پنجره ي خاموش - گیاه و سنگ نه، آتش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گیاه و سنگ نه، آتش - نسخه متنی

نادر نادرپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














پنجره ي خاموش

تو هر غروب ، نظر مي کني به خانه ي من

دريغ ! پنجره خاموش و
خانه تاريک است

هنوز ياد مرا پشت شيشه مي
بيني

که از تو دور ، ولي با دل تو نزديک
است

هنوز ، پرده تکان مي خورد ز بازي باد

ولي دريغ که در پشت پرده نيست کسي

در آن اجاق کهن ، آتش نمي سوزد

در آن اتاق تهي ، پر نمي زند مگسي

هنوز بر سر رف ، برگ هاي خشکيده

نشان آن همه گل هاي رفته بر باد
است

هنوز روي زمين ، پاره
ژس هاي قديم

گواه آن همه ايام رفته
از ياد است

درخت پيچک ايوان ما ، رميده ز ما

گشوده سوي درختان
دوردست آغوش

ستاره ها ، همه درذ قاب شيشه
محبوسند

قناريان ، همه در گوشه ي قفس
خاموش

درون خانه ي ما ، گرمي نفس ها نيست

درون خانه ي ما ، سردي جدايي هاست

درون خانه ي ما ، جشن دوستي
ها نيست

درون خانه ي ما ، مرگ آشنايي هاست

چه شد ، چگونه شد ، اي بي نشان
کبوتر بخت

که خواب ما به سبکبالي سپيده
گذشت

جهان کر است و من آن گنگ
خوابديده هنوز

چه ها که در دل اين گنگ خوابديده
گذشت

به گوش ميشنوم هر شب از هجوم خيال

صداي گرم ترا در سکوت خانه
هنوز

براي کودک گريان ترانه مي خواندي

مرا ز خواب برانگيزد آن
ترانه هنوز

تو هر غروب ، نظر مي کني به خانه ي
من

دريغ ! پنجره ، خاموش و خانه
تاريک است

خيال کيست در آن سوي
شيشه هاي کبود

که از تو دور ، ولي با دل تو
نزديک است

من از دريچه ، ترا در خيال
مي بينم

که خيره مي نگري ماه شامگاهي
را

سپس به اشک جگر سوز خويش ، مي شويي

ز چشم کودکم اندوه بي پناهي
را










/ 55