بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید - و اگر باز به بيان بعضى ديگر از فيلسوفان بپردازيم كه مىگويند هدف انسان و هر جاندارى حفظ زندگى اش است و انگيزه بقاء، انگيزه اصلى بشر است باز هم توجه آنها به جزء اصلى است و فراموش كردن جزءهاى ديگر و مىتوان گفت كه ميل بشر همچون همه جانداران علاوه بر حفظ بقاء خود همچنين به جلب راحتى يعنى دفع درد و رنج و علاوه بر آنها در صورتى كه بتواند جلب لذت و خوشى است و مقصود باطنى همه اين فيلسوفان همين است گرچه هر كدام در بيان به جملهاى خاص تكيه كردهاند.در نتيجه گفتار مور هم در كتاب اخلاقاش مبنى بر اينكه انسان هر كارى را كه نسبت به كارهاى ديگر انتخاب مىكند هدفاش كسب لذت بيشتر است يعنى گفتار مور در بيان اينكه انسان هدف كارهايش رفع رنج و مشكلات و جلب هر چه بيشتر خوشى است فى الجمله و تا اندازهاى گفتار حقى است اما تنها هدف همه انسانها در همه موارد نيستبالاخص مواردى كه خوشى من به ظلم به ديگران يا فساد بانجامد.- البته اين قضيه كه انسان و يا بطور كلى هر حيوان در كارها چنين هدفى دارد گزارهاى روانشناسانه است و مربوط به روانشناسى است نه مربوط به فلسفه اخلاق و معنى چنين گزارهاى طبيعت شناسانه و روانشناسانه، الزاماً اين نيست كه اخلاقاً بايد هميشه و همه جا دنبال خوشى رفت.لكن چنانچه سيجويك جان استوارت ميل و مورهم بان اشاره كردهاند در نزد عقل هم «دفع درد و رنج و نيز جلب لذت»، خوب است و عقل آنرا بدون واسطه و بطور شهودى كارى دوست داشتنى مىيابد.يعنى استدلال هلوتيوس بر اينكه انسان و حتى هر حيوانى بطور غريزى دنبال رفع درد و رنج از خود و جلب لذت است گرچه اين جمله، طبيعت شناسانه و روانشناسانه است لكن به تنهائى نمىتواند مثبت خوبى اخلاقى آن بقول مطلق باشد و به بايد و نبايد اخلاقى، «همه جا» بانجامد (لكن عقل، خوبى لذت و بدى درد را به طور شهودى درك مىكند و بالاخره مكتب نفع گرائى تا اندازهاى مىتواند با اتكاء بر شهودگرائى عقلى ادامه يابد نه به صرف اتكاء به گزارهاى روانشناسانه اما ربطى به فلسفه اخلاق بمعنى اخص كلمه «كه درباره رفتار اخلاقى بحث مىكند يعنى اينكه چه لذتى اخلاقاً خوب و چه لذتى اخلاقاً بد است» ندارد.