فرايند طنز در هنر ديني
گفتگو با استاد حقجوضمن تقدير و تشكر از اين كه دعوت ما را براي انجام مصاحبه پذيرفتيد، به عنوان اولين سؤال بفرماييد كه ماهيت طنز چيست؟ و آيا با شوخي فرق دارد يا نه؟بسم اللّه الرحمن الرحيم، خداوند در قرآن ميفرمايد: «علّم الانسان ما لم يعلم» يعني به انسان آنچه را نميدانست، آموخت. يكي از شيوهها و روشهائي كه قرآن براي آموزش و انديشيدن ذكر ميكند بيان هست و براي انتقال مفاهيم، روشها و متدهاي مختلفي را ميتوانيم مورد بررسي و بحث قرار بدهيم.يكي از روشها:
روش استدلال است كه براي مجامع علمي، دانشگاهي، پژوهشي، دانشجويان و طلاب مورد استفاده قرار ميگيرد.روش دوم:
تاريخ نگاري است، داستانگويي براي سنين مختلف با تغيير سطوح مختلف داستان تحليلي تحقيقي. گاهي طراحي كاريكاتور خالي از خنده مطرح ميشود. با نقاشي مفاهيم منتقل ميشود، بعضي نقاشيها پيامهاي عميق، بعضي ظاهري (و ساده براي بچهها و سنين پائين) و بعضي داراي پيام نارسا ميباشند.گاهي همين مفاهيم از طريق شعر، نمايش و فيلم القا ميشود و گاهي به صورت انتقاد و پيشنهاد و گاهي به صورت مناظره هست.يكي از روشها نيز روش طنز است كه بايد جامع تمام اين شيوهها باشد، هم علمي باشد، هم تنوع ذهني براي طرف به وجود بياورد و هم از طريق اصول هنري از خصوصيت برخوردار باشد، اينكه ما فكر كنيم طنز هميشه بايد مطالب عميق و علمي را به صورت خندهدار و تمسخرآميز مطرح كند به نظر بنده اشتباه است بلكه طنز بايد تبسمي بوجود آورد كه زمينه تعقل و پذيرش باشد.از نظر لغوي طنز را مسخره كردن، خنداندن، نيش زدن معنا كردهاند. و همچنين ناز كردن به صورت طنازي و تعاريف مختلفي براي مسئله شده ولي اينها را بايد مقداري تخصيص زد. در رابطه با مفهوم طنز گرچه همراه با خنده است ولي نبايد خنده به گونهاي باشد كه پيام طنز فراموش شود و شخص به گونهاي در خنده غرق شود كه از اهداف طنز غافل گردد.اگر طنز به معناي نيش زدن باشد. باز نيش نبايد آن طور باشد كه حالت پذيرش از شنونده يا بيننده گرفته شود، نيش نبايد آنقدر تند شود، كه طرف حوصله نكند بشنود و توان روحي براي پذيرش و شنيدن مطلب را نداشته باشد، پيام طنز بايد غيرمستقيم باشد، يعني اگر چه از يك فرد است ولي مصاديق آن بايد ديگران را هم شامل شود. اگر طنازي دارد طنز ميگويد و فرد مورد نظر او هم در اينجا حضور دارد بايد طنز را به طور غيرمستقيم مطرح كند كه علاوه بر آن فرد مورد نظر او، شامل ديگران هم بشود، تا طرف بتواند مطلب را بطور طبيعي تلقي كند. نه احساس كند كه او مستقيما مورد خطاب قرار گرفته است. طنز در عين حال كه گاهي ممكن است موجب مسخره شدن ديگران باشد و يا افراد را مسخره كنيم بايد آموزشهايي را هم موجب بشود. زمينه ساز آموزش منفي اخلاقي نباشد، طنز بايد زمينه گرايش به بيهودهگرايي نباشد و مخاطب از طنز استفادهاي مثبت ببرد، نه منفي در ذهنش پيوسته منفي تلقي بشود.وقتي كسي طنز ميگويد بايد مواظب باشد روحيه بدبيني در افراد و كارگزاران بوجود نيايد. سوء ظن و بدبيني نسبت به كارگزاران نيز بوجود نيايد.اگر طنز، جامع انديشي افراد را خدشهدار كند حال مگس پيدا ميكند بعضي از طنز گويان همهاش در نقاط منفي فرد مينشينند و آنرا مطرح ميكند.كسي كه با اين افكار پرورش پيدا كند كمكم جامعيت در نظرش نميآيد.هميشه به جهات منفي نگاه ميكند؛ طنزگو نبايد منفيگرا باشد، منفي گرائي را نيز در مردم نبايد تقويت كرد تا از كاه كوه ساخته شود.طنز همان نقد است بالاخره ما بايد عيوب را مورد خطاب قرار دهيم چطور ميفرمائيد روي عيبها تكيه نكنيد. آيا منظور اين است كه همان طور كه عيبها را ميگوئيم خوبيها را با زبان ديگر بيان كنيم. يا اينكه طنز را روي خوبيها ببريم؟ما اگر ميخواهيم يك يا دو نقطه منفي را در فرد و يا در كار كرد يك اداره و نهاد مطرح كنيم بايد مسائلي را با مقدمات قضيه يا حواشي مطرح كنيم تا وانمود شود كه اين آقا ده جهت مثبت دارد و حالا دو تا نقد هم روي او هست. در آيات و روايات نيز همين سيره را ميبينيد.قرآن وقتي فردي را مورد عتاب و خطاب قرار ميدهد. ميگويد: «يا ايها الذين آمنوا لا تأكلوا اموالكم بينكم بالباطل.»اين يك نقد است كه چرا مال باطل ميخوري؟ولي اول نقاط مثبت مطرح ميشود «اي ايمان آوردندگان».به عكس، گاهي اول خطاب طنزي و انتقادي است و بعد ميگويد اگر كار خوب انجام دادي «جنات تجري من تحتها الانهار» معلوم ميشود كه چه قبل و چه بعد و چه حين طنز بايد مطلب را، طنز را، انتقاد را طوري مطرح كرد كه بيننده و شنونده ديد جامعي نسبت به مسئله پيدا كند نه اينكه فقط روي نقاط منفي برود.تفاوت طنز و لهو را توضيح دهيد.طنز يك جلوه لهو است با اين تفاوت كه لهو در آن هدف نيست... در طنز هدف مثبت مدنظر است، اگر طنزي گفتيم كه هدف منفي داشت، از لهو بدتر ميشود و در آيات و روايات مورد سرزنش و نكوهش است و اگر ما طنزي گفتيم كه جهت مثبت داشت اين خوب است طنز هدفش عالي است. گاهي طنازها مطلبي بيان ميكنند كه معني لعب دارد، بازي است، بازي كه نتيجه مثبت بالائي ندارد مثل بچهاي كه ساختماني با آجر بسازد و بعد خراب كند نتيجهاي نميگيرد. انرژي بيهودهاي صرف شده است اگرچه صرف وقت كرده ولي طنز در عين حال كه بازي و تفريح است بايد نتيجه والايي داشته باشد. طنز گاهي شامل لهو الحديث هم ميشود ...طنز با مسخره كردن فرق ميكند. اگر كسي طنز ميگويد گاهي طرف مسخره ميشود اما هدف عالي در بين است مثلاً كسي را اعدام ميكنيم براي چي؟ درست است اعدام و قتل نفس حرام است اما چون اثر اجتماعي بالاتري بر آن مترتب است ما او را ميكشيم يا او را شلاق ميزنيم در حالي كه اگر فردي را در حالت عادي سيلي بزنيم بايد ديه بدهيم اما وقتي شلاق ميزنيم بدن او سياه ميشود از حال هم ميرود چون اين كار نتيجه بالاتري دارد. پسنديده است پس طنز اگر مسخره كردني باشد كه نتيجه بالايي نداشته باشد اين طنز نميشود در عين حال دروغ گفتن هم نيست اگر طنزي باشد كه به عنوان دروغ مطرح است. ولي هدف بالاتري در نظر است اشكال ندارد طنز از مواردي است كه مجوز دروغ است. چرا به خاطر اينكه دروغ هميشه حرام نيست در چندين مورد دروغ گفتن جايز و لازم است. و نگفتنش حرام است.(1)اگر طنز ريشخند كردن و تمسخر كردن يك فرد و توهين به اوست در عين حال چون هدف بالاتري در نظر است اين از استثنائات توهين است.فرموديد اگر هتك حرمت بشود اشكال ندارد. برخي معتقدند در طنز مخاطب ما شخصيت طرف نيست بلكه آن نقصي كه در كار او مدنظر است از اينجا ما بايد بگوئيم كه هتك حرمت نميشود يا هتك حرمت ميشود و اشكالي ندارد؟همان حسن فاعلي و قبح فاعلي در نظرتان هست. بله اگر كسي تخلفي ميكند درست است كه تخلف از فرد صادر ميشود و ما هم آن فرد را مورد نظر قرار ميدهيم بلكه اگر بگوئيم پزشكان چنين كردند. پزشكان اينطورياند شخصيت ميشود، شخصي نميشود اگر شخص مورد نظر باشد يك بحث دارد. اگر شخصيت را در نظر بگيريم مواردي دارد كه بايد آنها را در نظر بگيريم و يك استثناء هست.بالاخره اگر ما در مورد يك استاندار يا فرمانداري كه نقصي در كارش باشد و نتوانسته كارش را كه وظيفهاش بوده انجام دهد طنز بگوئيم به او هتك حرمت كنيم بالاخره او هم ناراحت ميشود و ما با بعضي از آقايان مطرح كرديم ميگفتند كه آيا شما باشيد ناراحت نميشويد و در عين حال كه او ناراحت ميشود. باز ميتوانيم بگوئيم چون يك مسئله اهمي در كار هست لذا اشكال ندارد اگر هتك حرمت به شخصيت او شود و او ناراحت هم بشود؟مخاطبان طنز ما چه كساني هستند اين بحث مفصلي است. يك وقت مخاطب ما در اين استاندار و فرماندار مؤثر است اين اشكال ندارد مثلاً پيش وزير كشور از استاندار انتقاد ميشود اين اشكال ندارد بايد اين كار را كرد تا وزير بفهمد استاندارش كار اشتباهي كرده است، اگر ما ميخواهيم در فضائي، فردي را زير سئوال ببريم بايد اين فضا و زمان و مكان و حالاتي كه در اين طنز هست با او تناسب داشته باشد مثلاً پدري فرزندش را ميزند. اين توهين نيست تأديب است اما يك وقت بچه به پدر ميزند اين همان هتك مقام ميشود موقعيت پدر اقتضايش از نظر اجتماعي اين است كه بچه را ادب كند. اشكال قانوني، شرعي و عقلي ندارد. اما اگر بچه بخواهد پدرش بزند، چون تناسب عكس شده، نميشود.فرق طنز با شوخي چيست؟ آيا ميشود گفت طنز گاهي با شوخي قاطي است يا طنز همان شوخي است؟اهدافي كه در طنز است در شوخي نيست. يا حداقل ميشود گفت اهدافي كه طنز دارد خيلي بالاتر از شوخي است.گاهي در بحث شوخي علماء اخلاق گفتهاند كه ممكن است كه كسي شوخي كند بصرف اينكه طرف بخندد. هيچ پيامي در آن نيست ميخواهد مشكل و نگراني روحيش را حل كند. اين خوب است.اما طنز با گسترهاي كه دارد ميبينيم خيلي نتيجه دارد هر قدر نتيجه طنز بالا رود از لعب و لهو الحديث و مسخره و حتي شوخي افقش بالاتر ميرود. هر چه پائين باشد به آنها ملحق ميشود و اثر الهي دنيوي و اخروي آن كم ميشود.اهداف طنز مفيد چيست؟
با اين اهداف كه براي طنز به عنوان يك هنر مهم مطرح است، اگر ما با اين اهداف كار كنيم مثلاً يكي از اهداف طنز امر به معروف است. همين امر به معروف و نهي از منكر ميشود طنز واجب حتي گاهي مستحب و مكروه و مباح هم نيست.ما گاهي ميتوانيم از طرق تذكر و توجه و راههاي ديگر فردي را متوجه كنيم اما گاهي جز طنز راهي نيست، اين يكي از مراتب نهي از منكر است كه هم او را بخندانيم هم تذكري به او بدهيم.يكي ديگر از اهداف گسترش يك فرهنگ مثبت تبليغ و ارشاد از طريق طنز ميباشد.گاهي نيز هدف آن جلوگيري از يك انديشه منفي، است ما با طنز اين انديشه منفي را به تمسخر ميگيريم. بعنوان مثال سيگار، مشروب و لباسهاي جلف در صدا و سيماي زمان شاه ملعون بعنوان ارزش مطرح بود اما حالا بعنوان يك ضد ارزش جلوهگر است، يك معتاد بعنوان يك انگل ضد ارزش و كم شخصيت مطرح است، كمكم اين ارزش تبديل به ضد ارزش واقعي شد.گاهي هدف طنز تخريب شخصيت و بعد منفي فرد است.گاهي طنز تقويت افراد ديگر است. افرادي هستند خوب كار ميكنند افرادي هستند بدكار ميكنند. ما افرادي را كه بدكار ميكنند به طنز ميكشانيم تا افراد خوب تقويت شوند.گاهي هدف طنز تنوع برنامه است مخصوصا برنامههايي كه حالت عمومي دارد مثلا در سمينارها كه معمولا شخصيتها هستند و وقتشان محدود است و آمادگي پذيرش مطالب علمي خشك را هم دارند جاي طنازي نيست. ولي وقتي مجلس عمومي داريم بصورت سخنراني در راديو و تلويزيون در اينجا اگر بخواهيم شخص را به تأمل و فكر كردن وادار كنيم نميپذيرد نياز به تنوع دارد خداوند هم در جهان هستي صبح و شب و زمستان و تابستان را براي تنوع قرار داده و در مسير زندگي هم سختيها و خوشيها و نشيب و فرازها براي همين است.تفريح روحي يكي از اهداف ديگر طنز است، ما ميخواهيم مطلبي را به فردي القاء كنيم يكي از راهها اين است كه او را خوشحال كنيم. شاد كنيم، شاد ظاهري كه بخندد يا شاد روحي. اين تفريح گاهي بصورت حرفهاي طنز گاهي با محبت گاهي با مسائل مختلف ايجاد ميشود.ممكن است هدف فرد از القاي طنز صرفا اهداف علمي باشد. يا براي انتقال مفاهيم علمي باشد.اگر طنز اين خصوصيات را داشته باشد طنز مثبت و مورد تأييد است. اگر چه عنوان، طنز است اما هدف مقدس است.بفرمائيد خصوصيات اين طنز چيست؟طنز بايد هدفدار باشد. حداقل يكي از آن اهداف در او باشد هر چه آن اهداف در آن قويتر باشد، فايده و نتيجهاش بيشتر است. طنز بايد زمينه ساز بالندگي و رشد افكار باشد. گر چه سوژه تكراري باشد.براي مقابله با فكري كه در جو و زمان خاصي از فردي مطرح شده، ما بايد ابعاد مختلف آن فكر را مطرح كنيم.نه در يك بعد حركت كنيم كه شنونده و بيننده ما نتواند آن موارد مختلف را از اين انديشه بدست بياورد و با آن برخورد كند.طنز بايد در ابعاد مختلف به ارزشهاقدرت و نيرو دهد.طنز بايد ابزارش مخالف با اصول اعتقادي نباشد. فرض كنيم اگر ميخواهيم از دكور، لباس، يا فضائي استفاده كنيم، اين ابزاري كه استفاده ميشود بايد با مسائل ديني و اجتماعي منافات نداشته باشد.مخالف با رفتارهاي صنف و قبيله و زبان خاصي نباشد. بلكه بايد جامع همه گروهها باشد. و جامعيتي به مفهوم بدهد كه فقط در يك قشر خاصي اثر نگذارند.طنز بايد بدآموزي نداشته باشد. زمينههاي منفي ايجاد نشود.اگر از بعد منفي وارد شويم بايد مطالب منفي طوري نباشد كه قضيه را تقويت كند مثلا فيلمهاي پليسي كه روش دزدي را ياد ميدهند. روش باز كردن گاو صندوق، از بين بردن اثر انگشت، اينها آموزش منفي است اگر ما ميخواهيم بعد منفي يك مسئله را مطرح كنيم، بايد به گونهاي باشد كه بدآموزي نداشته باشد.طنز نبايد ايجاد غفلت كند گاهي افراد آنقدر در وادي طنز ميروند كه غلو ميكنند. غلو اثر منفي در جامعه دارد و مردم ميفهمند كه اينها دروغ ميگويند. در نتيجه از دقتهاي كافي در طنز ارزشي جامعه باز ميدارد.طنز بايد ضريب دقت افراد را زياد كند نه ضريب تخريب و وازدگي و تنفر را بوجود بياورد طنز بايد توهين نباشد دروغ نباشد مسخره نباشد كه بيان شد.جلوههاي طنز
بعضي فكر ميكنند گفتن طنز كافي است. صرف گفتار در طنز، ولي به اعتقاد بنده يكي از راههاي طنز گفتار است ولي عوامل ديگري هم هست كه بايد آن عوامل ديگر را هم در كنار گفتار بياوريم تا طنز تأثير درست داشته باشد هماهنگي باشد.جمله بنديها؛ نوع جمله بندي طنازها، بايد بيانگر حالات طنز باشد.انتخاب سوژه
وقتي ميخواهيم يك فكر و انديشه و كردار را به طنز بكشيم زاويه اين طنز و انديشه و انتخاب سوژه بسيار مهم است.ممكن است سوژه تبعات منفي داشته باشد، اما زاويه ديد و انتخاب سوژه متناسب با آن فكر و كردار مهم است.تن صدا ميتواند روي شنونده تأثير جالبتري داشته باشد اگر فردي طنز بگويد اما با كردار و گفتار او هماهنگ نباشد. ... طبعا نتيجه لازم را نخواهد داشت.حالت ظاهري فرد به صرف گفتار و حالات او در نمايش و پذيرش طرف موثر است، رنگ لباس رنگ صحنه و حتي رنگهايي كه در جوانب اين قضيه است متناسب با حركات طناز رنگ صحنه عوض ميشود. گاهي حالت شادي است، گاهي گرفتگي و ركود را بوجود ميآورد كه در شنونده و بيننده موثر است. آهنگهاي مناسب در مخاطب اثر به سزايي دارد.لهجه خيلي موثر است. و ممكن است در برخي موارد 80% نتيجه را بوجود آورد. و ممكن است آن 20% مقدمه آن 80% باشد.و يا در لهجه ممكن است حالتي منفي باشد كه آن 20% نور و صحنه و حالات طرف در شنونده تأثير مثبت بگذارد.اين خيلي مهم است سن فردي كه ميخواهد طنز بگويد يا اجراء كند با كسي كه طنز را ميشنود بايد مناسب باشد..جنس مهم است براي زن ـ زن و براي مرد ـ مرد، طنز بگويد.چهره شغلي بسيار مؤثر است كه ما چه چهرهاي را ميخواهيم به نقد و طنز بكشيم. خود طناز بايد حالات و حركاتش مناسب باشد. حالات فرد بيسواد با مهندسي كه مورد طنز قرار ميگيرند فرق دارد. يكي نيست تيپ، حالات دست، سر، نشستن، بلند شدن و حرف زدن يكي نيست ما ميتوانيم با اين چند عامل طنز را كاملا جا بيندازيم.حكم طنز در پرتو احكام شرعي را لطفا بيان كنيد؟طنز ميتواند همان پنج عنوان كلي شرعي يعني حرام و مستحب و مكروه و مباح و واجب را دارا باشد، ما ميتوانيم بعضي مواقع طنزي بگوييم كه حرام يا مكروه و مستحب يا واجب باشد.اگر طنز داراي هفت ويژگي و خاصيت زير باشد عنوان حرام بر آن اطلاق ميشود. اما وقتي قواعد كلي را مطرح كنيم. بعضي از اين موارد استثناء ميشود.طنز اگر با دروغ، تهمت، توهين، تمسخر، اهانت، بدبيني و غُلُوّ كردن همراه باشد حرام است، اگر يكي از اين هفت مورد در طنز باشد حرام ميباشد. با اين تفاوت كه در بعضي از اين موارد ممكن است طنز همراه با يكي از اين موارد هم باشد اما واجب و جايز باشد.مثل مواردي كه حكم تابع موضوع است ما قبلا ميگوييم گوشت گوسفندي حلال است، اما ذبح شرعي ميخواهد. اگر ذبح شرعي ضميمه شد حلال ميشود اما اگر نشد حرام است.ذبح در صورتي حلال است كه با بسم اللّه باشد، و رو به قبله و در باشد.نميشود گفت گوشت گوسفند بدون هيچ شرطي حلال است. هر ذبح شدهاي حلال نيست بايد شرايط لازم را داشته باشد.پس اگر ميگوييم در اين موارد حرام است اينطور نيست كه استثناء نداشته باشد.مواردي داريم كه تمام اين هفت خصوصيت در طنز وجود دارد. ولي در عين حال واجب است و آن كجاست. موضوع فرق ميكند قواعد كلي كه گفته ميشود اگر رعايت شود ديگر حرمت از بين ميرود.مواردي كه طنز واجب ميشود:1 ـ دفاع از يك ارزش مشروط بر اينكه موجب جسارت و تجري به گناه براي ديگران نشود اينجا واجب است.2 ـ براي جلوگيري از يك ضد ارزش اينجا واجب است.3 ـ از كسي كه متجاهر به فسق است و همه ميدانند و غيبت او هم اشكال ندارد.بعضي موارد پيش ميآيد كه شما ميدانيد ولي نميتوانيد بطور مستقيم وارد شويد ولي ميشود بوسيله تنظيم يك طنز يك ضد ارزش را از جامعه برداريد و يا زمينه اجراء يك ارزش را در جامعه تحقق بخشيد. همين كه بگوييد به من مربوط نيست از يك امر واجب رو گردان شدهايد. مثل كسي كه نماز نخوانده باشد مگر اينكه كسي باشد كه خودش واقعا از دستش كاري نيايد، اما اگر كسي ميتواند كاري انجام دهد بايد به وظيفه خود عمل كند، زيرا به او هم مراجعه ميشود بر او واجب است. تلاش خود را به هر صورت ممكن انجام دهد.باز در صورتي كه ما راه ديگري جز طنز نداشته باشيم؟وقتي بحث ميكنيم به ترتيب است و به موارد استثناء نميپردازيم. اگر ميگوييم واجب است با همان شرايطي كه در اول بود و بيان شد و كم وجوب جاري شود.طنز زماني طنز ديني است كه آن شرايط را داشته باشد. طبيعي است وقتي از طريق تذكر و اخطار ميتوانيم نهي از منكر كنيم ديگر جاي طنز اصلا نيست. وقتي طنز در او موثر نيست اصلا طنز نيست. مثل دزدي كه در شهر و استاني خيلي قدرت دارد اصلا به طنز ما گوش نميدهد. طنز ما چه فايده دارد طنز بايد موثر واقع شود.در بعضي موارد موضوع و جايگاه طنز نيست، طنز در اينجاها صدق پيدا نميكند طنز در مواردي است كه طرف شخصيت شناخته شدهاي است و مورد اعتماد جامعه هم هست و طنز هم در او ميتواند تأثير بگذارد. به طنز ما هم تا حدي توجه خواهد كرد. خود او هم گوش نكند ديگران به او ميرسانند. برخي افراد چون خودشان فرصت ندارند ديگران روزنامه ميخوانند و خبر انتقاد را به آنها انتقال ميدهند.اگر ميگوييم اينجا واجب ميشود به اين دليل كه فرد متجاهر به فسق هست از راههاي ديگر هم مأيوس شديم اينجا از طريق طنز وارد ميشويم، واجب ميشود هم بر گوينده هم بر سازنده هم بر نويسنده و ...يكي از موارد وجوب طنز در مورد افراد مغرض و معاند است، اينجا حكم وجوب در صورتي كه زمينه لازم در او بوجود نيايد مثلا ما با يك فرد ملحد بايد مناظره كنيم. كي مناظره تحقق پيدا ميكند در صورتي كه او راضي به مناظره شود وقتي راضي نشد از راه مناظره نميتوانيم بايد از راه قواي قهريه عمل كنيم.كسي هم كه مغرض و معاند است و طنز در او تأثير ندارد و حاضر نيست طنز را بشنود و ببيند مثل اوايل انقلاب كه بعضي گروهها ديدن تلويزيون و خواندن روزنامه و راديو را براي هواداران خود حرام كرده بودند.در آن فضا جاي طنز نيست.1 ـ در بعضي طنزها ما هر زمان هم همين است كه بايد سازنده باشد.خصوصيات مكاني ومقامي سازنده طنز در چيست؟منظور از گاهي مكان خود سيماست. يعني جايگاهي كه مورد نظر است گاهي نوشتار است گاهي سخن است در چه موقعيتي اين طنز مطرح ميشود. فرض كنيم ممكن است گاهي طنز را در يك زماني بگذاريم كه اين زمان براي كسي كه مورد طنز قرار گرفته اهانت محسوب شود. بعنوان مثال طنزي از يك استانداري يا وكيل و وزيري در برنامه كودك مطرح كنيم. تا در برنامهاي كه مقدمه آن مسئله منفي است شايد در روزنامهها بيشتر باشد.طنز از يك وزير را در بخش نيازمنديها يا تبليغاتي مطرح كنيم اين مكان مناسب نيست.مكاني كه انتخاب كرديم بايد مكاني باشد كه با شخصيت او تناسب داشته باشد. زمان و مكان و فضاي مناسبي را براي طنز انتخاب كنيم. همچنين طنز را از جهات گروه سني، جنسي، اجتماعي هم مناسب با آن فرد مورد نظر انتخاب كنيم.و در مجموع طنز را بگونهاي انتخاب كنيم كه از نظر مكان، زمان و موقعيت با آن مورد، تناسب خاصي داشته باشد اگر از بچهها انتقاد ميكنيم با بچهها، از خانواده در خانواده، فضاي گفتگوي خانواده، وزير، وكيل در فضاي متناسب با شخصيت طرف مقابل بايد باشد.ويژگيهاي فرد طناز را در چه ميدانيد؟كسي كه ميخواهد تنظيم طنز كند چه شعر چه مقاله چه كار هنري بايد:ـ به مباني دين آگاه باشد.ـ به قوانين اجتماعي اشراف داشته باشد.ـ اصول و ملاكات عقلي و منطقي را بداند.ـ روحيه متعادل و متين داشته باشد روحيه افراط و تفريط نداشته باشد.ـ مراتب ارزشها و ضد ارزشها را بداند.به مراحل و شرايط طنازي آگاهي داشته باشد كه بعضي از طنزها را نسبت به بعضي افراد مطرح ميكنيم. اصلا شخصيت طرف را پائين ميآوريم. ممكن است فردي اشتباهي داشته باشد ولي به اين معني نيست كه ما طرف را خراب كنيم.وظايف افرادي را كه مورد طنز قرار ميدهد بداند. مرزها را كاملا رعايت كند. نبايد در طنز افراط و تفريط مطرح كنيم و همچنين بتوانيم تشخيص دهيم كه اگر دروغ است از دروغهاي مجاز است. اگر غيبت است از غيبتهاي مجاز ميشود، اگر توهين است از توهينهاي مجاز است. اگر اين باشد طنز نتيجه دارد. اگر ندانيم طنز كجايش حرام و كجايش حلال است از نظر قانوني چه مراحلي دارد؟ تبعا اثرات منفي خواهد داشت.بفرماييد طنز از چه كسي خوب است؟1 ـ احتمال نتيجه از طريق طنز بدهيم. در امر به معروف هم همين است يكي از شرايط امر به معروف اين است كه احتمال تأثير بدهيم.2 ـ احتمال نتيجه براي ديگران بدهيم.3 ـ از تأثير روشهاي ديگر مأيوس باشيم.4 ـ اثر منفي براي اعضاي ديگر جامعه نداشته باشيم. اين طنز نبايد عمومي مطرح شود و بايد خصوصي باشد از طريق طنز مكاتبهاي و فردي مطرح شود.5 ـ اثر منفي براي فرد مورد طنز نداشته باشد و اگر اثر منفي دارد بايد مراتب طنز را پائين بياوريم يا موقعيت انتقال را پائين بياوريم كه اثر منفي براي فرد نداشته باشد. در قالب ديگر مطرح كنيم كه بپذيرد.6 ـ يقين به رفتار نامطلوب فرد خاصي داشته باشيم. وقتي از كسي رفتاري ميشنويم يا ميبينيم يا ميخوانيم و از نظر ما اين رفتار پسنديده نيست بايد يقين كنيم كه اين رفتار درست است واقعا اين كار را كرده است.يكي از بحثهايي كه اين روزها داشتيم اين است كه آيا ما در قرآن طنز داريم يا نه برخي معتقدند كه ما در قرآن طنز نداريم براي اينكه قرآن هر چه هست حقيقت است. لذا معنا ندارد كه طنز داشته باشد و برخي در مقابل ميگويند:كه ما طنز داريم نمونههايي هم مطرح كردهاند از جمله ... انك انت العزيز الكريم كه افرادي كه در اين دنيا خود را عزيز و كريم ميدانستهاند در آن دنيا عذابشان ميدهند كه بچشيد يا داستان حضرت ابراهيم كه وقتي همه بتها را شكست آمدند از او سوال كردند و گفت:نگاه كنيد تبر روي دوش بت بزرگ است از او بپرسيد اينها را طنز دانستهاند نظر شما در رابطه با طنز در قرآن چيست؟اگر با آن شرائط و ضوابطي كه براي طنز بيان شد بپذيريم بله ما در قرآن طنز داريم. و از آيات شريفهاي استفاده ميشود كه خداوند هم در دنيا و آخرت افرادي را مورد طنز قرار ميدهد.مثال: بعضي گفتهاند كه خدا چطور ما را خلق كرده ما كه از دنيا رفتيم چطور ما را به دنيا ميآورد؟«ايحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلي قادرين علي ان نسوي بنائه.»انسان فكر ميكند ما نميتوانيم استخوانهايي را جمع كنيم چطور ما ميتوانيم سرانگشت افراد و مردم را كه چند ميليون انساناند را بسازيم و سر انگشت هيچ كدام مثل هم نباشد.يا در همين آيه 35 سوره يونس ميفرمايد «افمن يهدي الي الحق احق ان يتبع» در برابر مسئله امامت است كه حضرت حق (جلّ و عَلي) ميفرمايد آيا كسي كه شما را هدايت به حق و دعوت به حق ميكند ترغيب به حق ميكند اين شايسته و بايستگي تبعيت دارد يا كسي كه شما را هدايت نميكند مگر هدايت بشود. پيامبر و ائمه عليهمالسلام اينها خودشان هدايت تكويني داشتند عصمت داشتند اينها «احق ان يتبع» هستند يا كسي كه عصمت و عدالت ندارد اين چطور ميتواند شما را هدايت كند.مثل برخي كه ميگويند هر كسي حكومت دستش بود اولواالامر است. اين كسي كه خودش بايستگي هدايت در او نيست چطور ميتواند ديگران را هدايت كند. اين خودش يك طنز است. كه برخي فكر ميكنند آنها از هر كسي كه پيروي كردند آنها را به حق ميرساند و به هدايت دعوت خواهند كرد.يا آياتي «ءانتم تخلقونه ام نحن الخالقون» شما او را خلق كرديد يا ما خلق كرديم.«ءانتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون» شما آب را از آسمان آورديد يا ما آورديم، آنها ادعا ميكردند كه ما همه چيز در اختيارمان است قدرت و توان داريم خداوند متعال اين حرف را اينگونه پاسخ ميدهد. «ءانتم تزرعونه ام نحن الزارعون» شما آن را كشت كرديد يا ما رويانديم.يا «مثل الذين حُمّلوا التوريه لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا.»بعضي فكر ميكردند علم داشتن، آگاه بودن و عالم بودن كافيست در صورتي كه قرآن ميفرمايد كه اينها كه علم دارند اما عمل ندارند مثل چهارپا و الاغي هستند كه چيزي را حمل ميكنند اما در حمل آنها تأثير و نتيجهاي نيست. «ءانتم اشد خلقا ام السماء بنيها.»آيا خلقت شما مشكلتر است يا خلقت آسمان شما ميگوييد چطور ميشود كه خدا ما را خلق كرده خدا چطور توانسته ما را خلق كند. خلقت شما سختتر است يا خلقت آسمانها اينها همه در برابر حرفهايي است كه هر كدام از اين حرفها را كفار يا منافقين يا مشركين به صورتي مطرح كردهاند و خداوند به صورتي جواب اينها را داده كه نه، حق اين است كه خدا و اسلام و ائمه ميگويند.با تشكر مجدد از اينكه زحمت كشيديد و به سؤالات ما جواب داديد. (1) به كتب فقهي و اخلاقي مراجعه شود