اسلام و سرمایه داری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسلام و سرمایه داری - نسخه متنی

محمد حکیم پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسلام و سرمايه داري

«در آمدي بر نقد قرائت ليبرال - سرمايه داري از جامعه مدني »

دكتر محمد حكيم پور

در اين نوشته، «سرمايه داري»، به معناي اصطلاحي آن منظور است كه پديده اي استثماري با عملكرد و راهكارهايي ويژه مي باشد نه سرمايه داري به معناي لغوي آن كه معطوف به هرگونه در اختيار داشتن مال و سرمايه است. نگرش اسلام به اصل اموال و سرمايه، بسيار مثبت است. اموال و هرگونه كالا كه بگونه اي نيازهاي بشري را برآورد، در نظر اسلام، امري حياتي و عامل بقأ و برپايي جامعه، و راه تداوم حيات انساني، و رشد دين و دين باوري است. اين موضوع را، در سراسر تعاليم اسلامي به روشني مي بينيم كه با تعبيرهايي گونه گون، از ضرورت تمتعات زندگي، و حياتي بودن اموال و كالاها سخن گفته و سهم اصولي «اموال» را در جامعه انساني، تبيين كردند.

از آنجا كه در اين مقاله، بنابر ارزيابي فشرده و كوتاه است، تنها به چند نمونه از اين تعاليم اشاره مي شود:

در قرآن كريم، «اموال»، عامل قوام و امداد الهي شمرده شده است:

1- ولا تُوء توا السفهاَء اَموالكُم التي جَعَل ا لكُم قياماً...(15) اموال خود را، كه خداوند سبب برپايي زندگي شما قرار داده است، به دست سفيهان (ناواردان و غيرمتخصصان) مسپاريد...

2- و امدد ناكُم باموالٍ و بَنينٍ...(16) از طريق اموال و فرزندان به شما كمك رسانديم.

در احاديث نيز «مال و ثروت»، عامل پايداري اسلام و مسلمانان و ابزار سامانيابي كار اجتماع دانسته شده است:

امام باقر(ع) - به روايت امام صادق(ع):

... هي (الدنانير و الدراهم) خواتيم ا في اَرضِه، جَعَلها ا مَصَحَّهً لخلقه، و بها تستقيم شوؤ نهم و مطالبهم(17) درهم و دينار، مُهر (سكهً) خدا است در زمين، خداوند آن را براي سامان يابي كار خلق قرار داده است، تا بدان وسيله، امور زندگاني مردمان بگذرد و نيازهاي آنان برآورده شود.

مقصود از اين تعبير، اينست كه خداي متعال چنين به فكر و نظر آدميان داده است كه اين ابزار و وسيله (درهم، دينار، تومان و هر پولي) را پديد آورند و براي آن، اعتبار مالي قرار دهند، تا از تعويض كالا با كالا - كه كاري دشوار و دراكثر موارد، غيرعملي است - آسوده گردند و زندگي و امور آنان به آساني برگزار شود.

امام صادق(ع):

احتفظ بما لك فانه قوام دينك(18) از اموالت مراقبت كن كه مايه پايداري دين تو است.

اسلام بر دستيابي به رشد اقتصادي و آبادي مزارع و سرزمينها و بهره برداري از منابع و سرمايه هاي طبيعي آن نيز تاكيد كرده است:

در قرآن كريم آمده است:

هو انشأكم من الاَرض و استَعمَركُم فيها...(19) خداوند شما را از زمين پديد آورد و آباد كردن آن را به شما سپرد...

امام صادق(ع) نيز فرمود:

فَكر يا مفضل في هذه المعادن و ما يخرج منها من الجواهر المختلفة، مثل الجصَّ، و الِكلِس، و الجِبس، و الزرانيخ و المرتك و القونيا و الزَيبق، و النحاس و الرصاص، و الفضه و الذ هب،... و الياقوت و ضروب الحجاره، و القار، و الموميا، و الكبريت، و النفط و غير ذلك مما يستعمله الناس في مآربهم؛ فهل يخفي علي ذي عقلٍ اَنَّ هذه كلها ذخائر ذخرت للانسان في هذه الارض يستخرجها فيستعملها عندالجاجة اليها... اي مفضل! درباره اين معادن بينديش، و درباره مواد گوناگوني كه از آنها بيرون آورده مي شود، همچون گچ و آهك و سنگ گچ و زرنيخ و مردار سنگ و توتيا و سيماب و مس و سرب و سيم و زر... و ياقوت واقسام سنگها نيز قير و موميائي و گوگرد و نفت وجز اينها، كه مردمان براي رفع نيازمنديهاي خود به كار مي برند؛ آيا ممكن است بر شخص خردمند اين مطلب پوشيده بماند كه همة اينهاچيزهايي است كه (برطبق حكمت) براي انسان در اين زمين ذخيره شده است، تا آنها را از زمين بيرون آورد و هنگام نياز به كار برد؟...

سرمايه گذاري توليدي و پرهيز از راكد گذاردن اموال و كنز و گنج كردن آنها، نيز مطرح گرديده است:

... و الذين يكنزون الذ هب و الفضه و لاينفقونها في سبيل ا فبشرهم بعذابٍ اليم(20) و كساني كه طلا و نقره گنج مي كنند و آن را در راه خدا انفاق نمي كنند به كيفري دردناك نويدشان ده.

اندوختن طلا و نقره (كه در دوران گذشته، وسيلة مبادله بوده و واحد پول را تشكيل مي داده است) و اموال فراوان و متراكم، «كنز» است و هرگونه استفاده عمومي و سرمايه گذاري اموال، انفاق و خدمت به خلق است.

امام علي(ع):

ليس في المال الصامت نفل(21) در مال راكد، زياده و رشدي نيست.

امام صادق(ع):

ما يخلف الرجل بعده شيئاً اشد عليه من المال الصامت ... قلت له: كيف يصنع به؟ فقال: يجعله في الحائط و البستان و الد ار(22) آدمي، ثروتي ناخوشايندتر از سرمايه هاي راكد پس از خويش باقي نمي گذارد. سئوال شد پس با اينگونه اموال چه كند؟ امام فرمود: آن را در خانه سازي و احداث باغ، سرمايه گذاري كند. امام سجاد(ع):

استنمأَ المال تمام المروة(23) رشد و نمو مال، از مروت است.

همچنين استفادة بهينه از سرمايه ها و منابع نيز مطرح شده است:

امام علي(ع):

لم يكتسب مالاً من لم يصلحه(24) آنكس كه از سرمايه اش درست استفاده نكند در حقيقت، مالي به دست نياورده است.(25)

بنابراين تعاليم كه نمونه اي بسيار اندك درباره مسائل مالي بوده روشن مي گردد كه به سرمايه ها و اموال در اسلام با نگرشي بسيار اصولي و مثبت نگريسته شده و ثروت در جامعه اسلامي، جايگاهي ويژه دارد. پس چگونه است كه اسلام در عين حال، با سرمايه داري در قلمروي گسترده آن مبارزه كرده و مال پرستي و افزونخواهي را به شدت محكوم كرده است؟

اسلام در برابر اموال، از عوارض منفي آن نيز سخن مي گويد و سرمايه داري را با شيوه و اخلاقيات و عملكردهاي ناهنجار آن معرفي مي كند. اگر اموال و سرمايه ها در جهتي درست و انساني هدايت نشود، و در خدمت كل جامعه بشري قرار نگيرد، و از صورت ابزاري و آلي در آمده و به صورت هدف واصل در نزد گروهي خاص ذخيره گردد، مردود است بعبارت ديگر، بعد منفي سرمايه داري، مردود است زيرا عملكردهايي ناعادلانه و راه كارهاي ظالمانه و ضدانساني دارد و اقتصاد بازار آزاد كه ركن قرائت ليبرال - سرمايه داري از جامعة مدني غربي است، دقيقا بر همين عملكردها و راهكارها مبتني شده است.

پديدة سرمايه داري مصطلح، به اين معنا و در بعد منفي آن، از ناهنجارترين، ويرانگرترين و شوم ترين پديده هايي است كه در اجتماعات بشري رخ نموده است. از آغاز پيدايش اين پديده تاكنون، پديدة ديگري به اين شومي و ويرانگري نداشته ايم؛ زيرا كه يا خود به تجاوز و نابودي انسانها دست يازيده است، و يا دستيار نزديك همة تجاوزكاران و دژخيمان تاريخ بوده است. اگر قدرتهاي بدني و خانوادگي يا قبيله اي در گذشته هاي دور، يكه تازي كردند، و يا قدرتهاي نظامي و خودكامة سياسي، در دورانهاي بعد، ره بيداد پوئيدند، و يا قدرتهاي صنعتي و نظامي در اين دوران، خاستگاه اصلي بسياري از تجاوزگريها و بيدادگريها و پايمال شدة حقوق انسانهاگرديدند، ريشه اصلي همه اينها درسرمايه داري و تمكن بي حساب مالي نهفته است.

خصلت «سرمايه داري»، در تبييني كلي و فشرده، خاستگاه اصلي خودخواهيها و سودجوييها، و سرچشمه نابسامانيها و نابوديها و تبعيضها و محروميتها و ستيزها و آشوبها بوده است. تراكم سرمايه در بخشي و مال اندوزي گروهي، همواره ره آوردهايي ويرانگر داشته است و افراد و اجتماعات و حتي طبيعت و محيط زيست را نيز به تباهي كشيده است.

«اقتصاد سرمايه داري» و جامعة مدني به اين معنا و در قرائت سكولار، نظامي ضد الهي و بستر اقتصادي طاغوتي است، لگام گيسخته و مرزنشناس و عدالت گريز و قانون ستيز، كه جز به خود و قانون خود و آزادي در راه كارهاي خود، به هيچ قانون، و آزادي و شيوه و روشي حرمت نمي نهد، و جانب هيچ حق و عدلي را رعايت نمي كند.

سرمايه داري با معيارهاي ليبراليسم اقتصادي، داراي ويژگيهاي همة تجاوزگران و طاغوتان در طول تاريخ است، بلكه امروزه با تكامل ابزاري كه پديد آمده است، اين تجاوزرگريها بسيار پيچيده تر، سهمگين تر و ضدانساني تر از همة مستكبران تاريخ گذشته، عمل مي كند. تجاوزگري كه از حد منطقه و كشورهاي خاص گذشته و فرامنطقه اي و جهاني شده است، از حريم انسانها هم گذشته و به حريم طبيعت و منابع آن نيز پنجه افكنده، حتي كمربند امنيتي كرة زمين، يعني لاية اوزن نيز از عملكرد آن در امان نمانده است. و شگفت اينجاست كه در عين حال، داعيه اصلاحگري و قانونمداري نيز دارد و از حقوق انساني و آزادي و آزادگي نيز دم مي زنند؟ چه نيك و شگرف، قرآن كريم، كارنامة اينان را ترسيم فرموده است:

و اذا قيل لهم لا تفسدوا في الارض قالوا انما نحن مصلحون(26) چون به آنان گفته شود كه در زمين، فساد مكنيد، مي گويند: ما مصلحانيم.

قرآن كريم، مسرفان را مفسد معرفي مي كند.

اكنون پاره اي از ديدگاههاي اسلام درباره سرمايه داري را تبيين مي كنيم، و در ارزيابي شتابزده اي، برخي از راه كارها و ره آوردهاي آن را برمي شماريم. و در آغاز از پيامدهاي فردي آن گفتگو مي كنيم كه زمينة اصلي عملكردهاي اجتماعي آن نيز هست:

1- الهأ و باز دارندگي

اين عنوان، در سوره «تكاثر» آمده است، كه احوال زياده داران را ترسيم مي كند، و پيامدهاي منفي افزون داري را به تصوير مي كشد:

الهيكم التكاثر. حتي زرتم المقابر. كلا سوف تعلمون. ثم كلا سوف تعلمون! نازيدن به فزونداري (و فزونخواهي)، شمايان را سرگرم ساخت. (و در دنيا غرق كرد) تا (مرگ فرارسيد و) به ديدار گورها شتافتيد. نه آن است (كه مي پنداريد)، به همين زودي خواهيد دانست. نيز نه آن است (كه مي پنداريد)، به همين زودي خواهيد دانست.

در اين آية كريمه، زياده داري و افتخار به آن، از عوامل بازدارندة انسان، به حساب آمده است. «الهأ» به معناي بازدارندگي از ياد خدا و گردن نهادن به قوانين الاهي و به لهو افكندن است.

امين الاسلام طبرسي مي گويد:

الهأ، به معناي سرگرم كردن كسي به لهو و لعب است؛ و «الهيكم التكاثر»، يعني نازيدن (و پُز دادن) به فزوني مال و فرزند شما را از فرمانبرداري خدا، و به ياد آخرت بودن باز داشت و غافل ساخت و به قولي يعني: مباهات كردن به فزوني مال و افراد، شما را از تدبر دركارخدا (حكمتهاي تكويني آفرينش، و حكمتهاي تشريحي احكام)، باز داشت...(27)

تعبيرهاي ديگري نيز در قرآن آمده است، كه گر چه از اين ريشه و ماده نيست؛ ليكن در ژرفاي معنا، به همين حقيقت نظر دارد، يعني بعد منفي و تباهگرِ مال اندوزي و باز دارندگيِ سرمايه داري را تبيين مي كند چون:

... و ما الحيوة الدنيا الا متاع الغرور...(28) ...زندگي دنيا جز كالايي گول زننده نيست.

با دل بستن به سود و سرمايه و كالاهاي دنيايي، حالت غرور و خود محوري در نفس آدمي پديد مي گردد، و انساني را از هر فكر و انديشه درست و راهگشاي ديگري باز مي دارد.

امام علي(ع) فرمود:

...و التكاثر، لهوٌ و لعبٌ و شغلٌ، واستبدال الذي هو ادني بالذي هو خيرً(29) تكاثر، لهو است و لَعِب و مشغوليت، و گرفتن چيزي كه پست تر است در برابر دادن چيزي بهتر.

همچنين تعبير «فتنه» در آيه كريمه:

انمااموالكم واولادكم فتنهًُ...(30) جز اين نيست كه دارايي و فرزندان شما براي آزمونند.

اموال و فرزندان از عوامل آزمايش و آزمون انسانها شمرده شده است، و بسياري از صاحبان سرمايه ها در آزموني شركت مي كنند كه از آن، مردود بيرون مي آيند زيرا كه ثروت زياد، موجب باز دارندگي آنان از سعادت و معنويت است. تعبيرهاي ديگري نيز چون: مترف، مسرف، مستكبر و تهلكه كه درباره سرمايه داران است، همه به نوعي بيانگر الهأ و بازدارندگيِ زياده داري از عمل به حق و تن دادن به ارزشهاست. و مترف و مسرف نيز كه به معناي مصرفهاي شاد خوارانه و زياده از حد است، انسان را از راههاي درست باز مي داد، و تعبير «استكبار» نيز به همين سركشي از گردن نهادن به حق و حقيقت نظر دارد، و «تهلكه» و نابودي، پيآمد انكارناپذير اين دست گرايشهاي سرمايه داري است.

تعبير «موتي» در قرآن نيز با نظر به همين معيار، به مال اندوزان، تفسير شده است:

انك لا تسمع الموتي(31)... تو نمي تواني مردگان را شنوا سازي... از پيامبر بزرگوار اسلام پرسيدند... مردگان چه كسانيند؟ فرمود: «هر غني مترف» يعني هر ثروتمند شادخوار(32).

آري سرمايه داران در چنين جامعه و مدنيت استكباري، از خود و تعالي معنوي خويش باز مي مانند، و راه رشد و سعادت خويش گم مي كنند، و تمامي عمر و نيروي حيات در بيراهه روي مي گذارند. آنان براستي از خود بيگانه و از خود وامانده اند، به خود فراموشي گرفتار شده اند و تمامي هوش و استعدادهاي بدني و رواني خويش را در راهي سرمايه گذاري كرده اند كه گوهر اصلي انساني را شكوفا نمي سازد؛ بلكه آن را در غبارها و لايه هاي تيره ماديات مي پوشاند. بنابراين گر چه يك سوره به نام «تكاثر» ناميده شده و از پيآمدهاي شوم افزونخواهي سخن گفته است، ليكن در سراسر قرآن، تعبيرهاي فراواني است كه در جوهر و ماهيت از همين دنيا دوستي ها و دنياطلبي هاي افراطي و آثار آن سپرده برداشته است.

2- باز دارندگي از اخلاق و ارزشهاي انساني

اخلاقيات در جامعة مدني سرمايه داري، زمينه هاي اصلي بسياري از خوي هاي غيرالاهي و سرشتهاي غيرانساني است. استكبار اقتصادي، بستر مناسب استكبار اخلاقي و طغيانگريهاي رواني است، چنانكه كمبودداري و استضعاف اقتصادي، زمينة استضعاف اخلاقي و فكري مي باشد.

مال اندوزي و زياده خواهي، انساني را به خصلتهايي شيطاني چون: آزمندي، حرص سيري ناپذير، نجل، خودخواهي، خود برتربيني، طغيان و سركشي، لذت پرستي، شاد خواري و شكم بارگي، شهوت پرستي، تن آسايي، بي احساسي و سنگ دلي مي كشاند و عامل اصلي اين اخلاقهاي ضد انساني، همان داشتنهاي افراطي و مال اندوزيهايِ افرونخواهانه است. از اينرو مي نگريم كه در تعاليم اسلامي براي مبارزه باسرمايه داري، چه بسيار كه با اين خصلتها مبارزه شده است. از باب نمونه به چند روايت توجه كنيم:

پيامبر(ص):

ان صلاح اول هذه الامة بالز هد و اليقينِ، و هلاك آخرها بالشح و الامل(33) سامانيابي كار اين امت، در آغاز، به زهد و يقين است، و بيساماني آن، در پايان، به آزمندي و بخل و آرزوداري.

امام سجاد(ع) در دعايي از خداوند مسئلت مي كند كه به او چندان ثروت بدهد كه از حد نيازداري بگذرد اما به سرمايه داري نرسد و اين همان زندگي بسنده و كفاف است تا به مشكلات فقر و اخلاق غيرانساني سرمايه داري گرفتار نيايد:

امام سجاد(ع):

اللهم اني اسئلك خيرالمعيشة، معيشةً اقوي بها علي جميع حاجاتي، و اتوصل بها اليك في حياة الدنيا و في اخرتي، من غير ان تُترفني فيها فاطغي(34)... خدايا از تو معيشتي نيك خواهانم: معيشتي كه با آن، همة نيازمنديهايم را برآورم، و در زندگي اين دنيا و در آخرتم با آن به قرب تو برسم، بي آنكه مرا غرق در نعمت سازي تا به طغيان افتم...

حرص و آزمندي سيري ناپذير، از اركان اخلاق ليبرال - سرمايه داري است، و اين حالت چنان گريبانگير آنان مي گردد كه هر چه به سود و سرمايه و گسترة ثروت خويش مي افزايند، سير نمي شوند، و به سراغ بيشتر و بيشترها مي روند. اين روند بگونه اي وحشتناك دنبال مي شود، و در نقطه اي باز نمي ايستد و احساس بي نيازي و سيري پيش نمي آيد.

پيامبر(ص):

يا ابن مسعود! اجسادهم لاتشبع، و قلوبهم لا تخشع(35)...: اي ابن مسعود! بدنها (شكمها)شان سير نمي شود، و دلهاشان خشوع پيدا نمي كند...

در اين سخن نبوي به تأثير متقابل جسم و جان، در حالت مال اندوزي اشاره شده و آمده است كه سيري ناپذيري فزونخواهانة مال پرستان، با فقدان خشوع و خضوع قلب و روح (تفرعن و گردنفرازي) همراه است.

و اصولاً اين حالت در مسائل مادي هست كه اگر انسان بااحساس بسندگي با آنها روبرو گشت، و به بهره برداري به اندازة لازم و مفيد دست يازيد، پس از برخورداري از زيستي معقول و بسنده و مرفه، احساس بي نيازي مي كند، و از زياده خواهيهايي باز دارنده، روي بر مي تابد و گرنه هيچگاه احساس بي نيازي نمي كند.

امام علي(ع):

من رضي من الدنيا بما يجزيه، كان ايسرما فيها يكفيه. و من لم يرض من الدنيا بما يجزيه، لم يكن فيها شيي يكفيه(36) آن كسي كه به اندازة كفاف، از دنيا راضي شود، كمترين چيز دنيا براي او بسنده است؛ و آن كس كه به اندازه كفاف راضي نشود، چيزي نيست كه بتواند او را بسنده باشد.

آري گرفتاري جامعه بشري بر سر همين ماهيت افزونخواه و زياده طلب است كه در پهنة اقتصاد جهاني، هر چه را ماليت و بهأ داشته باشد و بگونه اي در بازارها و مبادلات، ارزش آفرين و سودآور باشد، بايد به چنگ آورد و سلطه خويش را بر آن تثبيت كند، و در هيچ حد و مرزي درنگ نكند و چون جهنمي، همه چيز را ببلعد. و به تعبير قرآن كريم هر چه به او بدهند زياده بر آن را طلب كند:

و جَعلتُ له مالاً ممدوداً... ثم يطمع ان ازيد(37) به او مالي فزاينده دادم باز طمع آن دارد كه آن را افزونتر كنم.

سرمايه داران، چون به هيچ حد و اندازه اي قانع نيستند و احساسي سيرناپذير دارند، هيچگاه به بي نيازي دست نمي يابند:

امام كاظم(ع) فرمود:

من قَنع بما يكفيه استغني، و من لم يقنع بما يكفيه لم يدرك الغني ابدا(38) هر كس به آنچه او را بسنده است قناعت كند، بي نياز است، و هر كس چنين نباشد، هرگز به بي نيازي نرسد(39).

از اينرو در تعاليم اسلامي، با زير بناهاي روحي و دَد صفتي دروني سرمايه داري مبارزه شده است؛ چنانكه با عملكرد بيروني و اجتماعي آن؛ تراكم مال پرستي در نظر اسلام يك پديده ساده مادي يا اجتماعي محض و يا سياسي صرف نيست؛ بلكه پديده ايست كه بر مجموع زمينه هاي فرهنگي و فكري و تربيتي افراد بنا شده است. بدينجهت اسلام به ويران كردن زمينه ها و پايگاههاي دروني و روحي مال اندوزي نيز توجهي شايان كرده است.

3- باز دارندگي از داده هاي عقل انساني

تفكر سرمايه داري و راه كارهاي آن، از موانع شكوفايي خرد ناب انساني است، كه داده هاي عقل آدمي را در زير لايه هاي سنگين و تيرة حب مال و آمال، مدفون مي سازد و روشنگيريهاي او را فرو مي پوشاند و بدينسانند همه دلبستگي هاي افراطي وحبوعشقهاي سركش كه در راه عقل و بررسيها و روشنگريهاي او مانعي عظيم پديدمي آورد.

منظور از عقل، عقل انساني است. عقلي كه براي انسانها ارزش قائل است، و جانداران و گياهان و حتي مواد بيجان را حرمت مي نهند. عقلي كه خوب و بد و زشت و زيبا را مي شناسد، و به ارزشهاي اخلاقي و اصول نوع دوستي و ديگر خواهي فرا مي خواند، عقلي كه از درد و رنج ديگران رنج مي كشد و به اندوه اندوهگينان، غمگين مي گردد. عقلي كه خودخواهي و خودپرستي را محكوم و مردود مي شناسد و فراخوان به ديگر دوستي ها و انسانگرايي ها است.

اين عقل، منظور است كه با عشق هاي مادي و دلبستگي هاي مال اندوزي بتدريج كم فروغ مي شود تا بكلي از كار بيفتد؛ نه عقل ابزاري استوار بر محور سودپرستي و خودخواهي. بنابراين، نيرنگ بازيها وزيركيهايِ سودجويانه و نقشه كشي هاي برخاسته از خودخواهي و خودمحوري، منظور نيست، كه با همه بي تعهدها و مسئوليت نشناسي ها و قانون شكني ها نيز سازگار مي افتد و همه ارزشهاي اخلاقي و معيارهاي انساني را در راه جلب منافع، زير پا مي نهد و با ترفندها و حيله گريها، هر مرز و حريمي را مي شكند و بر هر فضيلتي گام مي گذارد، و آن را پيروزي به حساب مي آورد. اين حسابگريهاي ماد ي در منطق دين، نيرنگ و سالوس و شيطنت است.

تفكر سرمايه داري ليبرال، با اين عقل انساني، ناسازگار است. چون تلاشهاي اقتصادي آنگاه كه از اهداف تأمين نيازهاي انساني و رفاه همگاني دور گردد و مال اندوزي، هدف شود و آزمندي پديد آيد، فرصت فكر كردن درباره همه چيز جز افزايش سود و سرمايه را از انسان مي گيرد و از همدمي با خرد و دريافت فروغ آن باز مي دارد، و ديگر نمي تواند از اين فروغ، براي بازداري خود از تلاش دايم در طلب مال، و بيرون آوردن آن از چنگ ديگران، بهره مند گردد. و بدينگونه خرد انساني از روشنگري و ارائه نيك و بد و انساني و ضدانساني، باز مي ماند و در چاله حسابگريهاي مادي مدفون مي شود.

همچنين داشتنهاي افراطي، به زيستي افراطي و شهوتباره، و زياده رويهايِ ويرانگرِ همه نيروهاي آدمي مي كشاند و انسان را در گرداب كاموري و شادخواري و لذت پرستي، غوطه ور مي سازد و اين شيوه ها در زندگي فردي نيز از عوامل تباهي جسم و روح و در نتيجه، خرد آدمي است؛ زيرا كه كاموريهاي افراطي و لذت پرستي و غوطه وري در خور و خواب و تمايلات جنسي، ماية تباهي جسم و هرز رفتن نيروها و از ميان بردن سلامت و تعادل لازم در مزاج انساني است، و موجب بر هم خوردن توازن در همة قواي انساني بويژه عقل خواهد گرديد.

امام علي(ع) مي فرمايد:

قد فرقت الشهوات عقله(40): شهوتها، خرد او (دوستدار دنيا و مال) را تباه كرده است.

امام علي(ع):

... اقبلوا علي جيفةٍ قد افتضحوا ب آكلها، و اصطلحوا علي حُبها. و من عشق شيئأ اعشي بصره، و امرض قبله، فهو ينظر بعينٍ غير صحيحةِ، و يسمع باذُنِ غير سميعةٍ(41) (دنياداران) به مرداري روي آورند كه با خوردن آن رسوا شدند، و بر سر دوست داشتن آن با يكديگر همداستان گشتند. هر كس چيزي را سخت دوست بدارد، چشمش نابينا و دلش بيمار مي شود. چنين كسي با چشمي ناسالم مي بيند و با گوشي ناشنوا مي شنود.

چشم و گوش و همه حواس مال پرستان، يك سونگر است و همان سَمت و سوي افزايش سرمايه را مي نگرد و جوانب و معيارهاي ديگر را منظور نمي دارد. بنابراين براستي مي توان گفت كه با چشم معيوب و گوش ناشنوا به مسائل مي نگرد و با شناختي بيمارگونه و يك سونگر رويدادها را بررسي مي كند و بدينگونه از درك و دريافت حقايق باز مي ماند.

زياده داري در سخني از امام صادق(ع) از سپاهيان ناداني شمرده شده است:

... القوام و ضده المكاثرة(42) (از سپاهيان خرد) مالداري در حد قوام (اعتدال) است و ضد آن فزونخواهي است.

اينكه قرآن مي گويد، انسانهايي هستند كه قلبهاشان مهر شده است و از درك و احساس انساني تهي گرديدند، توجه به همين واقعيت است كه با پيروي از تمايلات و سرسپردگي به اميال و شهوات، عقل انساني از كار مي افتد گر چه عقل ابزاري او كارآ باشد.

... و طبع علي قلوبهم فهم لا يفقهون(43) ... بر دلهاشان مهر نهاده شده پس آنان درك نمي كنند.

يا در تعبير ديگر قرآن:

... لهم قلوبٌ لا يفقهون بها و لهم اعينٌ لايبصرون بها...(44) ايشان را دلهايي است كه بدان نمي فهمند و چشمهايي است كه بدان نمي بينند...

آنها عقل دارند، ليكن درحوزة عمل، گوش به فرمان شهواتند وهدايتهاي عقل انساني را ناديده مي گيرند.

4- باز دارندگي از عواطف انساني

بيگمان در ميان ويژگيهاي انساني، عواطف، جايگاهي بسي بلند دارد كه زندگي فرد و جامعه و بقأ نوع و سامانيابي خانواده و ... بر آن استوار است. بگونه اي كه براستي مي توان گفت ضعف عواطف يا مرگ آن، با ضعف و مرگ انسانيت همراه است. انسان با عواطف خويش زندگي مي كند بيش از آنكه با خرد بزيد. محور اصلي ديگر دوستي و جامعه گرايي نيز عواطف است. انسان در پرتو عواطف است كه به اخلاقهاي انساني و مدني روي مي آورد و از خويهاي حيواني و جنگلي دوري مي گزيند.

پيامبر(ص) فرمود:

في الانسان مضغةٌ اذا هي سَلمِت و صَحت، سلم بها سائر الجسد، فاذا سقمت سقم بها سائر الجسد و فسَدَ و هي القلب(45) در انسان، پارة گوشتي است (قلب ظاهري و مظهر قلب باطني) كه چون صحيح و سالم بماند، قسمتهاي ديگ بدن نيز سالم مي ماند، و چون بيمار شود، باقي بدن بيمار و گرفتار فساد خواهد شد؛ و آن قلب است...

اما عواطف انسان در مال اندوزي و سرمايه سالاري، ضعيف مي شود و يا چنان تحت تاثير گرايشهاي آزمندانه پول پرستي قرار مي گيرد كه از كارآيي در درون آدمي مي افتد.

امام علي(ع):

... اعلمو ان كثرة المال مفسدةٌ للدين، مقساةٌ للقلوب(46) ... بدانيد كه فراواني مال ماية تباه شدن دين است و سخت شدن دلها.

سخت شدن دلها و سنگوارگي قلبها، همين بي احساسي و ميرش وجدان و عواطف در انسانهاي شادخوار و خوش گذران است. در جامعة مدني «ليبرال - سرمايه داري»، انسانها بمنزلة ابزار و كالا هستند و تنها با معيار بازدهي و سودآوري، ارزيابي و ارزشگذاري مي شوند، حتي علم، فن، هنر و... هم ارزش ذاتي ندارد؛ بلكه آنگاه كه به سود بيشتر و رشد توليد كمك كند، ارزشمند مي گردد. بنابراين، نگرشِ سرمايه داري به انسانهاي ديگر، نگرش ارزشي و انساني نيست، بلكه نگرشي اقتصادي است. و اين نوع نگرش يعني نگرش ابزاري و كالايي به انسان، از ويژگيهاي تفكر سرمايه داري است. باري اگر وجدان آدمي، كنار زده شود و قلب او در هم آلايد و سخت شود، استوانه هاي اصلي شخصيت انسان از لحاظ عقيده و عاطفه و ديگر گرايشهاي ارزشي فرو مي ريزد و ايمان و اخلاق او رو به نشيب مي گذارد و اين فروپاشي و نشيب گرايي، به ديگر نواحي وجود آدمي و گسترة زندگي علمي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي او سرايت مي كند و بينش و عمل آدمي را به ناشايستگي ها سوق مي دهد. اين قساوت قلب، انگيزة نيرومندي است در زندگي مال اندوزان و روش برخورد ايشان با اجتماع و چگونگي روابط با مردمان، و پيآمد حتمي آن، ستم كشيدن مردم و استثمار حقوق آنان و مكيده شدن خون ايشان است. از اينجا روشن مي گردد كه بر اجتماع سرمايه داري، عواطف انساني فرمانروايي نمي كنند بلكه سروري و حاكميت، با سنگدلي، بي احساسي، بي تعهدي و ظلم و تجاوز اقتصادي است و لازمة آن فشار بر گُرده ديگران است.

قرآن، بي احساسي سرمايه داران و نظر توده هاي مردم دربارة آنان را چنين ترسيم مي كند:

ان قارون كان من قوم موسي فبغي عليهم و آتيناه من الكنوزما ان مفاتحه لتنواُ بالعصبة اولي القوة اذقال له قومه لا تفرح ان ا لا يحب الفرحين(47) قارون از قوم موسي بود. پس بر آنان سركشي كرد (ستم روا داشت)، و ما چندان گنج به او داده بوديم، كه حمل آنها براي گروهي مردم نيرومند گران بود؛ آنگاه قومش به او گفتند: (از سرمستي دارايي) شادي مكن كه خداوند (اينگونه) شادمانان را دوست ندارد.

مي بينيد كه ثروتمندان، سرمست و شادمانند و حزن و اندوه را به دلهاي سنگوارة آنان راهي نيست. در شادي و غرور، غرق شدند و از اندرز و درد دردمندان غافلند. گر چه اين شادمانيها عمقي ندارد، و بهر حال، افكار عمومي و قضاوت انسانها زندگي را بر آنان تلخ مي سازد، و وجدان آدمي هر چند در لايه هايي از زنگار لذت پرستي پنهان شده باشد، آنان را سرزنش مي كند، و نگرانيهاي روزافزون از دست دادن ثروتها، خواب خوش را از آنان مي گيرد.

امام علي(ع) فرمود:

... فالمتمتعون من الدنيا تبكي قلوبهم و ان فرحوا، و يشتد مقتهم لا نفسهم و ان اعتبطوا ببعض ما رزقوا(48) ... دلهاي بهره مندان از دنيا، گريان است هر چند شادمان باشند، و با آنكه ديگران حتي به پاره اي از آنچه بهره ايشان شده است رشك مي برند، اما خود آنان همواره از خود (و زندگي خود) بيزارتر مي شوند.

1- سورة نسأ 4/5.

2- سورة اسرأ، 17/6.

3- امالي طوسي 2/133 و 292.

4- امالي طوسي 2/133 و 292.

5- سورة هود 11/61.

6- بحار 3/128.

7- سورة توبه 9/34.

8- مستدرك الوسائل 11/126.

9- وسائل الشيعه 12/44.

10- تحف العقول 204.

11- غررالحكم 259.

12- نبود سرمايه و فقر و كمبودداري نيز در تعاليم بسياري محكوم و مردود شناخته شده و معادل كفر و مرگ به حساب آمده است، كه شرح آن نياز به رساله اي جداگانه دارد.

13- سورة بقره 2/11.

14- سورة تكاثر 102 / 41-.

15- مجمع البيان 10/534.

16- سورة حديد 57/20.

17- كافي 2/394.

18- سورة تغابن 64/15.

19- سورة نمل 27/80.

20- الحياة 3/434.

21- امالي شيخ صدوق 201.

22- بحار 90/12.

23- مكارم الاخلاق 526.

24- كافي 2/140.

25- سورة مدثر 74/12 و 15.

26- تحف العقول 286.

27- چنانكه در آغاز اشاره كرديم، منظور از اينگونه تعاليم، ترويج زندگي صوفيانه و ترك دنيا و پرهيز از رفاه و بهبود وضع معيشت جامعه و مردم و ناديده گرفتن ارزش توسعه اقتصادي نيست؛ بلكه هدف چنانكه روشن است، ويژه سازي امكانات رفاهي، و سلطه افكني بر كل منابع و سرمايه ها و بازارها، توسط گروههاي اندك و سود پرست است، چنانكه در نظام سرمايه داري كنوني جهان معمول است. براي توضيح بيشتر به اين كتابها مراجعه شود: 1. ديكتاتوري كارتلها، 2. مفهوم امپرياليسم اقتصادي،

3. چگونه نيمي ديگر مي ميرند، 4. مشكلات اقتصادي جهان سوم، 5. گرسنگي، ارمغان استثمار، 6. جغرافياي كم رشدي، 7. سيطرة جهاني، 8. كمربند فقر، 9. موانع توسعه در جهان سوم، 10. غولهاي غلات، 11. درون جهان سوم، 12. امپرياليسم و كشورهاي توسعه نيافته، 13. بشريت و تهديد گرسنگي، 14. تاريخ توسعه طلبي آمريكا در ايران، 15. فاصلة عقب ماندگي،

16. غارت جهان سوم، 17. بيست كشور آمريكاي لاتين.

28- نهج البلاغة 330.

29- نهج البلاغة 330.

30- كافي 1/22.

31- سورة توبه 9/87.

32- سورة اعراف 7/179.

33- خصال صدوق 31.

34- تحف العقول 141.

35- سورة قصص 28/76.

36- بحار 78/21.


/ 1