نظريه خلافت عمومي انسان1 در انديشه سياسي سيد محمدباقر صدر(ره)
محمدحسين جمشيدي
مقدمه
مبنا و محور بنيادين نظريه هاي سياسي شهيد آية اللّه سيد محمدباقر صدر (ره) را (نگرش و جهان بيني توحيدي) و (ربّاني بودن نظام هستي) شكل مي دهد.2 اگر اين موضوع صحيح باشد كه: (هر كس آن چنان عمل مي كند كه جهان را مي بيند; يعني تصوري كه از هستي در ذهن ما نقش بسته است, در عمل, عقيده و رفتار اجتماعي ما تأثير مستقيم دارد ….)3 آن گاه نظريه هاي سياسي انديشمندان و متفكران عالم سياست نيز بر مبناي جهان بيني و نوع نگرش آن ها از وجود شكل مي گيرد. البته در اين جا نمي توان نقش مقتضيات زماني, تأثيرات انديشه ها و انديشمندان ديگر را انكار نمود. امّا آن چه در اين ميان از اهميت اساسي تري برخوردار است همان معرفت شناسي, جهان نگري و انسان نگري است و به قول سارتر: (هر كس آن چنان زندگي مي كند كه جهان را مي شناسد.)4بر اساس نگرش و بينش توحيدي, جهان نه مجموعه اي از عناصر, نيروها و قوانين كور كه سازماني از نيروها, مقررات و قوانين (سنن), عناصر و اجزايي مرتبط, منظم, هم آهنگ, هدف دار و با معنا است و بر اين اساس (انسان) نيز موجودي معنادار, با هدف و مسئوليت مجسم مي گردد. در چنين بينشي توحيد به ژانوسي دو چهره مي ماند كه ربوبيت بيانگر يك چهره اش و عبوديت نشان دهنده ديگر چهره اش مي باشد; به عبارت ديگر, توحيد يك رابطه فراگير و حياتي است ميان ربّ و تدبيرگر وجود و مربوب يا نظام هستي. بدين معنا مبناي جهان را ربّاني بودن و عبوديت تشكيل مي دهد. جهان در مدار توحيد و ربانيت قرار دارد.بنابراين جهان مبتني بر ربوبيت و عبوديت كه از علم و حكمت مطلقه الهي نشأت گرفته است و تحت تدبير ازلي و لاينقطع او قرار دارد, عبث و بيهوده نيست و انسان نيز ـ به عنوان بخشي از هستي و بلكه سر آمد آن ـ موجودي رها, عبث و بي هدف نيست:(افحسبتم انّما خلقناكم عبثا و انّكم الينا لاترجعون;5آيا مي پنداريد كه همانا شما را بيهوده آفريده ايم و شما را به سوي ما بازگشتي نيست.)وجود رابطه اقتداري رب ـ عبد يا ربوبيت ـ عبوديت, بيانگر اصل اساسي (حاكميت مطلقه) خداوند بر جهان و انسان است.جهان, هدف دار و با معنا بر اساس قوانين و سنت هايي اداره مي شود كه از آن ها تحت عنوان (سنن الهي) ياد مي گردد. بر اين اساس, دومين اصل بنيادين در انديشه سياسي صدر, وجود سنت هاي الهي حاكم بر جهان هستي است.هم چنين خداوند بر مبناي حكمت خود انسان را آفريد و او را به دليل دارا بودن گوهر عقل و نيروي تعقل و تدبر, كرامت و فضيلتي ذاتي و فطري بخشيد.اين برتري و كرامت ذاتي و تكويني نوع انسان حاصل وجود عقل, انديشه, درك, تعقل و شعور در اوست:(اي برادر تو همه انديشه اي مابقي خود استخوان و ريشه اي.)6اين جاست كه در اين نگرش نقش عظيم و سازنده توحيد آشكار مي گردد و آن ارائه بهترين نگرش ها نسبت به وجود است. نگرشي جامع و مانع. نگرشي مبتني بر هدف و سازنده. نگرشي كه راه, هدف و جهت حركت انسان و جامعه را مشخص مي كند:(نقش توحيد در اين است كه (ديد فكري) و (ايدئولوژي روشني) به ما مي دهد. توحيد همه آرمان ها و هدف هاي انسان را يك جا در يك ايده آل برتر يگانه, يعني خداوند سبحان جمع مي كند.)7از سوي ديگر آدمي به اعتبار (عقل) و (نيروي تعقل) و (انديشه) و قدرت (تشخيص) و (استنباط) در طي طريق و اداره امور زندگاني خود, از (آزادي) و (اختيار) برخوردار است و هيچ كس بر او سلطه و نفوذ ندارد. آزادي انسان چونان عقل و خردش ذاتي و تكويني است نه اكتسابي و تصنعي. بر اين مبنا قوانين و سنن الهي نيز آن گاه كه با سرنوشت بشر پيوند و ارتباط مي يابند, جنبه بشري به خود مي گيرند و لذا توسط انسان قابل بررسي, شناسايي و كشف بوده و از زير دست انسان مي گذرند. بنابراين تعارضي با عقل يا آزادي او ندارند.