در غبار خنده ي خورشيد - گیاه و سنگ نه، آتش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گیاه و سنگ نه، آتش - نسخه متنی

نادر نادرپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














در غبار خنده ي خورشيد

خواب مي بينم همه شب ، اسب
رهوار مرادم را

يالش از نور سحرگاهان ،
طلايي رنگ

خواب مي بينم که برزين بلند او

راه مي پيمايم از فرسنگ تا فرسنگ

رو به سوي قله
هاي دور مي آرم

قله هاي دور ، پنهان
در غبار خنده ي خورشيد

مي روم آن سان که نعل اسب من از سينه ي
هر سنگ لاله ي برقي بروياند

مي روم آن سال که گرماي نفس هاي تب آلودش

پرده ي ابريشمين آبشاران را
بسوزاند

مي روم آنجا که چون چشمم به طاق
آسمان افتد

بشکفد در باغ چشمم سوسن
خورشيد

همچو ژس بيشه ها در چشم آهوها

مي روم آنجا که چون اسبم
دو چشم از خواب بگشايد

نقش بندد در نگين مردمک هايش

سايه ي پرواز خاموش
پرستوها

عاقبت زين مي کنم روزي به
بيداري

اسب رهوار مرادم را

رو به سوي قله هاي دور مي
آرم

قله هاي دور ، پنهان در
غبار خنده ي خورشيد

مي روم آنجا که باغ آفرينش را
بهاري هست

مي روم آنجا که دل ها را شکوه انتظاري
هست










/ 55