بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید علاوه بر آنكه طبيعت انسان بر خلاف طبيعت حيوانات بطور طبيعى همساز محيط نيست چنانچه حيوانات با داشتن پوستى ضخيم و با پشم و يا پَر، مىتوانند زمستان و تابستان خود را از سرما و گرما حفظ كنند و بر روى هر زمين زبر و ناهموار و خشن بخوابند و با داشتن معدهاى قوى هر غذائى را هضم نمايند اما انسان چنين نيست.و براى تامين نيازهاى گسترده زيستى اش باز نيازمند به همكارى با بقيه افراد بشر و تشكيل جامعه و نظام سياسى است.زيرا اولاً انسان نيازمند زندگى خانوادگى است و لا اقل در اجتماع زندگى كردن كه خود ديوجانس هم نتوانست برود در كوه و بيابان زندگى كند بلكه در داخل جامعه باقى ماند و از غذاهاى اضافى آنان استفاده مىكرد اما اگر همه بشرها مىخواستند همچون ديوجانس دست از كار بكشند و زندگى انگلى داشته باشند امكان نداشت.علاوه بر آنكه هواى معتدل اروپا براى شخص قوى البنيه همچون سقراط و ديوجانس ممكن بود با يك پيراهن و يا بدون آن زندگى كنند اما اين امكان در همه جهان براى همه ممكن نيست كه همچون حيوانات در هر شرائطى در كوه و دشت و صحراى خط استواء، گرفته تا سيبرى و مناطق قطب بدون خانه و لباس براحتى زندگى كنند، اين اختلاف انسان با حيوانات در نظام خلقت و طبيعت آنان است و «زندگى طبيعى» كردن خوب است يعنى «زندگى طبيعى كه مخصوص انسان است» نه زندگى مخصوص سگ يا بعضى از حيوانات ديگر كه ديوجانس از گفتههاى سقراط چنين برداشت غلطى كرده بود (زندگى سگ و بقيه حيوانات).