سرود زندگي
صبح بهار است
وقت نشاط است
بلبل خاموش
نغمه برآور
شور به پا کن
گل بدر آمد
غصه سرآمد
باغ پر از غنچه شد جوانه برآمد
مطرب بي دل وقت طرب شد
چنگ به برگير
نغمه ز سر گير
قول و غزل را به شعر شاد برآميز
شور برانگيز
روز مراد است
گرم بپاخيز
زخمه به تاري بزن ز ناله بپرهيز
زانکه زهر گوشه مژده ي ظفر آمد
عاشق غمگين
فصل بهار است
نرگس زيبا ميان باغ خمارست
باغ پر از دختران نادره کارست
صبح نشاط است
زير درختان طنين خنده ي يارست
کار به کام است
طرفه غزالان به دشت مست نشاطند
وقت شکارست
دوره ي غم رفت و فرصت دگر آمد
اي دل خلوت گزيده ناله مياموز
شب سفري شد
روز اميدست
هر چه که باغ است از شکوفه
سپيدست
موسم غم نيست
شادي عيدست
مژده ي فتح است
وقت نويدست
لشکر شب رفت و قاصد سحرآمد
اي مه طناز
دشت و چمن از شکوفه رنگ به رنگ است
زود به پا خيز
وقت چميدن بود نه جاي درنگ است
گل به درختان براي نغمه بلبل
گوش به زنگ است
لاله و نرگس نگر که رسته به
کوه است
چشمه ي جوشان ببين که در دل
سنگ است
سرو دلارام
ناز خرامت
چنگ بزن چنگ
دولت عشق و اميد باد به کامت
شادنشين شاد
سکه ي پيروزي زمانه به نامت
اي همه اقبال
مرغ سعادت نشسته بر لب بامت
نوش بکن نوش
شهد سرور و شراب فتح به جامت
نغمه برآور
مرغ غزلخوان آرزوست به دامت
ناز بيا غاز
زلف فروريز
ما همه دلداده ايم يکدله برخيز
ناز قيامت
با لب شيرين خويش گل بپراکن
قصه فروخوان
جان همه عشاق نثار کلامت
هر چه در اندام تست دلکش و
زيباست
راست بگو راست دل دهم به کدامت ؟
عشق جهاني
ماه زماني
کي به چنين جلوه در جهان بشر آمد؟
اي همه شادي
با همه عالم بگو که ماه
بر آمد
اي همه لبخند
با لب شيرين بگو که غم سپري
شد
غصه سر آمد
مرکب شور و نشاط از سفر آمد