فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید - نسخه متنی

سید محمدرضا علوی سرشکی‏، محمد سلیمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چيزى كه ذاتاً بد است يعنى در درون خود آن چيز، گويا بدى است يعنى ذات و ماهيت ظلم بدى زا است و بدى از درون ذات ظلم سرچشمه مى‏گيرد و لذا اگر كسى بر خلاف نوع بشر به خوشى و عدالت هيچ علاقه‏اى نداشت بلكه تنها علاقمند درد و رنج و ظلم بود عقلاً قابل تعجب است كه چرا چيزى را كه ذاتاً دوستداشتنى است مثل خوشى و عدالت را دوست ندارد و چيزى را كه ذاتاً دوست نداشتنى است مثل درد و ظلم را دوست دارد.

اما بر خلاف محبت و عشق اگر كسى بگويد من گوشت ماهى و يا گاو را دوست ندارم و ديگرى بگويد من همانرا يعنى گوشت ماهى و گاو را خيلى هم دوست دارم چون سليقه‏اى است هيچ تعجبى ندارد زيرا محبت و عشق نسبى است و سرچشمه‏اش در شخص فاعل است يعنى در شخص علاقمند و عاشق اما «خوبى بالذات» نسبى نيست بلكه مطلق است و سرچشمه‏اش در همان چيز خوب است (نه تنها در فاعل باشد) خوشى خوب است حتى براى حيوانات حتى اگر انسان هم آفريده نشده بود و «عدالت»، خوب است اگر چه اكثر مردم عادل نباشند و حتى اگر يك عادل هم در روى زمين نباشد و هيچكس عاشق و علاقمند به عدالت نباشد شايد با اين مقدار توضيحات‏ خواننده شايد بگويد اينها توضيح واضحات است و مقصود چيست و چه نتيجه‏اى مى‏خواهيم از تفاوت ميان معنى محبوب و خوبى بگيريم در جواب مى‏گوئيم اين نتيجه را كه گفته جان استوارت ميل و غالب پوزيتيويست‏ها است

 كه مى‏گويند خوبى يعنى چيزى را كه من به آن علاقه دارم و به آن ميل دارم در مورد سليقه من است كه گفته آنها گفتارى غلط است زيرا خوبى اخلاقى كه يك نوع از خوبى‏هاى بالذات و مطلق است ذاتاً سزاوار دوست داشتن است عقلاً گرچه من به آن فعلاً علاقه‏اى نداشته باشم باز خوب است و "خوب ذاتى و اخلاقى"، بمعنى آنچه من به آن فعلاً علاقه دارم نيست و ستمگران بخاطر منافع شان چه بسا در مواردى به اجراى عدالت علاقه ندارند بلكه علاقمند به انجام ظلم مى‏شوند و علاقه آنها بانجام ظلم يا تبعيض نژادى هرگز ظلم و تبعيض نژادى را خوب نمى‏كند و "خوبى ذاتى اخلاقى" هرگز بمعنى آنچه من اينك علاقه دارم يا مى‏خواهم نيست باز ظلم عقلاً بد است و علاقه فردى يا گروهى به آن هرگز آنرا خوب نمى‏كند همچنانكه اكثر افراد مردم، عادل كامل نيستند اما در عين حال عادل كامل خوب است بقول كانت راستى خوب است حتى اگر اكثر مردم دروغ بگويند يا عادت به دروغ گفتن كرده باشند و "خوبى"، «عدالت» در ذات «عدالت» وجود دارد و مطلق است و اراده ما در آن هيچ تغييرى در آن نمى‏تواند ايجاد كند.

/ 100