از مرداب تا دريا - گیاه و سنگ نه، آتش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گیاه و سنگ نه، آتش - نسخه متنی

نادر نادرپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














از مرداب تا دريا

زير خورشيد سحرگاهان پاييزي

اي بهار رفته از خاطر ! من
آن مرداب خاموشم

آب بي لبخند حزن آلوده ي
افتاده از جوشم

در دل من ، برگ هاي مرده ي
ايام مي پوسند

هيچ کس در ماتم اينان نمي
گريد

باد هم اينجا مي نالد

عشق من اين دختر کولي

در ميان بيشه هاي ساحل
مرداب خوابيده ست

در فضاي سرد خوابش ،
برگ هاي سبز

زرد مي گردند و مي افتند و مي
پوسند

هيچ کس اينجا نمي گريد

باد هم اينجا نمي نالد

زير باران شبانگاهان پاييزي

در دل مرداب خاموش غريب من

آفتاب روزهاي دور مي ميرد

آه ، اي چشم عزيز
آشناي من

همچنان فانوس درياي خيالم
باش










/ 55