عناصر تشکيل دهنده ادبيات(3)
نوشته: احمد امين ترجمه: سيد حسن حسيني مثل اين شعر از «متنبي»:
«تلذله المروءه و هي توذي
و من يعشق يلذله الغرام»
و من يعشق يلذله الغرام»
و من يعشق يلذله الغرام»
اذا شئت حفت بيعلي كل سابح
رجال كان الموت في فمها شهد»
رجال كان الموت في فمها شهد»
رجال كان الموت في فمها شهد»
«فلايبرم الامرا لذي هوحالل
ولا يحلل الامرالذي هو مبرم»
ولا يحلل الامرالذي هو مبرم»
ولا يحلل الامرالذي هو مبرم»
«فلا يبرم الا مرالذي هو ناقض
ولاينقض الا مرالذي هو مبرم»
ولاينقض الا مرالذي هو مبرم»
ولاينقض الا مرالذي هو مبرم»
خلاصه بحث:
در اينجا، خلاصهاي كه ميتوانيم به دست دهيم اين است كه اگر ادبيات را به قصد كشف عناصر تشكيلدهنده آن تجزيه و تشريح كنيم، به چهار عنصر زير دست مييابيم: 1. عاطفه (احساس)؛ كه بارزترين خصيصه ادب است؛ و در بعضي از انواع ادب احتياج به آن شديدتر از انواع ديگر است (مثل شعر). 2. خيال، كه بدون آن در اغلب اوقات، برانگيختن عواطف، امري است ناممكن. 3. معاني. و آن، اساس همه هنرهاست، مگر موسيقي. و در بعضي از انواع ادب مهمترين عنصر به حساب ميآيد، مثل امثال و حكم. 4. اسلوب (نظم كلام)؛ كه هدف نيست، اما وسيلهاي است براي بيان آراء و افكار اديب. 1ـ اين مقاله، به نقل از جنگ سوره، از انتشارات حوزة هنري سازمان تبليغات اسلامي است. 2ـ نويسنده، در بخشي ديگر از كتاب «نقد ادبي»، پيرامون شعر غنايي نوشته است: شعر غنايي در اصل شعري بوده كه شاعر آن را براي زمزمه و ترنم به همراه آلات موسيقي، تنظيم ميكرده است. اما در طول تاريخ هنر، شعر و موسيقي، در مسير تكامل، از يكديگر جدا و مستقل شدند، و معني كلمة «غنايي»، تغيير كرد. پس، ضرورتاً، شعر غنايي، شعري كه با آلات موسيقي خوانده ميشود، نيست. و اين كمله، در مورد انواع گوناگون شعر ـ به استثناي اشعار قصصي و تمثيلي ـ استعمال شده است؛ و بيشتر به اشعاري كه از خلجانات نفس سرچشمه ميگيرند، اطلاق ميشود. اما عليرغم اينكه شعر غنايي از موسيقي جدا و مستقل شده است، در آن، پيوند و ارتباطي با موسيقي، باقيمانده است. لذا، در تمامي اشعار غنايي، عنصري ضروري از موسيقي يافت ميشود. 3ـ انالعسل افضل منالبصل. 4ـ تب تند، زود عرق ميكند. م. 5. قابل ذكر است كه اين ديدگاه، با اين وسعت، در داستانهاي امروزي مصداق ندارد. زيرا از قضا، افق داستان ـ به خلاف شعر ـ افق تفضيل است؛ و در آن، جزئينگري و ريزپردازي، اغلب نه تنها بلااشكال، كه واجب است. (ادبيات داستاني)