بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بـسـتر پيدايش اين انگاره ها و فرضيه هاى خام دخالت دادن دلائل شـبـه عقلى و اظهار نظر غير متخصص بود و مرعوب شدن در برابر جو حاكم بر فرهنگ جامعه. اسـلام دين سهل و آسان و برابر فطرت انسانها ست و مردمان روزگار پـيـامـبـر بـا شـنيدن آياتى چند روح حاكم بر اسلام و باورها و ارزشـهـاى را دريـافـتـه و شـيـفته آن مى شدند ولى براى عمل به دسـتورها و دريافت دستور زندگى ريزترين مسائل را از پيامبر(ص) مـى پـرسيدند و هميشه نيازمند پيامبر بودند. آن حضرت آيات قرآن را بـراى مـردم شرح مى كرد و اگر شبهه اى پيدا مى شد بر طرف مى سـاخـت. چـنـين نبود كه آيه اى كه نازل شد كار تمام شده باشد. خـيـر از آن پـس كـار پـيامبر(ص) شروع مى شد. كار امامان نيز ادامـه رسـالت پيامبر بود. تا وقتى معصوم در بين مردم بود و با دسيسه و زور مردم را از معصوم محروم نكرده بودند كار به همين مـنوال بود. سپسها با ورود نحله ها و فرهنگهاى قومى گوناگون به حـوزه اسـلام و پـيـدايـش جـاعـلان حديث و تحريف گران و دخالتهاى نـارواى حـاكـمـان ستم در اجراى قوانين راه فهم قرآن و دريافت احـكـام دشـوار گـرديـد و دريـافـت ديـن و دستورات آن نيازمند فـراگـيـرى دانشهايى چون: ادبيات تاريخ رجال فقه اصول و... گـرديـد و فـقها در ادوار گوناگون تاريخ با استفاده از ابزارى كـه امامان براى استنباط نشان داده اند به استنباط احكام و آفت زدايى از متون فقه ى و روايـى پرداخته اند. وانگهى درست است كه جامعه بشرى هميشه در حـال دگـرگـونـى و راه حلهاى نوينى مى طلبد و ارائه اين راه حـلها نيز كه حوادث واقعه خوانده مى شوند بر عهده حاملان فقه اسـلامى است و سر نياز به مجتهد زنده در همين است و گرنه دريافت احـكام ثابت نيازى به مجتهد زنده ندارد و اين كه بخشى از مردم جـهـان مـسائلى چون پوشش زن و حرمت ربا و... را بر نمى تابند دلـيـل نـمـى شـود كـه مـا از محكمات دين دست برداريم و به نام نـوخـواهـى خـود را بـا آن همسو كنيم. و يا بدون آشنايى با همه سـويها فقه و اقتصاد اسلامى احكام اقتصادى موجود را جانبدارى از سـرمـايـه دارى معرفى كرده و ذهن عدالت جويان را نسبت به فقه و فقاهت مخدوش كنيم. امـام خـمـيـنى در برابر اين وسوسه ها و دسيسه ها كه ميوه هاى تـلـخى براى حوزه و جامعه به بار مى اورد به شدت ابراز نگرانى مـى كـرد و رواج ايـن شبهه ها و بدگمانيها را سبب از ميان رفتن فـقـه و هـرج و مـرج در نظام فتوا مى شمرد. امام روش گروهكها و افـرادى كـه بـدون پيمودن مقدمات اجتهاد و با رديف كردن الفاظى چـنـد از قرآن و نهج البلاغه به فتوا نشسته بودند و در مواردى از انـكـار ضـروريـات فقهى رويگردان نبودند را تفسير به راى و راهـشـان را بيگانه با اسلام مى دانست كه حق و باطل را با هم در آميخته و با سخنان شيرين در صدد فريب ديگرانند.31 امـام در پـيامى در مورخه 56/11/21 طلاب و دانشجويان را از اين كـه سـليقه و پيشداورى خود را در تفسير آيات قرآن دخالت بدهند پـرهـيز داد و راه را راه خطرناك كه رواج بدعتها و انديشه هاى بـيگانگان مى انجامد قلمداد كرد و هشدار داد: اين گونه كارها زمـينه را براى از ميان رفتن اساس فقه و سيره فقهاى سلف فراهم مى آورد: (بـايد شما دانشجويان دانشگاهها و ساير طبقات روحانى و غيره از دخـالـت دادن سـليقه و آراء شخصى خود در تفسير آيات كريمه قرآن مـجيد و در تاويل احكام اسلام و مدارك آن جدا خوددارى كنيد.)32
3. دور شدن حوزه از عرصه سياست و اجتماع
الـف. وازدگى و انزواگرايى: از نگرانيهاى امام درباره حوزه خطر گـوشه گيرى و مردم گريزى است. در نگاه امام عالم دينى مفسر و مـجـرى دين است و در همه حال مسووليت دارد در كنار مردم بوده و در مشكلات فردى و اجتماعى بدانان خدمت كند. هـر جـا روحانيت در صحنه هاى اجتماعى حضور يافته و كسانى مانند مـيـرزاى شـيـرازى سـيـد جـمال آخوند خراسانى عهده دار ميدان مـبـارزه بـوده انـد اسـلام از انـزوا خـارج شـده و در پرتو آن نـهـضـتهاى مردمى به پيروزى رسيده است ولى هرگاه حوزه از صحنه كـنـار زده شد و علماء به گوشه مسجدها و مدرسه ها بسنده كردند كـشـتى امت به جاى رسيدن به ساحل رهايى در باتلاق تباهى گرفتار آمده است.