بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و اين رخداد از نشانه هاي قيامت بود كه خداوند به مردم نماياند تا از قدرت و عذاب او آگاه باشند و از عقوبت و تعذيبش بهراسند .اين آن چيزي بود كه موثقين از اخبار آتش سوزي براي من حكايت كردند . و بالله التوفيق .زماني كه آتش سوزي رخ داد ، مردم متحيّر شده و درباره آن به تفكر فرو رفتند ؛ چرا كه از عمارت مسجد هيچ اثر و بنايي برجاي نمانده بود . آنان نماينده اي را به سوي سلطان « الملك الأشرف » ـ انارالله برهانه ـ فرستادند ؛ ناظر حرمين شريفين و قاضيان ، حكايت آتش سوزي را براي او نوشتند . وقتي خبر به مصر رسيد ، دلهاي مردم آتش گرفت ، همه به گريه افتادند و فرياد ناله شان از هر سو برخاست . آتش اندوه در درونشان شعلهور شده ، غم آن حريق دلشان را كباب كرد . سلطان نيز به شدّت متأثر شد . ناله عاشقان از درد آتش سوزي به آسمان برخاست و آشفتگي دل مشتاقان در مصيبتها مضاعف گرديد .در آن زمان ( 1 ) خواجه شمس الدين محمدالزمن بعداز نماز عشاء در مسجد جامع بردي بيك ، در كنار خانه اش در حره باب النصر ـ پايين تر از قلعه ـ خبر آتش سوزي را براي من نقل كرد . او از بهترين دوستان من بود و در حالي كه قصه حريق را تعريف مي كرد ، اشك بر گونه هايش روان بود و مي گفت : « و ما أدريك ماهية ، نار حامية . » ما تمام آن شب به نقل حكايت حريق و آنچه درباره آن گفته شده گذرانديم . من خواجه را با نصايح و مواعظ خود آرامش دادم و گفتم : اين از تقديرات الهي بوده و در آن اسرار و آياتي است كه بر هيچ كس مخفي نخواهد ماند ؛ خدا ! خدا ! گمان مبر كه اين يك مصيبت بوده ، بلكه براي آنان كه رأيشان صائب است يك نشان غيبي است .خواجه آرام شد و فرداي آن روز نزد سلطان رفت . او آنچه را من در تعزيت و تسليت وي گفته بودم ، براي سلطان بازگو كرده بود . پس از آن ، شاعران مصر شروع به انشاي مراثي و قصايد كردند . ( 2 )پس از آن ، سلطان به كار تهيه اسباب عمارت پرداخت . آن روزها تابستان و فصل1 ـ زمان آتش سوزي ، مؤلف در مصر بوده است .2 ـ در اينجا مؤلف سه بيت شعر از انشاي خود نقل كرده است .