دانشنامة بزرگ فارسي
دكتر مهشيد مشيري ، دكتر نادرقلي قورچيان بنياد دانشنامة بزرگ فارسي در ايران ، تأليف دايرة المعارفي را وجهة همت خود قرار داده است كه ضمن برآوري نياز ارتباطي و اطلاعاتي جامعه ، از سويي بازتاب جهان بيني نشأت گرفته از باورهاي فرهنگي ، اسلامي و عرفاني اين مرز و بوم نيز مي باشد .مقاله حاضر به معرفي اين مهم مي پردازد . دايرة المعارفي كه در بنياد دانشنامة بزرگ فارسي تدوين خواهد شد، برمبناي قياس و تشبيه ، كشف و ادعاي شباهت (آنالوژي ) استوار است . تشبيه جهان معارف به جهان هستي كه وجه شبه آن ،جامعيت و وحدت است : «عالم » كلّيتي است كه به طور نظام مند ساخته و پرداخته شده است . «عالم » جامع همه چيز است . هيچ چيز از آن خارج نيست و هر رخدادي درون آن اتفاق مي افتد. و دايرة المعارف نيز، اگر در عمل چنين نباشد، دستِ كم نوع آرماني آن ، مي بايد جامع كل معارف بشري باشد. بنابراين كل عالم هستي را ،آن گونه كه بشر به آن معرفت يافته است ،مي توان با كل معرفتهاي بشري مقايسه كرد و جهان هستي ، آن گونه كه بشر به آن پي برده است ، شباهت بسيار با ساختار معرفتي دارد كه بشر از جهان آموخته است . در واقع «معارف بشري » بازتابي است از شناخت بشر و دانشنامه (دايرة المعارف ) نيز گزارشي است از همين شناخت . دايرة المعارف در واقع گزارشي است از هر آنچه در عالم وجود دارد و مي توان به همة آن معرفت يافت ، بازتابي است از دريافت بشر از كل جهان هستي و مجموعه اي است كه به نوبة خود دريچه اي بر روي جهان مي گشايد. به عبارت ديگر، معارف بشر مجموعة نظام مندي است كه با كل جهان هستي قابل قياس است و تأثير و تعامل اجزاي آن نيز نمي تواند با تأثير و تعامل اجزاي عالم هستي قابل قياس نباشد. بنابراين در تنظيم دايرة المعارفها در واقع به دنياي شناخت و معرفت بشر پرداخته مي شود . طبقه بندي معارف
اصولاً هر دايرة المعارفي بازتاب نگرش دست اندركاران آن نسبت به كلّ جهان است ، خواه اين نگرش پيش از تدوين دايرة المعارف به صورت «پروپدي » طراحي شده باشد (مانند بريتانيكا و نيز مانند دايرة المعارفِ قياسي مورد نظر ما) ،خواه صرفاً به صورتي انتزاعي در كارِ دايرة المعارف اثر گذاشته باشد. به هر حال رابطة پروپدي و دايرة المعارف مانند طبع روان شاعر است و سروده هايش ،يا ذوق نقاش به آثارش ،يا آنكه به بوي دلاويز آن گلي مي ماند كه سعدي در حمام روزي ، رسيد از دست محبوبي به دستش ... . از علوم و معارف بشر، در طول تاريخ علم ، تقسيم بنديهاي گوناگوني به دست داده شده است . ضمن مطالعة اين تقسيم بنديها، طبقه بندي آدلر در پروپديا يا مقدمة دايرة المعارف بريتانيكا، بيش از همه نظرِ دست اندركارانِ اين دانشنامه را جلب كرده است . البته اين بدان معنا نيست كه از او تقليد كرده اند، بلكه نوگرايي او شباهتهايي با طبقه بندي آنها داشته است و لذا هر سازماني كه دست در كار تدوين آثاري چون دايرة المعارفها و فرهنگها ـ و به طور كلي مجموعه هاي اطلاعاتي و واژگاني و ارجاعي ـ باشد، مي بايد برنامة كار را با جهان بيني خاصش و با توجه به فرهنگ و زبان ، به فراخور نياز مخاطبانش وفق دهد. ذكر اين نكته ضروري است كه يكي از بخشهايي كه در طبقه بندي معارف بشري در دانشنامة حاضر، به تأسي از طبقه بندي آدلر در بريتانيكا ارائه شده است ، بخش مربوط به «حفظ و اشاعة دانش » است . اين بخش ، مجموعة روشها، فنون و نهادهايي را معرفي مي كند كه در امر حفظ و اشاعة دانش به كار مي آيند. از آن ميان مقالات مربوط به معرفي موزه ها و گالري ها (موزه هاي علوم طبيعي ،موزه هاي علوم كاربردي و فن آوري ، موزه هاي مردم شناسي ، گالري هاي هنري و...)، مكانهاي تاريخي ، مجموعه هاي گياهان و جانوران (باغهاي وحش ، جنگلها، گردشگاهها و...) ،مجموعه هاي ذخيره و بازيابي اطلاعات (فرهنگها، واژه نامه ها، دايرة المعارفها ،اطلسهاو نقشه ها، كتابخانه ها، بايگانيها، داده هاي اطلاعاتي و ...)، نهادهايي چون دانشگاهها، آموزشگاهها ،مؤسسات انتشاراتي و مطبوعاتي ، راديو و تلويزيون ،افلاك نماها و... در دايرة المعارف گنجانده خواهد شد. و بنياد دانشنامة بزرگ فارسي به عنوان يكي از نهادهاي بازيافت و نشر معارف ، مي كوشد كه از طريق مجموعه هاي گوناگون (دانشنامه ها، فرهنگها، نشريات متنوع و ساير توليدات انتشاراتي ) «آنچه را دانستني است » در دسترس فارسي زبانان قرار دهد. به هر حال تقسيم بنديِ علوم در اين دانشنامه ، خاص بنياد دانشنامه است و طبق آن ، علوم و معارف بشري به 9 بخش تقسيم شده است : 1ـ علوم زمين (زمين شناسي ، آب شناسي ،علوم جوي ،آب و هواشناسي ،جغرافياي طبيعي و...). 2ـ علوم فيزيكي (فيزيك ،شيمي ،نجوم ). 3ـ رياضيات . 4ـ علوم زيستي و پزشكي (زيست شناسي ،پزشكي و رشته هاي وابستة آن ). 5ـ علوم عقلي (فلسفه ،منطق ،عرفان ،كلام ،فقه و اصول ، الهيات ، علوم ديني و...) . 6ـ علوم اجتماعي و انساني (جامعه شناسي ،قوم شناسي ،مردم شناسي ،سياست ، اقتصاد، روان شناسي ، زبان شناسي ،تاريخ ،باستان شناسي ،جغرافي و...) 7ـ فن آوري و علوم كاربردي (كشاورزي و توليد محصول ، صنايع ، حمل و نقل ،پردازش اطلاعات و نظامهاي ارتباطي و...) 8ـ هنر (ادبيات ، هنرهاي نمايشي ،نقاشي متحرك ،سينما، موسيقي ،رقص ،معماري ،پيكرتراشي ، طراحي ،نقاشي ،حكاكي ،عكاسي ،هنرهاي تزييني و...) 9ـ حفظ و اشاعة معارف بشري . از آنجا كه در نمودار سازماني بنياد، سه گروه تخصصي براي تدوين دانشنامه ها پيش بيني شده است ،به يك تعبير مي توانيم تقسيم بندي 9 بخشي علوم و معارف بشري را در اين سه گروه بزرگ جايگزين كنيم : 1ـ گروه علم و فن كه شامل دو زير مجموعه :الف ـ علوم پايهب ـ فن آوري مي باشد و علوم پايه نيز خود شامل سه زير مجموعه :1ـ رياضيات ؛
2ـ علوم فيزيكي ؛
3ـ علوم زمين است . 2ـ گروه علوم انساني كه شامل چهار زير مجموعه :
1ـ علوم عقلي ؛
2ـ علوم اجتماعي و انساني ؛
3ـ هنر ؛
4ـ حفظ و اشاعة معارف بشري مي باشد . 3ـ گروه علوم پزشكي كه شامل علوم زيستي وپزشكي است . هريك از اين بخشها به صورت يك نظام واحد در دايره اي ، درون دايرة كل معارف تصوير مي شود و اين بخشها از طريق شبكة معنايي با يكديگر ارتباط دو جانبه و در مجموع روابط متقاطع دارند. هر يك از اين 9 بخش مي تواند در مركز دايره قرار بگيرد و معارف ديگر، گرداگرد آن بنشينند. اين بدان معنا نيست كه در تنظيم دايرة المعارف ، هيچ معرفتي بر معارف ديگر تقدم ندارد ؛ بلكه هريك مي تواند ،بي آنكه در ارتباطي كه با ساير معارف دارد خدشه اي وارد شود، نقطة توجه و كليد مراجعه به دايرة المعارف باشد. از سوي ديگر، هر يك از اين 9 بخش ،تقسيماتي دارد. مثلاً رياضيات به 6 بخش تقسيم مي شود :جبر، هندسه ، آناليز، نظرية اعداد،نظرية مجموعه ها، توپولوژي ؛ كه باز هريك از اين بخشها به بخشهاي فرعي تر تقسيم مي شوند ؛ مثلا «آناليز» به 8 بخش تقسيم مي شود : نظرية احتمالات ،آناليز برداري ، آناليز تانسوري ، آناليز حقيقي ، آناليز مختلط ، معادلات ديفرانسيل ،آناليز تابعي ، آناليز فوريه ؛ و باز هريك از اين بخشها تقسيماتي دارند. براي مثال آناليز فوريه ، خود به 3 بحث اصلي تقسيم مي شود . قياس در دايرة المعارف قياسي به گونه اي است كه دو يا چند موضوع را چنان به هم متحد مي كند كه تفكر در مورد هريك از آنها، موضوع ديگر را به خاطر مي آورد و اين همان فراخواني انديشه ها يا تداعي معاني است . مثلاً رياضيات «معادله » كه يكي از موضوعات «آناليز» است ،در مركز دايره اي قرار مي گيرد كه موضوعات مربوط به آن روي مداري برگرد آن مي نشينند و مجموعه اي را به وجود مي آورند كه در دو مقوله قابل بررسي است :