فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید - نسخه متنی

سید محمدرضا علوی سرشکی‏، محمد سلیمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همچنانكه هر چيزى كه علت است حتماً علت براى چيزى است كه معلول اش مى‏نامند و چه بسا خود آن معلول هم باز علت چيزى ديگر باشد همچنانكه سقف فوق زمين و زمين تحت سقف مى‏باشد اما همين سقفى كه فوق زمين است نسبت به آسمان تحت است يعنى همين سقف كه نسبت به زمين فوق است و داراى صفت فوقيت است‏ نسبت به آسمان تحت است و داراى صفت تحتيّت است يعنى سقف نسبت به چيزى فوق و نسبت به چيز ديگرى، تحت است و مهم در اين وصف‏هاى اضافى همان نسبت است تا آنها را نسبت به چه چيزى «مقايسه» كنيم و لذا آنها را «وصف‏هاى بالقياس» هم مى‏نامند محبت و آگاهى هم گرچه از اوصاف انتزاعى محض نيستند و مصداقى در خارج دارند اما از اوصاف اضافى هستند چيزى براى من، مطلوب و محبوب هست

در حاليكه همان چيز براى ديگرى محبوب نيست بلكه مبغوض و منفور است همچنين آگاهى و شناخت گرچه از اوصاف حقيقيه و خارجيه هستند اما از امور ذات اضافه و نسبى هستند چيزى براى من معلوم و براى ديگرى مجهول است و لذا مى‏توان گفت محبت و شناخت همچون فوق و تحت مى‏تواند جزء معقولات ثانيه فلسفى محسوب شود كه عروض وصف در ذهن است ولى چيز متصّف به آن وصف، در خارج است يعنى يك چيز محبوب و معلوم را در نظر بگيريم مثلاً عسل داراى حجم و رنگى مخصوص در خارج است و علم من به آن عسل خارجى در خود من است همچون علاقه و محبت من به عسل كه در درون من است نه در عسل خارجى اما همين عسل خارجى متصف به محبت و علم ما مى‏شود

و مى‏گوئيم "اين عسل خارجى"، محبوب من و معلوم من‏ است با آنكه محبت و علم چيزى است در درون من و (همچون رنگ و حجم عسل نيست كه) در درون عسل باشد اما همين عسل در نسبت به علم و علاقه من، متصف به وصف معلوم و محبوب مى‏شود البته معلوم براى من و محبوب براى من يعنى وصف محبت و علم هميشه عارض ذهن عالم و عاشق مى‏شود اما آن چيز خارجى مورد اين علم و محبت نيز به وصف محبوبيت و معلوميت، متصف مى‏شود پس روشن شد كه محبت، عشق و علاقه گرچه در جسم و متعلق خارجى وجود ندارد بلكه تنها در درون عاشق و فرد علاقمند وجود دارد لكن همان چيز خارجى متصف به وصف محبوبيت و معشوقه بودن مى‏شود اما عشق يك صفت مادى و خارجى نيست بلكه چيزى در درون ذهن است.

/ 100