تجربه گرایی دینی و قرائت پذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجربه گرایی دینی و قرائت پذیری - نسخه متنی

محمدتقی فعالی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
مارتين لوتر (1546-1483 م.)، ضد عقل گرا بود و
ارسطو را با القابي تند از قبيل «مخترع افسانه ها»، «بت پرست
کور» و «نابود کننده تعاليم پاک» مورد حمله قرار
مي داد.(2)
لوترمعتقد بود که انسان با لطف الهي از طريق
مکاشفه، به معرفت خدا مي رسد؛ نبايد به عقل اجازه داد تا
جاي مکاشفه را بگيرد غير از لوتر، ذوين گيلي (1531-1484م.)
در سوييس و پس از او کالوين (1564-1509 م.) در ژنو حرکت لوتر
را ادامه دادند.

گفتني است که از نظر مصلحان کليسا- در
حقيقت - ادامه نظر آنسلم (S.Anselm) قديس مي باشد. آنسلم
معتقد بود که «من ايمان مي آورم تا بفهمم.» انسان اگر از
طريق تسليم، مسيحي نشود، ممکن نيست به ماهيت واقعي
مسيحيت، دست پيدا کند و شناخت دين، حاصل تجربه است.

پيداست که اين نظريه به تقدم «ايمان» بر «فهم و
معرفت» مي انجامد.(3)
به هر تقدير، شلايرماخر با ارايه «
الهيات ثبوتي» برآن شد تا تجربيات ديني را تجزيه و تحليل
نمايد و ذات دين را از تجارب ديني به دست آورد. او بر
همين اساس، مساله گناه، نجات و خداپرستي را توجيه و توصيف
نمود.

ساليان متمادي گذشت تا رودلف اتوR. Otto) )،
شلايرماخر را کشف کرد سپس ويليام جيمز با تاليف کتاب
سرنوشت ساز «تنو ع تجارب ديني» در سال 1902، گامي ديگر در
اين مسير برداشت و اين جريان به دست متفکراني همچون
پراودفوت W. Proudfoot) )، استيفن کاتس، سوئين برن،
اُبلينگ Obling) )، کالينگ وودCaling Wood) )، پل
تيليش (P.Tiliich) و کرکگارد (S.Kierkegaard) ادامه يافت و
بدين سان، جنبش «تجربه گرايي ديني»، که به شکل
«پديدارشناسي تجربه ديني» آغاز شده بود، در قرن حاضر با
توسعه و گسترش فزاينده اي دنبال گرديد. البته عواملي چند،
زمينه ساز اين جريان فکري شدند که مناسب است به آن ها نيز
اشاره اي اجمالي شود.

2. عوامل زمينه ساز تجربه گرايي
ديني
الف)ظهور مکتب رمانتيک: در قرن هجده و نوزده، تفکر
فلسفي غرب به بن بست رسيد، استدلال هاي خشک به شدت،
تضعيف شده و اساس خود را از دست داده بود. در چنين شرايطي،
نهضت «احساس گرايي رمانتيک» ظهور کرد.(4) اين نهضت با تاکيد
بر احساسات، عواطف و امور ذوقي، مطلق انگاري عقل را مورد
انتقاد قرار داد. احساس گرايان علي رغم تاکيد کانت
برناشناختني بودن «بودها»، اظهار داشتند که به مدد عواطف و
احساسات، مي توان به ناگفتن ها و ناشناختن ها دست يافت. در
اين عصر، به امور احساسي مانند شعر، نقاشي و موسيقي توجه
فراوان شد.

/ 16