از من تا خورشيد - گیاه و سنگ نه، آتش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گیاه و سنگ نه، آتش - نسخه متنی

نادر نادرپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














از من تا خورشيد

شفق تنوره کشيد

و دست وحشي باد

دريچه ها را مانند سنج بر هم کوفت

و من ، نگاه به سوي درخت ها کردم

در استخوان هاي لخت سينه شان ، خورشيد

بزرگ و خونين مي کوفت ، مي تپيد
هنوز

و اين تپيدن ، در ذزه هاي
ريز هوا

و در ميان رگ سرخ سيم هاي
مسين

و در تنفس و در نبض و در
شقيقه ي من

طنين طبل سياهان داشت

ديدم ميان خورشيد

اين قلب آتشين و بزرگ
درخت ها

و قلب کوچک و گرم من ارتباطي
هست

ديدم ميان نبض من و ذره هاي
ريز هوا

و سيم ها

که ريل صداها و نورها هستند

و تيک تاک ساعت ديواري

پيوند ناشناخته اي هست

ديدم از آفتاب ، جدا نيستم

از آب و از درخت و زمين
هم

از پشت پنجره ، مردي گذشت

پاهاي او

با قلب و نبض من سفر آغاز
کرده بود

او ، در قلب من تنفس مي کرد

او ، با نبض من قدم
برمي داشت

اما ، دلش

همراه و همصداي دل خورشيد

در استخوان سينه ي لخت درخت ها

مي کوفت ، مي تپيد

غروب ، سايه دواند

نگاهم از صف دور درخت ها
برگشت

و سوي آينه آمد

صداي قلب من آيينه را
ز هم ترکاند










/ 55