در آن شهر بی سایه، گل گشتی در شعر امروز لرستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آن شهر بی سایه، گل گشتی در شعر امروز لرستان - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در آن شهر بي سايه گلگشتي در شعر امروز لرستان

در بخش اول گلگشتي در بوستان شعر لرستان, نويسنده ,

معتقد بود كه لرستان, « سرزمين شاعران بي كتاب » عنوان گرفته

است, با اين وصف, شماري از شاعران اين ديار چنان خوش

درخشيده اند كه به عنوان وزنه اي در ادبيات معاصر به شمار

مي آيند و اشعار دلنشين آنان در مطبوعات و مجموعه شعرها به

چاپ رسيده است.

شرفشاهي, با بررسي اجمالي شعر امروز لرستان سعي داشت

كه شاعران اين سامان را به شما خوانندگان علاقه مند به ادب و

شعر بشناساند. اكنون ادامه نوشتار را بخوانيد:

علي دريكوند (راهي:)

بي خبر صاحب سخن در مجلس تشخيص نيست

عمر بايد كرد وقف راه دشوار ادب

عباس غضنفري امرايي:




  • شمع بزم عارفان خاموش گشت اي دوستان
    در بهار آمد چرا فصل خزان در بوستان



  • در بهار آمد چرا فصل خزان در بوستان
    در بهار آمد چرا فصل خزان در بوستان



جليل احمدپور:




  • ارثي است مردي و شرف و عزت و غرور
    هر زاغ زشت را تو چو شهباز ننگري



  • هر زاغ زشت را تو چو شهباز ننگري
    هر زاغ زشت را تو چو شهباز ننگري



حشمت الله شفيعيان:

من از اينجا نخواهم رفت, من اينجا پاي دربندم, اسير ناله ها و

ضجه ها و تير لبخندم. . .

رضا حسنوند:




  • شبي غصه ها را صدا مي كنم
    حساب دلم را جدا مي كنم



  • حساب دلم را جدا مي كنم
    حساب دلم را جدا مي كنم



اسفنديار ملايري:

. . . آه اي ديلميان پتك در دست, قانون درسر, شمشير به بزمتان

خونين, و قاضي به رزمتان لرزان. . .

شهين جهان آرا:

. . . قاصدكها, در منقار كلاغها, اسيرند, مسيح را بار ديگر به

صليب كشيده اند, در اين خشكسال, به دنبال چه مي گردي

سعيد رشنو:




  • مثل فرهادي, شكستن پيشه ات
    ريشه در انديشه دارد, تيشه ات



  • ريشه در انديشه دارد, تيشه ات
    ريشه در انديشه دارد, تيشه ات



احمد حجتي:




  • من رفيق غم و غم يار من است
    من درخت غم و غم بار من است



  • من درخت غم و غم بار من است
    من درخت غم و غم بار من است



داوود ياراحمدي:

. . . ريشخند ماهيها, به افكار كژمژ آب, وقتي, سيبي در حوض

, مي افتد. . .

بهمن كرم اللهي:




  • من سزاوارم كه زنجيرم كنيد
    بايد از اين جرم تكفيرم كنيد



  • بايد از اين جرم تكفيرم كنيد
    بايد از اين جرم تكفيرم كنيد



ابوالقاسم عبدلي:




  • كتاب بخت مرا چون باز كردند
    مرا با غصه ها دمساز كردند



  • مرا با غصه ها دمساز كردند
    مرا با غصه ها دمساز كردند



عباس سپه وند:




  • از پشت حصار تشنگي آمده ام
    من داغ دل كوير را مي دانم



  • من داغ دل كوير را مي دانم
    من داغ دل كوير را مي دانم



رضا موسوي:

از دفتر پينه هاي دستت

مفهوم سرود ناب را مي خوانيم

حجت الله عليپور:




  • همين دلي كه دلالت نديده از مردم
    چگونه دل نسپارد به خنجري خونين



  • چگونه دل نسپارد به خنجري خونين
    چگونه دل نسپارد به خنجري خونين



علي گودرزيان:




  • تاريخي از حماسه و غوغايي از سكوت
    اين با طراوت بي ادعا, بلوط!



  • اين با طراوت بي ادعا, بلوط!
    اين با طراوت بي ادعا, بلوط!



حميد رضا حسين پور:




  • پاسخ احساس مرا چرا به عشوه مي دهي
    بگو برم دگر چرا زير سوال خويش را



  • بگو برم دگر چرا زير سوال خويش را
    بگو برم دگر چرا زير سوال خويش را



دكتر نورالله مريدي:




  • شهر و خزان و لاله ها, بي سر و ساماني من
    بارش و گرد كوچه ها, سوز و غزلخواني من



  • بارش و گرد كوچه ها, سوز و غزلخواني من
    بارش و گرد كوچه ها, سوز و غزلخواني من



پوريا پدرام:




  • همدم ديرينه ام تنهايي است
    عاقبت كار دلم رسوايي است



  • عاقبت كار دلم رسوايي است
    عاقبت كار دلم رسوايي است



فاطمه زرين جويي:




  • اي صدايت رد پاي روزگار
    دل تو را مي جويد از بوي بهار



  • دل تو را مي جويد از بوي بهار
    دل تو را مي جويد از بوي بهار



مهرداد سوريان:




  • چه گويم با كه گويم غصه هايم
    كه عمرم له شده در زير پايم



  • كه عمرم له شده در زير پايم
    كه عمرم له شده در زير پايم



هوشنگ حبيبي:




  • خواهم ببرم درخت خشكيده بخت
    اما چه كنم, تيشه فرهادي نيست



  • اما چه كنم, تيشه فرهادي نيست
    اما چه كنم, تيشه فرهادي نيست



سيد كمال رضوي:




  • شعله غم مي كشد سر از گريبان بلاغت
    گويي اندر سينه خود بس آتش بنهفته دارد



  • گويي اندر سينه خود بس آتش بنهفته دارد
    گويي اندر سينه خود بس آتش بنهفته دارد



محمدرضا ذكايي:




  • تو آن پرنده اي كه با دو بال آهنين خود
    در قفس شكسته اي و از قفس پريده اي



  • در قفس شكسته اي و از قفس پريده اي
    در قفس شكسته اي و از قفس پريده اي



مهري اديب:




  • هجوم سبز خيالت به دشت خاطره ها
    نگاه آيينه بود از وراي تنهايي



  • نگاه آيينه بود از وراي تنهايي
    نگاه آيينه بود از وراي تنهايي



راضيه بهرامي:




  • باز ماييم و شب و تاريكي و غم, امشب از
    مشرق خورشيد دل, آيينه داري مي رود



  • مشرق خورشيد دل, آيينه داري مي رود
    مشرق خورشيد دل, آيينه داري مي رود



علي حجتي:




  • جرس فرياد مي دارد به محمل
    دليل راه از اين كاروان رفت



  • دليل راه از اين كاروان رفت
    دليل راه از اين كاروان رفت



صادق ذاكر:




  • به عاشقان حقيقت دم مسيحايي
    به شادماني عشاق حق پرست بيا



  • به شادماني عشاق حق پرست بيا
    به شادماني عشاق حق پرست بيا



عبدالرضا فريدزاده:

مردي, برون دويد, از خود, شيدا و شنگ, به جستجوي ما ,

تا هر كجا, تا هر كجاي كجاها رفت, و در كجاي هر جا, ما را

يافت. . .

حجت الله مهدوي:




  • بلبل باغ غزل رنجيده از درد فراق
    در هواي وصل يارش پرگشايي كرد و رفت



  • در هواي وصل يارش پرگشايي كرد و رفت
    در هواي وصل يارش پرگشايي كرد و رفت



نصرت الله مسعودي:

. . . سحر سيماب بر پنجره مي پاشاند, و طنين روشنا, در تمام

اشيا مي پيچد, لبخند آينه, به جنونم كشانده است, و هزار

بال پريدن, بر شانه ام فواره مي زند, تا پژواك پنجره اي نباشم ,

در تكرار تلخ يك تصوير. . .

حسين فريدزاده:




  • تو معناي شعري كه بي تو دگر
    به لبهاي احساس لبخند زيست



  • به لبهاي احساس لبخند زيست
    به لبهاي احساس لبخند زيست



مسعود مرادي:

. . . زني سياهپوش, شانه هاي تكيده ام را گل مي مالد, و دستي

نور را, از چشمهايم, مي دزدد, گو كه مردي سترگ به كوچ

نشسته, ييلاق قبيله ام را. . .

مجيد ميرزايي:




  • تنم مانده ست پشت ميله هاي آهني زخمي
    لبم مرده ست در زير تبسم هاي سيماني



  • لبم مرده ست در زير تبسم هاي سيماني
    لبم مرده ست در زير تبسم هاي سيماني



عبدالحسين ميري:




  • گل نمي خندد به باغ و لاله مي سوزد هنوز
    همنشين گل مگر با ناله هاي زار رفت



  • همنشين گل مگر با ناله هاي زار رفت
    همنشين گل مگر با ناله هاي زار رفت



هادي ني زن حسيني:




  • در بهار ملك ايران بشكفد گلهاي سرخ
    تا كه ما جان زنده از گلهاي صحرايي كنيم



  • تا كه ما جان زنده از گلهاي صحرايي كنيم
    تا كه ما جان زنده از گلهاي صحرايي كنيم



عبدالرضا شهبازي:

. . . هشت بهار آتش, در چشمانتان شكوفه كرد, دستهايتان, در

خاك سوخته جنوب, جوانه زد, در پنجمين بهار, با چمداني

از خاطره, از كنارتان عبور كردم. . .

بابك لطيفي:

پژواكها, آهوان, رميده فريادند, و كودكان, لاشه پرندگان را

شخم مي زنند, معجزه عشق, ققنوس غمت بود در دلم, بانو!

نسرين جافري:

. . . هنوز به خاطرم نرسيده است, كه در آن شهر بي سايه, چه

چيزي را گم كرده ام, وقتي برمي گشتي, صدايت بوي نم مي داد

, بوي چاهي كه آب هايش, در سياره ديگري مي ريخت. . .

به كارگيري واژه هاي محلي و يا استفاده از تعبيرات بومي از

ويژگيهاي شعر شاعران امروز لرستان است. همچنين گاه ديده

مي شود كه شاعران اين سامان در اشعار خويش از عناصر ديگري

كه رنگ و بوي جغرافيايي اين منطقه را دارد مدد مي جويند كه

همين امر موجب انس و الفت خواننده بومي مي شود و براي

خواننده غيربومي اين اشعار به منزله سفري است اثير و رويايي

در گسترده دل انگيز تاريخ, طبيعت و فرهنگ و تمدن ديرپاي

لرستان.

برخلاف شعر دوره گذشته لرستان كه به لحاظ فقر اقتصادي

بيشتر حالت شكوائيه و ناليدن از بخت ناسازگار داشته است ,

شعر معاصر لرستان آرمان گرايانه تر مي نمايد. همچنين رويكرد به

مضامين مذهبي در شعر شاعران اين دوره نمودي چشمگيرتر

يافته است. شعر « مويه » يا سوگ سروده ها نيز سهم مهمي در

اشعار دوره حاضر لرستان دارد. اين شيوه شعر كه در گذشته نيز

در ماتم مرگ جنگاوران و دلاوران سروده مي شد و از سابقه

كهني برخوردار است, هنوز جايگاه خويش را در سروده هاي

غم آلود شاعران اين خطه حفظ كرده است.

از حيث اشعار غنايي و يا به تعبير يكي از دوستان لرستاني

« چوناني » كه شاخه اي از شعر غنايي به شمار مي آيد در يكي دو

دهه اخير توجه كمتري به چشم مي آيد. احتمالا نزديكي و

آشنايي شاعران لرستاني با شعر مبنا (فارسي) و تحت تاثير

جريان قوي شعري كه حاكم بر كشور است موجب شده تا آنان

گاه از مبدا خويش فاصله بگيرند. اين تاثيرپذيري در برخي از

شاعران لرستاني به حدي است كه اگر نام آنان را از زير شعرشان

برداريم هيچ صفت مشخصه اي براي تمايز اثر آنان از شعر ديگر

شاعران كشور وجود ندارد. اين وضعيت بيشتر در آثار شاعراني

ديده مي شود كه در قالبهاي شعر آزاد طبع آزمايي مي كنند و

مي كوشند تا در فرم و محتوا به مرحله اي برسند كه سخن آنها

فراتر از مرزهاي جغرافيايي قرار گيرد. كه البته اگر تمام دغدغه

هنرمند اين شود كه هنگام سرودن فقط به جاودانگي و ديگران

بينديشد, نتيجه اين مي شود كه رفته رفته آثار او با نمونه هاي

كليشه اي و شعاري همرديف و همسان شود. از ديگر مشكلات

شعر شاعراني كه بدين سبك روي مي آورند اين است كه علاوه بر
تصويرسازي و تخيل, عنصر عاطفه و احساس نيز در شعر آنها

نمودي ضعيف تر و بي رمق تر مي يابد.

بريدن ريشه هاي فرهنگي و قومي هيچگاه به هنرمند كمك

نمي كند تا به افقهاي وسيع تري دست يابد. چنانچه هنرمندان و

ادباي آمريكاي لاتين كه به موفقيت هاي چشمگير و گسترده اي در

جهان ادبيات نايل شده اند, سبب موفقيت و پيشرفت خود

اتصال و تكيه به فرهنگ ملي و قومي خويش مي دانند و بر اين

باور استوار هستند كه هرگز نبايد به اصالت خويش پشت كرد و

هويت خويش را به فراموشي سپرد.

در برنامه هاي فرهنگي كه در استان لرستان برگزار شده, بارها

شاهد بوده ام كه چگونه شعري كه به لهجه لكي يا لري خوانده

مي شود مورد استقبال عامه و خاصه مردم اين سامان قرار

مي گيرد. همينطور هر چه شعري (گذشته از مسئله زبان) با

روحيات مردم اين خطه هماهنگي بيشتر داشته باشد براي آنان

پذيرفتني تر است.

از ديگر ويژگي هاي شعر معاصر لرستان تمايل افزونتر

شاعران اين ديار به طبع آزمايي در قالبهاي كلاسيك است. ذهن

شاعران لرستاني با وزن و موسيقي بسيار مانوس است و از

قالبهاي شعر كلاسيك نيز بيشتر با غزل و دو بيتي سر و كار دارند.

در خاتمه اين گفتار اگر نام شاعران بزرگواري از قلم افتاده

است. اميد است كه با بلند نظر اين خطا را بر برادر حقيرشان

ببخشايند و اميدوارم نام نيك تمامي هنرمندان لرستان در صفحه

روزگار همواره جاويد بماند.

/ 1