برگ و باد - گیاه و سنگ نه، آتش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گیاه و سنگ نه، آتش - نسخه متنی

نادر نادرپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














برگ و باد

چراغ شب تار من بودي اي زن

دريغا که ديگر چراغي ندارم

مرا ياد تو تندباد بلا
شد

که جز وحشت از او ، سراغي
ندارم

مرا سوختي ، سوختي با نگاهي

نگاهت چو خون شعله زد در تن من

چنان آتش افروختي در نهادم

که خاکستري ماند از خرمن من

ز چشم تو ام سر کشيد آفتابي

کزان پاک تر ، آفتابي نديدم

رخ از من بپوشيد و بر او نگيرم

که جز بخت خويشش حجابي
نديدم

مرا سايه ي شوم نفريني از
پي

روان است چون گربه اي در
غروبي

نه از او توانم گذشتن به گامي

نه او را ز خود دور کردن به
چوبي

جهالن با تو آغاز شد ، نازنينا

به هجر تو دانم که
فرجام گيرد

مرا زيستن بي تو نامي ندارد

مگر مرگ من ، زندگي نام
گيرد

عزيزا ! من آن استخواني
درختم

که با آخرين برگ خود شاد بودم

مرا آخرين برگ هستي تو بودي

دريغا که من غافل از باد
بودم










/ 55