مبشر صبح - مبشر صبح نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبشر صبح - نسخه متنی

سید مرتضی آوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


مبشر صبح

ديديم که مي شنا سيمش ..و تصو يرش را از پيش در خا طر داشته ايم . ديديم که مي شنا سيمش، نه آن سا ن که ديگران ر و نه حتي آن سا ن که خود را. چه کسي ا ز خو د آشنا تر ؟ ديده ا ي هر گز که نقش غربت درچهره خويش بيند و خو د را نبشناسد؟
ديديم که مي شنا سيمش، بيش تر از خو د .. تا آنجا که خو د را در ا و يا فتيم، چونان نقشي سر گر دا ن در آبگينه که صا حب خو يش را با ز يا بد و يا چو نا ن سا يه اي که صا حب سا يه را و از آن پس با آفتا ب خود را بر قد مگا هش مي مي گستر ديم و شب که مي رسيد به او مي پيو ستيم.
آن صو ر ت ازلي را چه کسي بر اين لو ح قد يم نقش کرده بود؟ مي ديديم که چشمانش فا ني است ، اما نگا هش با قي ، مي ديديم که لبا نش فا ني است ، اما کلا مش با قي . چشمانش منزل عنا يتي ازلي و دها نش معبر فيضي ازلي و د ستا نش ...... چه بگويم ؟ کاش گو ش نا محر ما ن نمي شنيد .
پهند شت (حدو ث )افقي بود تا (طلعت ازلي) او را ا ظهار کند و (زما ن فا ني )، آينه ا ي که آن (صو ر ت سر مدي را .ديديم که مي شنا سيمش ، و او هما ن است ، که از اين پيش طلعتش را درآب و خا ک و با د و آتش ديده ايم، در خو ر شيد آنگا ه مي تا بد، د ر ابر آنگا ه که مي با ر د،د ر آب با را ن آنگا ه که در جست و جوي گو دال ها و دره ها بر مي آيد ،در شفقت صبح ،در صراحت ظهر د رحجب شب در رقت مه و در حزن غرو ب نخلستان، درشکا فنتن دانه ها و د ر شکفتن غنچه ها ....... د رعشق پروانه و در سو ختن شمع.

/ 3