اوزان تازه و نادر در دیوان خواجو نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اوزان تازه و نادر در دیوان خواجو - نسخه متنی

سیروس شمیسا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اوزان تازه و نادر در ديوان خواجو، دكتر سيروس شميسا

در كتاب «سير غزل در شعر فارسي»(1) درباره ي خواجو نوشته بودم: «برخي از اوزان غزليات او نادر و يا تازه است» اما تاكنون مجالي دست نداده بود كه آن اوزان را مطرح سازم. اين اوزان تازه عمدتاً در بخش صنايع الكمال است.

به هر حال، از تنوع اين اوزان تازه و نادر نيك پيداست كه خواجو عروضي بوده است. ظاهراً يكي از مدعيان عروض، كه گويا از اصحاب عمائم بوده است، به خواجو نكته گرفته بود كه برخي از اوزان شعري او مرسوم و متعارف نيست. خواجو در قطعه اي كه خطاب به او سروده است، به درستي مي گويد كه اوزان و آهنگهاي شعري از حد شمار بيرون است:




  • تا چند كني عرض عروض اي ز جهالت
    بس زن كه بود نادره گوي و سخن آراي
    از وزن چه پرسيد كه بيرون ز شمارست
    مفعولُ مفاعيلُ مفاعيلُ مفاعيل



  • ناكرده جوي حاصل و مغرور به تحصيل
    ني همچو شما غرّه به درّاعه و منديل
    مفعولُ مفاعيلُ مفاعيلُ مفاعيل
    مفعولُ مفاعيلُ مفاعيلُ مفاعيل



(ص164)

و حق با خواجو است. علي العجاله، حدود سيصد و اندي آهنگ در شعر فارسي شمارش شده است كه در ادبيات جهان بي سابقه است و هر آينه هر شاعري مي تواند به تعداد اين آهنگها بيفزايد.

علاوه بر اين، در ديوان خواجو اشارات عروضي ديگري هم هست، از جمله در رباعيات مي گويد:




  • اي خواجه ترا به نظم اگر دسترس است
    ز اوزان مفاعيل ترا فاعل بس
    در خانه اگر كس است يك حرف بس است



  • يا بحث عروض و وزن شعرت هوس است
    در خانه اگر كس است يك حرف بس است
    در خانه اگر كس است يك حرف بس است



(ص521)




  • اي آن كه عقاب چرخ پيشت مگس است
    زان پيش تو شعر من ندارد وزني
    كز نظم ترا فاعل و مفعول بس است



  • گلزار جهان به جنب جاه تو خس است
    كز نظم ترا فاعل و مفعول بس است
    كز نظم ترا فاعل و مفعول بس است



(ص522)

و اينك اوزان تازه او به ترتيبي كه در صنايع الكمال آمده است:

غزل شماره21، ص186: مفاعيلن مفاعيلن مفاعيلن مفا

-u /---u /---u /---u

در بحر هزج، مفاعيلن مفاعيلن مفاعيلن مفاعي (=فعولن) مرسوم است و خواجو با كاستن يك هجاي بلند ديگر، وزن تازه اي ساخته است. اگر بخواهيم بر اين وزن اسمي بگذاريم، هزج مثمن مجبوب (فعَل) خواهد بود:




  • مغني وقت آن آمد كه بنوازي رباب
    اگر مردم بشوييدم به آب چشم جام
    دل از چشمم به فريادست و چشم از دست دل
    دلم چون مار مي پيچد ز مهرم سر مپيچ
    رخت چون ماه مي تابد ز خواجو رخ متاب



  • صبوح است اي بت ساقي بده شراب
    وگر دورم بخوانيدم به آواز رباب
    كه هم پرّ عقاب است آفت جان عقاب
    رخت چون ماه مي تابد ز خواجو رخ متاب
    رخت چون ماه مي تابد ز خواجو رخ متاب



تمام مصاريع اين غزل نه بيتي درست است، جز مصراع دوم كه دو هجاي بلند كم دارد و مثلاً بايد به اين شكل باشد: صبوح است اي بت ساقي بده [«ما را» يا «از آن»] شراب؛ احتمالاً اشتباه از خود خواجوست.

غزل شماره22، ص187: مفعول فاعلن مفعول فاعلن (يا مستفعلن فعل دوبار)

-u-/ u-- // -u-/ u-

در اوزان دوري، مفعول فاعلاتن دوبار مرسوم است و خواجو با حذف يك هجاي بلند از آخر، اين وزن تازه را ساخته است:




  • اي كرده ماه را از تيره شب نقاب
    با سرو قامتت شمشاد گو مروي(3)
    خادم بسوز عود مطرب بساز چنگ
    بلبل بزن نوا ساقي بده شراب



  • در شب فكنده چين بر مه فكنده تاب
    با ماه طلعتت خورشيد گو متاب
    بلبل بزن نوا ساقي بده شراب
    بلبل بزن نوا ساقي بده شراب



چون وزن دوري است، شاعر مختار است در آخر لخت اول مصاريع، يعني در وسط مصراعها، يك يا دو صامت اضافه بر وزن بياورد؛ چنان كه در اين شعر دال «عود» از تقطيع ساقط شده است. در ضمن، كلمه ي «ماه» در مصراع اول، در ديوان به صورت «مه» ضبط شده است كه مخلّ وزن است.

قبل از خواجو، شعري به اين وزن گفته نشده است، اما بعد از خواجو، قاآني به اين وزن گفته است:




  • اندر جهان دو چيز از دل برد محن
    يا ساده ي جوان يا باده ي كهن



  • يا ساده ي جوان يا باده ي كهن
    يا ساده ي جوان يا باده ي كهن



غزل شماره170، ص256: فعلاتن فعلاتن فعلاتن

--uu/ --uu/ --uu




  • شكر تنگ تو تنگ شكر آمد
    خواجو آن نيست كه از درد بنالد
    گرچه پيكان غمش بر جگر آمد



  • حقه ي لعل تو درج گهر آمد(4)
    گرچه پيكان غمش بر جگر آمد
    گرچه پيكان غمش بر جگر آمد



غزل شماره221، ص280: مفتعلاتن مفتعلن مفتعلاتن مفتعلن

-uu-/ --uu-// -uu-/ --uu-

اين وزن تازه نيز دوري است و به همين لحاظ در وسط مصاريع، صامتهاي اضافه بر وزن آمده است:




  • اي شب زلفت غاليه سا
    نرگس مستت باده پرست
    لعل لب است آن يا مي ناب
    شكر تنگ يا تنگ شكر
    پير مغان در ميكده دوش
    گو مي نوشين بيش منوش
    تا نبرندش دوش به دوش



  • وي مه رويت غاليه پوش
    لعل خموشت باده فروش
    باده لعل از لعل مذاب
    آب حيات از چشمه ي نوش
    گفت چو خواجو رفت ز هوش
    تا نبرندش دوش به دوش
    تا نبرندش دوش به دوش



غزل شماره252، ص295: مفتعلاتن فعلاتن مفتعلاتن فع، يا مفتعلن مفتعلاتن مفتعلن مفتع (=فع لن)

-/ --uu-/ --uu/ --uu-




  • اي دل من بسته در آن زنجير سمن سادل
    برده ازين قالب خاكي رخت به صحرا جان
    چند زني طعنه كه خواجو در غم عشق افتاد
    چون دلم افكند درين آتش چه كنم با دل



  • كرده مرا در غم عشقت بي سر و بي پا دل
    رانده ازين ديده ي پرخون سيل به دريا دل
    چون دلم افكند درين آتش چه كنم با دل
    چون دلم افكند درين آتش چه كنم با دل



غزل شماره279، ص309: فعلات فاعلاتن فعلات فع لن

--/ u-uu// --u-/ u-uu

از آخر وزن دوري مرسوم و متعارف فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن، رمل مثمن مشكول، دو هجا كم كرده است و وزن از تقارن خارج شده است. اما در آخر پاره ي اول مكث را، كه از مختصات وزن دوري است، رعايت كرده است:




  • نكنم حديث شكر، چو لبت گزيدم
    به تو كي توان رسيدن، چو ز خويش رفتم
    نكشيده زلف عنبر، شكنش چو خواجو(5)
    نتوان به شرح گفتن، كه چها كشيدم



  • چه كنم نبات مصري، چو شكر مزيدم
    ز تو چون توان بريدن، چو ز خود بريدم
    نتوان به شرح گفتن، كه چها كشيدم
    نتوان به شرح گفتن، كه چها كشيدم



با توجه به اينكه در قديم تقطيع هجايي مرسوم نبوده است، چنين ابتكاري، يعني كم كردن هجا از پاره ي دوم وزن دوري، كه امروزه خيلي آسان به نظر مي رسد، بسيار حائز اهميت است، زيرا فقط شاعراني كه گوش عروضي دقيقي داشتند از عهده ي اين گونه نوآوريها برمي آمدند. خاقاني از اصل اين وزن، يك هجا كم كرده و گفته است:




  • ز دلت چه داد خواهم كه نه داور مني
    ز غمت چه شاد باشم كه نه غمخور مني



  • ز غمت چه شاد باشم كه نه غمخور مني
    ز غمت چه شاد باشم كه نه غمخور مني



(ديوان- ص677)

كه به فعلات فاعلاتن فعلاتُ فاعلن تقطيع مي شود.

غزل شماره286، ص313: فعلاتن مفاعلاتن فعلاتن مفاعلاتن

--u-u/ --uu// --u-u/ --uu

يعني به آخر هر لخت وزن مرسوم و متعارف فعلاتن مفاعلن فعلاتن مفاعلن (غريب يا جديد مثمن مخبون) يك هجاي بلند افزوده است:




  • اي رخت شمع بت پرستان
    بر لب جوي و طرف بستان
    وي به رخ رشك ماه و پروين
    روي خوب تو يا مه است اين
    شكرت شور دلنوازان
    سنبلت دام سرفرازان
    تا كي از خويشتن پرستي
    همچو خواجو سزد به مستي
    گر شوي خاك راه مستان



  • شمع بيرون(6) بر از شبستان
    داد مستان ز باده بستان
    به شكرخنده جان شيرين
    چين زلف تو يا شب است آن
    مارت آشوب مهره بازان
    دهنت كام تنگ دستان
    بگذر از بند خويش و رستي
    گر شوي خاك راه مستان
    گر شوي خاك راه مستان



شاعر مختار است كه در ركن اول شعر به جاي فعلاتن، فاعلاتن بياورد، چنان كه در اين شعر ديده مي شود (اما برعكس آن صحيح نيست).

غزل شماره330، ص334: مفاعيلتن فعلاتن مفاعيلتن فعلاتن(7)

--uu/ -u--u/ --uu/ -u--u




  • تو آن ماه زهره جبيني و آن سرو لاله عذاري
    گهي مي كشي به فريبم مي كشي به عتابم
    جدايي ز من چه گزيني چو داني كه صبر ندارم
    چو خواجو زهد فروشي چو از جام مي نشكيبي
    ز خوبان كناره گيري چو در آرزوي كناري



  • كه بر لاله غاليه سائي و از طرّه غاليه باري
    چه كردم كه با من مسكين طريق وفا نسپاري
    وفا از تو چشم چه دارم چو دانم كه مهر نداري
    ز خوبان كناره گيري چو در آرزوي كناري
    ز خوبان كناره گيري چو در آرزوي كناري



غزل شماره331، ص334: مفاعيلن فاعلن مفاعيلن فا (=فع)

-/ ---u/ -u-/ ---u

يعني از آخر وزن دوري مفاعيلن فاعلن مفاعيلن فاعلن (كه خود اين وزن هم تازه است) يك هجاي بلند كم كرده است، اما در اينجا هم مكث وزن دوري را رعايت كرده است. اين شيوه ي ايجاد اوزان تازه (يعني افزودن به يا كاستن هجا يا هجاهايي از وزن دوري) بسيار جالب است و مي تواند مورد توجه شاعران معاصر قرار گيرد.




  • به خوبي چون (8) يار من نباشد ياري
    چو رويش كو لاله اي چو قدش سروي
    شب زلفش بر قمر نهد زنجيري
    شكار افكن آهويش خدنگ اندازي
    چو خواجو خواهم كه جان برو افشانم(9)
    وليكن جان را كجا بود مقداري



  • نگاري مهوشي بتي عياري
    چو خالش كو مهره اي چو زلفش ماري
    خط سبزش گرد گل كشد پرگاري
    سمن سا هندويش پريشان كاري
    وليكن جان را كجا بود مقداري
    وليكن جان را كجا بود مقداري



در اين غزل 9بيتي دو مصراع اشكال دارد:

اول

«نگاري مهوشي بتي عياري» كه يك هجا كم دارد و بايد به جاي نگاري، نگاريني باشد.

دوم

«سمن سا هندويش پريشان كاري» كه يك هجا كم دارد و به احتمال قوي خطا از خود شاعر است. اگر واژه اي مثلاً «دو» به بيت بيفزاييم، وزن صحيح خواهد شد: سمن سا دو هندويش پريشان كاري.

اما با توجه به موازنه ي شكارافكن آهو در مصرا، به نظر مي رسد كه شاعر «دو هندويش» نگفته باشد.

مسمط ص356: مستفعلن مستفعلن مس (=فع)

-/ -u--/ -u-




  • اي رويت از فردوس بابي
    هر حلقه اي زان پيچ و تابي
    خواجو نه وقت بوستان است
    اي دوستان امشب نه آن است
    كآيد مرا در ديده خوابي



  • وز سنبلت بر گل نقابي
    در حلق جان من طنابي
    بستان حضور دوستان است
    كآيد مرا در ديده خوابي
    كآيد مرا در ديده خوابي



غزل10، ص376: مستفعلتن فعل مستفعلتن فعل (يا مفعول مفاعلن دوبار)

-u/ -uu--// -u/ -uu--




  • من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب
    بر مشك مزن گره بر آب مكش زره
    اي فتنه ي صبح خيز، آمد گه صبح خيز
    خواجو مي ناب خواه چون تشنه اي آب خواه
    از ديده شراب خواه وز گوشه ي دل كباب



  • برخيز و بده شراب بنشين و بزن رباب
    يا ترك خطا بده يا روي ز ما متاب
    در جام عقيق ريز، آن باده ي لعل ناب
    از ديده شراب خواه وز گوشه ي دل كباب
    از ديده شراب خواه وز گوشه ي دل كباب



چون وزن دوري است، حروفي را در وسط مصاريع زايد بر وزن آورده است.

غزل شماره213، ص476: فاعلن فعَل فاعلن فعَل (يا فاعلاتتن دوبار يا فاعلات فع دوبار)

-u/ -u-// -u/ -u-




  • سنبل سيه بر سمن مزن
    ابر مشك سا بر قمر مسا
    تا دل شب تيره نشكند
    دود سينه خواجو ز سوز دل
    همچو شمع در انجمن مزن



  • لشكر حبش بر ختن مزن
    تاب طره بر نسترن مزن
    زلف را شكن بر شكن مزن
    همچو شمع در انجمن مزن
    همچو شمع در انجمن مزن



وزن دوري است و در بيت آخر مكث در وسط كلمه ي «خواجو» است.

قاآني در مثن همين وزن گويد:




  • ياركي مراست رند و بذله گو
    طره اش عبير پيكرش حرير
    عارضش بهار طلعتش بهشت



  • شوخ و دلربا خوب و خوش سرشت
    عارضش بهار طلعتش بهشت
    عارضش بهار طلعتش بهشت



فروغي بسطامي و هادي حائري هم به مثمن اين وزن شعر دارند. استاد فرزاد مي نويسد: «اين وزن را بايد از ابتكارات عروضي قاآني دانست، زيرا شعري به اين وزن قبل از اين غزل قاآني سراغ ندارم.»(10)

جز اين اوزان تازه، خواجو اوزان نادري هم دارد:

غزل شماره138، ص241: مفتعلن مفتعلن مفتعلن فع

-/ -uu-/ -uu-/ -uu-

يعني از آخر بحر رجز مثمن مطوي (چهار بار مفتعلن) سه هجا كاسته است:




  • خسرو انجم به گه بام برآمد
    صبح جمالش بدميد از شب گيسو
    كام من اين بود كه جان بر تو فشانم
    عاقبت از لعل توام كام برآمد



  • يا مه خلخ به لب بام برآمد
    يا شه روم از طرف شام برآمد
    عاقبت از لعل توام كام برآمد
    عاقبت از لعل توام كام برآمد



شادروان فرزاد اين وزن را به صورت «تن فعلاتن فعلاتن فعلاتن» تقطيع كرده و براي آن بيتي از مولوي را مثال زده است:




  • دي سحري بر گذري گفت مرا يار
    شيفته و بي خبري چند از اين كار؟



  • شيفته و بي خبري چند از اين كار؟
    شيفته و بي خبري چند از اين كار؟



سپس در توضيح آن مي نويسد:

«مولوي يك غزل ديگر به اين وزن دارد كه دو بيت از آن ذيلاً نقل مي شود:




  • عشق تو آورد قدح پر ز بلاها
    شاد دمي كان شه من آيد خندان
    باز گشايد به كرم بند قباها



  • گفتم من مي نخورم پيش تو شاها
    باز گشايد به كرم بند قباها
    باز گشايد به كرم بند قباها



هيچ شعر ديگري به اين وزن در زبان فارسي (چه قبل و چه بعد از مولوي) نديده ام و اين وزن را از ابتكارات عروضي مولوي مي دانم.»(11)

خواجو چند غزل ديگر هم به اين وزن دارد:




  • اي رخ تو قبله ي خورشيد پرستان
    گرميم از پاي در آرد نبود عيب
    خواجو اگر جان بدهد در غم عشقت
    داد وي از زلف كژ سر زده بستان



  • پرتو روي چو مهت شمع شبستان
    در سر سرخاب رود رستم دستان
    داد وي از زلف كژ سر زده بستان
    داد وي از زلف كژ سر زده بستان



(غزل300، ص319)

غزل270، ص304: مفاعلاتن مفاعلاتن (يا مفاعلن فع دوبار)

--u-u/ --u-u




  • چو چشم مست تو مي پرستم
    ز دست رفتم مرو به دستان
    مگو كه خواجو چه عهد بستي
    بگو كه عهد تو كي شكستم



  • چو درج لعل تو نيست هستم
    ز پا فتادم بگير دستم
    بگو كه عهد تو كي شكستم
    بگو كه عهد تو كي شكستم



استاد فرزاد براي اين وزن اين بيت رودكي را مثال مي زنند:




  • گل بهاري، بت تتاري
    نبيد داري، چرا نياري



  • نبيد داري، چرا نياري
    نبيد داري، چرا نياري



و مي نويسد: «اين يگانه شعري است كه در زبان فارسي به اين وزن ديده ام. وزن را بايد از ابتكارات عروضي رودكي دانست.»(12)

غزل287، ص313: مفتعلاتن مفاعلاتن

--u-u/ --uu-




  • اي مي لعل تو كام رندان
    كفر تو ايمان پاك دينان
    بر دل خواجو چرا پسندي
    اين همه بيداد ناپسندان



  • جعد تو زنجير پاي بندان
    درد تو درمان دردمندان
    اين همه بيداد ناپسندان
    اين همه بيداد ناپسندان



براي اين وزن در «المعجم» بيت زير آمده است:




  • روي مگردان ز من حبيبي
    ز آن كه تو درد مرا طبيبي



  • ز آن كه تو درد مرا طبيبي
    ز آن كه تو درد مرا طبيبي



استاد فرزاد مي نويسد: «فقط يك شعر ديگر [علاوه بر بيت المعجم] به اين وزن در زبان فارسي ديده ام و آن از استاد الهي [قمشه اي] با مطلع ذيل است: ناله چو مرغ سحر زن اي دل.»(13)

غزل295، ص317: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

--u-/ --u-/ --u-




  • آن لب شيرين همچون جان شيرين
    جان شيرين است يا مرجان شيرين
    نافه ي مشك است يا زلفين مشكين



  • وان شكنج زلف همچون نافه ي چين
    نافه ي مشك است يا زلفين مشكين
    نافه ي مشك است يا زلفين مشكين



استاد فرزاد براي اين وزن اين بيت انوري را مثال مي زنند:




  • اي زمان شهرياري روزگارت
    تا قيامت شهرياري باد كارت



  • تا قيامت شهرياري باد كارت
    تا قيامت شهرياري باد كارت



و مي نويسد: «اين قديمترين شعر به اين وزن است كه در فارسي به نام شاعري ديده ام، پس شايد از ابتكارات عروضي انوري باشد.»(14)

در «المعجم» هم نمونه اي براي آن ذكر شده است. قاآني و خود مرحوم فرزاد هم به اين وزن شعر دارند. برخي از مصاريع شعر «خانه ام ابري است» نيما هم به همين وزن است:

يكسره روي زمين ابري است با آن

غزل شماره296، ص317: مفتعلاتن مفتعلاتن

--uu-/ --uu-




  • نرگس مستت فتنه ي مستان
    در چمن افتد غلغل بلبل
    خواجوي مسكين بر لب شيرين
    فتنه چو طوطي بر شكرستان



  • تشنه ي لعلت باده پرستان
    چون تو در آيي سوي گلستان
    فتنه چو طوطي بر شكرستان
    فتنه چو طوطي بر شكرستان



استاد فرزاد در باب اين وزن، اين بيت مولوي را مثال مي زند:




  • جان من است او هي مزنيدش
    آن من است او هي مبريدش



  • آن من است او هي مبريدش
    آن من است او هي مبريدش



و مي نويسد: «مولوي يازده غزل به اين وزن دارد. از هيچ شاعر ديگري شعر به اين وزن نديده ام.»(15)

غزل شماره144، ص442: فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن

-u-/ -u-/ -u-/ -u-




  • اي تتق بسته از تيره شب بر قمر
    خورده تاب از خم دلستانت كمند
    تا تو شام و سحر داري از موي و روي
    شام هجران خواجو ندارد سحر



  • طوطي خطت افكنده پر بر شكر
    گشته آب از لب درفشانت گهر
    شام هجران خواجو ندارد سحر
    شام هجران خواجو ندارد سحر



در «المعجم» براي آن، بيت زير را مثال زده است:




  • خيز و اين دفترت نزد سرهنگ بر
    تا خوري از هنرهات و فرهنگ بر



  • تا خوري از هنرهات و فرهنگ بر
    تا خوري از هنرهات و فرهنگ بر



وزن متدارك قبل از نيما مورد توجه نبود. «افسانه» نيما به همين وزن است، منتهي به جاي فاعلن آخر، فع گفته است: اي فسانه فسانه فسانه!

(16)غزل شماره 139، ص695: فعلاتن مفاعلن فعلاتن

--uu/ -u-u/ --uu




  • ترك من ترك من گرفت و خطا كرد
    نيست بر جاي خويش مرغ سليمان
    سرو سيمين من ز صحبت خواجو
    گرنه آزاد شد كناره چرا كرد؟



  • جامه ي صبر من برفت و قبا كرد
    بازگويي مگر هواي سبا كرد
    گرنه آزاد شد كناره چرا كرد؟
    گرنه آزاد شد كناره چرا كرد؟



در «المعجم» سه بيت براي اين وزن به عنوان مثال آمده است. استاد فرزاد مي نويسد:

«سنايي غزلي به اين وزن و داراي مطلع ذيل ساخته است:




  • مرحبا مرحبا براي هلالا
    آسمان را نماي كل كمالا



  • آسمان را نماي كل كمالا
    آسمان را نماي كل كمالا



پس شايد اين وزن از ابتكارات عروضي سنايي باشد.»(17)

خلاصه

خواجو دوازده وزن تازه دارد:

1. مفاعيلن مفاعيلن مفاعيلن مفا

2. مفعول فاعلن مفعول فاعلن

3. فعلاتن فعلاتن فعلاتن

4. مفتعلاتن مفتعلن مفتعلاتن مفتعلن

5. مفتعلاتن فعلاتن مفتعلاتن فع

6. فعلات فاعلاتن فعلات فع لن

7. فعلاتن مفاعلاتن فعلاتن مفاعلاتن

8. مفاعيلتن فعلاتن مفاعيلتن فعلاتن

9. مفاعيلن فاعلن مفاعيلن فا

10. مستفعلن مستفعلن مس

11. مستفعلن فعل مستفعلن فعل

12. فاعلن فعل فاعلن فعل

از اين دوازده وزن نوين، نه وزن دوري است و از اين نه وزن، در سه وزن تقارن پاره هاي وزن دوري را رعايت نكرده است.

همچنين خواجو هفت وزن نادر دارد:

1. مفتعلن مفتعلن مفتعلن فع

2. مفاعلاتن مفاعلاتن

3. مفتعلاتن مفاعلاتن

4. فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

5. مفتعلاتن مفتعلاتن

6. فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن

7. فعلاتن مفاعلن فعلاتن

1. انتشارات فردوس، چاپ سوم، 1370، ص120

2. در اوزان معمولي نيز اغلاط متعددي ديده مي شود.

ديوان مورد مراجعه، مصحح احمد سهيلي خوانساري، چاپ دوم، انتشارات پاژنگ است.

3. از مصدر روييدن

4. استاد مسعود فرزاد در ص17 «مجموعه ي اوزان شعري فارسي» به اشتباه اين بيت را از «المعجم» دانسته است.

5. در اين مصراع، كلام با وزن تمام نشده است، يعني جاي مكث تقريباً درست نيست.

6. در متن «برون» ضبط شده كه مخل وزن است.

7. يا: فعولن فعولن فعولن دوبار

8. در ديوان: چو

9. در ديوان: «فشانم» كه مخل وزن است.

10. مجموعه اوزان شعري فارسي، ضميمه ي خرد كوشش، دفتر چهارم، بهمن ماه 49، ص60

11. همان، ص46

12. همان، ص57

13. همان، ص65

14. همان، ص40

15. همان، ص66

16. از «كتاب الشوقيات»

17. مجموعه اوزان شعري فارسي، ص37

- به نقل از مجله «ادب و زبان»، فصلنامه ي دانشكده ي ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي دانشگاه علامه طباطبايي، سال اول، شماره1، بهار1375.

© کپي رايت توسط .:مقاله نت.: بزرگترين بانك مقالات دانشجويي کليه حقوق مادي و معنوي مربوط و متعلق به اين سايت و گردآورندگان و نويسندگان مقالات است.)

برداشت مقالات فقط با ذکر منبع امکان پذير است.

/ 1