چشمه - گیاه و سنگ نه، آتش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گیاه و سنگ نه، آتش - نسخه متنی

نادر نادرپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














چشمه

از آسمان ، ستاره ي اشکي نمي چکد

زين غم ، نهال هاي جوان پاي
در گلند

بار غم بزرگ جهان بر
دل من است

اما کبوتران مسافر سبکدلند

هر شاخه ، پنجه اي است که از
آستين خاک

سر بر زده ست و حاصل او ميوه ي غمي است

هر برگ ، چون زبان عطش کرده
ي درخت

در آرزوي قطره ي ناياب شبنمي
است

ين چشمه اي که در دل من جوش مي زند

گم باد و نيست باد که خون است و
آب نيست

گر آب بود ، خود رگ خود مي گسيختم

تا تشنه را نويد دهد کاين سراب
نيست

افسوس ! خون گرم ، عطش
رانمي کشد

افسوس ! چشمه نيز نمي جوشد از
سراب

من تشنه ام ، زمين و زمان
نيز تشنه اند

اما درين کوير ، چه بيني جز آفتاب
؟










/ 55