« الف » آب از دستش نميچكه « ب » با آل علي هر كه در افتاد ، ور افتاد . « پ » پا را به اندازه گليم بايد دراز كرد « ت » تا ابله در جهانه، مفلس در نميمانه « ج » جا تره و بچه نيست « چ » چار ديواري اختياري « خ » خار را در چشم ديگران مي بينه و تير را در چشم خودش نمي بينه « د » دادن بديوانگي گرفتن بعاقلي « ذ » ذات نايافته از هستي بخش --- كي تواند كه شود هستي بخش ؟ (( جامي )) « ر » راستي هيبت اللهي يا ميخواهي منو بترسوني ؟ « ز » « س » سال به دوازده ماه ما مي بينيم يكدفعه هم تو ببين « ش » شاگرد اتو گرم، سرد ميارم حرفه، گرم ميارم حرفه « ص » صابونش به جامه ما خورده « ض » « ط » طاس اگر نيك نشيند همه كس نراد است « ظ » « ع » عاشقان را همه گر آب برد --- خوبرويان همه را خواب برد . (( ايرج ميرزا )) « غ » غاز ميچرونه «ف» فردا كه برمن و تو وزد باد مهرگان --- آنگه شود پديد كه نامرد و مرد كيست ؟ (( ناصر خسرو)) «ق» قاپ قمار خونه است «ك» كاچي بهتر از هيچي است «گ» گابمه و آبمه و نوبت آسيابمه «ل» لاف در غريبي، گور در بازار مسگرها «م » ما از خيك دست برداشتيم خيك از ما دست بر نميداره «ن » نابرده رنج گنج ميسر نمي شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد « و » واي بباغي كه كليدش از چوب مو باشه « ه » هادي هادي اسم خودتو بما نهادي « ي » يابو برش داشته