فرق ميان مفهوم «محبوب» و مفهوم «خوب»:
گفتيم محبوب مثل معقولات ثانويه فلسفى هستند كه عروض آنها در ذهن و اتصاف شان به چيز خارجى است و يك چيز، ممكن است براى شخصى محبوب بوده ولى براى شخصى ديگر محبوب نبوده بلكه مبغوض باشد (همچون علت و معلول كه چه بسا چيزى كه نسبت به چيزى ديگر، معلول است براى چيز سومى علت باشد مثل اينكه مثلاً حسن پسر حسين باشد و پدر على باشد يعنى يك فرد بنام حسن هم پدر باشد و هم پسر اما هر كدام نسبت به شخص ديگر يعنى چيزى هم چه بسا براى فردى محبوب باشد براى ديگرى مبغوض).- اما صفت خوب بالذات چنين نيست چيزى كه ذاتاً خوب است مثل «عدالت» يعنى ذاتاً دوست داشتنى است گرچه الان كسى آنرا دوست نداشته باشد همچنانكه چيزى كه ذاتاً بد است چيزى است كه ذاتاً دوست داشتنى نيست مثل «ظلم» چه براى من يا براى تو و يا براى ديگرى ظلم براى هيچكس خوب نيست «علم و عدالت و خردمندى» براى همه خوب است چون ذاتاً خوباند يعنى سزاوار دوست داشتن مىباشند در نتيجه خوبى بالذات اخلاقى از چيزهاى نسبى همچون محبت و عشق نيست كه چيزى براى بعضى از مردم محبوب و مورد علاقه باشد و براى ديگرى، مبغوض و مورد نفرت باشد بلكه چيزى كه ذاتاً خوب است مطلقاً و براى همه ذاتاً خوب است.