْويچ 39 درجه و 50 دقيقه. و عرض مدينه 25 درجه و طول آن 40 درجه. و عرض بيت‏المقدس 31 درجه و 47 دقيقه و طول آن 35 درجه و 15 دقيقه است. پس مكه و مدينه تقريباً در سطح يك دايره نصف‏النهارند؛ زيرا تفاوت بين‏الطولين بغايت اندك است و مدينه تقريباً در شمال شرقى مكه واقع است و بيت‏المقدس در شمال غربى مدينه، بلكه در شمال غربى مكه واقع است بدين صورت:

بيت‏المقدس‏

مدينه

مكه

مشرق ‏مغرب‏
-

خط استواء

قبله مدينه آن چنان كه پيغمبر اكرم - ص - به سوى آن نماز خوانده است، تا امروز (ششم شعبان‏المعظم 1401 هجرى قمرى مطابق با 1360 شمسى) به حال خود باقى است، و دانشمندان رياضى به نام - كه برخى از آنان را نام خواهيم برد - با قواعد رياضى قبله مدينه را چنان يافتند كه رسول‏اللَّه بدون آن‏ها يافت و اين ممكن نيست مگر به وحى و الهام ملكوتى. سمت قبله هر نقطه روى كره را، از دو قوس تحصيل مى‏كردند: يكى از آن دو قوس، عرض بلد است كه دورى آن نقطه تا خط استوا - كه مبدأ عرض است - مى‏باشد، و ديگرى دورى آن نقطه تا مبدأ طول است، به تفصيلى كه در كتب فن مذكور است. از مدينه تا مكه به مسافت قريب صد فرسنگ است، هيچ كس نقل نكرده است كه رسول‏اللَّه به قواعد رياضى و آلات نجومى توسل جسته باشد. با اين كه در مراقبت به تمام احوال و اوضاع آن جناب اهتمامى اكيد و شديد داشتند چنانكه كتابهاى سيره، شهودى عادل‏اند و شمائل محمديه ترمذى، بر گفتار ما حجّتى قاطع، كه پنجاه و چهار باب است؛ حتى بابى در نعلين و بابى در انگشترى آن جناب است. وقتى تا اين امور تبويب و تنظيم شده است، اگر در باره تحصيل سمت قبل، آلات و ادوات رياضى و كتب فن به كار مى‏برد، مى‏نگاشتند. حق آن است كه سعدى در اول بوستان گفت: يتيمى كه ناخوانده ابجد درست‏ كتبخانه هفت اقليم شست‏ و يا آن كه حافظ گفت:




  • نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت‏
    به غمزه مسأله‏آموز صد مدرّس شد



  • به غمزه مسأله‏آموز صد مدرّس شد
    به غمزه مسأله‏آموز صد مدرّس شد



چون مدينه و مكه تقريباً در سطح يك دايره نصف‏النهار قرار گرفته‏اند و اندكى طول مدينه از مكه بيشتر و عرض مدينه نيز قريب چهار درجه بيشتر از مكه است، رسول‏اللَّه فرمود: «محرابى على الميزاب» كه به استقبال ناودان ايستاد؛ چه قبله مدينه اندكى از جنوب به سوى مغرب منحرف است؛ زيرا كه ناودان كعبه در جانب غربى كعبه است. علامه ابوريحان بيرونى در قانون مسعودى كه مِجَسطى‏4 اسلامى است، طول مكه را از ساحل اقيانوس غربى 67 درجه و عرض آن را 21 درجه و 20 دقيقه و طول مدينه را 67 درجه و 30 دقيقه و عرض آن را 24 درجه آورده است كه مكه و مدينه در سطح يك دايره نصف‏النهار قرار گرفته‏اند و تفاوت كمتر از ربع درجه است. علامه ناصر خسرو علوى در سياحت‏نامه گويد: «مدينه شهرى است بر كناره صحرايى نهاده و آنجا قبله سوى جنوب افتاده است». و اين هر دو دانشمند نامور اسلامى، بحق سخن گفته‏اند و اطلس‏هاى متأخرين و معاصرين، موافق و معاضد آن است. زيج هندى طول مكه را 77 درجه و مدينه را 75 درجه و 20 دقيقه از جزاير خالدات ضبط كرده است كه تفاوت ميان نصف‏النهار مكه و مدينه يك درجه و 40 دقيقه است و اين محاسبه نيز قريب با واقع است. ما چون در اين مسأله در كتاب «دروس معرفةالوقت و القبله» به تفصيل بحث كرده‏ايم، در اين وجيزه، به همين قدر اكتفا مى‏كنيم.

تعيين طول و عرض بلاد

چنانكه گفته‏ايم، براى تحصيل سمت قبله، دو قوس به كار مى‏بردند، بلكه مطلقاً براى تعيين هر محلى بر روى كره زمين، آن دو قوس را به كار مى‏بردند. يكى از آن دو قوس، قوسى از دايره نصف‏النهار كه عرض اماكن از آن تعيين مى‏گردد و ديگر قوسى از دايره طول است. مبدأ عرض، خواه شمالى و خواه جنوبى، دايره استواىِ ارضى است كه به خط استوا اشتهار دارد و در سطح خط استواى سماوى اعنى دايره معدل النهار واقع است. و چون معدل‏النهار و دايره استواى ارضى در يك سطح هستند و عرض بلد اقصر قوسى از دايره نصف‏النهار است كه محصور ميان سمت رأس و معدل‏النهار يا محصور ميان قطب معدل‏النهار و دايره افق است دواير نصف‏النهار را در كره‏هاى ارضى روى زمين فرض و ترسيم كرده‏اند كه محل توقف شخص و يا قاعده شاخص به منزله سمت رأس است؛ زيرا كه در محاذاة آن است. قوس عرض بلند را به چندين طريق تحصيل مى‏كردند از آن جمله:



به طريق ارتفاع شمس، هنگام وقوع آن به اول حمل و وصول آن به دايره نصف‏النهارِ بلدِ مفروض، چه مدار شمس در آن روز، مدار معدل‏النهار است و قوس ارتفاع شمس در آن هنگام وصول به نصف‏النهار قوس غايت ارتفاع شمس است كه مساوى با تمام عرض بلد است و چون از 90 طرح گردد باقى قوس عرض بلد خواهد بود. و از آن جمله سهل‏تر از طريق مذكور، به طريق ارتفاع قطب معدل‏النهار است كه قوس ارتفاع مساوى با خود عرض بلد است. و به طريق ديگر كه در كتب مبسوطه مسطور است و ما به اكثر آن‏ها در كتاب «دروس معرفة الوقت و القبله» متعرض شده‏ايم. طول بلد فاصله آن تا مبدأ طول است، خواه شرقى مبدأ طول باشد و خواه غربى آن. اغلب قدما مبدأ طول را از غايت نقطه غربى، يعنى از جزيره «فرو» كه «هرو» نيز مى‏نامند و يكى از جزاير خالدات در اقيانوس اطلس در سواحل آفريقا است، مى‏گرفتند. طول غربى فرو از گرنويچ 18 درجه و 7 دقيقه و 5 ثانيه است و عرض شمالى آن 27 درجه و 45 دقيقه و 8 ثانيه مى‏باشد. قدما در تعيين طول بلاد، بسيار در زحمت بودند، مثلاً از «انخساف قمر» طول بلاد را تحصيل مى‏كردند و از اين روى اشتباه كلّى در عمل روى مى‏آورد؛ لذا در طول بسيارى از بلاد اختلاف فاحش دارند؛ چنانكه ميان آنان و دانشمندان هيوى و جغرافيادانانِ جديد، در طول بسيارى از بلاد نيز خلاف است. امروز تعيين طول بلاد به وسيله تلگراف آسان است و در زمان قديم كه تلگراف نبود، در زحمت بودند.



رياضى‏دان رصدىِ بزرگ، مرحوم غلامحسين جونفورى كه از مفاخر عالم اسلام و از اعاظم علماى اماميه است، در باب پانزدهم مقاله سوم زيج جامع بهادرى سه طريق در تحصيل طول بلد ذكر كرده است: طريق نخستين آن از خسوف قمر است و در بيان آن فرمود:5 «راصدى در موضعى با شد كه آن را مبدأ طول گردانيده باشند، و راصد ديگر در موضع مطلوب الطول باشد، و در شبى كه خسوف قمر واقع شود، هر دو راصد را بايد كه رصد زمانه هر يك از بدو خسوف و بدو مكث و بدو انجلا و تمام انجلا به آلات صحيحه بكنند. اگر ساعات متناظرين هر دو راصد، متساوى باشند در اين صورت، هر دو موضع متحدالطول و تحت يك دايره نصف‏النهار باشند، و اگر ساعات دو هنگام متناظره متفاوت باشند، زمانه تفاوت را اگر محسوب به ساعات مستوى باشد، در 15 ضرب كنند تا درجات و كسور تفاوت طولين بهم رسد. پس اگر تفاضل زمانه موضع مطلوب‏الطول را باشد، طولش شرقى بود والا غربى، و همچنين اگر موضعى معلوم‏الطول باشد و موضع ديگر غير معلوم‏الطول، اول درجات و كسور طولى مابين اين دو موضع معلوم كنند، اگر موضع مجهول‏الطول شرقى باشد حاصل را بر طول معلوم افزايند و اگر غربى باشد بكاهند، مطلوب به هم رسد».انتهى‏ از اين طريق چنانكه ملاحظه مى‏فرماييد، طول «تقريبىِ» اماكن تحصيل مى‏گردد نه «تحقيقى» آن؛ زيرا تشخيص زمان حقيقى بدو خسوف قمر با چشم عادى غير مسلح ميسور نيست و چه بسا كه اوضاع جوّى هم اين مشكل را دشوارتر كند و...

علت اختيار خسوف قمر در تعيين طول بلاد

بيان: علت اختيار و انتخاب «خسوف قمر» در تعيين اطوال بلاد و عدم اختيار «كسوف شمس»، اين است كه چون شمس به ذات خود ضياء است و از نيّر ديگرى كسب نور نمى‏كند و كسوف شمس، حائل شدن جرم ماه بين ناظر و شمس است، لذا كسوف در آفاق به سبب اختلاف منظر، مختلف مى‏گردد. بطورى كه در يك افق ممكن است كسوفِ كلى وقوع يابد و همين كسوف در آفاق ديگر با تفاوت‏هاى گوناگون جزئى باشد و در آفاقى ديگر اصلاً كسوف واقع نشود، به خلاف خسوف قمر، زيرا قمر به ذات خود ضياء نيست و نورش مكتَسَب از خورشيد است؛ لذا وقتى در ظل ارض افتاد، خواه كلى و خواه جزئى، واقعاً بى‏نور است و اختلاف منظرها در آفاق، دخل و تأثيرى در آن ندارد، مگر اين كه به حسب اختلاف طول بلاد كه موجب تقدم و تأخر طلوع اجرام سماوى است، مقدار منخسف قمر مختلف نمايد، مثلاً در افقى خسوف كلّى باشد و در افق ديگر، مخالف او به حسب طول، خسوف جزئى كه قمر در حالى كه مقدارى از آن منخسف شده طلوع كرده باشد و به همين قياس كه به حسب اختلاف در طول مقدار منخسف آن متفاوت ديده شود. ولى اختلاف در طول بلاد در انخساف واقعى قمر اثرى ندارد چنانكه در اختلاف عرض هم ندارد، به اخلاف انكساف شمس كه اختلاف عروض بلاد در انكساف واقعى شمس اثر دارد و آن هم از اختلاف منظر است كه گفته‏ايم.



و علت اختيار كردن عدد 15 اين است كه چون مدارات يومى هر يك به سيصد و شصت درجه منقسم‏اند و يك شبانه روز بطور مساوى به 24 قسم، تقسيم مى‏كنند، حصه هر ساعت زمانى 15 درجه فلكى مى‏گردد (15=24:360) و هر يك درجه فلكى به چهار دقيقه زمانى و يك دقيقه فلكى به چهار ثانيه زمانى. اين در صورتى است كه ساعات مستويه باشد، و اگر ساعات معوجه باشد هر يك از شبانه‏روز در تمام فصول سال به 12 قسمت تقسيم مى‏گردد و در اين صورت گاهى كه شب و روز با هم برابر باشند كه اول حمل و اول ميزان است هر قسم از اقسام ساعات معوجه نيز، 15 درجه است و به غير از آن دو شبانه‏روز، درجات ساعات معوجه متفاوت است و به همين جهت كه تفاوت دارند معوجه ناميده‏اند كه اعوجاج در مقابل استواى ساعات مستويه است. در همين موضوع تقريبى بودن طول بلاد، در جداول زيجات و دفاتر قدما، راصد مذكور در همان زيج نامبرده‏6 گويد:



مؤلف به خدمت هر آشناى فن، مكرر عرضه مى‏دهد كه: فن اقاليم به نسبت كسى كه او را سير اتفاق نيفتاده باشد از قبيل علوم منقوله است و آنچه آن را به خبر دريافته است از آلات رصديه تصديق آن نمى‏تواند كرد مگر وقتى كه به بقعه مخبر عنها برسد و آنچه فى زماننا هذا در دفاتر ما ارقام اطوال و عروض بلدان يافته مى‏شود، اكثر آن مختلف است كه غايت تفاوت اختلاف تقريباً به دو درجه مى‏رسد. نادرتر آن كه كرات ارضى كه اذكياى فرنگ ترتيب داده‏اند عهود هر كدام كه مختلف است، در آن نيز اختلاف مشهود است. غرضم از تعرض بحثِ طول و عرض، اين است كه انسان بدون به كار بردن قوس‏هاى طول و عرض و ادوات نجومى، به فاصله صد فرسنگ بر خطى قرار بگيرد و مواجه ناودان كعبه بايستد و بگويد: «محرابى على الميزاب»! و براى ديگران با به كار بردن آلات و قواعد رياضى ميسور نباشد، اين انسانى است كه:




«ينظر بنوراللَّه» و همه اقوال و احوال و افعالش به همين مثابت است چنان كه فنان و خريت هر فن در برابر او زبون است. مرحوم مجلسى‏7، به ظاهر برخى از جداول طول و عرض بلاد كه در دست داشت قبله كنونى مدينه را به 37 درجه از جنوب به مشرق منحرف دانسته است و پنداشته كه سلاطين جور سمت اصلىِ قبله مدينه را تحريف كرده‏اند؛ ولى اين زعمى نادرست است و چنانكه گفته‏ايم قبله مدينه بصورت خود باقى است و محاسبه ابوريحان بيرونى در قانون مسعودى و نظر ناصر خسروىِ علوى در سياحت‏نامه و زيج هندى و همچنين بسيارى از محاسبات متأخرين، نيك موافق با آن است كه درست عمل كرده‏اند و اگر محاسبه‏اى مخالف است در آن اشتباه راه يافته است، هر چند خريت در صناعت باشد. فرهاد ميرزا در كتاب ارزشمندش‏8 عرض مكه مكرمه را 21 درجه و 33 دقيقه شمالى و طول آن را از گرنويچ، رصدخانه لندن 40 درجه و 10 دقيقه شرقى، و عرض مدينه منوره را 25 درجه شمالى و طول آن را 39 درجه و 55 دقيقه آورده است كه تفاوت ميان دو نصف‏النهار مكه و مدينه 15 دقيقه است. و در اطلس ژنرال لاروس‏9 مكه و مدينه را تقريباً در يك خط نصف‏النهار ترسيم كرده است. و اين گفتار جام و كار اطلس همان است كه ناصر خسرو در هزار سال قبل از اين، در سياحت‏نامه گفته است (قبله مدينه سوى جنوب افتاده است) و يا بيرونى پيش از ناصر در قانون مسعودى با جام جم به پانزده دقيقه فلكى اختلاف دارد.

مبدأ طول در نظر قدما و متأخرين

‏ مبدأ طول را چنانكه گفته‏ايم، از غايت نقطه غربى بنام «هرو» كه «فرو» هم گويند، مى‏گرفتند و آن از جزاير خالدات (كانارى) كه جزاير «سعدا» نيز گويند، مى‏باشد و آن اكنون غير معمور، بلكه مغمور در آب است و بين آن جزاير تا ساحل ده درجه است. بطلميوس و پيروانش مبدأ طول را از آن جزاير مى‏گرفتند و پس از آنان، چون جزاير نامبرده در آب فرو رفته بود، مبدأ طول را از ساحل بحر مغرب گرفته‏اند، چنانكه علامه بيرونى در قانون، مبدأ طول را ساحل گرفته است، لذا براى رفع التباس در جداول طول بلاد مبدأ طول را مقيد كرده‏اند كه: «جزايرى است» يا «ساحلى است». مبدأ طول را از غايت نقطه غربى گرفتند؛ چون طول كوكب يعنى تقويم آن به توالى است كه از غرب به شرق است تا ارضيات بر وفق سماويات قرار گيرد. و ديگر اين كه تدوين جداول هم به يك روش خواهد بود و اين كار در تسهيل محاسبه و عدم اضطراب خاطر دخلى به سزا دارد. قدماى هند مبدأ طول را از منتهاى عمارت در جناب شرق به نام «كنك دز» (دژ گنگ) گرفتند يا به علت اين كه به حسب مكان به آن نزديك بودند، و يا به علت اين كه ازدياد طول موافق جهت حركت اولى است كه از شرق به غرب و در اصطلاح به خلاف توالى است، و از اين حيث باز ارضيات موافق سماويات است، و يا به علت اين كه جهت شرق را چون مطلع انوار است اشرف از مغرب مى‏دانستند، و يا به علت اين كه مشرق را يمين فلك مى‏دانستند و يمين اقوى الجانبين است. و بسيارى از متأخرين رصدخانه خودشان را مبدأ طول در زيجات قرار دادند، و در اين ايام از گرينويچ و از پاريس مى‏گيرند.

1- بقره: 142 .

2- فصل 4 ، نمط 9 .

3- زيج - جدولى كه از روى آن، به حركات سيّارات پى مى‏برند.

4- مأخوذ از يونانى، رساله‏اى در علم نجوم.

5- ص 79 .

6- ص 392 .

7- بحار، ج 22 ، ص 100 ، ط كمپانى.

8- جام جم، ص 616- 615 ، چاپ سنگى.

9- حژژس‏رژچب ذچژحرحاً ژچذس‏ا ص 137 .

/ 1