آيينه اي بر سنگ - گیاه و سنگ نه، آتش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گیاه و سنگ نه، آتش - نسخه متنی

نادر نادرپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














آيينه اي بر سنگ

اي گل خوشبوي من ! ديدي
چه خوش رفتي ز دست ؟

ديدي آن يادي که با من زاده شد ،
بي من گريخت ؟

ديدي آن تيري که من پر دادمش ، بر
سنگ خورد ؟

ديدي آن جامي که من پر کردمش
، بر خاک ريخت ؟

لاله ي لبخند من پرپر شد و بر باد
رفت

شعله ي اميد من خاکستر نسيان گرفت

مشت مي کوبد به دل اندوه بي پايان من

ياد باد آن شب که چون بازآمدي ؟ پايان
گرفت

امشب آن آيينه ام بر سنگ حسرت کوفته

غير تصوير تو در هر پاره ام
تصوير نيست

ژس غمناک تو در جام شرب افتاده است

پيش چشمانم جز اين آيينه
دلگير نيست

آسمان ، تار است و در من گريه
هاي زار زار

بي تو تنهايم ، ولي تنها نمي خواهم ترا

اي اميد دل ، شبت آبستن
خورشيد باد

من چو خود ، زنداني شب ها نمي
خواهم ترا

شاد باشي هر کجا هستي ، که دور از چشم تو

نقش دلبند ترا در اشک مي جويم
هنوز

چشم غمگين ترا در خواب مي بوسم
مدام

عطر گيسوي ترا از باد مي
بويم هنوز










/ 55