فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید - نسخه متنی

سید محمدرضا علوی سرشکی‏، محمد سلیمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خود را در امنيت قرار مى‏دهد كه نقد و بررسى آن در بحث از اپيكور خواهد آمد.

در هر حال نظريه خود ذى مقراطيس درباره اينكه مردم دنبال خوشى مى‏روند (انگيزه رفتار آنها منحصر در لذت‏طلبى است) نظريه‏اى روانشناسانه است نه «اخلاقى درباره حسن عدالت و قبح ظلم و بايد و نبايدهاى اخلاقى و وظيفه اخلاقى» لكن همين نظريه روانشناسانه ذى مقراطيس هم گرچه فى الجمله درست است اما عموميّت ندارد يعنى نمى‏توان گفت همه مردم «هميشه و همه جا»، رفتارشان منحصراً بخاطر انگيزه لذت‏طلبى و خوشى كردن بخودشان (در اين زندگانى دنيائى) هست حتى نيكوكاران بشريت كه همه عمر خود را به رنج و مشقت مى‏اندازند تا ديگران و بشريت در راحتى و خوشى قرار گيرد و يا حتى جان خود را براى نجات ديگران به خطر مى‏اندازند بلكه در موارد با «يقين به كشته‏شدن خودشان» براى نجات مردم، جان خود را فدا مى‏كنند آيا باز مى‏توان گفت بخاطر لذت طلبى بيشتر در اين دنيا چنين كرده است حتى هيوم هم نظر ذى مقراطيس (و اپيكوريان) را در «انحصار انگيزه بشر در خودخواهى» را ساده‏لوحانه و باطل مى‏داند و مى‏گويد تجربه به ما ثابت كرده كه در مقابل انگيزه خودخواهانه در بشر، انگيزه خيرخواهانه (و علاقه به نيكوكارى براى جامعه و مردم) هم وجود دارد و انگيزه بشر، منحصر به انگيزه خودخواهانه نيست.

پس نظريه ذى‏مقراطيس: اولاً نظريه‏اى روانشناسانه است و درباره فلسفه اخلاق بمعنى اخص كلمه نيست.

ثانياً نظريه روانشناسانه ذى مقراطيس، عموميت هم ندارد.

اما نظريه «سوفسطائيان» همچون «پروتاگوراس» در باستان و پوزيتيوست‏ها در عصر كنونى تنها درباره انكار واقعيت اخلاقى است نه فلسفه اخلاق كه بحث آنرا ما در صفحات قبل بيان كرديم بعضى ديگر از «تاريخ‏نويسان فلسفه اخلاق»، به ما قبل ذى مقراطيس و سوفسطائيان به «اخلاق نگارى يونانيان و روميان و امثال آنها» كشيده شده‏اند1( - كتاب تاريخ فلسفه اخلاق غرب - ويراسته: لارنس سى.

بكر.

 كه مربوط مى‏شود به اخلاق نگارى نه فلسفه اخلاق و لذا ما به آنها نپرداختيم و از سقراط شروع كرديم چون اولين فيلسوفى كه بطور مستقل و گسترده به توضيح عقلى و استدلال براى اثبات حسن فضائل اخلاقى و زشتى رذائل اخلاقى پرداخت، سقراط بود كه نه تنها در بيان و تعليم و تعلم بلكه در عمل هم معلمى براى اخلاق و خود هم به آن عمل مى‏كرد و در واقع در ميان فيلسوفان مجسمه‏اخلاق‏بود.

/ 100