زندگینامه ها و چگونگی پیدایش آنها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگینامه ها و چگونگی پیدایش آنها - نسخه متنی

محمدعبدالغنی حسن؛ ترجمه: امیره ضمیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زندگينامه ها و چگونگي پيدايش آنها

نوشته: محمدعبدالغني حسن

ترجمه: اميره ضميري

اشاره:

بررسي جنبه‌هاي علمي و ادبي زندگينامه‌ها

زندگينامه‌ها يكي از انواع ادبيات هستند كه به شرح زندگي يك يا چند شخصيت مي‌پردازند و ممكن است مفصل يا كوتاه و عميق يا سطحي باشند كه بستگي به عصري دارد كه در آن نوشته شده‌اند و ميزان معلومات نويسنده و قدرت او در ارائه تصويري روشن و دقيق از «صاحب ترجمه1»، با استفاده از تمامي معلومات خود و مطالبي كه گرد آورده است.

هر قدر سبك نگارش زندگينامه‌ها‌ـ زندگينامه‌هاي خود نوشت و انواع ديگر ـ زيباتر و هر چه بيشتر با جامة بلاغي آراسته باشد، جنبة ادبي زندگينامه نسبت به جنبة تاريخي آن بيشتر مي‌شود. ولي اغراق نويسنده در هنرنمايي ادبي و مبالغه او در بيان و توصيف،‌ ممكن است او را از واقعيت دور سازد؛ زيرا كه بيشتر به آرايش جملات توجه مي‌كند تا به بيان اصل مطلب كه بايد هدف زندگينامه‌نويس باشد. براي نمونه از فرود2، مورخ و شرح حال‌نويس انگليسي قرن نوزدهم، دوست و نويسنده شرح حال كارلايل3، ياد مي‌كنيم. آثار او به علت مبالغه در شرح و توصيف از لحاظ تاريخي اعتباري ندارند، ولي در ادبيات انگليسي مهم شمرده مي‌شوند. به رغم آنچه در مورد فرق ميان داستان‌نويس و زندگينامه‌نويس، از نظر ارائه تصوير واقعي شخصيتها گفته شد، و با وجود اختلاف عقيده آندره سوروآ4، زندگينامه‌نويس متأخر فرانسوي، با فورستر5، داستان‌نويس معاصر، هنر زندگينامه‌نويسي تا حدي نياز به فن بيان دارد، تا بتواند انسانها را با تمام انگيزه‌ها و صفات خوب و بدشان، زنده و پرتحرك تصوير كند.

زندگينامه‌نويسي به اندازة قدمت انسان سابقه دارد. بي‌ترديد ظهور آن با پيدايش نگارش در ميان اقوامي كه نوشتن را مي‌دانستند و آن را در مسائل زندگي و مسائلي كه بعد از تكميل ضروريات زندگي بوجود مي‌آيد،‌ به كار مي‌بردند، هم‌زمان است. در واقع زندگينامه نوع معيني از تاريخ شخصيتهاست و چه بسا كه هم‌زمان و به موازات تاريخ به وجود مي‌آيد. در ميان يونانيان، مورخان و زندگينامه‌نويساني بوده‌اند كه تاريخ با افتخار از آنان ياد مي‌كند. آنها سرگذشت بزرگان را به منظور انعكاس چگونگي پيدايش زندگي‌شان ثبت و تصوير كرده‌اند تا بتوان از آنها به عنوان سرمشقي كه ايده‌آليستها نيز در پي آنند، استفاده كرد. پلوتارك6، كتاب سرگذشت بزرگان يونان و روم را به اين دليل نوشت تا نمونه‌اي براي زندگي سياستمداران باشد. كتاب «اخلاق» ارسطو نيز به عنوان مقدمه‌اي براي كتاب «سياست» نوشته شد و سوئيتونيوس7 براي ارائه الگويي از زندگي فرمانروايان قديمي روم، كتاب «زندگي دوازده امپراتور رومي» را به رشتة تحرير در آورد.

انگيزه‌هاي شخصي و روابط خوشايندي ممكن است محرك زندگينامه‌نويس باشند، چنانكه در قرن اول ميلادي تاكيتوس8، مورخ رومي، كتاب «زندگي آگريكولا» را تحت تأثير علاقه و خويشاوندي با آگريكولا9 رهبر رومي نوشت كه نمونه‌اي از زندگينامه‌نويسي در ادبيات قديم به شمار مي‌رود.

زندگينامه‌نويسي در اروپا به علت دوران تاريكي كه در قرون وسطي بر آن سايه انداخته بود، عقيم ماند؛ در حالي كه، در همان زمان تاريخ اسلامي جاي خود را در دنيا باز مي‌كرد و اسلام ـ‌ دين عرب و غير عرب ـ در سرزمينهايي كه به زير بيرق اسلام در مي‌آمدند، گسترش مي‌يافت. از قرن دوم، زندگينامه‌نويسي در ادبيات عرب، باب و به مرور زمان بر انواع و تعداد آن افزوده شد تا حدي كه سرآمد ميراثهاي ادبي ملتها شد. براي اينكه اين گفتار بدون دليل مطرح نشده باشد، انگلستان را مثال مي‌آوريم كه با وجود سابقه طولاني در هنر شرح حال‌نويسي، قرنها در اين زمينه راكد مانده بود تا اينكه در سالهاي 1633ـ 1730 ميلادي، سموئل پپيس10 انگليسي خاطرات و يادداشتهاي روزانه خود را به رشتة تحرير درآورد كه نخستين گام در پديد آمدن زندگينامة خود نوشت بود. در فرانسه، ريتز11، مورخ قرن هفدهم، خاطراتش را در سال 1627 نوشت و با اين اقدام، زندگينامه‌نويسي در فرانسه حيات تازه‌اي يافت. به اين ترتيب زماني كه هنر زندگينامه‌نويسي در انگلستان و فرانسه نضج مي‌گرفت، در ادبيات عربي اسلامي به نهايت رشد و تنوع و گسترش خود رسيده بود.

در قرن دوازدهم، يعني قرنها قبل از اينكه پيپس انگليسي و ريتز فرانسوي خاطرات خود را بنويسند، كتاب «الاعتبار» اسامة بن منقذ (488ـ 584 ه‍ ق) جنگاور عرب مسلمان نمونه‌اي عالي از زندگينامة خود نوشت به شمار مي‌رفت و در همان قرن، يكي از شعراي عرب به نام عماره بن علي يمني [569 ق] در كتاب «النكت العصريه»‌ به شرح زندگي خود و ديگر شخصيتها و وزراي اواخر عصر فاطمي پرداخت. در قرن هفتم هجري كتاب «وفيات الاعيان» ابن خلكان [احمدبن محمد، 608 ـ 681 ق] در ميان كتب شرح حال بزرگان، اعم از هر نژاد و فرهنگي، اثري ارزنده به شمار مي‌رفت. زماني كه مورخان به كتاب پلوتارك كه در آن، شرح حال چهل و شش تن از يونانيان و روميان گرد آمده بود مي‌باليدند، كتاب ابن خلكان حاوي هشتصد شرح حال بود. اين كتاب با ذكر تاريخ وفات و اطلاعات دقيق و محققانه بدون هيچ گونه اغراق و مبالغه‌اي به خواننده كمك مي‌كند تا تصويري صحيح از زندگي نامداران و بزرگان به دست آورد. و سالها قبل از انتشار زندگينامه‌هاي انگشت‌شمار ايزاك والتون انگليسي12،‌ يعني در اواخر عصر عباسي و در دوران مماليك و عصر عثماني، زندگينامه‌نويسي در ادبيات عرب به اوج خود رسيده بود و كتبي در شرح و توصيف شهرها و قرون مختلف و بزرگان آنها و نيز شرح حال كساني كه در صفتي مشترك بودند ـ مانند نابينايان يا مسلماناني كه اسم يگانه‌اي داشتند ـ منتشر شد. در طبقه‌بندي اين كتب نيز تنوع بسيار به كار رفت.

در حقيقت زندگينامه‌ها در ادبيات عربي اسلامي ـ از لحاظ كميت و تنوع، ‌طبقه‌بندي و تقسيم موضوعات و رعايت اين دو مسئله، حتي در كتب تاريخ عمومي و شرحهاي لغوي، دقت در ثبت تاريخ تولد و وفات و تحقيق در مشخصات متشابه تا آنجا كه زندگي اجتماعي صاحبان ترجمه اجازه مي‌داد، ‌شرح زندگي زنان و مردان نامدار و بزرگان شهرها و دول مختلف در كتابي جداگانه و آوردن نمونه‌اي از آثار آنان اعم از نظم و نثر ـ بر شرح حالهاي ادبيات خارجي، چه در گذشته و چه در حال، برتري دارند.

در تاريخ زندگينامه‌نويسي جهاني، هرگز توجه و تحقيق در مشخصات اعلام آن‌طور كه در زندگينامه‌هاي عربي رعايت شده، ديده نشده است. حتي در اين باره كتب جداگانه‌اي تأليف شده كه در مورد آنها در بخشهاي بعدي صحبت خواهيم كرد.

روش نگارش زبان عربي در گذشته موجب شده كه در ثبت بعضي از مشخصات، مانند اسامي شعرايي چون حباب، جناب، خباب ... اشتباه و تصحيف رخ دهد ولي زندگينامه‌نويسان در مقابل اين مشكل كه به علت شباهت شكل حروف عربي پيش آمده است، دست‌بسته تسليم نشدند و براي رفع اشتباه و تصحيح اسامي، ‌كتابها و فرهنگ‌نامه‌هايي نگاشتند كه از آن جمله است: كتاب «المؤتلف والمختلف» آمدي [حسن‌بن بشر متوفاي 371 ق].

ناگفته نماند كه اروپاييان در قرون اخير با اتخاذ روش واحدي كه به كار بردن ويژگيهاي آن از قرن هيجدهم ميلادي به بعد معمول گرديد، عقب‌ماندگي خود را در اين زمينه از ادبيات جبران نمودند. به عبارت ديگر با تأليف كتاب «زندگي شاعران» به قلم جانسن13 و كتاب «شرح حال دكتر جانسن» به تحرير بازول14، روش تازه‌اي در تأليف زندگينامه‌ها پديد آمد. مورخان ادبيات جهاني كتاب اخير را در نوع خود يگانه و يكي از شاهكارهاي زندگينامه‌نويسي در تمام اعصار مي‌دانند.

در قرن هيجدهم به علت پيشرفتهاي جهاني جديد در زمينه‌هاي سياست،‌ تجارت و صنعت و رواج مفاهيم دموكراسي، همة مردم از نظر زندگينامه‌نويسان يكسان شدند و آن ديد مقدس در مورد پادشاهان، كه فقط آنها انسان‌اند و يا آنها بالاتر از مردم‌اند، از ميان رفت. رشد احساس مسئوليت در قبال تاريخ باعث گرديد كه زندگينامه تصويري راستين از صاحب ترجمه و مستند به كردار و گفتار او گردد و از آن زمان شاهكارهايي پديد آمدند چون «سرگذشت جليج» از ولينگتن، «سرگذشت نلسون» از سوذي15، «زندگي والتراسكات» از لوكهارت16، «سرگذشت شارلوت برونته» از خانم هاسكل، «ملكه ويكتوريا» از ستريچي17، «بيسمارك و ناپلئون» از اميل لودويگ18، «زندگي شللي و بايرون» از آندره سوروآ. نويسنده اخير سخنرانيهايي در زمينة زندگينامه‌نويسي در سال 1928 در دانشگاه كمبريج ايراد كرده است، متن اين سخنرانيها در كتابي گرداوري شده كه از نظر زندگينامه‌نويسان قابل توجه است.

و چقدر گفتة ستريچي، مورخ و زندگينامه‌نويس مشهور انگليسي، درست است كه مي‌گويد: «بديهي است كه تاريخ علم نيست؛ همچنانكه تنها انباشتن حقايق هم نيست، بلكه تاريخ بازگو كردن حقايق است. اگر حقايق مربوط به گذشته، هنرمندانه به هم آميخته نشوند،‌ چيزي جز گردآوري و تصنيف نخواهند بود. بدون شك ممكن است تصانيف سودمند باشند، ولي نمي‌توان آنها را تاريخ خواند.»

در نيمة دوم قرن بيستم با انتشار كتاب «البعقريات» [= نوابغ] و تعدادي ديگر از زندگينامه‌هاي مرحوم عباس محمود عقاد

[1889 ـ 1964]، «سرگذشت محمد و ابوبكر و عمر» از دكتر محمدحسين هيكل

[1888ـ 1956]، «عثمان و علي وبنوه» از دكتر طه حسين19 و سرگذشت صريح و جسورانه‌اي كه ميخائيل نعيمه [1889ـ] دربارة جبران خليل جبران [1883ـ 1931] نگاشته بود، تحولي در زندگينامه‌نويسي عربي پديد آمد و شرح حال بزرگان تاريخ اسلامي، صحابه و تابعين، خلفا و رهبران، پادشاهان و حكام،‌ علما و ادبا، بار ديگر با استفاده از روشهاي جديد بازنويسي شد.

زندگينامه‌نويسان معاصر، حقايق تاريخي را از منابع و مراجع قديمي گرفته و آنها را در قالبي دلپذير و منطبق با مقصود ستريچي ارائه كرده‌اند، و شخصيتها را از نقطه نظر روانشناسي تجزيه و تحليل كرده و اثر آنها را در محيط و بالعكس با هوشياري و تيزبيني كامل نشان داده‌اند و عوامل فعال و مشترك ميان شخصيت و محيط را شرح داده‌اند تا تأثير هركدام بر ديگري معلوم شود.

زندگينامه‌نويسان معاصر عرب حتي در نگارش شرح حال بزرگان دين، فقها و امامان به استفاده از اين روش ملزم بوده‌اند كه از آن جمله است: كتاب شرح حال امام محمدبن ادريس شافعي [150ـ 204 ق] كه تنها نقل اقوال علما و راويان و ثبت آثار و نوشته‌ها و يا گلچيني از عقايد و اقوال او نيست، ‌بلكه اين كتاب مطالعة محيط زندگي و فقه مذهب امام شافعي است و تصوير زندگي اوست، از ميان گفته‌هايي كه درباره‌اش نقل شده با تجزيه و تحليل عواملي كه هنگام تولد، رشد و آموزش، او را احاطه كرده بودند و مطالعة اثرات اين عوامل در تشكيل شخصيت، كسب معلومات و گسترش مذهب اوست.

شيخ محمد ابوزهره20، عبدالحليم الجندي و امين الخولي [1895ـ] نيز با تأليف شرح حالهايي از اين دست، هنر زندگينامه‌نويسي را در مقام شايستة خود قرار داده‌اند. امروزه زندگينامه‌نويسان متوجه شده‌اند كه زندگي‌‌‌ِ صاحب ترجمه لازم نيست يك تراژدي با آغاز و پاياني غمناك باشد تا اثري هنري و زيبا بشمار آيد. اسكار وايلد21 به رغم زندگي دردناك و اضطراب‌آور و پريشاني كه داشت گفته است: «اگر زندگي ناپلئون بناپارت آن پايان غمناك را در سنت هلن نداشت، يك زندگي عادي و تهي از زيبايي مي‌بود.»

با اين حال زندگينامه‌نويس ماهر و چيره‌دست ممكن است بتواند با مهارت ادبي خود از يك زندگي معمولي يك شاهكار در زمينة زندگينامه‌نويسي براي مردمي كه غمهاي زندگي آنها را به لرزه در نياورده است، بيافريند.

در زندگينامه‌نويسي عربي، زندگي شهدايي چون علي‌بن ابي‌طالب و حسين (ع) موضوعي شد براي به وجود آوردن شاهكارهايي در ادبيات قديم شيعه و در عصر حاضر طه حسين و عقاد و عبدالفتاح عبدالمقصود نيز آن را يكي از موضوعات كار خود قرار دادند. اما اين نويسندگان براي نوشتن زندگينامة شخصيتهاي ديگر مانند ابوبكر، عمر و خالدبن الوليد نياز به تراژديهاي غمناك و مرگهاي غم‌انگيز نداشتند.

و بار ديگر بايد بينش دموكراتيك را در دگرگون ساختن اين عقيده كه زندگي بردگان بيشتر از زندگي مردم معمولي ارزش جلب توجه زندگينامه‌نويسان را دارد، مؤثر دانست و به اين دليل سهم يك شهروند زحمتكش بيشتر از پادشاهان و حكام قرون وسطي گرديد. در اين راه، زندگينامه‌نويسان مسلمان از ديگران پيشي گرفتند و توجهشان به ثبت زندگي پادشاهان و عامة مردم يكسان بود؛ تا آنجا كه نويسندگاني چون خليل‌بن ايبك صفدي [696ـ 764ق] در كنار زندگينامه‌هاي بينايان به ثبت زندگينامه‌هاي نابينايان22 نيز پرداختند، و ابوبكر خطيب [احمدبن علي، 392ـ 463ق.] شرح حال كريمان و آزمندان را نگاشت.

زندگينامه هر قدر كه مفصل يا مختصر باشد، بايد سهم خود را از نظر پژوهشهاي علمي و مقايسه حوادث و گفتارها و ارزيابي آنها ادا كند تا از هرگونه تمايلات و تعصبات شخصي كه ممكن است نسبت به صاحب ترجمه و يا بر عليه او داشته باشند، عاري باشد. مثلاً وقتي كه شرح حال حجاج‌بن يوسف ثقفي را مي‌نويسيم بايد از آنچه كه رقيبان و مخالفان او گفته‌اند بر حذر باشيم؛ زيرا كه كينه و عداوت، انسان را وادار مي‌كند تا قضاوتي نادرست داشته باشد.

عده‌اي از مورخان حجاج را به كافر بودن متهم كردند ـ كه تهمتي ناروا است ـ در حالي كه او با وجود قساوتش در قتل و كشتار به خداوند و پيامبر او شديداً ايمان داشت. عمربن عبدالعزيز خليفه درستكار و ديندار، حجاج را به دورويي و نفاق متهم كرده و دربارة او چنين گفته است: «اگر همة ملتها منافقان خود را گردآورند و ما تنها حجاج را بياوريم از تمام آنها پيشي خواهيم گرفت.»

مورخ يا زندگينامه‌نويس هنگام نوشتن شرح حال ابوحنيفه النعمان23 نيز بايد متوجه طعنه‌هاي دشمنان و حسودان او باشد كه اين طعنه‌ها از اختلاف عقيده‌ ميان اصحاب رأي24 و اصحاب حديث25 سرچشمه مي‌گرفت. ابوحنيفه از بزرگان اصحاب رأي در شريعت اسلام بود و چون اين مسئله براي اصحاب حديث خوشايند نبود، آنچه را كه دلشان مي‌خواست، به او مي‌بستند. لذا زندگينامه‌نويس بايد از اين گفته‌ها بر حذر باشد. پاره‌اي از اين گفتارهاي غرض‌آلود در كتاب «تاريخ بغداد» به قلم خطيب بغدادي آمده است.

اما مورخان، ح‍ُف‍ّاظ26 و زندگينامه‌نويسان در برابر اين گفته‌ها ساكت نماندند و ارزش و درستي آنها را براي مردم روشن كردند. از بين آنها ابن عبدالبرحافظ27، ذهبي28، مورخ و نويسندة «تذكره‌الحفاظ»، و سيد مرتضي الزبيدي29 مؤلف «الجواهر المنيفه» را بايد نام برد.

گاهي تناقض گفتارها دربارة يك شخص و يا جنبة به خصوصي از زندگي او تا حد زيادي تعجب‌آور است و اين مسئله نبايد از نظر زندگينامه‌نويس محقق و پژوهشگر پنهان باشد. مثلاً فرود زندگينامه‌نويس انگليسي ـ در شرح حال شگفت‌انگيز كارلايل ـ جين همسر كارلايل را به صورت زني حساس و در عين حال بدشانس معرفي مي‌كند كه مجبور به ارضاي خودخواهيهاي شوهرش بوده تا او را در نظر زنان دوستدراش بزرگ جلوه دهد. در حالي كه زندگينامه‌نويس ديگري به نام درو در كتاب خود، زن كارلايل را به صورت زني پرحرف، سليطه و لجباز، زودرنج و سطحي و كارلايل را به صورت شوهري خوش‌خلق و وفادار تصوير كرده است.

در حقيقت اختلاف نظر در تمام موارد، در شرح زندگي نيكان و بدان و وصف‌ احوال و افعال آنها همواره در شرق و غرب وجود داشته و هنوز پا برجاست. اما وقتي سرگذشت شخصيتهاي مختلف را مي‌نويسيم بايد با بي‌طرفي كامل جانب راستي، احتياط و انصاف را نگه داريم.

1. كسي كه شرح حالش نوشته شود. م.

2. James Anthony Froude‚ (1818ـ1894).

.3. Thomas Carlyle‚ (1795ـ1881)

4. Andre Maurois‚ (1885-1967).

5. Edward Morgan Forster‚ (1879-1970).

6. Plutarch 64 ـ 120؟)، زندگينامه‌نويس يوناني است، اثر بزرگ او تحت عنوان حيات مردان نامي ترجمة رضا مشايخي فرهاد (تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1336ـ 1338) به فارسي در چهار جلد ترجمه و منتشر شده.

7. كايوس سوئيتونيوس ترانكوئيلوس.

Caius Suetnius Tranguilus (112 م).

8. تاكيتوس يا تاسيت Cornelius Tacitus (55 ـ 117 م).

9. Agricola (38ـ 93) سردار رومي، در سالهاي 77ـ 74 كنسول روم و در سال 78 كنسول بريتانيا بود. تاكيتوس دامادش بود و شرح حال او را نوشت. م.

10. Samuel Pepys (1622- 1752).

11. Cardinal de Retz (1614- 1679).

12. Izaak Walton (1593- 1683).

13. سموئيل جانسن (Samuel Johnson) (1709ـ 1784) لغوي، نويسنده و منتقد انگليسي،‌كتاب زندگي شاعران The Lives of the English Poets او در (10 جلد 1789ـ 1781) منتشر شد كه شامل انتقادات وي از 52 شاعر مشهور انگليسي مي‌باشد.

14. جيمز بازول (James Boswell ) (1740ـ 1795).

15. Robert Southey.

16. جان گيبسون لوكهارت (John Gibson Lockhart ) (1794ـ 1854).

17. جايلزلينن ستريچي (Strachey) (1880ـ 1932) زندگينامه‌نويس و ناقد انگليسي است. اهميتش به خاطر انقلابي است كه در زندگينامه‌نويسي پديد آورد و اين فن را از تفصيلات فاضل‌مآبانه و ملال‌آور و مداحيهاي طولاني قرن 19 پيراست. و اقدام به نوشتن زندگينامه‌هايي روشن و پر حركت و انتقادي و هنرمندانه نمود.

18. Emil Ludwig (1881- 1948).

19. طه حسين (1889ـ 1973)، اين كتاب تحت عنوان «علي (ع) و دو فرزند بزرگوارش» ترجمه احمد آرام، تهران، 1372 ق ترجمه و منتشر شده ترجمه‌هاي ديگري نيز از اين كتاب به عمل آمده است.

20. شيخ محمد ابوزهره زندگينامه‌هايي دربارة «مالك»، «ابن حنبل»، «الشافعي»، «ابوحنيفه»، «ابن تيميه»، «ابن حزم» تأليف كرده است. استاد عبدالحليم الجندي نيز زندگينامة ارزنده‌اي از ابوحنيفه به جا گذاشته، و استاد امين الخولي زندگينامة محققانه‌اي از امام مالك نگاشته است.

21. Oscar wilde, (1900- 1854).

22. از ميان كتب خوب معاصر دربارة نابينايان، كتاب في عالم المكفوفين اثر استاد دكتر احمد الشرباصي است كه در آن زندگينامه‌هايي از نابينايان معاصر نيز وجود دارد. از جمله زندگينامه‌هاي شيخ احمد الزين، الصاوي شعلان و محمد العلائي.

23. ابوحنيفه النعمان ثابت (80 ـ 150 ق).

24. لقب عمومي آن دسته از فقهاي سنت كه در احكام فقهي رأي و قياس را معتبر شناسند و قياس كلي را گاه بر بعضي اخبار ترجيح مي‌دهند.

25. يا اهل حديث، لقب عمومي آن دسته از ائمة و فقها و اهل سنت كه در احكام فقهي متكي بر نقل اخبار و نص احاديث بوده‌اند، و از رأي و قياس خودداري مي‌كرده‌اند.

26. جمع حافظ است: [= نگهدارنده، نگهبان،‌ و نام خدا]، در تاريخ اسلام، عنوان كسي كه قرآن را حفظ دارد (حافظ قرآن)، و همچنين عنوان كسي كه در معرفت حديث و اسماء رجال آن مهارت داشته باشد.

27. يوسف‌بن عبدالله‌ابن عبدالبر (363ـ 463 ق).

28. شمس‌الدين ابي عبدالله محمدبن احمد الذهبي (673ـ 748 ق).

29. محمدبن محمدالمرتضي الزبيدي (1145ـ 1205 ق).

? به نقل از؛ زندگينامه‌ها؛ انتشارات اميركبير؛ 1362.

/ 1