درباره تفسير حديث (لاتنقض) ويژه كردن آن در جاهايى كه شك در بردارنده و زداينده راه يافته, گروهى از بزرگان مجتهدان با محقق خوانسارى همراه و هم رأيند, مانند: محقق سبزوارى در ذخيره, شيخ محمد حسين اصفهانى در فصول69, فاضل نراقى در مناهج الاصول و شيخ انصارى در حاشيه بر استصحاب قوانين و رسائل.اين گروه از مجتهدان, بسان محقق خوانسارى, كاربرد واژه (نقض) را در جائى درست و برابر با لغت مى دانند كه داراى نوعى استوارى و استمرار ذاتى باشد و در نتيجه اگر شك در بقا, ناشى از به دست نياوردن اصل مقتضى باشد, استصحاب چنين موردى را اخبار (لاتنقض) در بر نخواهد گرفت.از اين روى, در فصول آمده است:(ولقد اجاد المحقق الخوانسارى فى فهم الرواية حيث قال: ان المراد من عدم نقض اليقين… الى ان قال:فانك بعد التأمل تجد محصوله راجعاً الى ما حققناه من ان النقض لايصدق الاّ فى الاشياء التى مقتضاها البقاء لولا طروّ المانع.)محقق خوانسارى در فهم روايت (لاتنقض) خوب تفسير و برداشتى ارائه كرده است; زيرا بازدارى از شكستن يقين به شك, درجايى صادق است كه با قطع نظر از وجود بردارنده, داراى اقتضاى بقا باشد.شيخ انصارى نيز, محقق خوانسارى را در اين تفسير و برداشت جديد از حديث (لاتنقض) بسان صاحب فصول مورد ستايش قرار داده و نوشته است:(ولقد اجاد فيما افادو جاء بما فوق المراد.)70هر چند موافقان محقق خوانسارى در تفسير حديث و فرق بين مقتضى و بردارنده, از جهاتى با او و با يكديگر اختلاف نظرهايى دارند كه در ضمن مباحث گذشته, مورد اشاره قرار گرفت و در بحث آينده نيز, به شرح روشن خواهد شد. ولكن همگان اين نظريه بديع را با اين استدلال نوين و فهم و برداشت جديد, از حديث (لاتنقض) پذيرفته اند.71