گذريبرمنابعومسلكهاياخلاقياسلامي
محمدجواد رودگراز ساحتهاي وجودي انسان، «ساحت نفساني، باطني، دروني و روحي» است و از سرمايههاي گرانسنگ گزارهها و آموزههاي ديني و اسلامي همانا «آثار گرانبهاياخلاقي» است كه خود زاييدة فكر روشن و تجلي نبوغِ درخشان ارباب معرفت و فضيلت و اصحاب انگيزه و انديشههاي ناب اسلامي و پاك سيرتان و صوابانديشان و شاگردان مكتب قرآن و روايات و دارندگان بينش، گرايش و كنشهاي وحياني است كه بازشناسي، باز پژوهي، بازسازي و حتي بازتوليد و بازآفريني اين گنجينههاي اسلاميـــ انساني در سه جهت: الف. بصيرت به اهميت و ضرورت پردازش بخش مهمي از تعاليم اسلامي يعني «اخلاق». ب. توسعه، تكميل و تكامل ميراث بزرگ اخلاق اسلامي و نوآمد كردن، پاسخگو بودن و توانمندي و خلوصبخشي چنين منابع صنيع و غني اسلامي است. ج. هماهنگسازي و برقراري تعادل بين كتب و آثار نوشتاري و گفتاري حوزة «اخلاق» خواهد بود. در اين نوشتار برآنيم تا به نقد اثباتي ـــ تحليلي، سلبي و انتقادي كتب و نوشتارهاي اخلاقي ـــ كه برگرفته از آيات و احاديث و به اصطلاح «درون ديني» است، ـــ همت گماريم و اگرچه از روشها، ذوق و گرايشهاي فكري، اعماز: عقلي، عرفاني و حتي تركيبي و به اصطلاح «برون ديني» نيز بهرهها جسته است، بپردازيم تا فصل نويني براي صاحبنظران و نقطةعطفي در شناخت و بازشناخت ميراث عظيم آموزههاي اخلاقي اسلام باشد و رهآورد اخلاقي بزرگان حوزة دين در ارتباط و تعامل با رهيافتهاي عقيدتي و فكري و بخشهاي علمي اجتماعي و سياسي قرار گيرد تا بحث اخلاق، فردِاخلاقي و جامعة اخلاقي بهصورت جزيرهاي و گزينشي طرح و تبيين نگردد؛ بلكه در فرايندي كلي و مجموعهاي و به همپيوسته مطرح شود و همه از سرچشمههاي اصيل و جامع «دين» نشأت گيرد تا عقايد با اخلاق و اخلاق با احكام و همه با هم در ساختن و پرداختن جامعة ديني و اسلامي حكمت عملي و عيني، اخلاق نظري و عملي، معرفت فكري، اخلاقي، اجتماعي و سلوك بينشي، گرايشي و كنشي به صورت مجموعهاي درهم تنيده تجلي و ظهور يابند و ثمرة چنين اخلاقي همانا در تعليم كتاب و حكمت و تزكيه و تهذيب نفس و تحقق عدالت اجتماعي به نمايش درميآيد؛ بنابراين قبل از پرداختن به «كتباخلاقي گذشتگان» به برخي مؤلفهها و اصول نوشتار اخلاقي اشاراتي خواهد شد كه فهرستوار و در دو محور قابل طرح است: الف. ويژگيها و مؤلفههاي قالبي، صوري و بيروني ب. ويژگيها و مؤلفههاي قلبي، محتوايي و دروني الف. ويژگيها و مؤلفههاي قالبي، صوري و بروني نوشتار اخلاقي
1. زيبانويسي، شيوا نويسي يا بلاغت و رسايي در نوشتار اخلاقي. 2. سادگي و رواني يا سهلنويسي. 3. با بياني دلانگيز و قلمي (بنان) روحافزا و طراوتزا نوشته شود. 4. نثري متنوع و منكسر داشتهباشد، نه يكنواخت 5. قالب نوشتاري و فرم و صفحهپردازي روزآمد و فطرتپسند و دلانگيز داشتهباشد؛ يعني از حروفچيني، كاغذ، فهرستبندي، نقش و نگار شايسته و بايسته برخوردار باشد. ب. ويژگيهاي مؤلفههاي قلبي و دروني
1. تأثيرگذار و راهبر باشد، يعني دردشناسي و درمانگري همهجانبه داشته باشد. 2. داراي پشتوانة عقلاني و خردپذير باشد. 3. روحافزا، حرارتزا، تقدسبخش و مسووليتآفرين باشد. 4. حقيقتگرايي و واقعگرايي در آن بههم سرشته باشد. 5. متناسب با حال خوانندگان و نيازهاي حقيقي و دروني آنان باشد. 6. بلند معنا، پربار و ژرف مدارانه باشد. 7. فراگير و همهجانبه باشد. 8. از كليگويي حرف و مبالغهگويي پرهيز كند. 9. پردازنده يا نويسندة ارزشهاي اخلاقي بايد آراسته به صفات پسنديده و سجاياي اخلاقي و ارزشهاي وجودي باشد. 10. كتاب اخلاقي بايد حكم «دوا» داشته باشد، نه «نسخه»؛ يعني با مطالعة كتب اخلاقي، نفس قاسي نرم و نفس غير مهذب، مهذب شود. 11. راه را براي «چگونهزيستن»، «چگونگي عمل»، آراستگي به فضايل و پيراستگي از رذايل هموار كند. 12. رابطة انسان با خدا را مبناي رابطة انسان با خود، جامعه و جهان درست تفسير و تصوير سازد و . كتابشناسي اخلاقي با رويكردي توصيفي، تحليلي و انتقادي
اگرچه كتابشناسي اخلاقي با رويكردهاي ياد شده بسيار دشوار و كاري سترگ است و ما نيز مدعي كاري تمامعيار با چنين رويكردي نيستيم و نميخواهيم و نميتوانيم همة كتب اخلاقي اَسلاف و اَخلاف را مورد سنجش و ارزيابي قرار دهيم؛ ولي رگههايي از چنين رهيافتي را در اين نوشتار آوردهايم تا حكيمان الاهي، دانشوران اخلاق، فيلسوفان و عالمان اخلاق در جهت پالايش و پردازش چنين رسالت ضروري و مهمي برآيند و گامهاي مؤثر معرفتي و عملي بردارند؛ بنابراين بر اساس نظرية بسياري از اصحاب علم و عمل اخلاق، كتب اخلاقي بر اساس محتوا و روشهاي نگارشي آن و مكتب و مشرباخلاقي صاحبان چنين كتابهايي بر سه قسم قابل تقسيم است كه حتي برخي بزرگان، نظامهاي اخلاقي را بر اساس چنين محورهاي سهگانهاي تقسيمپذير دانستهاند. الف. اخلاق عقلي ـــ فلسفي. ب. اخلاق عرفاني ـــ باطني. ج. اخلاق ديني ـــ مذهبي (كتاب و سنت) كتابهاي اخلاقي ـــ فلسفي (اخلاق عقلي)
بسياري از حكيمان اسلامي با هدف پرورش و تهذيب نفس و طرح فرازهايي فرازمند از معارف اخلاقي ـــ تربيتي اسلام و با مدد عقل و برهان و از دريچة «حكمتعملي» و با رويكردي فلسفي ـــ حٍكمي، به نگارش كتب اخلاقي پرداختهاند كه داراي ويژگيهاي ذيل است: ـــ شناخت فضايل و دانستن ريشههاي رذايل همانا بهترين وسيلة آراستگيهاي اخلاقي و ارزشهاي دروني و روحي است. ـــ تكيه بر ويژگي «اعتدال» يا اصول چهارگانة حكمت، شجاعت، عفت، عدالت و اصلِ حاكم يا اصل الاصول را عدالت دانستن. ـــ توجه جدي به مجاهدات نفسي و اشراقات قلبي؛ پس اخلاق فلسفي بر عناصري مانند: معرفت، عدالت و تهذيب تكيه زده است كه استاد شهيد «مطهري» نيز به چنين ويژگيهايي اشاره كردهاند؛ چنان كه فرمودهاند: «افلاطون و استادش سقراط، معتقدند براي عمل به مقتضاي خير، شناختن آن كافي است؛ يعني امكان ندارد كه انسان كار نيك را بشناسد و تشخيص دهد و عمل نكند، علت عمل نكردن، «جهالت» است؛ پس براي مبارزه با فساد اخلاقي، جهل را بايد ازبين برد و همان كافي است؛ از اينرو سقراط معتقد است كه سير منشأ همة فضايل، «حكمت» است؛ بلكه هر فضيلتي نوعي حكمت است » يا در حكومت عقل و اراده و تعادل قوا ميفرمايند: «مسألهاي كه علما و فلاسفة اسلامي زياد بر روي آن تكيه ميكنند؛ اين است كه اخلاق كامل، اخلاقي است كه بر اساس نيرومندي عقل و اراده باشد، ميلهاي فردي و نوعي، همه وهمه بايد تحت كنترل عقل و اراده باشد، قهرمان حقيقي اخلاقي آن كسي است كه عقل و اراده بر وجودش حاكم باشد، البته در وجود انسان، عواطف غيرفردي هم زياد وجود دارد؛ ولي آنها چشمههايي هستند در وجود انسان كه با كنترل عقل و اراده در جاي خودش از آنها استفاده ميشود.» و در فرازي ديگر با نقد اخلاق فلسفي در عين حالكه ويژگيهاي مثبت آن را بيان ميكند و اوصاف آنها را برميشمارد مينويسند: اين اخلاق داراي چند خلأ و كاستي است. 1. به رابطة انسان با خدا نميپردازد. 2. حالت ساكن دارد. 3. اين اخلاق فاقد عنصري مانند واردات قلبي و دروني است يا حضرت امامخميني(ره) اگرچه «چهل حديث» را بر اساس روش «علماي اخلاق» نوشتهاند و تقسيمبندي علماي اخلاق را پذيرفتهاند؛ ولي در فرازي ديگر، روش پردازش به اصول و فضايل و ارزشهاي اخلاقي را كافي ندانسته و حتي آن را تأثيرگذار در تهذيب باطن ندانسته و آنها را نسخهنويسي ـــ نه اين كه حكم دوا داشته باشند ـــ قلمداد كردهاست و به نقد روشي كتب اخلاقي ـــ فلسفي پرداختهاند. اكنون پس از مقدمهاي مختصر در بارة ويژگي نوشتارهاي اخلاقي ـــ فلسفي به معرفي برخي كتب «اخلاق فلسفي» ميپردازيم: 1. «السعادة و الاسعاد في السيرة الانسانية» ابوالحسن عامري نيشابوري (م 381 هـ.ق) كه با قطع وزيري در 490 صفحه از سوي انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسيده است. در اين كتاب به اصول اخلاق و تدابير عملي كه در حيات دنيا براي سعيد شدن و سعيد كردن ضروري دانسته شده است، اشاره گشته و مؤلف از تأليفات ارسطو و ساير فلاسفة يونان، تأثيرپذيري فراواني داشتهاست؛ البته از كتب ايران، هند و عرب باستان نيز بهرهها جسته است و نقلِ اقوال و افكار يوناني در آن قوت بيشتري دارد. 2. «تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق» احمد بن محمد بن يعقوب خازن، مكنّي به ابوعلي و مشهور به ابن مسكويه كه با قطعوزيري در 189 صفحه، با مقدمة شيخ حسن تميم در اصفهان به چاپ رسيده است و بعدها انتشارات بيدار قم بهصورت بسيار زيبا و با تصحيح و مقدمة جالبي آنرا منتشر كرده است و ترجمههاي مفيدي نيز از آن شده است؛ ازجمله ترجمة بانو نصرتبيگم اصفهاني و دكتر امامي و ابنمسكويه از مترجمان آثار يوناني است و بيشتر بر عقل و مكتبهاي فلسفي تكيه كرده و چينش بحثهاي خود را در اين كتاب بر اساس آثار حكماي يونان قرار داده است و نوشتار او از دو ويژگي نيز برخوردار است كه نوشتة ابوالحسن عامري از آن بيبهره بوده است: 1.بهرهگيري از شرع و تعاليم ديني و آموزههاي وحياني. 2.برخورداري از شيوه علمي ـــ فلسفي كه تنها صاحبان فن حكمت از آن استفاده ميكنند و خوشان نيز به اين نكته اشاره كردهاند: و علمناه لمحبي الفلسفة خاصة لا للعوام. 3. نظم بسيار مطلوب و منطقي در ارائة بحثهاي اخلاقي كه در هفت مقاله و بر مشرب حكماي يونان آوردهاند؛ بهگونهايكه از نفس، قواي نفس، فضايل چهارگانه شروع و اخلاق و طبايع، سعادت، لذت، شجاعت، عدالت، جور، انواع محبت و را دنبال كردهاند؛ چنانكه مرحوم خواجه نصيرالدين طوسي، ابوعلي احمدبن محمدبن يعقوب مسكويه را «استاد فاضل و حكيم كامل» و كتاب او را در بليغترين اشارت و فصيحترين عبارات ميداند؛ كتابي كه داراي همهگونه برتري و ضامن تماميت نيكي و آشكار كنندة، حق ناپيدا است كه مرحوم خواجه كتاب او را «اخلاقفلسفي» ناميدهاند. البته مرحوم ابنمسكويه كتاب ديگري به نام «جاويدان خرد» نوشتهاند كه آداب جزئي را از پندهاي حكما ـــ از هر آييني كه باشند ـــ آوردهاند. 4. «فصول منتزعه» ابونصر محمد فارابي؛ اگرچه فارابي «مدينة فاضله» نوشتهاست؛ ولي در اين كتاب بحثهاي مبسوطي در تهذيب نفس و سلامت روح آدمي و بيماري زدايي از چهرة جان آدمي به رشتة تحرير درآوردهاند و اين كتاب را بر محور پيشينيان و پيشگامان فن تهذيب قرار داده است و آنرا با اصول و بنيادهاي حكمي و عقلي و بهرهگيري از آموزههاي ديني نگاشتهاند. 5. «اخلاق ناصري» خواجه نصيرالدين طوسي، (597 ـــ 672هـ .ق) اين كتاب نيز با تأثيرپذيري از شيوه و افكار حكماي يوناني، ولي با درايت و فرزانگي خواجه پرداخته شده است كه از انواع علوم حٍكمي و اقسام حكمت عملي در سه مقاله و هر يك با فصول گوناگون تنظيم شده است كه مقالة نخست آن در «تهذيباخلاق» و با ترجمهاي آزاد از كتاب «تهذيب الاخلاق» ابن مسكويه به فارسي برگردان شده است. مقالة دوم در تدبير منزل و مقالة سوم در سياست مدن نگارش يافته است كه خواجه آنرا به سفارش ديگري نوشته است؛ مانند برخي كتابهاي ديگرش و صرفاً آنرا گردآوري و گزارشگري كرده است؛ بدين سبب گاه گفتار بيگانه و مخالف با انديشه و سيرة وي در آن مشاهده ميشود كه آنرا نقد نكرده و خود نوشتهاند: «پيش از خوض در مطلوب ميگوييم: آنچه در اين كتاب تحرير ميافتد، از جوامع حكمت عملي بر سبيل نقل و حكايت و طريق اخبار و روايت، از حكماي متقدم و متأخر باز گفته ميآيد، بيآنكه در تحقيق حق و ابطال باطل شروعي رود يا به اعتبار معتقد ترجيح رأيي و تزييف مذهبي خوض كرده شود.» پس اين كتاب بر روش برگزيدگي و گزارشگري نوشته شده است، نه به گونهاي استدلالي و كامل كه به همة بحثها و حقايق اخلاقي بپردازد و بيشتر استجابت اسماعيليان بوده است؛ بنابراين هنگاميكه «هلاكو» بر اسماعيليان چيره شد و خواجه با وي مرتبط گشت، خطبة پيشين كتاب را تغيير داده و مؤخرة آن را نيز انداخت و مطالب متناسب با ذوق و فرهنگ ايشان در ستايش آنها را زدوده است. ناگفته نماند كه حكمت وارداتي از يونان پس از ترجمه، مانند كودكي بود كه در دامن اسلام و حكماي اسلامي رشديافت كه خود ماجراي شيرين و دلنشين و در عين حال پر فراز و فرود دارد؛ حتي در «اخلاقفلسفي» كه فيلسوفان اسلامي تأثيرپذير از آثار حكماي يونان بودهاند، مقلّد صرف نبوده، بلكه ابتكارات و نوآوريهايي داشته و با فرهنگ و آموزههاي اسلامي به آن توسعه و تعميق بخشيده و بازسازي كردهاند و در عين انتخاب اصول و روش فلاسفة يونان، محتواي وحياني به آنها بخشيده و از آموزههاي اسلامي بهرههاي وافي جستهاند و بههرحال چند ويژگي كتب «اخلاق فلسفي» عبارتند از: 1.بهصورت تخصصي، فني و علمي نوشته شدهاند و فاقد قابليت عرضه براي همة جامعه هستند. 2.تأثيرپذيري از آثار يوناني سبب شدهاست تا بهرهمندي آنها از مسائل معنوي و اخروي در تربيت نفس و تهذيب باطن اندك باشد. 3. كتابهاي اخلاقي ـــ فلسفي، فاقد دستورالعملهاي تأثيرگذار، راهنما و قابل اجرا هستند؛ به همين سبب قدرت به كمند كشيدن قلب و فكر خواننده را نخواهند داشت. 4. انسان اخلاقي در افق انديشة فيلسوف اخلاقي و اخلاق فلسفي (فيلسوفانه) انسان متفكر، انديشهورز و خردمند است و كمال انديشهاي و فكري او بيشتر است و غلبه بر ساحتهاي وجودي ديگر او دارد و به تعبيري بليغ از استاد شهيد مطهري «انسان كامل فلاسفه، انسان كامل نيست، انسان ناقص است، يعني قسمتي از كمال را دارد. اينكه براي كمال عقلي، اصالت قايل شدهاند، صحيح است؛ ولي اينكه ساير جنبههاي كمالات انساني را ناديده گرفتهاند و همة كمالات انساني را در كمال عقلي او جستوجو كردند، از اين جهت انسان كامل فلاسفه، انسان نيمه كامل است» بنابراين در روش و مسلك عقلي با يك چشم به انسان نگريسته شده و از يك بعد به انسان پرداخته شده و معرفت و حكمت اخلاقي نقشي بنيادين يافته است كه «شرط لازم» در تربيت اخلاقي و خود سازي انسان و سلوك اخلاقي تمام عيار آدميان است، نه شرط كافي؛ و از سوي ديگر در اين راه «چراغ و روشنايي» وجود دارد، ولي از نيروي حرارتبخش و حركتآفرين خبري نيست و به تعبير «اقبال لاهوري» كه در يك حجازش زمزمي نيست؛ همچنين در اين مسلك هدف گمشده است و بهجاي دعوت به «قرب ربوبي» و تخلق به اخلاق الاهي در تمام ابعاد، در بخشي از هدف متوقف مانده و فقط به شباهت ناقص علمي انسان به خدا بسنده شده است و از مجموعة «ايمان و عمل صالح»، بخشي از (ايمان) را كه با عقل پيوند دارد، راه رشد دانسته است. ناگفته نماند جناب شيخالرييس «ابنسينا» در زمينة «علم اخلاق» نيز كتابها و رسالههايي نگاشته است و عارف نامدار «ابوسعيد ابيالخير» از او ميخواهد در زمينة تهذيب وتزكية نفس رسالهاي براي وي بنگارد و او نيز رسالة كوتاه و سودمندي براي او نگاشته است. او هم «عهد نويسي»، هم «اخلاق نويسي» كرده است. رسالههاي متعدد در مسأله «عهد» كه بخش مهمي از آن در بحثهاي اخلاق يعني ارائة راههاي اخلاقي و فني است و در «عهدعملي» نيز رسالة ديگري نگاشتهاند كه در حاشية «شرح الهدايه الاثيريه» صدرالمتألهين شيرازي آمده است. و «مقامات عارفان» بوعليسينا گرچه درعرفان آن هم عرفان علمي و فلسفي يا فلسفه عرفاني نگاشته شده است، ولي به «اخلاق عرفاني و اخلاق عارفانه» نيز بهصورت مستقيم و غير مستقيم پرداخته است و در رسالههاي رمزي و داستانهاي اشارتي خويش از جملة «رسالة الطير» نيز به سلوك اخلاقي و سلوك عرفاني انسانها نيز اشاراتي بسيار عميق و شيرين دارد. كتابهاي اخلاقي ـــ عرفاني (اخلاق عرفاني)
اخلاق عرفاني اخلاقي است كه بر اساس سلوك عارفانه، صراط، طيطريق و منازل سلوكي و بر محور پيراستن دل از آلودگيها و آراستن آن به زيور «محاسناخلاقي» از راه رياضت و مجاهدت قرار داده شده است و در اين مسير، حركت قلبي، دروني و مجاهدت و عمل ضروري است و تنها به حركت فكري و عقلي بسنده نشدهاست؛ بلكه فراتر از عقل و سلوك عقلي با تزكيه و سلوك باطني و دروني براي ديدار «جمال يار» آينة وجود خويشتن را ميسازد و خط سير موجودات را به دو مسير حركتي «قوس نزول» و «قوس صعود» تبيين ميكنند و عارفان، حركت در قوس نزول را «سوقي» و از برون و حركت در قوس صعود را «شوقي» و از درون تلقي ميكنند و عارف به معرف لدنّي و افاضي چشم دوخته و در عرفانِ اخلاقي و اخلاق عرفاني و عارفانه نيز نازكانديشيهاي معرفتي و تهذيبهاي سلوكي و طي مقامات معنوي منظور شده است و در كل منظور ما كتابهايي است كه عرفاي اسلامي در تربيت نفس نوشته و آنرا مقدمة كشف و تجرد و رسيدن به كمال شهودي ميدانند، چه اينكه در كتب اخلاقي ـــ فلسفي، تربيت نفس مقدمةاي براي تأمل، تعقل و رسيدن به كمال عقلي است و در كتب اخلاقي ـــ عرفاني، شناخت و تهذيب جان و تربيت نفس، مقدمة وصول به بارگاه قدس ربوبي و شهود خدا است؛ پس سلوك اليالله با طي منازل مرتب و مشخص و با مراقبتهاي سلوكي در تصعيد تكاملي انسان تفسير و تصوير شده است البته چنين روشي با پيشينة طولاني و با استفادة از قرآن و احاديث، به ويژه احاديث علي(ع)، احاديث قدسي و ادعيه و نيايشها به ظهور رسيده است و به تعبير استاد شهيد «مطهري» : « اخلاق عرفاني، اخلاقي است كه عرفا و متصوفه مروج آن بوده و مبتني بر سير و سلوك و كشف و شهود ميباشد و البته به مقياس گستردهاي از كتاب و سنت بهره جسته است.» پس ويژگيهاي مهم اخلاق عرفاني و كتب مربوط به آن عبارتند از:
1. اخلاق عارفانه و صوفيانه. 2. تكيه بر سير و سلوك و طي مقامات. 3. استفاده از روش تهذيب نفس براي شهود و وصال محبوب. با اين مقدمه به سراغ معرفي و نقد اجمالي كتابهاي اخلاقي ـــ عرفاني ميپردازيم: 1.«اوصاف الاشراف» از «خواجه نصيرالدين طوسي»: اين كتاب از سوي «نصرالله تقوي» تصحيح شده و با مقدمة «كيوان سميعي» در تهران به چاپ رسيده است؛ سپس از چاپ او ترجمههاي جديدتر و مناسبتري نيز شده است. اين كتاب با حجمي كوچك، درونماية محكم و ژرف از مطالب اخلاقي و سير و سلوك را دارا است و تمامي منازل و مراتب سلوك را دربرگرفته است؛ به تعبير استاد علامه «جوادي آملي»: «و عارفان كه جهان را بر اساس ظهور اسماي الاهي مشاهده ميكنند، اخلاق علمي و سير و سلوك عملي را به گونهاي ديگر تبيين ميكنند؛ ولي اگر حكيم بخواهد بيانهاي عارفان را به قالب فني درآورد كه هم از آيات و روايات دور نماند و هم از براهين عقل مهجور نباشد، راهي را كه محقق طوسي طي كرده است، ميتواند معيار قرار دهد، خواجه نصير الدينطوسي در كتاب «اوصاف الاشراف» براي مراحل سير و سلوك، شش باب و براي هر باب، شش اصل ذكر كرده است، بهاستثناي آخرين باب كه فناي در حق است و درجات و فصول آن نامحدود و ناپيدا كرانه است» سپس استاد بر اساس ترتيب كتاب «اوصاف الاشراف»، سير و سلوك اخلاقي ـــ عرفاني و سفرنامة سلوكي را تبيين كردهاند و هر از چندگاهي ضمن تبيين، به نقد و تحليل منازل نيز پرداختهاند. خواجه نصيرالدين طوسي دربارة اثرش مينويسد: «محرر اين رساله و مقرر اين مقاله را بعد از تحرير كتابي كه موسوم است به ـــ اخلاق ناصري ـــ و مشتمل است بر بيان اخلاق كريمه و سياسات مرضيه بر طريق حكما، انديشه بود كه مختصري در بيان سير اوليا و روش اهل بينش بر قاعدة سالكان طريقت و طالبان حقيقت مبني قواعد عقلي و سمعي و مبتني از دقائق نظري و عملي كه به منزلت لب آن صناعت وخلاصة آن فن باشد، مرتّب گردانم.» 2.«رسالة سير و سلوك» منسوب به «سيد بحرالعلوم» : اين كتاب نيز بر اساس اخلاق عرفاني و با تأكيد بر روش تمرين، رياضت و تصفية نفس نگارش يافته است و در آن دستورالعملهاي گرانمايه و توصيههاي نوراني به سالك راه كمال ارائه شده است كه خود نوشتهاند: «مسافر اين منازل وقتي به مقصد ميرسد كه سير او در عالَم، خلوص شود، نه آنكه در اين منازل، تحصيل اخلاص كند. و حقيقت سلوك و كليد آن، تسخير بدن و نفس است درتحت رايت ايمان كه مبين آن، فقه جوارح و فقه است و بعد از اين فنا نفس و روح تحت رايت كبريايي الاهي و همة عتبات و منازل در اين مراحل مندرج است.» اين كتاب بر طي منازل بر اساس ترتيب مشخص، عدد چهل، معرفت اجمالي مقصد، ورود به عالم خلوص و معرفت آن و مسير منازل چهلگانة عالم خلوص و طريق سلوكاليالله، بيان تفصيل سلوك، آثار سلوك و طريق مؤلف در ذكر پرداخته است. اين كتاب از كتب بسيار مهم و تحقيقي براي عرفانپژوهي و سالك كوي دوست است؛ چنانچه «علامه طباطبائي» (ره) كه مدرس اين كتاب بودهاند، از استادش مرحوم «سيد علي آقا قاضي»(ره) در ارزشمندي آن نقل فرمودهاند: «من، رسالهاي مانند رساله مرحوم سيد بحرالعلوم، به اين خوبي و متانت در سير و سلوك نديدم.» و اين كتاب غير از عمق و ژرفاي محتوايي از آهنگ خطابي دلنشين و جذابي نيز برخوردار است و 3. «تذكرة المتقين»: شيخ محمد بهاري همداني. اين كتاب بدون مقدمه و توضيح دربارة چگونگي نگارش و گردآوري از سوي انتشارات نورفاطمه در تهران با قطعرقعي داراي 242 صفحه به چاپ رسيده است و خود مرحوم شيخ محمد بهاري همداني دربارة اين كتاب و دستورالعملهاي مندرج در آن مينويسند: «اگرچه اين اوراق را حقير، دستورالعمل براي شخص عامي نوشتهام ولكن كسان ديگر هم اگر مراجعه نمايند. شايد بي فائده نباشد.» اين كتاب بر مشرب عرفاني و مبتني بر سير و سلوك و در دو دفتر نگارش يافته است: دفتر اول در آداب سلوك (آداب، توبه، مراقبه رفاقت، سلوك با زن و عيال، تربيت اولاد، زيارت و حج) دفتر دوم در افشاي پارهاي حقايق جهت تنبه سالك و در پايان صفات علماي حقه و اصناف مغروران و در بخش آخر اين كتاب (نسخة چاپ شدة ياد شده) سه رساله به چاپ رسيده است: دستورالعملهايي از آيتالله سيد احمد موسوي حائري، موعظاتي از آخوند ملاحسينقلي همداني و اندرزها و وصايايي از آقا محمد بيدآبادي. 3. شرح حديث جنود عقلوجهل حضرت امامخميني(ره) كه مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) آنرا منتشر كرده است و داراي يك مقدمه، شش مقاله و بيستوپنج مقصد است و در مقدمه آن، حضرت امام با نيمنگاهي انتقادي به كتب اخلاقي علماي سُلَف ـــ چه كتابهاي عقلي ـــ فلسفي، چه كتابهايعلمي در علم اخلاق ـــ روش جديدي در نگارش كتاب اخلاقي پيشنهاد دادهاند تا سراسر كتاب موعظه و اندرز و در مقام «دوا» باشد، نه «نسخة محض»؛ به عبارتديگر كتاب اخلاقي بايد دردشناسي و درمانگري كند و اين كتاب در شرح جنود عقلوجهل و «متضمن امِهات فضايل ورذايل است» حضرت امام با اين رويكرد كه همة علوم شرعيه، مقدمة معرفتالله است وحصول حقيقت توحيد در قلب است و چنانكه فقه مقدمة عمل است، علم اخلاق ـــ كه علم به منجيات و مهلكات است ـــ نيز مقدمهاي براي تهذيب نفس است به نقد روش و مسلكهاي اخلاقي گذشتگان ميپردازد و مينويسد: «حتي علماء اخلاق هم كه تدوين اين علم كردند يا به طريق علمي ـــ فلسفي بحث و تفتيش كردند، مثل كتاب شريف «طهارة الأعراق» محقق بزرگ ابن مسكويه و كتاب شريف «اخلاق ناصري» تأليف حكيم متأله و فيلسوف متبحر افضل المتأخرين نصير الملـة و الدين ـــ قدسالله نفسه الزكيه ـــ و بسياري از (قسمتهاي) كتاب «احياءالعلوم» غزالي و اين نحو تأليف علمي را در تصفية اخلاق و تهذيب باطن تأثيري بسزا نيست. اگر نگوييم اصلاً و رأساً نيست ـــ و يا از قبيل تاريخ الأخلاق است كتاب «احياءالعلوم» كه تمام فضلا او را به مدح و ثنا ياد ميكنند و او را بدء و ختم علم اخلاق ميپندارند، بهنظر نويسنده در اصلاح اخلاق و قلع مادة فساد و تهذيب باطن كمكي نميكنند؛ بلكه كثرت بحثهاي اختراعيه و زيادي شعب علميه و غير علمية آن و نقلهاي بي فايدة راست و دروغ آن، انسان را از مقصد اصلي باز ميدارد و از تهذيب و تطهير اخلاق عقب مياندازد. كتاب اخلاق آن است كه به مطالعة آن، نفس قاسي نرم و غير مهذّب، مهذّب و ظلماني، نوراني شود و آن به آن است كه عالم در ضمن راهنمايي، راهبر و در ضمن ارائة علاج، معالج باشد و كتاب، خود دواي درد باشد، نه نسخة دوانما. طبيب روحاني، بايد كلامش حكم دوا داشته باشد، نه حكم نسخه و اين كتب مذكوره نسخه هستند نه دوا بنابراين از ديدگاه امام خميني(ره) كتابهاي اخلاقي دستكم بايد دو ويژگي دروني، محتوايي و كاركردي داشته باشند: 1. كتب «راهنما» و در عين حال «راهبر» باشند. 2. كتب دواي درد باشند، نه نسخة دوانما. امام كتابهاي ديگر اخلاقي ـــ عرفاني خويش را به سبك و سياق گذشتگان نيز نگاشته ومحتواي آيهاي و حديثي نيز به آنها داده است و از روش و مسلك عقلي و برهاني نيز استفاده كرده است؛ مانند كتاب: «جهاداكبر يا مبارزه با نفس»، «چهل حديث»، «پرواز به سوي ملكوت» و كه به روش تركيبي از عقل، نقل و كشف نگارش يافته است و ساماندهي اخلاق را بر سه محور سهگانه، يعني تثليث در تثليث و ضروب نهگانه نوشتهاند؛ مانند: تقسيم علوم به آية محكمه، فريضة عادله و سنت قائمه كه ضلع وسط، يعني فريضة عادله را بر اخلاق منطبق دانستهاند و تقسيم اخلاق بر اساس مراتب نفس به ظاهر، باطن و عقل و تقسيم قواي نفس به شهويه، غضبيه و واهمه و در نهايت سه ساحت عقلي، قلبي و قالبي و سه نشئه: 1. آخرت و غيب و روحانيت و عقل 2. نشئة برزخ و مقام خيال 3. نشئة دنيا و مقام ملك و عالم شهادت، يعني ضروب نهگانه را با ضروب ششگانه و در مجموع «چهارده ضرب» را به بيان و عبارتهاي گوناگون مطرح كردهاندو به انسانشناسي، اخلاق شناسي و كمالشناسي وجودي انسان و حكمت، تربيت، عدالت، و مقام ولايت انساني پرداختهاند. و نظرية «اعتدال» را در قواي وجودي انسان ـــ كه منشأ فضايل و رذايل است ـــ پذيرفتهاند؛ ولي در اواخر عمر شريف، همواره بر اخلاق ديني و مذهبي و روش انبيا و ائمه(ع) در سلوك اخلاقي و تركيب اخلاق و عرفان تأكيد وتكرار داشتهاند و بركتب اخلاقياي كه كتب باليني نيز باشند و نقش درمانگري ايفا كنند، توصية مؤكد داشتهاند و خود نيز در گفتار و نوشتارهاي اخلاقي و عرفاني بر گرانباري، پرهيز از كليگويي، حد نگهداري مباحثه اخلاقي نسبتبه حوزههاي فقهي، عرفاني، فلسفي و ، همخواني با ظرفيتهاي انسانها و استعداد و قابليت آدميان، تأثيرگذاري و اصلاحگري، صلاحيت الگويي و اسوهاي، تقواي علمي و عملي، بهكارگيري از آهنگ خطابهاي بسيار جذاب، پدرانه و در عين حال مسامحهگريز و تأكيد فراوان داشتهاند و مصداق أتم و اكمل آنها بودهاند. كتابهاي اخلاقي ـــ روايي
البته اخلاق ديني و مذهبي تمام مزاياي اخلاق عقلي و عرفاني را دارا خواهد بود؛ يعني در جهت ترسيم منطقي و كارآمد ارتباط انسان با خدا، خود، جامعه و جهان، تلاشي فراگير و موفق دارد. اخلاقي پويا، جامع، حركتآفرين، مسووليتزا، حرارت بخش، تقدسآور، دارندة منازل و مراتب راه و صراط كمال و سعادت، مبتني بر تهذيب و طهارت نفس، احوال و واردات قلبي و در عين حال به تعبير استاد شهيدمطهري بدون تحقير عقل و عقلگريزي، جامعهگريزي و درونگرايي مطلق و بدون نفسكشيهايخواركننده، كرامتزدا و عزت نفس ستيز است؛ يعني كمال عقلي، قلبي، كرامت و عزت نفس، درونگرايي و برونگرايي، فرد و جامعهباوري، درد خدا و خلق در آن تعبير شده است. بنابراين اخلاق روايي، اخلاقي ديني و فراگير و سازنده است كه اين بنيادهاي اخلاقي و عقلي حمايتهاي برهاني و دل، پشتوانههاي معنوي آن را بهعهده گرفتهاند و از اصولي چون جاودانگي، اطلاق و ثبات، كارآمدي و خلوص، جامعيت و فراگيري و تعامل با حكمت و حكومت برخوردار است. بههرحال كتب مبتني بر روايات در حوزة اخلاق چند ويژگي برجسته دارند: 1.از زبان اسوههاي اخلاقي مانند معصومان ـــ كه از هر جهت كامل هستندـــ مطرح و در جهت تحكيم مباني ارزشي ارائه شدهاند. 2. معاني بسيار شگرف در الفاظي كوتاه، نغز و پرمغز ودر عينحال فصيح و بليغ بيان شدهاند. 3. تكيه بيشتر بر فضايل اخلاقي. 4. بهرهوري از انگيزههاي حقيقي مانند : ثواب و خرسندي الاهي در رويآوري به اعمالنيك و قهر و عذاب الاهي در ارتكاب به گناهان، يعني «معاد باوري» در اكتساب فضايل اخلاقي و اجتناب از رذايل اخلاقي كه در عينيكردن اخلاقاسلامي و كاربرد ارزشهاي اسلامي و تربيت ديني بسيار مؤثرند. در ادامه به برخي كتب اخلاقي ـــ روايي اشاره ميشود: 1. «اصول كافي»، ج 2، (كتاب ايمان و كفر) از ثقةالاسلام محمد بن يعقوب كليني، (م 328/329 هـ.ق). 2. «مكارم الاخلاق» : حسن بن الفضل الطبرسي؛ 3. «تنبيه الخواطر و نزهةالنواظر المعروف به مجموعة ورام» : ورام بن ابي فراسالمالكي الاشتري (م 605 هـ.ق). 4.«المواعظ» : شيخ صدوق: (م 381 هـ .ق). 5.«محاسن برقي» : احمدبن ابي عبدالله، (م 280 هـ.ق). 6. «وافي» : مولي محسن فيض كاشاني كه از عقايد به اخلاق رسيده و از آيات و شرح آن استفاده شده است و روايات معصومان نيز در آن متجلي و متمِوِج است. 7. «بحارالانوار»، ج 66 تا 70 علامه مجلسي. 8. «رياض السالكين» : مير سيد عليخان كبير كه بهترين شرح «صحيفه سجاديه» بهشمار ميرود و اكنون در ذيل به طرح نقايص و نقدهايي بر كتب اخلاقي ـــ روايي ميپردازيم: 1. همگون نبودن كتابهاي اخلاقي ـــ روايي و بهرهگيري فراوان از ذوق شخصي در نظم و چينش بحثها. 2. عدم طرح سند روايات در برخي از كتب ياد شده. 3. وجود روايات شبههزا، پرسشآفرين، متشابه و حتي متضاد و متعارض با هم و عدم بررسي سندي و محتوايي و تحليلي وتطبيقي آنها. 4. پرداختن به پارهاي نيازهاي اخلاقي ـــ رواني، نه همة نيازهاي وجودي انسان در حوزة اخلاق و تربيت اسلامي. كتابهاي تلفيقي
برخي كتابهاي اخلاقي از گذشته تاكنون بر روش تركيبي و مسلك تلفيقي به رشتة تحرير در آمده و توانستند از روش نقلي، برهان و عرفان، بهرههاي وافر و وافي بجويند و تلفيق را گاه روايي ـــ فلسفي، گاه روايي ـــ عرفاني و گاه روايي، فلسفي وعرفاني قرار دهند؛ يعني هم تسليم قرآن و روايات، هم منقاد برهان و استدلال، هم مطيع عرفان و سلوك بودهاند كه نمونههايي از اين گونه كتابها را بيشتر از قرن پنجم به بعد مشاهده ميكنيم كه به تدريج ترقي و تكامل يافتهاند؛ به عبارتديگر از قرن پنجم به بعد، روشهاي تلفيقي كاربرد بيشتر داشت؛ براي نمونه كتابهايي مانند: 1. احياء العلومالدين از ابوحامد محمد غزالي (450 ـــ 505 هـ .ق) كه در چهار ربع وهر ربع آن به ده كتاب تقسيم شده است: ربع عبادات، عادات، مهلكات، منجيات و 2.محجـةالبيضاء في تهذيب الاحياء، ملامحسن فيض كاشاني داراي هشت جزء كه در چهار مجلد وزيري با تصريح و تعليق از «علياكبر غفاري» در قم از سوي انتشارات اسلامي بهچاپرسيده و بعدها نيز چاپهاي مناسبتري نيز شده است و كتاب محجـةالبيضاء در حقيقت پيرايش و احياي احياء العلوم غزالي بوده است كه مرحوم ملامحسن فيض كاشاني در قرن يازدهم هجري آنرا خلق كرده است و تحقيقي فرابنيادي و عالمانه دربارة آن انجام داده است. 3.جامعالسعادات از مولي محمدمهدي نراقي؛ اگرچه اين كتاب بنيادي فلسفي دارد و بر شيوة فيلسوفان پرداخته شده است؛ اما آكنده از آيات و روايات و گفتار عارفانه است كه خود مؤلف آوردهاند: «من در اين كتاب، گزيدهاي از آنچه در شريعت حقّه آمده است، گردآوردم و زبدهاي از آنچه اهل عرفان و حكمت در اينباره پرداختهاند، به آن افزودم، به گونهاي كه ديدة پژوهشگران را روشن سازد و دلهاي جويندگان را به سرور نشاط آورد.» و كتابهاي ديگري كه بيشتر روش تلفيقي دارند عبارتند از: كيمياي سعادت ابوحامد غزالي، معراج السعادة ملا احمد نراقي، رسائل اخوان الصفا، تفصيل النشأتين راغب اصفهاني، الذريعه الي مكارم الشريفه راغب اصفهاني، آدابالنفس سيد محمد غياثي، الطريق اليالله شيخ حسين بحراني. از جمله آثار گرانسنگي كه با روش تركيبي متقن و متد جامع همآهنگ در پرتو قرآنكريم و عترت عظيم به رشتة تحرير درآمد و حقاً همه آثار، اثمار، مزايا و محاسن كتب شريف اَسًلاف و مؤلفههاي ساختاري و مختصات بنيادي اَخلافِ عالمان ديني و حكيمان الاهي را دارا و از امتيازات ويژهاي برخوردار است. در اثر ارزشمند و وزين «مبادي اخلاق در قرآن» و «مراحل اخلاق در قرآن» از مجموعة تفسير موضوعي قرآن مجيد جلد دهم و يازدهم حكيم فرزانه و عالم رباني حضرت آيتالله استاد علامه «جوادي آملي» است كه ربط وثيق بين بحثهاي فلسفي و عقلاني اخلاق يا «اخلاق فلسفي» با مطالب عرفاني و ذوقي اخلاق يا «اخلاق عرفاني» در ساية آيات قرآني و احاديث و روايات اسلامي با توجه به «عنصر زمان» و مسائل متحدثة معرفتي در حقدة اخلاق، حكمت عملي و فلسفة اخلاق و علم اخلاق برقرار كرده است و در «مبادي اخلاق در قرآن» به مباحثي مانند : جهان بيني و اخلاق، انسان و اخلاق، اهميت و آثار اخلاق، فرزانگان و اخلاق را در فصول مختلف يعني بيستويك فصل مورد بررسي قرار داده است و در «مراحل اخلاق درقرآن» نيز موانع نظري و عملي سيروسلوك، مراحل مانع زدايي از سيروسلوك، مقامات عارفان و مراحل سيروسلوك را در دوازده فصل و بيستوچهار مورد و مطلب توضيح و تحليل كردهاند و محورهاي مهم و نظرپردازيهاي استاد علامه در اصول ذيل ترسيم و تفسير شدهاند: الف. اخلاق مبتني بر انسانشناسي وحياني:
انسانشناسي ويژه كه استاد تعبيري چون «حي متألَّه» را با الهام از معارف وحياني و سنت و سيرة اهلبيت مطرح كردهاند.ب. تعامل حكمت نظري و عملي و ترابط هست و بايد :
طرح حكمت نظري و عملي در تعامل باهم و سنجش و ارزيابي هست و بايد يا بود و نبود فلسفي و بود و نمود عرفاني با بايد و نبايدهاي اخلاقي و معتقدند: چنانكه يك «هست» و «نيست» نخستين داريم، يك «بايد و نبايد» نخستيني نيز داريم و بايد و نبايدهاي اخلاقي را برگرفته از بايد و نبايدهاي نخستيني دانسته و معتقدند: براساس اينكه هر علمي «نظريات» خود را از «ضروريات» مناسب خود ميگيرد، برخي مبادي حكمت عملي نظري نيز بديهي و برخي نظري و تمام بايدهاي نظري به يك بايد بديهي برميگردد.ج. عقلپذيري و برهانبرداري اخلاق:
گزارههاي اخلاقي، «برهاني» و «برهانپذير» هستند و بهعنوان قضاياي حقيقيه هستند، نه شخصي و غيرقابل برهان و معتقدند كه اخلاق ميگويد: «جهان هستي و هستيآفرين، كساني را كه از راه ظلم و فساد اخلاقي زندگي ميكنند، كامياب نخواهد كرد و پايان ظلم، تعدي، ربا، رشوهخواري و بدآموزي، هلاكت افراد و سقوط خانوادهها و ويراني جامعه است و اينها مسائلي است تجربي كه توصيههاي اخلاقي به آنها استناد مييابد و قرآن كريم «اصول كلي» آن را تبيين كرده است و معتقدند: اخلاق نه تنها هويت انسان را تأمين ميكند و ميسازد؛ بلكه بسياري از حقايق جهان خارج را هم ميسازد و نه تنها امور اعتباري نيست، بلكه «مقوم» و فصل اخير انسان است و از اين بالاتر، از حوزة انسان بيرون ميرود و «صورت نوعيه» چيزهايي ديگر را هم تأمين ميكند: يعني همين فضايل اخلاقي، لبن، خمر، عسل مصفا و ماء غير آسن را ميسازد.»د. اطلاق نه نسبيت اخلاق:
كليت و جاودانگي اخلاق (ثبات، كليت، اطلاق و جاودانگياخلاق) و اين اصل را بر محور «روح مجردِ» تغيير ناپذير و فضايل اخلاقي ـــ كه براي تهذيب روح آمده است ـــ قرار ميدهد و تبيين ميكند؛ ازسويديگر اصول ثابت، پايدار و كلي و نامحدود را بيان ميكند؛ همچنين كليتي را كه در اخلاق ـــ يعني همان طب روح ـــ نهفته است، بسيار وسيعتر از كليتي ميداند كه در طب جسم وجود دارد.هـ . ارادة متعال، معيار فعل اخلاقي:
معيار فعل اخلاقي را در «اراده» و «ميل» جستوجو ميكند؛ بهاينمعنا كه كشش و تلاشي كه نفس براي انجام كاري از خود نشان ميدهد، هم ميل است، هم اراده؛ گرچه اراده مراتبي دارد كه يكي از مراتب نازلة آن، «ميل» است و ميل نيز مراتبي دارد كه بعضي از مراتب عاليه آن را «اراده» ميگويند و براساس نظر «ملاصدرا» معيار جدايي انسان از حيوان «اراده» است. ايشان چه در هنگامي كه انسان را «متحرك بالاراده» و حيوان را «متحرك بالميل» قلمداد ميكند، چه زمانيكه مرز دقيق جداسازي اراده از ميل آن است كه اراده را عقل و ميل را «وهم» رهبري كند ميفرمايد: همانگونه كه در حكمت نظري اگر «قوة متصرفه» زير پوشش واهمه كار كند «متخيله» و اگر زير پوشش عقل حركت كند «متفكره» ناميده ميشود، در «حكمتعملي» نيز نيروي عزم و كوشش انسان، اگر تحت تدبير واهمه تنظيم شود، ميل و اگر تحت تدبير عاقله اداره شود، «اراده» ناميده ميشود و اين صرف نامگذاري نيست؛ بلكه جهتيابي كار، حسن و قبح، سود و زيان و حق و باطل كار براساس همين معيار بازشناخته ميشود كه انسان هرچه متكاملتر شده باشد و جذب و دفعها در آن رقيقتر شود و مرحلهبه مرحله سير تكاملي داشته باشد، اراده و كراهت يا عداوت و محبت را به تولا و تبري در پرتو عقل و وحي ميرساند.و. پيوستگي اخلاق و تربيت :
تربيتپذيري و تهذيببرداري انسان در حوزههاي نظري و عملي، كه انسان بهگونهاي تربيت پذيرد تا آلوده به بيماريهاي علمي يا عملي نشود يا اگر آسيبپذير شد، به درمان آسيبها و بيماريهاي عارض شده بپردازد و «فطرت» الاهي يا بعد ملكوتي خويش را پرورش دهد و شكوفا كند و شهوت و قواي تحريكية وجودش را تعديل كند.ز. غايتگرايي:
لقاالله غايت تهذيب و تربيت اخلاقي و معنوي انسان كه از مراحل پايين و مراتب سطحي تزكيه و تهذيب نفس از حيث غايت و هدف شروع و در پي معرفت، عبوديت، و قرب به مراحل بالاتر و مراتب عاليتري چون مقام حب و لقاء رب دست مييازد.هـ . ترابط و تعامل اخلاق و جامعه و حكمت عملي و حكمت سياسي:
تشكيل جامعة اسلامي و مدينة فاضله كه فقط بر محور انسانهاي به فضيلت رسيده در ساحتهاي عقلاني (عقيده و انديشه و بينش)، نفساني (اخلاق، عرفان و درون) و جسماني (احكام و شريعت و اعمال) ممكن خواهد بود: يعني با اصلاح، تكميل، تكامل عقيده، اخلاق و اعمال است كه مدينة فاضلة اسلامي شكل ميگيرد و ميفرمايند: «قرآن كريم، اهميت مدينة فاضلة را تنها در ساية نزاهت روح افراد آن مدينة ميداند؛ زيرا مدينة فاضله را انسانهاي آزاده ميسازند و انسانهاي دربند، توان ساختن آن را نخواهند داشت.» و معتقدند: «برخلاف آنچه در گذشته بر جوامع علمي، فرهنگي و اجتماعي سايه افكنده بود و همه تصور ميكردند كه انسانهاي مهذب و رهروان تهذيب و تزكيه را با سياست و مديريت جامعه و اجتماع رابطهاي نيست و ايندو باهم سرناسازگاري دارند و هركه راه سياست پيش گيرد، بايد از اخلاق و تزكية نفس دستشويد يا هركه به كمال اخلاق و طهارت نفس روي آورد، بايد از جامعه و توجه به امور اجتماعي روگرداند و نيز برخلاف آنچه امروز شياطين سياست و سلطه و سادهانگاران تهذيب و تزكيه ميپندارند و اخلاق و معنويت را ضرورت براي لحظات تنهايي بشر ميشمرند و قضاياي اخلاقي را شخصي و عاطفي قلمداد ميكنند و از حضور در صحنة اجتماع و سياست ناتوان يا دستكم شايستة شأن مهذبان سالك نميدانند تا در معركة سياست وارد شوند و خرقة پاك خود را به جبة نجس سياست بيالايند، يكي از برجستهترين و مهمترين وظيفههاي اخلاقي انسان در فرهنگ اسلامي رها نكردن جامعه و در متن آن بهسر بردن است؛ زيرا شكوفايي فضايل انساني در ساية داد وستدهاي جمعي است و اخلاق مانند احكام در همة حالات وجود دارد كه مهمترين بخش آن در جامعه جلوه ميكند.»ط. اخلاق وحياني تركيب شده با حكمت و عرفان:
طرح و تبيين اخلاق با نگرشهاي حكمي و عرفاني ـــ كه حكيمان الاهي و عارفان اسلامي را شاگردان مكتب معصومان ـــ عليهمالسلام ـــ قلمداد كردهاست و از فارابي، بوعلي، خواجه نصيرالدين طوسي در عرصههاي «اخلاقِفلسفي»، «فلسفة اخلاق»، «اخلاق عرفاني» و «عرفان مبتني براخلاق» و در بستر كتابهاي فلسفي، رمزي و عرفاني آن بزرگان حكمت، اخلاق و عرفان را مطرح ميكنند ـــ بخش عظيمي از مباحث استاد علامه را تشكيل ميدهد و استاد از «فصول منتزعه» فارابي تا رسالة عهد بوعلي، مقاماتعارفان بوعلي، رسالةالطير بوعلي بهره جسته است و در موضعي ديگر، بخش عظيمي از «اخلاقِ عٍرفاني» را بر محور «اوصاف الاشراف» خواجه نصير طوسي تبيين، توصيف و تحليل ميكنند. و از فرازهاي بلند و انديشههاي جامع استاد اين است كه همة مباحث اخلاقي ـــ چه اُمِهات فلسفة اخلاق، علم اخلاق، چه اخلاق فضايل و راههاي اكتساب و رذايل و راههاي اجتناب از آن، چه اخلاقِ مقدمة عرفان چه اخلاقِ ثمرة عرفان ـــ را براساس كتاب و سنت به تفسير و تصوير ميكشد كه همان روش تركيبي از عقل، نقل و كشف و متد تلفيقي فراگير از برهان، عرفان و قرآن است.نتيجهگيري
عالمان ديني و حكيمان متأله و عارفان اسلامي از گذشته تاكنون به «اخلاق» بهعنوان هدف بعثت پيامبر اكرم(ص) و حلقة واسط عقيده و عمل و تجلي ايمان و عملِ صالح در جهان واقعيت مينگريستند و آن را به اخلاق فردي و اخلاق اجتماعي با بينش و گرايشهاي متعالي و الاهي تفسير و تقسيم ميكردند و اينك نيز اخلاق در حوزههاي گوناگون حيات انساني اعم از : فرد، خانواده، جامعه و در جامعه با حوزههاي سياست، اقتصاد، آموزش، پژوهش و گره خورده است تا در پرتو تعاليم جامع اسلامي، «اخلاق الاهي»، «اخلاق نبوي»، «اخلاق علوي» و اخلاق حاكم بر جامعة مهدوي شكل گيرد و بديهي است دراينراستا عالمان رباني ميراث گرانقدر فرهنگ و تمدن اسلامي را پاسداري كردند؛ ولي بايد دانست كه «اخلاق قرآني ـــ عترتي» يا «اخلاق مبتني بر اسلام ناب» اخلاقي فراگير، جامع، عشقآفرين، تقدسزا، حرارتگستر، حركت بخش و پويا و كارآمد است و همة مزاياي اخلاق عقلي و عرفاني اخلاقي فلسفي و فلسفة اخلاقي، اخلاق عرفاني و عرفانِ اخلاقي، اخلاق علمي و علمِ اخلاقي را دارا است و آموزههاي اصيل و غني اخلاقِ قرآني ـــ عترتي، هم حمايت عقلاني در حكمت اخلاقي و عملي شده است، هم اثر سازنده و تهذيبي و سلوكي را برجاي ميگذارد و با تربيت اخلاقي و اخلاقِ تربيتي توأم و قرين است و از يك بستر، از ظرفيت و گسترة خاصي در استخراج اصول فضايل اخلاقي، راههاي سلوكِ اخلاقي، روش دردشناسي و درمانگري، آسيبشناسي و آسيب درماني اخلاقي در حوزههاي فردي و اجتماعي برخوردار است و تجربة علمي و عملي اين حقيقت را ثابت كرد كه روش انبيا، كارآمدتر از روشِ فلاسفه و حكيمان و روش عارفان بوده است و اخلاق مبتني بر «آيات و احاديث» يا اخلاق دروني، «معرفت اخلاقي درون ديني» و «معرفتٍ اخلاقي برون ديني» (فلسفة اخلاقي، علم اخلاق) و عقلاني كردن مفاهيم، گزارهها و آموزههاي اخلاقي را دارا است و در پرتو «وحيمبين» و احاديث و روايات غني و استوار است كه اخلاق برهاني و عرفاني معنا و مبنا مييابد؛ حتي از حيث نتيجة اخلاقي، اخلاق فلسفي و عرفاني مبتني بر «اخلاق وحياني» نتيجه بخشتر و كارآمدتر از اخلاق خشكٍ عقلي و فلسفي است.حقيقت آن است كه سيرة اخلاقي و عملي پيامبر اكرم(ص) و ائمة معصومان (ع) در همة عرصههاي فردي، خانوادگي و اجتماعي، سرچشمههاي ناب و سازندة اخلاق و تربيت اخلاقي جامعة انساني است و اگر به درستي در متن آموزهها و گزارههاي «اخلاقِ وحياني» تأمل شود، مفاهيم، اصول و اقسام اخلاق نيز تحليل برهاني و تبيين عرفاني شده است؛ بنابراين كتب اخلاقي ـــ فلسفي و اخلاقي ـــ عرفاني مبتني بر آيات قرآن و احاديث اهل بيت(ع) يا كتب تركيبي و تلفيقي در حوزة اخلاق، تأثيرگذارتر و كارآمدتر هستند؛ پس چه نيكو است روش امثال علامه طباطبائي، علامه استاد جواديآملي، آيتالله مصباح يزدي و ... تكميل و تكامل يابد تا به تدريج به منظومهاي از اخلاق وحياني با پشتوانههاي عقلاني ـــ عرفاني دست يابيم و به پرسشها، شبهات روزآمد، روشهاي پويا، كارآمد و نوآمد اخلاقي ناظر باشيم و همان اخلاقِ درمانگر و راهبر و دوايي باشند، نه فقط راهنما و دوانما. و اين «حقيقت متعالي» زماني به «واقعيت عيني» تبديل خواهد شد كه چند نكته مدنظر قرار گيرد: الف. قرآن، سنت، سيرة علمي و عملي معصومان ـــ عليهمالسلام ـــ منبع و مبناي حقيقي اخلاق قرار گيرد. ب. عالمانِ رباني، حكيمان، عارفانِ حقيقي و مهذب و حي، درصدد استخراج چنين اخلاقي برآيند. ج. اخلاق از حوزههاي فردي و درونگرايانه خارج شود و به حوزههاي اجتماعي و بروني تعميم و سبك و سياق كاربردي و كاركردگرايانه يابد. د. ضمن عمق و ژرفاي عقلپذير، فطرتپذير و تأثيرگذاري بر اقتضائات زمان، پرسشها و شبهات عصري، همگن و ناظر بر نيازهاي پويا و عقلانيت و معنويت اصيل باشد. به اميد حاكميت اخلاق پيامبرانه و تجلي اخلاق علوي و مهدوي بر همة ساحتهاي حيات انساني و تحقق آرمان نبوي در تتميم مكارم اخلاقي بمنّهٍ و كَرمه.
? عضو هيأت علمي دانشگاه آزاداسلامي 1.اگرچه حقيقتاً شمارش كتب اخلاق پيشينيان در محورهاي اخلاقي اعماز اخلاق فلسفي، اخلاق عرفاني. اخلاق نقلي و اخلاق تلفيقي بسيار دشوار مينمايد ولي چون به برخي از آنها در تقسيمات بحث مقاله اشاراتي مختصر شدهاست در اين پاورقي نيز اسامي برخي از كتابهاي يادشده را ميآوريم: ـ ادب الصغير يا الادب الصغير: عبداللهبن مقفع (مقتول 143 هـ.ق). ـ اخلاقالملوك جاحٍظ بصري (فت 255 هـ.ق) ـ عيونالاخبار (ابن قُتَيًبيه دينوري (213ـ276 هـ.ق). ـ اَدَبُالنفس الشريفـة و الاخلاق الحميده: ابوجعفر محمدبنجرير طبري (فت 310 هـ.ق) ـ الطِبالروحاني و السيرة الفلسفيه: ابوبكر محمدبنزكرياء رازي(فت 220ـ311 هـ.ق) ـ اخلاقالاشراف: عبيدزاكاني (فت حدود 772 هـ.ق) ـ علمالاخلاق بخشي از كتاب نفائسالفنون في عرائس العيون: شمسالدين محمدآملي (سال هشتم هـ.ق) ـ اخلاق جلالي: جلالالدين اَسعدٍ دَوّاني (فت 908 هـ.ق). ـ اخلاق محسني: مولانا حسينبن عليِكاشفي (فت 910 هـ.ق). ـ اخلاق الاتقياء و صفاتالأصفياء: مظفرالدينبنعثمان البرمكي مشهور به خضرمنشي (فت 964 هـ.ق). ـ اخلاق الجمال: شيخ جمالالدِين محمدبن اَقرايي (سال نهم هجري). ـ اخلاق سلطاني: سيدنورالدين جزائري و . ـ رساله طينت: آقاجمال خوانساري كه براي شاهسلطان حسينصفوي پرداختهاند. ـ اخلاق علائي: مولي علي به امرالله معروف به ابنحنائي (فت 979 هـ.ق). 2. حكمت عملي، ص 29 و 30. 3. فلسفة اخلاق، ص 30. 4. آشنايي با علم اسلامي، بخش حكمت علمي، ص 33. 5. شرح چهلحديث ص 14. 6. شرح چهل حديث جنود عقل و جهل، امامخميني (ره) موسسه تنظيم و نشر آثار امامخميني(ره) چ سوم، پاييز 1378. 7. السعادة و الاسعاد، از ابوالحسن عامري(فت 381 هـ.ق) از قديمترين متون باقيماندة اسلامي در اخلاق اسلامي ـــ ايراني است و مشحون از تحقيقات تازه و نكات سودمند است و به سال 1336 هـ.ش در ويسبادن به كتابت و اهتمام استاد مجتبي مينوي چاپ شدهاست. احياء علومالدِين و كيمياي سعادت هر دو از حجـة الاسلام ابوحامد محمد غزالي (فت 505 هـ.ق) كه از مهمترين و رايجترين كتابهاي اخلاقي ـــ عرفاني است و شروح و نقوضِ زيادي بر آنها نوشته شدهاست. 8. تهذيب الاخلاق، با ترجمه و توضيح دكترعلياصغر حلبي، انتشارات اساطير چ اول سال 1381 ش. 9. اخلاق ناصري، به تنقيح و تصحيح مجتبي مينوي ـــ عليرضا حيدري چ پنجم سال 1373 ش تهران، انتشارات خوارزمي. 10. ترجمه جاويدان خرد مسكويه از شرف الدين عثمانبنمحمد قزويني، به كوشش محمد تقي دانشپژوه توسط انتشارات دانشگاه تهران. 11. تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج 10، ص 272 ـــ 274، استاد آيتا جوادي آملي، مركز نشر اسرا، چ سوم زمستان 1379. 12. اخلاق ناصري، تهران انتشارات خوارزمي، ص 43. 13. انسان كامل، ص 100. 14. مجلة حوزه (ويژه حوزههاي علوم ديني) شمارة 10 تيرماه 1364، سال دوم، مقالة نگرشي بر مسلكهاي اخلاقي، ص 87 ـــ 88، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي. 15. شرالهدايه الاثيريه، حاشيه صفحه 336 به نقل از تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج 10، ص 276 ـــ 276. 16. تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج 10، ص 281 ـــ 321. آيتالله جوادي آملي، مركز نشر اسراء، چاپ سوم، سال 1379. 17. آشنايي با علوم اسلامي بخش عرفان ص 132. 18. تعليم و تربيت در اسلام، ص 201. 19. تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج 11 ص 224، استاد جوادي آملي، مركز نشر اسراء، چاپ سوم سال 1379. 20. همان، ص 226 ـــ 412. 21. مقدمه اوصاف الاشراف. 22. رساله سير و سلوك با شرح آيتالله سيد محمد حسين حسيني تهراني، ص 35. 23. همان. 24. رسالة سير و سلوك با تصحيح رضا استادي ص 9. 25. تذكرة المتقين ص 35. 26. مقدمه شرح جنود عقل و جهل ص 5. 27. همان ص 11 ـــ 13، و نقد اجمالي اخلاق به روش فلسفي و عقلي در كتاب درسهاي اخلاق اسلامي صص 29ـــ31. 28. شرح چهلحديث ص 386، ص 14، ص 6ـ5. 29. انسان كامل، ص 186 ـــ 189، و تعليم و تربيت در اسلام ص 205 ـــ 207. 30. فلسفه اخلاق، ص 277 ـــ 278، حكمت عملي 9 ـــ 20، تعليم و تربيت در اسلام ص 139 و 31. علم اخلاقاسلامي، مقدمه جامعالسعادات، ترجمه دكترسيدجلالالدين مجتبوي انتشارات حكمت، ج ششم، سال 1381. 32. تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 10، چ سوم 1379، هـ .ش. مركز نشر اسراء. 33. همان، ج 11، چ سوم 1379، هـ .ش.، مركز نشر اسراء. 34. همان، ج 14، نشر اسراء، ص ،چ . 35. همان، ج 10، ص 36. تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج 10، ص 28. 37. همان، ص 30. 38. همان، ص 107. 39. همان، ص 122. 40. تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج 10، ص 127. 41. همان، ج 14، ص 163، و ج 11، ص 22 ـــ 144. 42. همان، ج 10، ص 23 و 226 و 237. و ج 11، ص 401 ـــ 404. 43. همان، ص 226. 44. تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج 10، ص 237. 45. همان، ص 271 ـــ 326. 46. همان، ج 11، ص 227 ـــ 402. 132/ كتاب نقد/شماره 30 1/ كتاب نقد/شماره 30