خشونت عليه زنان
نجمة مقدسي مراتب كمتر از خشونت، يعني هرگونه آزار رساني يا نوعي اعمال و رفتار يا گفتاري كه ماية چندش و ناخشنودي ديگران شود، نيز در اسلام، سرشتي شيطاني شمرده شده است: پيامبر (ص): «من اذي مؤمناً فقد آذاني و من آذاني فقد آذي الله، و من آذي الله فهو ملعونٌ في التوراة و الانجيل، والزبور و الفرقان آنكه به مؤمني آزار رساند، مرا آزار كرده است، و آنكه مرا آزار دهد، خداي مرا آزار داده است، و آنكه خداي را آزار داده در تورات و انجيل و زبور و قرآن، نفرين شده است». امام صادق(ع): «قال الله - عزوجل: ليأذن بحرب مني من اذي عبدي المؤمن(3) خداوند ميفرمايد: آنكه انسان مؤمني را آزار دهد، بداند كه با خدا به نبرد برخاسته است». اهانت و توهين نيز نسبت به انسانها در منطق اسلام مردود است: پيامبر(ص): «اذل الناس من اَهان الناس(4) پستترين مردم كسي است كه به مردم توهين كند». بيمرساني و غمگين ساختن نيز دور از اسلام و دينباوري است: پيامبر(ص): «من احزن مؤمناً ثم اعطاه الدنيا لم يكن ذلك كفارته و لم يوجر عليه(5) آنكه انساني را غمگين سازد، اگر همة دنيا را به او بدهد جبران كارش نميشود و پاداشي نيز ندارد». هرگونه كردار و يا گفتاري كه انسان ديگر را ناخوشايند باشد و به نوعي ناانساني جلوه كند، روانيست: پيامبر (ص): «...و من دفع مؤمناً دفعة ليذله بها او لطمه لطمةً او اَتي اليه امراً يكرهه، لعنته الملاَّئكُهُ حتي يرضيه من حقه و يتوب و يستغفر...(6) آنكه مومني را به قصد تحقير (از نزد خويش) براند يا به او سيلي بزند، يا با او برخوردي ناخوشايند داشته باشد؛ ملائكه او را نفرين كنند، تا آنگاه كه آن مؤمن را نسبت به حقش راضي كند و از كردارش (نسبت به او) توبه كند و آمرزش بخواهد...» مؤمن يعني زن و مرد مؤمن، و همة اين احكام هر دو جنس را دربر ميگيرد و در روابط خانوادگي بر لزوم آن افزوده ميشود. اين در كليت تفكر اسلامي است؛ ليكن با بررسي آيات قرآن و احاديث معصومان(ع) دربارة زن، به تاكيدهاي فراوانتري در دوري از خشونت، برميخوريم. قرآن ميفرمايد: «...و عاشروهن بالمعروف...(7) با زنان به نيكي (و مهرباني) رفتار كنيد...» حتي در مواردي كه سخن از طلاق و جدايي از زن پيش ميآيد، قرآن بر معروف تاكيد ميكند: «واذا طلقتم النسأ فبلغن اجلهن فامسكوهن بالمعروف او سر حوهن بمعروفٍ ولا تمسكوهن ضراراً لتعتدوا و من يفعل ذلك فقد ظَلَم نفسه ولا تتخذوا آيات الله هزواً...(8) اگر زنان را طلاق داديد و مهلت سرآمد يا آنان را به نيكو وجهي نگه داريد يا به نيكو وجهي رها سازيد و براي اينكه بدانان زيان برسانيد در خانه نگاهشان مداريد. هركس چنين كند به خويشتن ستم كرده و آيات خدا را به ريشخند مگيريد...» طلاق و جدايي نوعاً با آزارها، كينهورزيها و برخوردهاي ناهنجار جانبي همراه است. قرآن از اين موضوع پيشگيري ميكند و ميگويد: زني را كه ميخواهيد طلاق بدهيد، بايد با رعايت اصل «معروف» از او جدا شويد و مبادا در اين حال آنان را آزار دهيد يا زيان برسانيد يا رفتاري خشونتآميز داشته باشيد. بنابراين، در قهر و آشتي معيار و ضابطة رفتاري با زنان اصل «معروف» است. در آيه ديگري نيز كه سخن از دوران شيردادن به فرزندان است، قرآن بر «معروف» تكيه ميكند، و تامين نيازهاي مادران را در چهارچوب «معروف» مورد تاكيد قرار ميدهد: «...وعلي المولودله رزقهن و كسوتهن بالمعروف... بر عهدة صاحب فرزند است كه خوراك و لباس زنان را به وجهي نيكو تامين كند...» تأمين نيازهاي زنان بچهدار بايد با معيار «معروف» باشد نه مقدار لازم و ضروري؛ بلكه بيش از آن. اكنون با اين تاكيدهاي قرآن بر معيار «معروف» در رفتار با زنان،حدود معناي معروف بايد روشنتر بررسي شود كه آيا «معروف»، همان حق و قانون و عدل است يا چيزي حتي برتر و گستردهتر از قانون و عدالت است. واژه «معروف» كه در تعاليم ديني بسيار آمده است، و دستور اجتماعي «امربهمعروف» نيز با اين واژه تبيين شده است، معنايي ژرفتر و گستردهتر از قانونمندي و عدلگرايي دارد، و چنانكه «معروف» شامل حق قانوني و عادلانه ميشود، هم چنين كارهاي ارزشي و اخلاقي و انساني را نيز دربرميگيرد. يعني رفتاري افزون بر حق و عدل كه نوعي نيكوكاري و شايسته ارزشهاي متعالي انساني است. پس اگر گفته شود با زن به حق يا به عدالت رفتار كنيد، يعني حق عادلانه او را بدهيد و اگر گفته شود با «معروف» با او رفتار كنيد يعني بيش از حق و عدل به او رسيدگي كنيد و بدانسان و تا آن اندازه با او نيكي كنيد كه اقتضاي اخلاق انساني و ارزشهاي اسلامي است. و به تعبير ديگر يعني از تكليفهاي واجب گاهي فراتر نهيد و به مستحبات نيز در اين رابطه عمل كنيد. در مجمعالبحرين آمده است: «معروف نام فراگيري است براي هر كاري كه موجب اطاعت خدا و يا نزديكي خدا و يا نزديكي به او و نيكي نيست به مردم باشد و نام هركاري است كه نيكي و شايستگي آن در قانون شرع و يا قانون عقل پذيرفته شده است...»(9) امين الاسلام طبرسي نيز ميگويد: «معاشرت با معروف، يعني رفتاري طبق دستور خدا و اداي حقوق زنان در تامين نيازها و نيكو گفتاري و نيكو رفتاري با آنان. نيز گفته شده است: معروف اينست كه زنان را نزنيدو سخن زشت نيز به آنان نگوييد و در رويارويي با ايشان گشادهروي باشيد...»(10) بنگريد كه اضافه بر حق و عدل، رفتار و گفتار نيك و گشادهرويي و رعايت معيارهاي ارزشي و اخلاقي نيز در حوزه مفهوم «معروف» است. بالاترين حد سازش و گذشت نسبت به زنان اين فرمودة قرآن است: «...فان كرهتموهن فعسي اَن تكرهوا شيئاً و يجعل الله فيه خيراً كثيراً...(11) و اگر شما را از زني خوش نيامد، چه بسا چيزها كه شما را از آن خوش نميآيد، درحاليكه خدا خير زيادي در آن نهاده باشد...» امينالاسلام طبرسي ميگويد: «...در اينكه زنان را با ناخواهاني و ناخوشايندي نگاه داريد خير كثير نهفته است...اين آيه تشويق و تحريك شوهران است (كه خوش ندارند با همسرانشان زندگي كنند) به صبر و شكيب و سازگاري و پرهيز از جدايي و طلاق. و اين صبر تا آنجاست كه بيم زياني بر نفس يا دين و يا مال نباشد...» اين دستور به مرداني است كه با عدم توافق اخلاقي، يا عاطفي و يا مسائل ديگري كه با همسرانشان دارند، روي به طلاق ميآورند و در برابر دلخواه خود مقاومت نميكنند و در راه سازش با زنان شكيب نميورزند. نيز قرآن كريم از آزار رساني به زنان شديداً نهي كرده است: «والذين يؤذون المؤمنين و المؤمنات بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهتاناً و اثماً مبيناً(12) و كساني كه مردان و زنان مؤمن را بيهيچ گناهي ميآزارند، تهمت و گناه آشكاري را بر دوش ميكشند». اين آيه، پس از آيهاي قرار دارد كه آزار رساني به خدا و پيامبر را مطرح كرده است لذا نكوهيده بودن آن بيشتر روشن ميشود. اينها نمونهاي از آياتي بود كه از هرگونه خشونت عليه زن بطور قاطع بازميدارد. در احاديث نيز اين موضوع بسيار مطرح گرديده است: پيامبر(ص): «ايضرب احدكم المرأة ثم يظل معانقها(13) آيا زن را كتك ميزنيد، سپس ميخواهيد با او همآغوش باشيد؟!» اكنون اين سؤال پيش ميآيد كه در قرآن كريم چرا زدن زن مطرح شده است: «...والتي تخافون نشوزهن فغظوهن و اهجروهن فيالمضاجع واضربوهن فان اطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلاً(14) و آن زنان را كه از نافرمانيشان (در رابطة زناشويي) بيم داريد، اندرز دهيد، و از خوابگاهشان دوري كنيد و (سپس) آنان را بزنيد اگر فرمانبرداري كردند، پس ديگر راه بيداد پيش مگريد.» اسلام اطاعت زن از شوهر را در مسائل ويژه زن و شوهري، لازم و تكليف ميداند، و اين را حقي براي شوهر ميشناسد. اهميت و ضرورت اين حق و لزوم برآورد اين نياز پوشيده نيست. اين نياز در صورتيكه برآورده نشود و با گستاخي روبرو گردد، ممكن است با خشونتهاي فراواني روبرو گردد. زيرا كه نوعاً كه به طور طبيعي قدرت مرد بيشتر است. حال قرآن كريم دائره آن را محدود كرده است و از هرگونه زيادهروي در اعمال خواست شوهر مانع گرديده است و براي آن شيوة قانوني معين كرده است، تا به زيادهرويهاي ظالمانهاي نينجامد. بنابراين ضرب در صورتي است كه خلافي صورت گرفته باشد و آنهم خلاف در روابط ويژه زن و شوهري. موضوع ديگري كه در خور ژرفنگري است، چگونگي اين «ضرب» است. حدود و كيفيت ضرب در احاديث و تفاسير مشخص شده است و چنين گفتهاند كه منظور، زدن بسيار نرمي است كه هيچگونه اثري برجاي نگذارد.(15) براي تبين بيشتر حدود آن و جلوگيري از هرگونه زياده روي، امام صادق (ع) آن را به زدنبا مسواك تفسير فرمودند: «... انه الضرب بالسواك منظور از زدن در آيه، زدن با مسواك است» و اين براستي نوعي اعلان تنفر و مخالفت اخلاقي است نه تنبيه بدني. نيز بايد توجه داشت كه همين مقدار برخورد، بايدپس از دومرحلة اخلاقي و تربيتي انجامگيرد. اين دو مرحله در متن همين آيه تبيين گشته است: 1. فعظوهن به آنها پند دهيد. 2. واهجروهن في المضاجع از خوابگاهشان دوري كنيد. دوري از خوابگاه نيز كه ممكن بود به زيادهرويهايي بينجامد، به حداقل آن، تفسير شده است كه از خشونت برخي جداييها و بياعتناييها مانع گردد. امامباقر«ع»: «...يحول ظهره اليها پشت به زن بخوابد» نه دوري زياد و يا به اطاقي ديگر رفتن و يا ترك خانه. پس در دوري از خوابگاه زنان نيز از هرگونه خشونت و زيادهروي منع گرديده است. بنابراين طبق منطق عقل و شرع، اگر زنان بدون هيچعذر شرعي، از ابتداييترين و ضروريترين حق شوهرانشان سرباز زدند، (يعني نشوز) نخست با دو واكنش اخلاقي و آموزشي روبر ميگردند و سپس با مرحلهاي تنبيهي، با همان مقدار و در چارچوب معيني كه امام صادق«ع» مشخص كردند، با او برخورد ميشود و نه بيشتر. اين نكته نيز قابل دقت است كه برخي فقيهان مطرح كردند كه اطاعت زن از شوهر، تنها در مورد همان رابطه ويژه است و حتي اگر استمتاعات و لذتجوييهاي ديگري در شرع مجاز شمرده شده باشد، اطاعت در آنها لازم نيست؛ زيرا دليلي نداريم كه تن دادن زنان به همة انواع لذتجويي به هرشكل و در هر صورتي واجب باشد تا تن ندادن به برخي از آنها «نشوز» شمرده شود.(16) بعلاوه بايد دانست كه مردان نيز در صورت كوتاهي عمدي در وظائف خود نسبت به همسرانشان (از قبيل نفقه و ...)، مستحق مجازات شرعياند و حاكم شرع، ايشان را تعزير و مجازات ميكند. 1- سجاد 75/45؛ به نقل از نوادمراوندي 2- بحار 75/152 و 150. 3- كافي 2/350. 4- بحار 78/192 5- بحار 75/150 6- علل الشرايع 2/210. 7- سوره نسأ 4/19. 8- سوره بقره 2/231 و 233 9- مجمع البحرين 3/159. 10- مجمع البيان 3/25. 11- سوره نسأ 4/19. 12- سوره احزاب 32/158. 13- وسائل 14/119. 14- سوره نسا 4/34. 15- مجمع البيان 3/44. 16- مستمسك العروةالوثقي 14/64، آيهالله سيد محسن حكيم (ره).