بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید اما اين قانون كه كانت آنرا معيار عام اخلاق بيان مىكند قانون عام اخلاق همه جا نيست بلكه تنها قانون عام اخلاق در برخورد با ديگران در شناخت مصاديق ظلم و عدالت است نه در شناخت مصاديق «فساد و دورى از فساد» مثل استفاده از مواد افيونى (كه آينده انسان را نابود مىكند) يا سوء استفادههاى جنسى و امثال آن كه چه بسا مرتكبين فساد دوست دارند همه عالم مثل خودشان باشند و استفاده از شراب و مواد مخدر و افيونى و همجنس بازى و قانونى عام گردد و شايد خودكشى هم وقتى جهان براى شخص، لذتى نداشته باشد از جمله همين مصاديق فساد باشد كه چه بسا مرتكب آن، دوست دارد قانونى عام براى بشريت باشد پس معيار كانت براى شناخت هر رفتار خوب اخلاقى از رفتار بداخلاقى، معيارى عام و همه جائى نشد همچنانكه اين معيار كانت اختصاص به ايجاد قوانين خالص اخلاقى مثل شناخت مصاديق عدالت و احسان و نيكوكارى اخلاقى ندارد بلكه هر قانون مفيدى براى جامعه را شامل مىشود چه قانون اخلاقى يا بهداشتى يا اقتصادى و يا سياسى و يا حتى مراعات قوانين ترافيك و راهنمائى و رانندگى را هم شامل مىشود زيرا انسان دوست دارد اينها قوانين عام باشد و همه به آن عمل كنند.«اگر از ما بپرسند كه چرا اعتبار عام قاعده ما بمنزله يك قانون، بايد شرط محدود كننده اعمال مان باشد و ارزش را كه به اين شيوه عمل، مىدهيم را بر چه بنيادى استوار ساختهايم نخواهيم توانست پاسخ رضايت بخشى به اين پرسشها بدهيم1( - بخش دوم كتاب بنياد ما بعد الطبيعه اخلاق (ترجمه فارسى - صفحه 110). ».(همچنين در نمىيابيم كه چگونه ممكن است تا بدينسان عمل نمود يا از چه رو است كه قانون اخلاقى تعهد آور مىشود)2( - يعنى اين قاعده كانت ريشه الزامات اخلاقى را روشن نمىكند.«در واقع كاملاً ناممكن است كه تميز دهيم يعنى به