تا عمق زنبقي از دريا - تا عمق زنبقی از دریا (مجموعه شعر) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تا عمق زنبقی از دریا (مجموعه شعر) - نسخه متنی

محمد بیابانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید















تا عمق زنبقي از دريا



نهان خرمنم اين
هاله است

خار غريزه

مي كند از سينه

ار افق به باله ماهي مريم

ملاح مرده مائده ي درياست

وال هميشه در گذر از جلگه ها

و من

تا چند از نگاه تو مي چيند

نمدانه هاي نور

ظلمت

گلايل نيلي ست

در مذ مرگ و ذائقه ي خرچنگ

طرح لب است

شهير اين كبك كشته كه مي تركد

مادام در نفس هر باد

مگر نسيم سحر را

شراع باله بياراست گربه ماهي
مرگ

كه از دو سوي زمان

موج

چراغ سايه به كف

پابرهنه مي لغزد

بر ابرود نگاه تو كودك مرجان

كلاه پاره به سر

سر نهاده بر آرنج

هنوز ماسه ي تلواسه پس زند
آرام

زمان كه راست كه مي غلتد

هزار پاي شهاب از نشيب مرزنگوش

كمانه مي كند اوراق استخوان
و صدف

نگاره هاي سيه پوش

به پاي خاطره ها و حصار مي شويند

هزار پيرهن مانده در تخيل

جهان اگر در اشك تو

مد مي شد

شايد غزالي از آزرم

ردايي از كفنم مي بريد تا
خورشيد

سري كه ساقه بر آفاق مي كند ترسيم

ماه تصوير مرده اي بي دست

مي برد تيره تيره تا تالاب

خاك را آه اختر كنده ست

بذر كوكب كلاهي از مهتاب

دائم بنفش خاطره

قداره مي كشد

تا مرگ

برگي شود

قويي سپيد

نه در مرام سيل نمي گنجد

نخل چكيده ي بي نخ سرشت

ديدم : كه چشم تو را
آب مي ربود

آن ثعلب كبود

رقص تنهايي ست بر ديوار

آبشار عقرب و افيون

سايه ها

تابوت سرگردان

اشك مي ريزد كنار بوته ي اشك كهن

انسان

كوكوي بي زمينه ي كابوس

ماه ملخ نما

غول و هلالو آينه تو در تو

عطر عيان كيست

گرداب پيچ گردن لنگرگاه ؟

خون من آه

اين چال خيس خيره

آخرين شقياق خودروست




/ 6