مقدمه ای بر اصول هنر دینی (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقدمه ای بر اصول هنر دینی (2) - نسخه متنی

محمدرضا تقی دخت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه‏اي بر اصول هنر ديني

2. الف: اصل داشتن شبستان و ورودگاه

در هيچ يك از آيين‏هاي مختلفي كه تا امروزه بشر آن‏ها را به تجربه دريافته و درك كرده است، ورود به حرم و خروج از محدوده «تجربه بي واسطه روحاني»، بي مقدمه و مؤخره فرض نشده است. كمتر آييني مي‏توان يافت كه در آن، انسان پرستنده به ساحت حرم پاي گذارد بي‏آن كه قبل از ورود، واجد آمادگي‏هاي روحي و جسمي شود بر اساس مفروضه‏هاي معنويِ بيش‏تر آيين‏ها، براي ورود به حرم و واقع‏شدن در «محدوده روحاني بي‏واسطه»، ابتدابايد در محيطي بينابين قرارگرفت. جهانِ‏بيرونِ حرم و محدوده آن، جهاني است كه تا حدود زيادي خالي از محرّك‏ها و انگيزه‏سازي‏هاي معنوي است و مكان اصلي حرم نيز، جهانِ خالصِ پرستش و جايگاه مورد خطاب واقع شدن است؛ يعني جهانِ نابِ روحاني. به همان‏سان كه نمي‏توان شيشه را از ظرف آب سردي به يك‏باره خارج كرد و در ظرف آب گرم فروبرد، نمي‏توان توقع داشت ورود از جهان «بيگانه با معنويت» يا خالي از جواهر معنوي و روحاني، به جهان نابِ روحانيت و محيطِ خالصِ پرستش (توجه كنيد: مكان رمزي حضورِ خدا در صبيعت) نيز بي مقدماتي ممكن باشد. اين مقدمات بايد در محيط و جايگاهي بينابين و واسطي محقق شوند، تا پرستنده بتواند در حرم اصلي مورد خطاب واقع شود. مكانِ واسطِ منظور شده در بيش‏تر حرم‏ها (تقريبا متعلق به همه آيين‏ها)، «شبستان» يا «محل ورود» است؛ با شكل‏هاي مختلف و گاه متفاوت آن.

نفس وجود شبستان در پيرامون حرم، آن‏گونه كه گفتيم، غير از خصوصيت آماده‏سازي روحاني براي ورود به حرم، واجدِ رمزي ديگر نيز هست. پرستنده‏اي كه در حرمِ امن مورد خطاب واقع شده است و كيفيت روحاني براي او حاصل شده است، خروج بي‏واسطه‏اش از حرم و وارد شدن به محيط طبيعي بيرون نيز، ممكن است خالي از مخاطراتي براي او نباشد. او همان‏گونه كه بايد (و لزوما اين‏گونه مي‏شود) قبل از ورود خود را آماده سازد و با تأمل و مشاهده مؤلفه‏هاي روحاني، براي ورود تمهيد مقدمه كند، براي خروج نيز بايد مقدماتي را به انجام رساند و يا حداقل در معرض آن‏ها قرار گيرد. او نمي‏تواند بي‏واسطه به بيرون حرم پا گذارد، چرا كه خطر از دست رفتن كيفيات روحاني حاصله، براي او زياد مي‏شود و ممكن است به‏سان همان شيشه در معرض هواي نابرابر بشكند. در واقع اصل داشتن محل ورود و شبستان براي ورود و خروجِ مرتبه‏اي و غير يكباره «به حرم» و «از حرم» است تا از نفسانيتِ پيش از ورود كاسته شود و روحانيت حاصله از حضور در حرم نيز ـ كه محصول عبادت و پرستش و مكالمه با وجود مقدس ازلي است (به زبان آيين‏هاي مختلف) ـ به اندازه بيش‏تري در جان پرستنده نهادينه شود.

در آيين ساخت حرم، شكل شبستان‏ها و ورودي‏ها بسته به مقتضيات و اصول آيين‏ها و اديان مختلف، متفاوت است. در معابد مسيحي (كليسا) محل ورود يا شبستان، بيشتر شكل، جزيي از اصل بنا را دارد. گاه در كليساهاي قرون گذشته، راهروهاي ورودي، سردرها، محيط‏هايي، شبيه پاگرد يا راهرو يا دالان مانند، ديده مي‏شد، كه با تصوير و شمايل‏هاي نگاشته شده از مسيح و باكره مقدس و تصاوير مشابه ديگر، آذين يافته بود و در واقع نوعي حضور روحاني و فضاي متفاوت با بيرون را ايجاد كرده بود. از آن گذشته در كليسا فاصله بين محل ورود تا مقابل جايگاه پدر مقدس، (در شكل صليب گون كليسا، خط افقيِ جايِ كوبِش دستها بر صليب) خود فاصله‏اي شبستان‏گونه به‏شمار مي‏رود، در واقع مكاني براي ايجاد آمادگي روحاني و قرار گرفتن در حريم حرم.

افزون بر اين، در كليساهاي مسيحي قرون جديد، استفاده از پيكره‏هاي تراشيده در ورودي‏ها و اصل مكان حرم نيز انگيزه‏اي ديگر براي حضور قلب بيش‏تر به‏شمار مي‏رود و در واقع قرار گرفتن در حرم و محيطِ امن گفتگو، از پسِ گذشتن از برابر تصاوير، شمايل‏ها و پيكره‏هاي مقدس به همراه استماع طنين غيرهميشگي موسيقي و سرودهاي مقدس صورت مي‏گيرد. آن چه در ساخت معابد هندو و بودايي در مورد شبستان صادق است، در واقع محيط‏هايي گاه سرسبز و آزادي است، كه با پيكره‏هاي تراشيده از سنگ، تطهير گاه‏ها و (معمولاً) پله‏هايي كه به معبد منتهي مي‏شوند. در واقع در سنت‏هاي هندو و بودايي معابد (حرم‏ها) فاقد دريچه‏هايي هستند كه به بيرون راه داشته باشند. درهاي كوچك تنها منفذ موجود در آنها است، و شبستان يا محل ورود، به‏طور عموم فضاي نسبتا باز و آزادي، است كه در اطراف معبد وجود دارد و محل عبور و گذر از جهان بيرون به محيط اصلي حرم يا معبد است. تزيين و در واقع «انگيزه‏سازهاي» روحاني نيز كه نقش محرك‏هاي روحاني را در اين‏گونه معابد بر عهده دارند، به‏طور عموم پيكره‏هاي تراشيده شده از سنگ و در دوران كهن‏تر چوب مي‏باشند كه يا متعلق به پيكره بودا با همان خصوصيات هميشگي (دستي رو به زمين به نشانه تسلط و دستي ديگر بر دادن، كه در آن «كاسه چوبي برنج كديه» قرار دارد) هستند و يا تصاويري از جانوران و موجوداتِ (به نظر) عجيب‏الخلقه كه هر كدام حاوي رمزي از آموزه‏هاي مقدس آيين هندو يا بودا هستند؛ و اشاره به قوه‏اي از قواي طبيعت و فرا طبيعت دارند. قابل ذكر است كه در حرمِ معابد هندو، از تصاويري نيز استفاده مي‏شود كه غالبا بيشتر «تصاوير آميزشي» هستند. اين آميزش نشانه و رمزي از خلقت را به زبان فراطبيعي نشان مي‏دهد؛ كه در معابد هندوي قديم فراوان‏تر ديده شده است. درواقع نشانه‏اي از جرثومه اوليه و چگونگي تشكيل حيات و خلقت كه شامل تصاوير حيوانات عجيب‏الخلقه رمزي و گاه حيواناتي با صورت به ظاهر انسان ديده مي‏شود. اسلام به‏عنوان آيينِ خاتم، در مسئله شبستان و محل ورود نمونه كامل‏تري از آن‏چه گذشت را به دست مي‏دهد. محققان هنر مقدسِ معماري اسلامي، در آن‏چه تاكنون درباره مساجد نگاشته‏اند، همواره به تقسيم‏بندي فضا و محيط، در ساخت مساجد اسلامي توجه خاصي نشان داده‏اند. در ساخت مساجد اسلامي عنوان حرم، جايگاه مقدسي است كه پيش‏تر به آن اشاره شد. اما شبستان در بناهاي اصلي مساجد (مثل مساجد جامع در كشورهاي مختلف و شهرها و حتي گاه در روستاها) مقدمه‏اي ضروري در ساخت مساجد به‏شمار مي‏رود: شبستان يا محل ورود در سنت اسلامي ساخت مساجد، خلوت‏گاه اوليه مومن براي واقع شدن در حريم اصلي حرم است. اين ورودي‏ها كه گاه بر اساس وسعت مساجد تاچند شبستان ازدياد پيدا مي‏كنند، مكانهاي «خرّم» و «خنك» معنوي هستند و در واقع محل ورود به جهاني برتر از جهان بيرون است. حتي در معماري مساجد شرق جهان اسلام (مثل الجزاير و مراكش) كه پيچيدگي معماري آن‏ها نسبت به غرب جهان اسلام زيادتر است، شبستان‏ها عظيم‏تر و باشكوه‏تر به‏چشم مي‏آيند. در اين شبستان‏ها از تصاوير، شمايل‏هاي مقدس و پيكره‏هاي تراشيده از سنگ يا چوب خبري نيست؛ چرا كه احديت در عين انضمام با تمام هستي، بر اساس ديدگاه نظري اسلام، امري است مجرّد و منتزع از ماده، كه پرداختن آن در صورت يك شمايل يا پيكره مقدس، از كمال آن مي‏كاهد در عوض از ابتداي ورود و سهل است كه از ابتداي نظر كردن به مساجد اسلامي، كلمات خداوند كه نمونه و رمز حضور كلامي خداوند در زمين هستند و بر اساس ديدگاه اسلامي اين تنها نوع حضور و ظهور خداوند (غير از ديدگاه‏هاي متفرقه در اين زمينه) در زمين مي‏باشد، به چشم مي‏آيند كه نوعي آميزش روحاني با اسليمي‏ها و طرح‏هاي ديگر پيدا كرده‏اند و در زمينه كاشي‏هاي صيقل‏خورده يا سنگ‏هاي رنگارنگ. (معمولاً با تركيبي از رنگ‏هاي فيروزه‏اي: نشانه آسمان، سبز: نشانه طبيعت و سفيد: علامت نور الهي) نقش شده‏اند. هنر مقدس در منظر اسلام چيزي بيش از شرافت دادن روحاني به ماده است و اين شرافت روحاني كه از اتصال روح هنرمند با ملكوت و ماوراء طبيعت منبعث مي‏شود، چون به دليل منع پيكره‏تراشي و شمايل‏نگاري نمي‏تواند در ماده خاصي مثل سنگ يا چوب به شكل صورت يا پيكره‏اي طبيعي و فيزيكي (تجسيم) شكل يابد، ناگزير در كلام بي‏واسطه خداوند نقش مي‏بندد و از اين‏جاست كه هنرِ هنرمند مسلمان، در خوشنويسي و كتابتِ كلمات خداوند و نقش بستن و پيرايه‏زدن بر اين كلمات، شكوفا مي‏شود و اين‏ها همه آذيني مي‏شود براي ورودي‏ها، شبستان‏ها و اطراف درها و مقصوره‏ها و... به همين‏رو وقتي وارد مسجد اسلامي مي‏شويم، سر درِ ورودي‏ها كه منتهي به حياط بيروني بنا مي‏شود با كلمات خداوند، اسماء خداوند و صفات او رخ مي‏نمايد كه در هاله‏اي از اسليمي‏ها و گل‏ها و بوته‏هاي مختلف بر كاشي‏ها و آجرها نقش بسته است. به همان‏سان كه در سنت مسيحي يا بودايي و هندو، مجسمه‏ها و پيكره‏ها و شمايل‏ها و تصاوير، نشانه عظمت و روحانيت هستند و تمهيدكننده ورود و بعد از ورود نيز محرك معنوي پرستنده، به همان‏سان كلمات خوشنويسي شده بر بالاي ورودي‏ها، صحن شبستان و اطراف محراب و جاي جاي حرم اسلامي، «نمايشگر شطّ باشكوه و قدرتمند كلام الهي» و قدرت وجودي بي‏ناب و متعالي او هستند. اگر در مسيحيت و بودا و هندو اصل تصوير وجودي خدا به واسطه شمايل‏نگاري و پيكره‏سازي از مسيح و بودا و باكره مقدس، تجلي مي‏يابد، در اسلام تصوير وجودي خدا، در كلام مقدس او و بازآفريني انتزاعي و معنوي اين كلام شكل پيدا مي‏كند. و بدين‏سان مسلمان با درك حضور در شبستان پيرامون حرم و راز و نياز براي ورود به حرم و يا خروج از محدوده حضور و تكلم بي‏واسطه آماده مي‏شود و از نفس خود مي‏كاهد و براي مبارزه بر نفس آماده مي‏شود.

3. الف: اصل داشتن تطهيرگاه (مكان تغسيل)

آن‏گونه‏كه براي ورود به حرم، آمادگي روحاني و معنوي لازم بود، شايسته است جسم طبيعي نيز پيش از ورود به حرم و مورد خطاب قرار گرفتن از آلودگي‏ها تطهير شود و پاك و پيراسته گردد. بيرون از جهان روحاني حرم، آلاينده‏هاي جسماني فراواني وجود دارند كه توان گزند رساندن به طبيعت پاك و مطهر انسان را دارند. حتي اگر انساني در جهانِ بيرون حرم، به آلودگي هم دچار نشود، نيازمند آن است كه براي ورود به حرم جسم خود را تطهير كند. تطهير جسم كه در سنت‏هاي مختلف به شكل‏هاي مختلفي صورت مي‏بندد، خالي از كنايتي روحاني نيز نيست. نكته ظريف تطهير جسماني مي‏تواند اين باشد كه به اندازه مسئوليت جديدي كه قرار است اين جسم جديد بر دوش گيرد، بايد خالي از غبارهاي ماده و خاشاك و خس تعلق باشد. در واقع تطهير كردن جسم، لزوما شستن و پاك كردن پليدي‏ها نيست تا چنان‏چه جسمي پاكيزه باشد، به آن نيازي احساس نشود. تطهير جسم بيش‏تر و شايد در حد مساوي زدودن كنايه‏وار و لطيف غبار و پليدي تعلقات است؛ تا جوهر جان آشكار و بي غبار گردد. غسل تعميد در آيين مسيحيت، در واقع، فرد را مستعد و داراي قابليت پذيرش كيفيات روحاني و معنوي مي‏كند و اگرچه ممكن است در ابتداي تولد باشد، اما تا انتها او را مستعد نگاه خواهد داشت و رمزي خواهد بود از اين‏كه جان و تن همواره همراه‏اند و آمادگي‏شان بايد توأم باشد و بدين‏گونه كليسا محلي خواهد بود براي تطهير تن و جان و پاي گزاردن به حريم امن. شستشوي تن در آيين‏هاي هندو و بودايي نيز خالي از كناياتي معنوي نيست. آن‏كه خود را و تن خود را به آب مقدس مي‏سپارد و در رودخانه مقدس، آيين تطهير به‏جا مي‏آورد، در واقع خود را از علايق و تعلقات، پيراسته و پاكيزه مي‏سازد و شستشوي پا و دست نيز آيين و رمزي ديگر است كه در معابد و حاشيه‏هاي آن‏ها صورت مي‏گيرد. در مساجد اسلامي نيز همواره و بدون استثنا مكاني براي تطهير وجود داشته است. مساجد قديم در سنت اسلامي، به‏خصوص در شرق جهان اسلام همواره در اطراف و محيط بيروني داراي چاه آب يا قنات و يا حوض آب‏نمايي بوده‏اند كه مسلمان به نيت تطهير تن، در آن‏ها وضو مي‏ساخته است و دست و پا و صورت و سر را كه در واقع جوارح فعال در بدن هستند مي‏شسته است و از شرك و كفر و گناه و تعلقات پاك مي‏ساخته است. (چشم را از تعلقات، زبان را از گناه‏هاي بياني، دهان را از حرام‏خواري و دست و پا را از گناه‏هاي فيزيكي و...). و اين‏همه در سنت‏هاي مختلف همواره با تطهير روح و آمادگي روحاني براي ورود به حرم همراه بوده است. و البته گاه بر طبق سنتي، تطهير مقدم بر آمادگي روحاني و گاه تطهير جسم مقدم يا مؤخر از آن ديگري در سنتي ديگر.

4. الف: اصل داشتن شكلي از گنبد

به استناد قول بيش‏تر هنرنگاران كه در سنت‏هاي مختلف مذهبي و ديني تحقيق كرده‏اند و نيز به اتكاء مشاهدات، كمتر معبد يا حرمي را مي‏توان سراغ كرد كه در ساخت آن، شكلي از گنبد به‏كار نرفته باشد. آن‏گونه كه پيش‏تر گفتيم هنرِ ساخت معابد كه اولي‏ترين هنر مقدس به‏شمار مي‏آيد، تكيه بر آيين‏هاي رمزي مختلفي دارد كه در سنت‏هاي مختلف متفاوت‏اند و نيز آن‏گونه كه برشمرديم در ساخت معابد مشتركاتي وجود دارد كه گاه هم‏چون شكل تزيينات و شمايل‏نگاري‏ها تفاوت‏هاي اندكي نيز دارند؛ اما اصل داشتن شكلي از گنبد تقريبا در چهار آيينِ برشمرده و حتي آيين‏هاي پراكنده ديگر، بر رمزهاي مقدس، تقريبا بر يكساني مبتني است. معبد در واقع براساس آن‏چه پيش‏تر ذكر آن رفت به نوعي مركز روحاني جهان (عالم) به‏شمار مي‏رود و اين مركز روحاني عالم، به‏طور قاعده بايد تفاوتي به لحاظ ارتباط با ساحت‏هاي ديگرِ «وجود» (ماوراء طبيعت) داشته باشد. اگر معبد (كليسا، معبد، مسجد) و هر مكان عبادت ديگري را به‏درستي و با پيش‏زمينه‏هاي بايسته نظري در پيش چشم آوريم، اصل ساختمانِ بنا، مركزيت عالمي است روحاني، و گنبد، قبّه‏اي يا برآمدگي است كه به‏طور عموم به شكل‏هاي نيم‏دايره (دايره غير كامل) و مخروط بر مركزِ اين مركز ساخته مي‏شود. در واقع گنبد در تمام شكل‏هاي آن و در سنت‏هاي مختلف به‏عنوان محور عمودي (ارتباط) عالم به‏شمار مي‏آيد كه در مركز معبد قرار مي‏گيرد (توجه داشته باشيم كه هرجا گنبد قرار مي‏گيرد مركز است و نه اين‏كه به‏طور ضروري گنبد در مركز فيزيكي بنا قرارگيرد؛ گو اين‏كه در بسياري موارد به‏خصوص معماري غرب جهان اسلام، معابد هندو و كليساها سعي بر رعايت اين قاعده بوده است).

گنبد خود شايد محور عمودي اتصال و پلكان تعاليِ روح و روان آدمي به‏سوي فرا طبيعت باشد؛ اما رمز مقدسي كه در ساخت آن به‏كار مي‏رود مشير به حكايتي لطيف‏تر است. اگر بناي معبد به‏عنوان حرم مقدس الهي و جايگاه حضور رمزآميز خداوند در زمين تلقي شود و مكان بي‏واسطه حضور او و گفتگو با بندگان و متعبدان، محور عالم در مركز آن قرار مي‏گيرد. اين محور كه از اصل مركز حرم تا رأس گنبد كشيده مي‏شود، در اصل بنا، حضوري دايمي دارد و در حقيقت به عنوان وصل‏كننده دايم خاك با ملكوت و معبد با معبود تلقي مي‏شود؛ چراكه محور عالم بر اساس قاعده گنبد از رأس آن بيرون مي‏زند و با آسمان مي‏پيوندد.

قابل گفتن است كه ساختن شكلي از گنبد، كنايتي از آسمان نيز مي‏تواند باشد و فضايي كنايه‏وار از جايي كه روح‏الارواح در آن ساكن است. اين معني در مورد معابد آيين‏هاي هندو و بودايي بيش‏تر به واقع نزديك است، چرا كه در اين آيين‏ها (و بيش‏تر اديان غير ابراهيمي)، مسئله خدا به نحو چشم‏گيري كه در رمزپردازي‏هاي مقدس اديان توحيدي و ابراهيمي و به تبع آن در هنر مقدسشان ديده مي‏شود، در نظر نيست. به‏همين دليل در ساخت گنبد علي‏رغم اين‏كه مسئله مركزيت جهان معنوي مطرح است، رمزپردازي آسمان، نه به‏عنوان جايگاه خدا، كه به‏عنوان مكان اوليه روح و وجود انساني مطرح است و جايگاهي كه از درد و رنج و بدبختي و پليدي (سامسارا) در آن خبري نيست. در ساخت گنبد علاوه‏بر اشاراتي كه رفت، معناي ديگري كه مي‏تواند بي‏ارتباط با رمزهاي معنوي نباشد، نمايش جهان روحاني معبد يا حرم از دور است. در واقع گنبد معابد يا مساجد، به‏دليل برجستگي فيزيكي كه نسبت به ساير قسمت‏هاي بنا دارد، از دور نيز در چشم مي‏نشيند و چون واحه‏اي در كويري خشك و سوزان، مژده جهانِ خرّمِ جان را به بيننده مي‏دهد. در سنت‏هاي ديگر (سنت‏هاي غير ابراهيمي) شكل گنبد و پايه زيرين آن لزوما حاكي يا مشير به‏معناي خاصي نبايد باشد. در معابد ابتدايي حرم، محوطه يا فضايي مقدس است كه گنبدي بر آن بنا شده است و قربانگاه نيز به‏سانِ مكان تبركات و درخواست‏ها در آن واقع است (اصلي كه در مساجد اسلامي كم‏تر ديده مي‏شود و در كعبه مقدس كه خانه خانه‏هاي خداست وجود داشته و دارد و در كليساها و معابد هندو و بودايي نيز به شكل پراكنده ديده مي‏شود). در اين حرم يا معبد اوليه، آيين رمزي خاص و كلاسه‏شده‏اي در ساخت بناي گنبد به‏كار نرفته است. اما در كليساهاي مسيحي گنبد درواقع احاطه‏اي رمزآلود بر اصل بنا دارد. كشيدگي گنبدهاي كليساها (شكلي از گنبد) طوري است كه احاطه آن‏ها به‏خوبي بر اصل ساختمان كليسا و معبد ديده مي‏شود و نيز مي‏توان آن را در معماري صليب‏گونه كليسا يا معبد مسيحي پايه اصلي صليب مقدس (جاي بستن پاها و بدن و سر مصلوب مقدس) فرض كرد. اين احاطه اشاره‏اي رمزآلود به احاطه آسمان و روح معنوي بر جهان ماده دارد؛ البته بازهم نمودار بيروني و «نشانه به تأمل وادارنده» جهان معنوي است. گنبد در مسجد معبد مسلمانان شكلي ديگر دارد. بيش‏تر مساجد معروف كه معماران و هنرمندانِ به نامِ مسلمان آنها را بنا كرده‏اند، شاكله اصلي گنبدشان بر ستوني 8 ضلعي بنا شده است. گنبد در سنت اسلامي علاوه‏بر مشخصه‏هاي ديگري كه پيش‏تر براي گنبد ذكرشان رفت نشانه‏اي غريب از عرش الهي است. ستون هشت ضلعيِ گنبد كه بر خلاف سنت مسيحي و هند و بودايي با سنگ تزيين نمي‏يابد؛ و گچ و برش‏ها و پره‏هاي مختلف آن و آينه‏ها به آن زينت مي‏بخشند، رمز حضور هشت فرشته حاملانِ عرش الهي است؛ و بدين‏سان خداوند در معبد مسلمانان حضوري دايمي و عرشي دارد. در معابد هندو و بودايي نيز شكل گنبد به ضرورت بر مربعي كه پيش‏تر گفتيم از تربيع دايره (دايره‏اي كه رمز جهان است) حاصل شده است قرار مي‏گيرد؛ گو اين‏كه شكل‏هاي مختلف معابد هندو و بودايي بر اساس پيچيدگي كه در ساخت آن‏ها به‏كار رفته است، اجازه نمي‏دهد تا قول تام و تمامي به‏توان در اين زمينه داد. شايد همين پيچيدگي كه در قياس معابد هندو و بودايي با مساجد مسلمانان در هند و شبه جزيره ديده مي‏شود، باعث شده است كه كشف و ارايه ديدگاهي خاص از معماري هندو و بودايي و حتي معماري خاور دور، با توجه به پشتوانه بسيار غني و غريب فرهنگ هندو و بودايي، مشكل باشد.

/ 1